اثبات قائمیت به وسیله ی روایات اهل سنت
مهندس علی اصغر اکبری
فهرست
مقدمه
قسمت اول: واجب است مسلمانان در هر عصر و زمانی امام زمان خویش را بشناسند
قسمت دوم: تعداد ائمه یا امامان یا خلفا و یا جانشینان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باید دوازده نفر باشد
قسمت سوم: تعداد امامان و خلفا دوازده نفر، به تعداد دوازده نقیب بنی اسرائیل است
قسمت چهارم: دوازده امام یا خلیفه از قبیله ی قریش و از طایفه بنی هاشم هستند
تحلیل دوازده خلیفه یا دوازده امام در تاریخ اسلام
قسمت پنجم: اولین خلیفه وامام، حضرت علی (علیه السلام) و آخرین ایشان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است
قسمت ششم: دوازده امام و خلیفه باید از فرزندان حضرت علی (علیه السلام) باشند
قسمت هفتم: خداوند منّان و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اسامی دوازده امام یا خلیفه را مشخص کرده اند
قسمت هشتم: نظریه ی بعضی از علمای اهل سنت درباره ی دوازده امام
قسمت نهم: منکران خروج حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر هستند
قسمت دهم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین امام و آخرین خلیفه است
قسمت یازدهم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت رسول خدا و از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است
قسمت دوازدهم: تولد حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
قسمت سیزدهم: شمایل و سیمای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
قسمت چهاردهم: قیام و انقلاب حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است
قسمت پانزدهم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است
قسمت شانزدهم: نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و کنیه ی ایشان در روایات
تحلیل حدیث «اسم ابیه اسم ابی»
احادیث اهل سنت که در آن «اسمه اسم ابیه» آمده است
قسمت هفدهم: حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) است
قسمت هجدهم: مادر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترین کنیزان عالم است
قسمت نوزدهم: حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای دو غیبت است، غیبت صغری و غیبت کبری
قسمت بیستم: کسانی که در غیبت صغری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده اند
قسمت بیست و یکم: کسانی که در غیبت کبری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده اند
قسمت بیست و دوم: طریقه ی استفاده از فیض خداوند در غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و وجوب وجود امام (علیه السلام) برای دریافت فیوضات
قسمت بیست و سوم: علائم قبل از ظهور و امتحان مردم در سختی ها در زمان غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
قسمت بیست و چهارم:خروج پرچم های سیاه از خراسان (علامت قبل از ظهور)
قسمت بیست و پنجم: خروج سفیانی (علامت قبل از ظهور)
قسمت بیست و ششم: علائم روز ظهور
قسمت بیست و هفتم: ۳۱۳ نفر شورای انقلاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
قسمت بیست و هشتم: البیعه لله جمله ای که روی پرچم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است
قسمت بیست و نهم: ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شهر مکه، در مسجد الحرام کنار خانه ی خدا شروع می شود
قسمت سی ام: روش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان روش و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است
قسمت سی و یکم: در قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه ی جهانیان مسلمان شده و به لا اله الّا الله و محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت خواهند داد
قسمت سی و دوم: همه ی کره ی زمین در مقابل حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تمکین خواهند کرد
قسمت سی و سوم: حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای برپایی پرچم توحید و عدالت، زمین را فتح خواهند کرد
قسمت سی و چهارم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمین را پر از عدل و داد و آرامش خواهد کرد و حکومتش عدل و رحمت است
قسمت سی و پنجم: در زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقر ریشه کن می شود
قسمت سی و ششم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور چهره ای جوان خواهند داشت
قسمت سی و هفتم: همه ی ملائکه، انسان ها و قوای تکوینی و تشریعی از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی و خوشحال می شوند
قسمت سی و هشتم: در ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حضرت عیسی (علیه السلام) نازل می شود و پشت سر آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز می خواند
قسمت سی و نهم: توسل انبیا (علیهم السلام) به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در زمان های مختلف
قسمت چهلم: حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اگر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببینم همه ی عمر در خدمتش خواهم بود»
قسمت چهل و یکم: همه ی زیبایی ها، نیکی ها و عدالت ها از زمان ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شروع می شود و همه ی زشتی ها، بدی ها و ظلم ها به وسیله ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پایان می پذیرد
قسمت چهل و دوم: عصر طلایی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمانش بهترین زمان ها و کره ی زمین بهترین مکان ها و حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترین حکومت ها است
قسمت چهل و سوم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طاووس اهل بهشت است
قسمت چهل و چهارم: علم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مردم در عصر ظهور از آن بهره مند می شوند
قسمت چهل و پنجم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کوکب درّی یا ستاره ی درخشان است
قسمت چهل و ششم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سادات اهل بهشت است
قسمت چهل و هفتم: در حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردم در نعمت های الهی فرو خواهند رفت
قسمت چهل و هشتم: اعطا و بخشش حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مردم بسیار و بدون شمارش و عوض است
قسمت چهل و نهم عمران کره ی زمین به دست حضرت مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
قسمت پنجاهم مقام و منزلت والای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
قسمت پنجاه و یکم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه الله است
قسمت پنجاه و دوم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمه للعالمین است
قسمت پنجاه و سوم: نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت دل های خسته در سختی ها است
قسمت پنجاه و چهارم خلق و خوی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند خلق و خوی حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) است
قسمت پنجاه و پنجم واجب است همه حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری کنند
قسمت پنجاه و ششم تبعیت از حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از واجبات است
قسمت پنجاه و هفتم طالقان گنجینه ی گران قیمت یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخر الزمان
قسمت پنجاه و هشتم هر فرقه ای که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان آنها باشد آن فرقه حق است
قسمت پنجاه و نهم حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهرکننده ی اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است
قسمت شصتم معرفی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غدیر خم در کنار حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به عنوان پایان دهنده ی ظلم
قسمت شصت و یکم نام صحابه و راویانی که اهل سنت از آنها درباره ی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حدیث روایت کرده اند
قسمت شصت و دوم محدثین سنی که احادیث و روایات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بیان کرده اند
قسمت شصت و سوم کتبی که اهل سنت در باب قائمیت به طور مستقل نوشته اند
قسمت شصت و چهارم نام کتب اهل سنت که در آنها قسمتی از احادیث و روایات مهدویت آمده است
فهرست منابع
مقدمه
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
صَلَّ اَللّهُمَّ عَلیَ التَّجَلی الاَعظَم وَ کمالَ بَهائِکَ الاَقدَمَ شَجَرَهِ الطّورِ وَ الکِتابِ المَسطورِ وَ النّورَ عَلیَ النّورِ فی الطَّخیاءِ الدَیجورِ صاحب الدَّعوَهِ النَبویَّه و الصَّولَهِ الحَیدَرِیه وَالعِصمَهِ الفاطِمیَّه وَ الحِلمِ الحَسَنیَّه وَ الشَجاعَهِ الحُسَینیَّه وَ العِبادَه السَّجادِیَّه وَ المَاثِرِ الباقِرِیَّه وَ الاثارِ الجَعفَرِیَّه وَ العُلُومِ الکاظِمِیَّه وَ الحُجَجِ الرَّضَوِیَّه وَ الجُودِ التَّقَوِیَّه وَ النَّقاوَهِ النَّقَوِیَّه وَ الهَیبَهِ العَسکَرِیَّه وَ الغَیبَهِ الاِلهِیَّه، عَلَمِ الهُدی وَ مُجَلِی العَمی وَ بابُک اَلَّذی مِنهُ یؤتی وَ السَّبَبَ المُتَّصِل بَینَ الاَرضِ وَ السَّماء الَّذی یَملاء الاَرضَ قِسطَاً وَ عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلمَاً وَ جَوراً سَیِّدَنا وَ مَولانا وَ امامَنا وَ هادیَنا بِالحق القائمِ آلِ مُحَمَّد (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
هدف اول: خدمت به ساحت مقدس حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
اولین هدف من از تألیف این کتاب، خدمت بسیار کوچک و بی مقدار به ساحت مقدس اعلی حضرت بقیه الله الاعظم است؛ زیرا مقام، منزلت، جایگاه و عظمت ایشان در پیشگاه ذات اقدس الهی و در نزد رسول خدا، حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمه ی طاهرین (علیهم السلام) بسیار عظیم است و این مقام آن قدر رفیع است که عقول بشری در آن می ماند و بسیار محیرالعقول است و عقل بشریت در برابر این مقام به منتهی المطالب و منتهی المقاصد از استعداد خودش می رسد؛ شخصیتی که حضرت صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن مقام شامخشان که دارای مقام امامت مطلق هستند، می فرمایند:
«وَ لَو اَدْرَکتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَیّامَ حَیاتی»(۱).
«اگر او را درک کنم به تحقیق در تمام طول عمرم خادم او می شوم و همه ی عمرم در خدمتش خواهم بود و به او خدمت خواهم کرد».
پس، خدمت به آستان مقدس و دربار این بزرگوار و در خدمت ایشان بودن و غلامیشان را کردن خود مقام منیعی است، اگر بپذیرند که کریم هستند از اولاد کرام و می پذیرند. لذا همیشه در این فکر بودم که در خدمتش باشم، با بیان قاصرم و با قلم ضعیف خودم در خدمتش باشم. لذا از هر فرصت استفاده کرده و تا به حال کتاب های زیر را در زمینه ی قائمیت و مهدویت به رشته ی تحریر در آورده ام.
۱- انقلاب جهانی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
۲- امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقطه مشترک وحدت اسلامی
۳- مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود کل ادیان
۴- حج با امیرالحاج (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
۵- امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آغازگر رجعت
۶- آیات الکریم فی ما نزّل فی بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فی الارضین (بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آیات قرآن)
۷- و این کتاب: «اثبات قائمیت به وسیله ی اهل سنت»
این آثار یک عمر تلاش و کوشش این بنده ی حقیر و بی مقدار بوده است و فقط برای این است که به مولایم، به آقایم، به ولی زمانم، به امام زمانم و به ولی عصرم... بگویم که ای گوهر شاهوار و بی نظیر و گران قیمت صدف نبوت و امامت و ولایت، مرا به غلامی و به خدمتکاری خودتان بپذیرید، هر چند این خواسته ی بسیار بزرگی است، این را خود می دانم که در مقابل شما بی مقدارم و می گویم جسارت مرا ببخشید و عفو فرمایید، من با کلام «کریمٌ من اولاد الکرام» پای در این وادی نهاده ام.
هدف دوم: پاسخ به تشویق فرزانگان:
دومین هدف از تألیف کتاب حاضر این بود که پس از تألیف کتاب «امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نقطه ی مشترک وحدت اسلامی» که کلیه ی احادیث و مدارک آن برگرفته از مهم ترین کتب اهل سنت از چهار فرقه حنفی، حنبلی، مالکی و شافعی بود، مورد تشویق علما و دانشمندان و محققین و دوستداران مقام شامخ اعلی حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قرار گرفتم و این تشویقات سبب شد تا باز به تحقیقات خود ادامه دهم و کتابی کامل تر و جامع تر از آن به رشته ی تحریر درآورم و این کتاب هم مثل آن کتاب کلیه ی مدارکش از منابع اهل سنت است و این خدمت کوچکی در جواب محبت های آن بزرگواران و مشوقین من است.
هدف سوم: اتحاد بین شیعه و سنی در زمینه ی قائمیت:
سومین هدف از تألیف کتاب، اتحاد شیعه و سنی در جهت قائمیت و مهدویت و یکی از نقاط مشترک بین گروه های مختلف امت اسلامی از شیعه و سنی می باشد. زیرا درباره ی مسئله ی قائمیت و مهدویت هم علمای شیعه کار کرده اند و هم عده ای از علما، دانشمندان و محققین اهل سنت در این موضوع زحمت کشیده اند، کتاب ها نوشته اند، سخنرانی ها کرده اند و تبلیغ نموده اند. خوشبختانه هم اکنون نیز از هر دو گروه مشغول به این خدمت هستند. پس، چه زیبا است همه باهم حرکت کنیم، همه باهم تلاش و کوشش نماییم، همه باهم بیشتر و بهتر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بشناسیم و به دیگران معرفی کنیم و باز کتاب ها بنویسیم که این وظیفه ی همگانی مسلمانان است. اگر شما این کتاب را به دقت مطالعه فرمایید، توجه خواهید کرد که نظریات شیعه و سنی در این زمینه بر هم منطبق است و اختلاف چشمگیری دیده نمی شود. همه باید در مطالعات در زمینه ی قائمیت دقت داشته باشیم که در جهت اتحاد گام برداریم و بیشتر مسائلی را مطرح کنیم که شیعه و سنی درباره ی آن اتفاق نظر دارند، مثلاً مسئله ای مانند پدر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که همه معتقدند حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت سید الشهدا (علیه السلام) می باشند اما بعضی از کتب اهل سنت نوشته اند که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید از فرزندان امام مجتبی (علیه السلام)، حضرت حسن بن علی (علیهما السلام) باشد؛ ما نیاییم این عقیده را به عنوان عقیده ی همه ی اهل سنت مطرح کنیم و بگوییم اهل سنت معتقدند که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید از فرزندان امام حسن (علیه السلام) باشد.
کتاب حاضر عمده ترین هدفش نزدیک کردن عقاید شیعه و سنی بر اساس قرآن و احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) و روایات اسلامی است.
هدف چهارم: تقرب جستن به دربار این ولی خدا (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیثی می فرمایند:
«طوبی لمن اَدرَکَ قائم اهل بیتی و هو یَأتمُّ به فی غیبۀ قبل قیامه و یَتَولّی اولیائهُ و یُعادی اَعدائهُ ذلک مِن رُفقائی و زد مَوَدَّتی و اکرامُ اُمَّتی علی یوم القیامه»
«خوشا به حال کسی که حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بیت ما را درک کند و ببیند و خوشا به حال کسی که امامتش را در زمان غیبت او، پیش از زمان قیامش قبول نماید و دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن بدارد؛ چنین شخصی از رفقای من است و صاحب مودّت و محبّت من خواهد بود و گرامی داشتن امّتم در روز قیامت بر من است».
دقت بفرمایید، حضرت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «هر کس قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند و قبل از قیامش و در غیبت او، امامت او را قبول کند و دوستان او را دوست بدارد و دشمنان او را دشمن بدارد؛ چنین فردی از رفقا، دوستان و کسانی است که مودّت و محبّت من را دارد و من در روز قیامت او را گرامی می دارم». گرامی داشتن فرد به وسیله ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی کرامت روحی، یعنی عظمت مقام و....
پس، برای رسیدن به این مقامات یک راه عمده در میان است و آن تقرب و نزدیکی به حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، دوست داشتن ایشان، دوست داشتن دوستان ایشان و دشمن داشتن دشمنان ایشان است.
در طول تاریخ علمای بزرگ و دانشمندان گرامی به ما توصیه کرده اند که اگر می خواهید به دربار حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) راه پیدا کنید، این کارها را انجام دهید:
اول: شناخت ایشان؛
دوم: محبّت به این بزرگوار؛
سوم: تبلیغات درباره ی ایشان یا به زبان دیگر شناسانیدن ایشان به دیگران و مبلغ ایشان شدن.
اگر ما بتوانیم این بزرگوار را به دیگران صحیح معرفی کنیم و دیگران مقام و منزلت ایشان را بشناسند، خود زمینه ای برای ظهور آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و تعجیل در فرجشان می شود.
هدف پنجم: جلب توجه محبوب:
عاشق همیشه می خواهد که محبوبش به او توجه کند و توجه محبوب به او بهترین هدیه، مژده، بشارت و... می باشد، مخصوصاً اگر محبوب، حضرت رحمه للعالمین(۲)،
بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد. اگر ما کوچکترین توجهی به ایشان داشته باشیم، ایشان توجهات خاصه اشان به سوی ما مانند کرمشان قابل بیان نیست؛ چنان که آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در توقیعی (نامه ای) به شیخ مفید فرمودند:
«اِنّا غَیرُ مُهمِلینَ لِمُرَاعَاتِکُم وَ لا ناسینَ لِذِکرِکُم وَ لو لا ذَلِکَ لَنزَلَ بِکُمُ اللَّأوَاءُ وَ اصطَلَمَکُمُ الأَعداء فَاتَّقوا اللهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ ظاهِرونا عَلَی انتِیَاشِکُم مِن فِتنَهٍ قَد أَنَافَت عَلَیکم...»
«ما در رسیدگی (به احوالات و روزگار شما) کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نمی بریم (و به فکر شما هستیم) که اگر چنین نبود سختی شدیدی بر شما وارد می شد و دشمنان شما را ریشه کن (و نابود) می کردند. پس (در وجودتان ملکه ی تقوا را ایجاد کنید) تقوا پیشه کنید و ما را در نجاتتان در آزمایش و امتحانی دشوار که بر شما فزونی یافته است، یاری دهید...»
بار دیگر کلمات ملکوتی حضرت را بخوانید که می فرمایند:
«ما در رسیدگی به احوالات شما کوتاهی نمی کنیم»
«و یاد شما را از خاطر نمی بریم».
«اگر غیر از این توجهات بود دشمنان شما را نابود می کردند».
«در روح خود ملکه ی تقوا را ایجاد کنید و متقی شوید»
«و ما را در نجات خودتان از یک امتحان سخت یاری دهید».
تمام این کلمات مهر است، محبت است، رحمت است....
و من می دانم محبوب من همیشه به فکر ما است. او هرگز ما را از یاد نمی برد. او ما را در این جهان یاری می کند. هر چه ما بتوانیم نظر ایشان را به خودمان بیشتر جلب کنیم، این توجهات بیشتر می شود و این نوشتار بهانه ایست در نزدیک تر شدن به قلب عالم امکان، جان جانان، روح دهر، اعلی حضرتِ قَدر قُدرت، قوی شوکت، بلند همت، کیهان مکنت، حضرت بقیه الله الاعظم روحی و ارواح العالمین لَهُ الفداء.
ای در تو مقصد و مقصود ما * * * وی رخ تو شاهد و مشهود ما
نقد غمت مایه ی هر شادی است * * * بندگیت به ز هر آزادی است
نیست کسی جز تو مددکار ما * * * مونس ما، یاور ما، یار ما
خیز و شب منتظران روز کن * * * طبع جهان را طرب افروز کن
لب بگشا تا همه شکر خورند * * * ز آب دهانت رُطب تر خورند
ای مدنی برقع و مکی نقاب * * * سایه نشین چند بود آفتاب
سکه تو زن تا اُمرا کم زنند * * * خطبه تو خوان تا خطبا دم زنند
ما همه جسمیم و بیا جان تو باش * * * ما همه موریم و سلیمان تو باش
منتظران را به لب آمد نفس * * * ای ز تو فریاد به فریاد رس
تهران- ۱۳محرم الحرام سال ۱۴۳۳ه.ق
برابر با ۱۳۹۰/۹/۱۸ ه.ش
علی اصغر اکبری
قسمت اول: واجب است مسلمانان در هر عصر و زمانی امام زمان خویش را بشناسند
یکی از مسائلی که مورد اتفاق شیعه و سنی باید باشد، این است که در هر عصر و زمان لازم است امام زمان خود را بشناسند و از او پیروی کرده و تابع او باشند. این مطلب هم از قرآن کریم به اثبات می رسد و هم در احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است که برای اثبات این مدعا به کتب زیر مراجعه می کنیم:
الف) کتاب «الجمع بین الصحیحین» نوشته ی «شیخ الاسلام حمیدی»
ب) کتاب «کنز العمال» تألیف «علی بن حسام الدین» مشهور به «متقی هندی»
ج) کتاب «ربیع الابرار» نوشته ی «زمخشری» مفسر بزرگ اهل سنت
د) کتاب «مسند» نوشته ی «حاکم نیشابوری»
ه) کتاب «مسند امام احمد حنبل» رهبر فرقه حنبلی
و) کتاب «شرح تجرید العقائد» نوشته ی «ملا تفتازانی»
ز) کتاب «الیواقیت و الجواهر» نوشته ی «شعرانی مصری شافعی»
ح) کتاب «الاستبصار و الافهام»
چنین آمده است:
۱. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرَفْ امامَ زَمانِهِ ماتَ مَیْتَهَ الجاهلیهَ مَیتَهَ الکُفْرِ وَ النِّفاق»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد (مانند کسی است که در زمان) جاهلیت مرده است و در کفر و نفاق از دنیا رفته است».
از حدیث فوق چنین می توان نتیجه گرفت:
اولاً: از عبارت «امام زمانه» یعنی امام زمانش، در جمله ی «هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد» می فهمیم که امام زمان ها متعدد هستند و هر کس تا قیامت باید امام زمانی داشته باشد و باید امام زمان خودش را بشناسد.
ثانیاً: هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد مانند کفار جاهلیت و منافقین بی دین و ایمان و مشرک از دنیا رفته است؛ پس مسلمانان برای این که کافر و منافق از دنیا نروند، باید امام زمان خود را بشناسند.
ثالثاً: این حدیث امری است از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که به همه ی مسلمانان دستور می دهند و اجرا، اطاعت و پیروی از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) طبق آیه ی ۷ سوره ی حشر واجب است:
﴿ما آتاکُم الرَسول فَخُذوهُ و ما نَهاکُم عَنْهُ فَانْتَهوا﴾
آنچه را که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای شما آورد بگیرید (و اجرا کنید) و هرچه را که نهی می کند از انجامش خودداری کنید.
بر هر مسلمانی واجب است امام زمانش را در هر عصری بشناسد؛ چه حنبلی، چه شافعی، چه مالکی، چه حنفی و چه جعفری، همه باید امام زمان خود را بشناسند.
رابعاً: از این حدیث می فهمیم که در هر عصری باید امامی باشد که او امام آن عصر است.
در قسمت اول عرض کردم که شناسایی امام زمان (علیه السلام) بر هر کس، در هر عصر و زمانی واجب است و این نکته مورد اتفاق شیعه و سنی است. در این قسمت باید عرض کنم مطابق آنچه از احادیث و روایات به دست ما رسیده است، تعداد ائمه یا امامان و تعداد خلفا یا اوصیا یا امیران و به طور کلی جانشینان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده نفر است و این نکته نیز مورد اتفاق شیعه و سنی است که ما در اینجا به بعضی از آن مدارک اشاره می نماییم:
۲. ۱- در صحیح بخاری نوشته ی حافظ ابوعبد الله محمد بن اسماعیل البخاری، مجلد۸، اواخر کتاب الاحکام، باب الاستخلاف، صفحه ۱۲۷ آمده است:
حدثنی محمد بن المُثَنَّی، حدثنا غُنْدَر، حدثنا شُعْبَه، عن عبدالملک سَمِعْتُ جابر بن سَمره، قالَ سَمِعْتُ النبی (صلی الله علیه و آله) یقول: «یَکُونُ اثنا عشر امیراً». فقال کَلِمَهً لَمْ أسْمَعها، فَقال أبی، اِنَّهُ قال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».
جابر بن سمره می گوید: شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «(جانشینان من) دوازده امیر می باشند». سپس، چیزی فرمودند که من نشنیدم، از پدرم سؤال کردم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه ی آنها از قریش هستند».
۳. ۲- در صحیح مسلم بشرح النَّوَوِی، کتاب الاماره، مجلد۶، صفحه ۳ آمده است:
حَدَّثنا ابنُ ابی عُمَرَ، حَدَّثَنا سُفیانُ، عَنْ عبدالملک بن عُمَیْر، عن جابِر بن سَمره قال: سَمِعْتُ النبی (صلی الله علیه و آله) یقول: «لا یَزالُ اَمْرُ النَّاس ماضیاً ما وَلیَهُمْ اثنا عشر رجلاً»، ثُمَّ تَکَلَّم النبی (صلی الله علیه و آله) بِکَلِمَهٍ خَفِیَت عَلَیّ فَسَألتُ أبی ماذا قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) ؟ فقال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».
جابر بن سمره می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «امر (کار) مردم به پایان نمی رسد مگر این که برای آنها دوازده «ولی» باشد». سپس، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آرام چیزی به پدرم فرمودند که من نشنیدم، از پدرم سؤال کردم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه ی این دوازده امیر از قریش هستند».
دقت بفرمایید، صحیح گذشتن امور در هر عصری با وجود اولیای الهی که دوازده نفرند امکان پذیر است و در هر عصر و زمانی باید یکی از این دوازده نفر باشند که حجت به وجود ایشان تمام می شود.
۴. ۳- در صحیح مسلم بشرح النّوَوِی، مجلد۶، کتاب الاماره، صفحه ۳ آمده است:
حدثنا هَدّاب بن خالد الازدِیّ، حدثنا حَمّادُ بن سَلَمَه، عن سِماک بن حَرْب ٍقال: سَمِعْتُ جابر بن سَمره یقول: سَمِعْتُ رَسُول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «لا یَزالُ الاسلامُ عزیزاً إلی اثنا عشر خلیفه». ثُمَّ قال کَلِمَهً لَمْ أفْهَمْها، فَقُلْتَ لِأبی ما قالَ؟ فقال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».
جابر بن سمره می گوید: شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اسلام عزیز به پایان نمی رسد مگر این که (بعد از من) برای شما دوازده خلیفه خواهد بود». سپس، مطلبی فرمودند که من نفهمیدم. به پدرم گفتم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه ی این دوازده خلیفه از قریش هستند».
۵. ۴- در صحیح مسلم بشرح النّوَوِی، مجلد۱۲، کتاب الاماره، صفحه ۲۰۳ آمده است:
حدثنا نَصْرُ بن عَلیّ الجَهْضَمِیُّ، حدثنا یزید بن زَرَیْع، حدثنا ابن عُون، حدثنا احمد بن عثمان النَّوفَلِیَّ، حدثنا أزْهَرُ، حدثنا عَوُن، عن الشَّعبِیّ، عن جابر بن سَمره قال: انْطَلَقْتُ إلی رسول الله (صلی الله علیه و آله) و مَعِی أبی فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: «لا یَزالُ هذا الدّینُ عزیزاً مَنیعاً إلی اثنا عَشَرَ خَلیفَهً». فقال کَلِمَهً صَمَّنیها النّاسُ. فَقُلْتُ لِأبی: ما قالَ؟ قال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».
جابر بن سمره می گوید: همراه پدرم خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدم، از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «این دین عزیز به پایان نمی رسد مگر این که دوازده خلیفه برای آنها بیایند». سپس، مطلبی فرمودند که من نشنیدم، به پدرم گفتم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ گفت: فرمودند: «همه ی این دوازده خلیفه از قریش هستند».
۶. ۵- در سُنن أبی داود، مجلد۲، کتاب المهدی، صفحه ۴۲۱ و کتاب بَذْلُ الْمَجْهُود فی حَلّ أبی داود، مجلد۱۷، صفحه ۱۸۶ آمده است:
حدثنا عمرو بن عثمان، حدثنا مروان بن معاویه عن اسماعیل یعنی ابن أبی خالد، عن أبیه عن جابر بن سَمره، قال: قال سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «لا یَزالُ هذا الدّین قائِماً حَتّی یَکُونَ عَلَیْکُمْ اثنا عَشَرَ خَلیفَهً، کُلّهُمْ تجتَمَعَ علیه الاُمه». فسَمعتُ کَلاماً مِن النبی لم أفْهَمَهُ، قُلتُ لِأبی ما یقول؟ قال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».
جابر بن سمره می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «این دین قائم و استوار به پایان نمی رسد، مگر این که برای شما دوازده خلیفه بیاید». سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبی فرمودند که من نفهمیدم. از پدرم سؤال کردم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: فرمودند: «(این دوازده خلیفه) همه از قریش هستند».
۷. ۶- در سنن ابی داود، مجلد۲، کتاب المهدی، صفحه ۱۸۷، حدیث ۴۲۸۰ آمده است:
حدثنا موسی بن اسماعیل، حدثنا وهب، حدثنا داود، عن عامر، عن جابر بن سَمره قال: قال سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «لا یَزالُ هذا الدّین عَزیزاً إلی اثنا عشر خلیفه» قال فکَبَّر الناسُ و ضَجّوا، ثم قال کَلِمَهً خَفیفهً. قُلتُ لِأبی: یا أبَهِ، ما قال؟ قال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».
جابر بن سمره می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «این دین عزیز به اتمام نمی رسد مگر این که دوازده نفر خلیفه برای مردم بیایند». سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبی فرمودند که بسیار آرام بود. به پدرم گفتم: ای پدر، چه فرمودند؟ پدرم گفت فرمودند: «همه ی این دوازده نفر از قریش هستند».
۸. ۷- در کتاب بذل المجهود فی حلّ أبی داود، مجلد۱۷، صفحه ۱۸۸، پس از آوردن دیدگاه های مختلف مذاهب اسلامی در این باره در صفحه ۱۹۰ آورده است:
«وَ آخِرُهم الامام المَهدی و عندی هذا هو الحق».
آخرین نفر از این خلفا و اولیا و رجال که جانشینان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و به نظر من این قول حق است.
۹. ۸- در سنن ترمذی نوشته ی حافظ ابو عیسی بن سوره الترمذی، مجلد۳، باب ما جاء فی الخلفاء، صفحه ۳۴۰، حدیث ۲۲۲۳ و کتاب عارضه الأحوذی بشرح صحیح الترمذی نوشته ی حافظ ابوبکر محمد بن عبد الله معروف به ابوبکر بن العربی مالکی، مجلد ۹، صفحه ۶۶ و کتاب ابواب الفتن، باب ما جاء فی الخلفاء آمده است:
حدثنا أبو کُرَیب محمد بن العَلاءِ، حدثنا عمر بن عبید الطَّنافِسِیّ، عن سِماکِ بن حَرْبٍ، عَنْ جابر بن سَمره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ مِنْ بَعْدی اثنا عشر أمیراً» قال: ثم تَکَلَّمَ بشَیْءٍ لَمْ أفْهَمْهُ، فَسألتُ الذی یَلینی فقال: قال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».
قال أبو عیسی: هذا حدیث حَسَنٌ صحیح.
جابر بن سمره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من دوازده نفر امیر می آیند». سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبی فرمودند که من نفهمیدم، از پدرم سؤال کردم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه ی این دوازده نفر از قریش هستند».
صاحب سنن ترمذی، حافظ ابو عیسی محمد بن عیسی می گوید: «این حدیث صحیح است.»
۱۰. ۹- در مسند امام احمد حنبل مجلد۵، صفحه ۸۷، حدیث ۲۰۸۴۰ آمده است:
حدثنا حمّاد بن اُسامه، حدثنا مُجالِدٌ، عن عامِر، عَنْ جابر بن سَمره السَّوائی قال: سَمِعْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول فی حَجَّهِ الوِداع «اِنَّ هذا الدّین لن یَزالَ ظاهِراً عَلی مَنْ ناواهُ، لا یَضُرُّهُ مُخالِفٌ وَ لا مُفارِقٌ حَتّی یَمْضیَ مِنْ اُمتی اثنا عشر خَلیفَهٌ» قال: ثُمَّ تَکَلَّمَ بِشَیءٍ لَمْ أفْهَمْهُ، فَقُلْتُ لأبی ما قال؟ قال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».
جابر بن سمره می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که در حجه الوداع فرمودند: «این دین هرگز به پایان نمی رسد (و) چیره و غالب است بر کسی که با آن (دین) دشمنی ورزد، (و) هر کس از آن جدا شود یا با آن مخالفت کند آسیبی به آن (دین) نمی رساند تا زمانی که دوازده خلیفه برای امتم بیایند». سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی فرمودند که من نفهمیدم. از پدرم پرسیدم آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: فرمودند: «همه ی (این دوازده خلیفه) از قریش هستند.
امام احمد حنبل در مجلد ۵ مسندش بیست حدیث در این باره آورده است:
- در مجلد۵، صفحات ۸۹، ۸۸، ۸۷،۸۶ سه حدیث
- در مجلد۵، صفحات۹۳ و۹۲ سه حدیث
- در مجلد ۵، صفحات ۹۶، ۹۵، ۹۴ دو حدیث
- در مجلد۵، صفحات ۹۸ و ۹۷ شش حدیث
- در مجلد۵، صفحات ۱۰۱ و ۱۰۰ دو حدیث
- در مجلد۵، صفحه ۱۰۶ دو حدیث
- در مجلد۵، صفحه ۱۰۷ دو حدیث
در تمام این احادیث محور دو چیز است:
اوّل: اولیا یا خلفا یا امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده نفرند.
دوم: این دوازده نفر همه از قریش هستند.
۱۱. ۱۰- در کتاب الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد۸، صفحه ۲۳۰، حدیث ۶۶۲۷ آمده است:
أخبرنا عِمرانُ بن مُوسی بن مُجاشِع قال: حَدَّثنا هُدْبَه بن خالد قال: حدثنا حَمّادُ بن سَلَمَهَ، عن سماک بن حَرْبٍ قال: سمعتُ جابر بن سَمره یقول: سمعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «لا یَزالُ الاسلامُ عَزیزاً إلی اثنا عَشَرَ خلیفهً» قال: فقال کَلِمَهً لَمْ أفْهَمْها، فَقُلْتُ لأبی ما قال؟ قال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیْش».
جابر بن سمره می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «اسلام عزیز به اتمام نمی رسد مگر این که دوازده خلیفه (برای مردم) بیایند». سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی فرمودند که من نفهمیدم. از پدرم سؤال کردم حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: فرمودند: «همه ی (این دوازده نفر) از قریش هستند».
۱۲. ۱۱- در مسند أبی عوانه نوشته ی حافظ یعقوب بن اسحاق اسفراینی، مجلد۴، صفحه ۳۹۴ آمده است:
(تحت عنوان: «عدد خلفا بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مایه ی عزت دین می باشد، که همه ی آنها از قریش هستند».)
او در این کتاب بیش از بیست روایت درباره ی (اثنا عشر خلیفه) آورده است که با این بیست روایت اثبات می کند خلفای بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) باید دوازده نفر باشند. ما در اینجا دو روایت آن را می آوریم:
حدثنا یوسف بن مسلم قال: حدثنا داود بن منصور القاضی قال: حدثنا وُهَیْب، عن ابن عون، عن الشَعْبی، عن جابر بن سَمُره رضی الله عنهما قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله): «لا یزالُ هذا الأمْر عزیزاً منیعاً لا یَضُرُّهُ مَنْ ناواهُ حَتّی تَقُومَ الساعَهُ اِلی اثنا عشر خَلیفَهً کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیش».
جابر بن سمره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «این امر (دین) عزیز و بلند مرتبه به اتمام نمی رسد و ضرری از سوی مخالفانش به آن نمی رسد تا روز قیامت که برای آن دوازده خلیفه که همگی از قریش هستند، بیایند».
۱۳. ۱۲- در مسند أبی عوانه، مجلد۴، صفحه ۴۰۱ آمده است:
أخبرنا محمد بن عبد الله بن عبد الحَکَم المِصری قال: حدثنا ابن أبی فُدَیْک، عن مهاجر ابن مِسْمار، عن عامِر بن سُعْد، أنه أرسل إلی ابن سمره العدوی، حدثنا ما سَمِعْتُ مِنْ رسول (صلی الله علیه و آله): «لا یَزالُ هذا الدّینُ قائِماً حتّی یَکُونَ اثنا عشر خلیفه مِنْ قریش».
عامر بن سعد می گوید: فرستادم پیش فرزند سمره العدوی که برای ما بگو از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه شنیدی؟ او گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «این دین محکم و استوار، به پایان نمی رسد تا زمانی که برای آن دوازده خلیفه از قریش بیایند».
۱۴. ۱۳- در المُعْجَم الاوسط، نوشته ی حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طَبَرانی، مجلد ۷، صفحه ۱۱۸، حدیث ۶۲۰۷ آمده است:
حَدَّثنا محمد بن علی الصائِغُ قال: حدثنا سعید بن منصور قال: حدثنا یونس بن أبی یَعْفُور، عَنْ عَوْنِ بن ابی جُحَیْفَه، عن ابیه قال: کُنتُ مع عَمّی عند النبی (صلی الله علیه و آله) و هُو یَخْطُبُ، فقال: «لا یَزالُ اَمْرُ اُمَّتی صالِحاً یَمْضِیَ اثنا عشر خَلیفَهً» و خَفَضَ بِها صَوتَهُ، فَقُلْتُ لِعَمّی و کان أمامی، ما قال، یا عَمُّ؟ قال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیش».
ابن ابی جحیفه از پدرش نقل می کند که من با عمویم در حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «امر امت من زوال نمی پذیرد تا این که برای آنها دوازده خلیفه بیاید». آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آهسته چیزی فرمودند، من به عمویم گفتم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند، ای عمو؟ ایشان گفتند: حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه ی این دوازده خلیفه از قریش هستند».
باز در همین کتاب مجلد ۱، صفحه ۴۷۴، حدیث ۸۶۳ و همچنین حدیث ۳۹۵۰ نظیر این حدیث آمده است.
۱۵. ۱۴- در کتاب المعجم الکبیر نوشته ی حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، مجلد ۲، صفحه ۲۲۳، حدیث ۱۹۲۳ آمده است:
حَدَّثنا بشْرُ بن موسی، حدثنا خَلَفَ بن الولید، حدثنا إسرائیل، عَنْ سِماک، عن جابر قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «یَکُونُ بَعْدِی اثنا عشر أمیراً» ثُمَّ تَکَلَّم بشَیءٍ لَمْ أفْهمه، فسألتُ القومَ، فقالوا: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیش».
سماک روایت می کند از جابر که شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من دوازده نفر امیر می آیند. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزی فرمودند که من نشنیدم، از بقیه پرسیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ گفتند: فرمودند: «هر دوازده نفر این اُمرا از قریش هستند».
لازم به ذکر است که در کتاب المعجم الکبیر به ۳۶ طریق این حدیث نقل شده است. در احادیث به شماره های:
۱۷۹۱-۱۷۹۲-۱۷۹۳-۱۷۹۴-۱۷۹۵-۱۷۹۶-۱۷۹۷-۱۷۹۸-۱۷۹۹-۱۸۰۰-۱۸۰۱-۱۸۰۸-۱۸۰۹-۱۸۴۱-۱۸۴۹-۱۸۵۰-۱۸۵۱-۱۸۵۲-۱۸۷۵-۱۸۷۶-۱۸۸۳-۱۸۹۶-۱۹۳۶-۲۰۰۷-۲۰۴۴-۲۰۵۹-۲۰۶۰-۲۰۶۱-۲۰۶۲-۲۰۶۳-۲۰۶۷-۲۰۶۸-۲۰۶۹-۲۰۷۰-۲۰۷۱-۲۰۷۳
پس، شماره های بالا شماره احادیثی است که در همه ی آنها آمده است که خلفا و امرا و امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده نفر هستند و هر دوازده نفر از قریش می باشند.
۱۶. ۱۵- در کتاب حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء نوشته ی حافظ ابونعیم احمد بن عبد الله اصفهانی، مجلد۴، صفحه ۳۳۳ آمده است:
حدثنا أبواسحاق بن حَمزه و سُلیمان بن احمد و محمد بن علی بن حُبَیش قالوا: حدثنا القاسمُ بن زکریّا المُقرِی قال: حدثنا محمد بن عبد الحلیم النیشابوری قال: حدثنا مُبَشِّرُ بن عبد الله، عن سفیان بن حسین، عن سعید بن عمرو بن اَشوع، عن الشَّعْبیّ، عن جابر بن سمره قال: جئتُ مع أبی إلی المسجد و النبی (صلی الله علیه و آله) یخطب. قال: فَسمِعتُه یقول: «یَکُونُ مِنْ بعدی اثنا عشر خَلیفَه» ثُمَّ خَفَضَ صوته فَلَمْ أدْرِ ما یقول، فَقُلتُ لأبی: ما یقول؟ قال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیش».
جابر بن سمره می گوید: با پدرم به مسجد رفتیم و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صحبت می فرمودند و از ایشان شنیدم که فرمودند: «بعد از من دوازده خلیفه می آیند». سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آرام چیزی فرمودند که من درک نکردم. از پدرم سؤال کردم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه فرمودند؟ پدرم گفت: فرمودند: «همه ی آنها از قریش هستند».
(صاحب حلیه الاولیاء حدیث فوق را از سه طریق آورده است.)
۱۷. ۱۶- در تاریخ بغداد، نوشته ی حافظ ابوبکر احمد بن علی بن ثابت، معروف به خطیب بغدادی، مجلد۲، صفحه ۱۲۶ آمده است:
أخبرنا أبوعمر بن مَهدیّ قال: أنبأنا محمد بن مَخْلَد العطّار قال: نبأنا محمد بن جعفر لقلوق قال: نبأنا عُبَیْد الله بن تمام قال: نبأنا داود، عن عامِر، عن جابر بن سمره قال: سَمِعْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «لا یَزالُ هذا الدّین عَزیزاً إلی اثنا عَشَرَ خلیفهً» قال فکَبَّر الناسُ و ضَجّوا، و قال کَلِمَهً خَفیفهً. قُلتُ لِأبی: یا أبَهِ، ما قال؟ فقال: «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».
جابر بن سمره می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «این دین عزیز به اتمام نمی رسد مگر این که برای آن دوازده خلیفه بیایند». مردم تکبیر گفتند و... رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آرام چیزی فرمودند (که من درک نکردم.) از پدرم پرسیدم. پدرم گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همه از قریش هستند».
۱۸. ۱۷- در تاریخ بغداد، مجلد۴، صفحه ۳۵۳ آمده است:
أخبرنا أبوالحسن احمد بن محمد بن احمد بن موسی بن هارون بن الصَلْت الأهوازیّ، حدَّثنا ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید بن عُقْدَهِ الحافظ املاءِ، حَدَّثنا یونس بن سابق بغدادی، حَدَّثنا حَفْصُ بن عُمَر بن مَئمون، حَدَّثنا مالک بن مِغْول، حَدَّثنا صالح بن مُسلِم، عن الشَّعْبِیّ، عن جابر بن سمره قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «یَکُونُ بَعْدِی اثنا عَشَر أمیراً» ثُمَّ تَکَلَّم بشَیءٍ خَفِیّ عَلیّ «کُلُّهُمْ مِنْ قُرَیشٍ».
جابر بن سمره می گوید: شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من برای این امت دوازده امیر می آیند». سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آرام مطلبی فرمودند که من نشنیدم. از پدرم سؤال کردم. پدرم گفت: ایشان فرمودند: «همه از قریش هستند».
توجه بفرمایید، فقط کتاب های مهمی که این حدیث را آورده اند و در نزد اهل سنت از درجه ی بالایی برخوردار هستند، عبارتند از:
۱- صحیح بخاری
۲- صحیح مسلم
۳- سنن ابی داود
۴- سنن ترمذی
۵- مسند امام احمد حنبل
۶- الاحسان بترتیب ابن حبّان
۷- مسند ابی اعوانه
۸- المعجم الاوسط
۹- المعجم الکبیر
۱۰- حلیه الاولیاء
۱۱- تاریخ بغداد
۱۲- الاحسان بترتیب صحیح ابن حبان
اینها همه از کتب مهم اهل سنت هستند و همه بیان کرده اند که باید جانشینان و خلفای پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا قیامت دوازده نفر باشند و این دوازده نفر در همه ی اعصار و قرون باید باشند و بر مردم واجب است که خلیفه، امام و جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان خودشان را بشناسند که اگر ما بخواهیم احادیثی که در این زمینه در کتب اهل سنت آمده است جمع آوری کنیم یک مجلد کتاب قطور می شود؛ به هر حال باید در حال حاضر یکی از این دوازده نفر زنده باشند و ما امامت و خلافت او را گردن بنهیم؛ ما باید او را بشناسیم که اگر نشناسیم «مات میته الجاهلیه» مانند مردم جاهلیت، بی دین از دنیا رفته ایم.
حالا دقت کنید ما مسلمانان چه قدر به این مسئله فکر می کنیم؟ چه قدر به این مسئله اهمیت می دهیم؟ چه قدر در فکر شناخت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود هستیم؟ (باز می گوییم این احادیث همه از کتب اهل سنت است.)
قسمت سوم: امامان و خلفا دوازده نفرند، به تعداد دوازده نقیب بنی اسرائیل هستند
همان طور که گفتیم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به طور مفصّل درباره ی امامت و خلافت و جانشینی بعد از خود صحبت فرموده اند. حتی در روایات داریم که تعداد امامان به تعداد نقبای بنی اسرائیل است و همه می دانیم که تعداد نقبای بنی اسرائیل دوازده عدد بوده است. پس باید امامان و خلفا پس از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز دوازده نفر باشند. مثلاً:
۱۹. ۱- درمسند احمد حنبل مجلد۱، صفحه ۳۹۸ آمده است:
مسروق می گوید: ما نزد عبد الله بن مسعود نشسته بودیم و او برای ما قرآن می خواند، مردی به او گفت:
یا ابا عبدالرحمن، هَلْ سَأَلْتُمْ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) کَمْ تَمْلِکُ هَذِهِ الْأُمَّهَ مِنْ خَلِیفَهٍ بَعْدَهُ فَقَالَ عبد الله بن مَسعود مَا سَأَلَنِی عَنْهَا أَحَدٌ مُنْذُ قَدِمْتُ الْعِرَاقَ نَعَمْ سَأَلْنَا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ: «اثْنَا عَشَرَ عِدَّهُ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیل».
مردی به ابن مسعود گفت: آیا شما از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال نکردید که تعداد رهبران و خلفا بعد از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چند نفر هستند؟ عبد الله بن مسعود می گوید: بله از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کردیم که خلفا بعد از ایشان چند نفر هستند. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خلفا بعد از من دوازده نفر هستند، به عدد نقبای بنی اسرائیل».
۲۰. ۲- در کتاب مناقب خوارزمی نوشته ی حافظ موفق بن احمد حنفی، معروف به اخطب خوارزمی آمده است:
فی حَدیث الاَعمَش عَنْ الحُسین بن عَلی قال: فاَخْبِرنی یا رسول الله (صلی الله علیه و آله)، هل یَکون بَعْدَکَ نَبیُّ؟ فقال: «لا، أنا خاتَمُ النَبییّن لکِنْ یَکون بَعدی أئِمَهٌ قَوّامونِ بِالقِسط بِعَدد نُقَباءَ بَنی اسرائیل».
اعمش از حسین بن علی (علیه السلام) روایت می کند که به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفته شد: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیا بعد از شما پیامبری خواهد بود؟ حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: خیر، بعد از من نبی نخواهد آمد و من خاتم النبیین هستم، لیکن بعد از من دوازده امام هستند که هر کدام بر پا کننده ی عدل و داد می باشند و تعداد آنها به تعداد نقبای بنی اسرائیل است.
دقت بفرمایید، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشته را که با نبوت اداره می شد ختم می فرمایند و آینده را که با امامت افتتاح می شود، می گشایند. فیض خداوند هرگز به سوی بشر ختم نمی شود و قبل از ایشان این فیض از طریق نبوت بود و پس از ایشان این فیض از طریق امامت به بشر می رسد که خداوند در قرآن سوره ی رعد آیه ۷ می فرمایند:
﴿إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَومٍ هَادٍ﴾
ای پیامبر تو منذر هستی و برای هر قومی یک هادی است.
که این هادی در تمام اعصار و قرون هست و ایشان امام عصر (علیه السلام) یا امام زمان (علیه السلام) یا خلیفه الله فی الارض (علیه السلام) است.
۲۱. ۳- در کتاب ینابیع الموده، باب ۵۶، صفحه ۲۵۸ آمده است:
عَن جَریر، عَن اَشعَث، عَن ابن مسعود، عن النَّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قال: «اَلخُلَفاءُ بَعدی اِثنا عَشَر کَعَدَد نُقَباءَ بَنی اسرائیل».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خلفا و جانشینان بعد از من دوازده نفر هستند به تعداد نقبای بنی اسرائیل».
قسمت چهارم: دوازده امام یا خلیفه از قبیله ی قریش و از طایفه ی بنی هاشم هستند
همان طور که قبلاً گفتیم، در کتب صحیح مسلم، صحیح بخاری، سنن ابن ماجه، جامع (سنن) ترمذی، سنن ابی داود، مسند احمد حنبل و ده ها کتاب دیگر آمده است که درحدیث مربوط به جانشینان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به راویان حدیث می فرمایند:
۲۲. «یَکونُ اِثنی عَشَر... کُلُّهُم مِن قُرَیش»:
«بعد از من دوازده امام یا خلیفه می آیند که همه ی آنها از قبیله قریش هستند».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای این که مردم گمراه نشوند، مطالب دقیق تری می فرمایند. چون قبیله ی قریش از طایفه های متعددی تشکیل شده است، خود این مطلب مجهولاتی به همراه دارد؛ برای این که هیچ جای تردید و شبهه ای نماند، می فرمایند که این دوازده نفر از طایفه ی بنی هاشم هستند. مثلاً:
۲۳. کتاب موده القربی نوشته ی سید علی شهاب همدانی، قسمت دهم، صفحه ۲۵۸ و کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۷، صفحه ۴۴۵ آمده است:
عن عبدالملک بن عمیر، عن جابر، عن سمره قال: کنت مع أبی عند النبی (صلی الله علیه و آله) فسمعته یقول: «بَعدی اِثنا عَشَر خَلیفَه... کُلُّهُمْ مِن بنی هاشم»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من دوازده نفر خلیفه می آیند که همه ی آنها از بنی هاشم هستند».
نتیجه ی حاصل از بحث های گذشته این است:
قبلاً ملاحظه فرمودید که:
اولاً: شناسایی هر امام یا خلیفه در هر عصری بر مسلمین واجب است.
ثانیاً: تعداد امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تا قیامت دوازده نفر است.
ثالثاً: تعداد این امامان یا خلفا با تعداد نقبای بنی اسرائیل برابر است.
رابعاً: امامان و خلفا بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، از قبیله ی قریش هستند.
خامساً: جانشینان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، همه از طایفه بنی هاشم می باشند.
بنابراین می توان فهمید که جانشینان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چه کسانی هستند. حال به تحلیل می پردازیم:
تحلیل دوازده خلیفه یا دوازده امام در تاریخ إسلام:
آیا خلفا از طایفه ی بنی امیه هستند؟ جواب این است که خلفای بنی امیه، اولاً: ظالم بودند و شایستگی جانشینی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نداشتند؛ ثانیاً: تعدادشان چهارده نفر بوده است، به نام های:
۱ - معاویه بن ابی سفیان ۸ - عمر بن عبدالعزیز
۲ - یزید بن معاویه ۹ - یزید بن عبدالملک
۳ - معاویه بن یزید ۱۰ - هشام بن عبدالملک
۴ - مروان بن حکم ۱۱ - ولید بن یزید بن عبدالملک
۵ - عبدالملک بن مروان ۱۲ - یزید بن ولید
۶ - ولید بن عبدالملک ۱۳ - ابراهیم بن ولید
۷ - سلیمان بن عبدالملک ۱۴ - مروان محمد الحمار (مروان حمار)
پس، از آنجا که این افراد چهارده نفرند، نمی توانند امامان و خلفای دوازده گانه باشند.
شاید بعضی بگویند منظور، خلفای بنی العباس هستند. در جواب می گوییم که تعداد خلفای بنی العباس ۳۷ نفر است و نمی توانند منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأمین کنند.
شاید گفته شود، منظور خلفای بنی امیه و بنی العباس نیستند بلکه منظور کسانی هستند که در ابتدای اسلام خلیفه شده اند. در جواب می گوییم که تعداد آنها هم بیش از شش نفر نمی شوند:
۱ - ابوبکر ۴ - حضرت علی (علیه السلام)
۲ - عمر ۵ - حضرت حسن بن علی (علیهما السلام)
۳ - عثمان ۶ - عبد الله بن زبیر
تعداد اینها هم دوازده نفر نمی شود و مطلب دیگر این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
«مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرَفْ امامَ زَمانِهِ ماتَ مَیتَهَ الجاهِلیَه مَیتَهَ الکُفرِ وَ النِّفاق»
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهلیت مرده است، در کفر و نفاق مرده است.
عبارت «امام زمانه» اثبات می کند که امام ها متعددند. مطلب دیگر این که این امامان باید در هر عصری باشند و همیشه هم مردم وظیفه دارند آنها را بشناسند، در حالی که نه خلفای بنی امیه زنده اند و نه خلفای بنی العباس حیات دارند و نه خلفای ذکر شده در بالا موجودند، همه مرده اند و از دنیا رفته اند و می دانیم خداوند عز و جل و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، بندگان خدا را سرگردان نمی گذارند و امر اسلام را به صورت مجهول رها نمی کنند؛ ما هم بدون مدرک اظهار نظر نمی کنیم، فقط می گوییم این دوازده امام یا خلیفه، ائمه طاهرین (علیهم السلام) و امامانی هستند که شیعه اثنا عشری به آنها اعتقاد دارند و دوازدهمین آنها نیز حضرت حجهبن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که در حال حاضر حیات دارند و زنده هستند و زنده بودن ایشان را هم شیعه و هم سنی بیان کرده و اعتقاد دارند که ولی خدا، خلیفه الله فی الارض، حجه الله و بقیه الله هم اکنون زنده است. این مطلب را از احادیث نبوی که در کتب اهل سنت آمده است، در قسمت های بعد اثبات می کنیم.
امامت و ولایت و رهبری مردم، بعد از نبوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از اصول مهم اسلامی است، لذا هم قرآن و هم احادیث نبوی با دقت کامل این مسئله را بیان کرده اند. ملاحظه فرمودید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شناخت امام، رهبر و خلیفه را در هر زمان امری واجب می دانند؛ آن گاه حضرت تعداد این بزرگواران را دوازده نفر شمرده و می فرمایند که تعداد آنها به اندازه ی دوازده نفر نقبای بنی اسرائیل و حواریون حضرت عیسی (علیه السلام) است. همچنین ذکر فرمودند که این دوازده نفر، همه از قبیله ی قریش و از طایفه بنی هاشم هستند و در این بحث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) اولین امام و آخرین امام را معرفی می کنند و می فرمایند: اولین خلیفه و امام حضرت امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) است و آخرین آنها حضرت حجه بن الحسن المهدی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند که در اینجا به پاره ای از احادیث در کتب اهل سنت اشاره می کنیم.
۲۴. ۱- در کتاب فرائد السمطین نوشته ی شیخ الاسلام ابراهیم حمّوئی شافعی، مجلد۲، صفحه ۳۱۲، حدیث ۵۶۲ و ینابیع الموده، باب ۹۴، صفحه ۴۸۷ آمده است:
عَن ابن عباس قالَ رَسول الله (صلی الله علیه و آله): «انَّ اوصیائی و حُجَجَ الله عَلَی الخَلق بعدی الاثنا عَشَرَ و اوَّلَهُم أخی و آخَرَهُم وَلَدی». قیلَ: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مَن أخوکَ؟ قال: «عَلی». قیلَ: مَن وَلَدُک؟ قال: «المَهدی الذی یَمْلَأ الأرض قِسطاً و عدلاً کَما مُلِئَت جوراً و ظُلماً»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همانا خلفا و جانشینان من و حجت های خدا بر مخلوقات دوازده نفر هستند، اولین آنها برادر من است و آخرین آنها فرزندم می باشد». سؤال شد: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، برادر شما کیست؟ فرمودند: «علی (علیه السلام)». سؤال شد: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، فرزند شما کیست؟ فرمودند: «فرزند من مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. او زمین را پر از قسط و عدل می کند همان طور که از جور و ظلم پر شده است».
دقت بفرمایید که در این حدیث اولین امام و خلیفه و آخرین ایشان با اسم مشخص شده است؛ اولین ایشان حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و آخرین ایشان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.
۲۵. ۲- در کتاب موده القربی نوشته ی علی بن شهاب همدانی شافعی، باب ۵۶، موده دهم، صفحه ۲۵۸، کتاب فرائد السمطین نوشته ی شیخ الاسلام ابراهیم حمّویی شافعی، مجلد ۲، صفحه ۳۱۳، حدیث ۵۶۴ و در کتاب ینابیع الموده خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۸، صفحه ۴۴۷ از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل می کند:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «أنا سَیِّدُ المُرسَلین و علی سَیِّدُ الوصییّن و اِنَّ اوصیائی بَعدی اِثنا عَشَرَ اَوَّلُهُم علی و آخِرُهُم مهدی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «من آقا و سید مرسلین هستم و علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آقای اوصیا است. همانا اوصیای من که بعد از من می آیند دوازده نفر هستند، اول آنها حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین آنها حضرت قائم موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۲۶. ۳- در کتاب مناقب نوشته ی حافظ موفق بن احمد خوارزمی حنفی و در کتاب ینابیع الموده نوشته ی حافظ خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۹۴، صفحه ۴۹۳ چنین نقل شده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «الاَئِمَهُ بَعدی اِثنا عَشَرَ اوَّلَهُم أنتَ یا عَلی و آخَرَهُم القائِم الذی یَفْتَحَ الله عزَ وَ جَلّ علی یَدَیه مَشارِق الاَرض و مَغارِبها».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «امامان بعد ازمن دوازده نفر هستند؛ ای علی(علیه السلام)، اول آنها تو هستی و آخر آنها قائم است. او همان کسی است که خداوند به دست او شرق و غرب عالم را فتح می کند». (یعنی همه عالم زیر پرچم او که همان پرچم اسلام است در می آید.)
البته احادیث در این باب زیاد است و ما در این کتاب قصد داریم به چند حدیث اکتفا نماییم.
حال با آنچه گفته شد، تحلیل کنید که اگر خلفایی که اهل سنت قبول دارند را در نظر بگیریم، نه اولشان حضرت علی (علیه السلام) است و نه آخرشان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف). اگر خلفای بنی امیه را هم در نظر بگیریم، همین طور است، اول آنها معاویه بن ابی سفیان و آخرشان مروان حمار است. اگر خلفای بنی العباس را در نظر بگیریم، اولین آنها امیر المؤمنین (علیه السلام) و آخرین ایشان حضرت قائم موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست. به وسیله ی هیچ کدام از اینها شرق و غرب عالم فتح نشده است و هیچ کدام از اینها اسلام را به عنوان یک دین جهانی بر سایر ادیان چیره نکرده اند. فقط حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که وقتی بیاید، شرق و غرب عالم را فتح می کند و تنها در زمان ایشان است که عدل جهان گستر می شود.
پس، یک راه بیشتر وجود ندارد و آن این که بپذیریم، به روال شرعی، عادی، به حکم قرآن و احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) باید به ائمه و امامانی معتقد شویم که شیعه ی اثنا عشری قبول دارد و می گوید اولین امام، حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین امام، حضرت مهدی موعود، حجه بن الحسن (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و جالب این که یکی از اسامی این فرقه، اثنا عشری است.
قسمت ششم: دوازده امام و خلیفه باید از فرزندان حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) باشند
۲۷. ۱- در کتاب مناقب نوشته ی موفق بن احمد خوارزمی حنفی و کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۸۵ چنین آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یا علی أنتَ وَصیی حَربُکَ حَربی و سِلمُکَ سِلمی وأنتَ الاِمام و اَبو الائمه الاَحَدیَ عَشَرَ الَّذینَ هُمُ المُطَهَرون المَعصومون وَ مِنهُم المَهدی الذی یَمْلَأ الارض قِسطاً و عَدلاً»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ای علی(علیه السلام)، تو وصی و جانشین من هستی؛ هر کس با تو جنگ کند، با من جنگ کرده است و هر کس با تو صلح کند و تسلیم تو باشد، با من در صلح است. تو امام و پیشوا هستی. تو پدر امامان یازده گانه هستی، (همان امامانی که تعدادشان بعد از تو یازده نفر است و همه از فرزندان تو می باشند.) امامانی که پاک و مطهر و معصوم می باشند و مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) از آنها است، مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) همان کسی است که زمین را پر از قسط و عدل می کند».
حال توجه کنید، چه خلفای راشدین چه بنی العباس و چه بنی امیه هیچ کدامشان از فرزندان حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) نیستند. فقط شیعه ی اثنا عشری هستند که یازده امامشان از نسل حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
۲۸. ۲- در کتاب فرائد السمطین نوشته ی شیخ الاسلام حموینی شافعی، صفحه ۴۴۸ و در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۹۴، صفحه ۴۹۴ و کتاب الیقین نوشته ی حافظ نادره الفلک محمد بن علی النطنزی آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «اِنَّ عَلیَّاً امامُ امتی مِن بَعدی و مِن وُلدِهِ القائم المُنْتَظَر»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همانا بعد از من (یعنی بلافاصله بعد از من) حضرت علی (علیه السلام) امام بعد از من است و قائم منتظر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان اوست».
۲۹. ۳- در کتاب المُعْجَم الأَوسط نوشته ی حافظ ابو القاسم سلیمان بن احمد طَبَرانی، مجلد ۵، صفحه ۷۹، حدیث ۴۱۴۲ آمده است:
حدثنا علیُّ بن سعیدٍ قال: حدثنا محمد بن منصورٍ الطُّوسیُّ قال: حدّثنا کَثیرُ بن جعفرٍ، قال: حدثنا ابن لَهیعَهَ، عَنْ عبد الله بن عُمَرَ، عن نافع، عن ابن عُمَر قال: قال کان رسول الله (صلی الله علیه و آله) جالساً فی نَفرٍ مِنَ المُهاجرین و الانصار و علی بن ابی طالب عَن یَسارِه و العباس عَن یَمینه اِذا تلاحی العباس و رجلٌ مِنَ الانصار. فَأَغْلَظَ الانصارِیُّ للعباس فَأَخَذَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله) بیَدِ العبّاس و بید علیٍّ. فقال: «سَیَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ هذا فَتیً یَمْلَأُ الارضَ جَوْراً و ظُلماً، فَإذا رَأیْتُمْ ذلِکَ فَعَلَیْکُمْ بِالْفَتَی التَّمیمیّ فَإِنَّهُ یُقْبِلُ مِنْ المَشْرِقِ و هو صاحبُ رایَهِ المَهدیّ».
اسلام کامل ترین دین است و در آن هیچ چیز مبهم و مجهولی وجود ندارد. این مطلب را زمانی می توانیم بیان کنیم که در هیچ یک از مسائل کمبودی احساس نشود. در باب امامت و خلافت نیز همین گونه است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به اذن الله حتی اسامی دوازده خلیفه یا امام بعد از خود را مشخص فرموده اند؛ ما این اسامی را از کتب اهل سنت بیان می کنیم. آخر مگر می شود رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشینان خود را مشخص نکرده باشند؟! کدام پیامبر را داریم که وصی یا اوصیای بعد از خود را مشخص نکرده باشد؟ کدام پیامبر را داریم که اصحابش بعد از او جمع شده باشند تا وصی او را تعیین کنند؟! این توهین به ساحت مقدس نبوی است که بگوییم آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشینان بعد از خود را تعیین نفرموده اند و یا این که قرآن را کامل ترین کتاب آسمانی بدانیم، اما بگوییم که این کتاب بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی خلفای آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) سکوت کرده است.
۳۰. ۱- در کتاب مناقب نوشته ی موفق بن احمد خوارزمی حنفی و در کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۹۴، صفحه ۴۹۴ آمده است:
عَن جابر بن یزید الجعفی قال: سمعتُ جابر بن عبد الله الانصاری یقول: قال لی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «یا جابر اِنَّ اوصیائی و ائِمَه المُسلمین مِن بعدی اوَّلَهُم علی ثُمَّ الحسن ثُمَّ الحسین ثُمَّ علی بن الحسین ثُمَّ محمد بن علی المعروف بِالباقر سَتَدرُکُهُ یا جابر فَاِذا لقَیتَهُ فَاَقْرَءُهَ مِنّی السَّلام ثُمَّ جعفر بن محمد ثُمَّ موسی بن جعفر ثُمَّ علی بن موسی ثُمَّ محمد بن علی ثُمَّ علی بن محمد ثُمَّ الحسن بن علی ثُمَّ القائم اِسمُهُ اِسمی و کُنْیَتُهُ کُنیتی ا بن الحسن بن علی ذا کَ الذی یَفْتَحُ الله تبارک و تعالی علی یَدَیهِ مَشارِق الارض و مَغارِبها ذا کَ الذی یغیبُ عَن اولیائَهُ غَیبَهُ لا یَثْبِتُ عَلی القول بِإمامته إلّا مَن إمتَحَنَ اللهُ قَلبَهُ لِلایمان..».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ای جابر، اوصیای من و امامان مسلمین بعد از من، اول حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است، بعد از او حضرت حسن بن علی (علیهما السلام) و بعد از او حضرت حسین بن علی (علیهما السلام) و بعد از او حضرت علی بن حسین (علیهما السلام) و بعد از او حضرت محمد بن علی (علیهما السلام) معروف به باقر (علیه السلام) است. ای جابر، تو او را درک خواهی کرد و خواهی دید؛ چون به خدمت او رسیدی سلام مرا به او برسان. بعد از او حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) است و بعد از او حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) و بعد از او حضرت علی بن موسی (علیهما السلام) و بعد از او محمد بن علی (علیهما السلام) و بعد از او علی بن محمد (علیهما السلام) است و بعد از او حسن بن علی (علیهما السلام) امام است و بعد از او قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، امام خواهد بود. اسم او اسم من و کنیه ی او کنیه من است. فرزند حسن بن علی (علیهما السلام) است. او همان کسی است که خداوند با دست وی شرق و غرب زمین را فتح خواهد کرد و او همان کسی است که از دوستانش مدت زیادی غایب خواهد شد (این غیبت آن قدر طول می کشد) که در اعتقاد به امامت او باقی نمی مانند مگر آنان که خدا قلوبشان را به ایمان امتحان نموده است».
در ادامه ی حدیث داریم که جابر می گوید، عرض کردم: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیا مردم در زمان غیبت از وجود وی استفاده خواهند کرد؟ حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «آری، به خدایی که مرا به حق فرستاده، مردم در زمان غیبت از نور ولایتش روشنایی می گیرند چنان که از آفتاب در روزهای ابری بهره مند می شوند (که مردم از زیر ابر از نور خورشید بهره می برند) ای جابر، این که گفتم از مکنونات سرّ خدا و از علم مخزون خدا می باشد. آن را اظهار مکن مگر بر کسی که قابلیت و اهلیتش را دارد».
بار دیگر این حدیث و ترجمه ی آن را بخوانید و بیاندیشید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چگونه دقیقاً ائمه (علیهم السلام) و خلفای بعد از خود را معرفی می کنند و اسراری را فاش می نمایند. در این حدیث
اولاً: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دوازده امام، رهبر و خلیفه را با اسامی خود و پدرانشان معرفی می کنند.
ثانیاً: به امام باقر (علیه السلام) که می رسند، پیشگویی می فرمایند که: «ای جابر، تو او را خواهی دید. پس سلام مرا به او برسان». همین طور هم شد، جابر بن عبد الله انصاری تا زمان امام باقر (علیه السلام) زنده بود و سلام
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به ایشان رساند.
ثالثاً: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به نام دوازدهم که می رسند، می فرمایند: «او شرق و غرب عالم را فتح خواهد کرد».
رابعاً: می فرمایند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) غیبتی طولانی خواهد داشت که افراد بی ایمان در آن گمراه می شوند.
خامساً: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) این مطلب را از اسرار الهی می دانند.
با این اوصاف آنچه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند نه با خلفای متفرقه مطابقت دارد و نه با خلفای بنی امیه و بنی العباس. فقط شیعه ی اثنا عشری با این حقیقت واقعی روبه رو است و به این امامان (علیهم السلام) اعتقاد دارد.
۳۱. ۲- در کتاب فرائد السمطین نوشته ی شیخ الاسلام حمّوئی شافعی، مجلد۲، صفحه ۳۱۹، حدیث ۵۷۱، در کتاب مقتل الحسین نوشته ی موفق بن احمد حنفی، مجلد ۱، فصل ۷، صفحه ۹۶ و در کتاب ینابیع الموده نوشته ی حافظ خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۹۳، صفحه ۴۸۷ چنین آورده اند:
از ابی سلیمان یکی از خدمتکاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که او می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: در شب معراج از خداوند جلیل خطاب آمد:
«یا محمد خَلَقتُکَ و خَلَقتُ عَلیاً و فاطمه و الحسن و الحسین و الائمهَ مِن وُلدِ الحسین مِن نوری و عَرَضتُ ولایَتَکُم علی اهل السموات و الارض فَمَن قَبلَها کانَ عندی مِن المؤمنین و مَن جحدها کان عِندی مِن الکافرین. یا محمد لَو ان عبداً مِن عِبادی عَبَدَنی حتی ینقَطِعَ أو یَصیرَ کَالشن البالی ثُمَّ جائِنی جاحِداً لِوِلایَتَکُم ما غَفَرتُ لَهُ حتّی یقرَّ بِولایَتِکم. یا محمد أتُحِبّ أن تراهُم؟ قُلتُ: نَعم یا رب. قالَ لی اُنظُر إلی یَمینِ العَرش فَنَظَرت فَاِذا علی و فاطمه و الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و محمد المهدی بن الحسن کَاِنَّهُ کوکبٌ دُرّی بَیْنَهُم و قالَ یا محمد، هؤلاءِ حُجَجی علی عبادی و هُم اوصیاؤُکَ و المهدی مِنهُم الثائِر مِن قاتِلَ عِترَتُکَ و عِزَّتی و جلالی اِنَّهُ المُنتَقِم مِن اعدائی و الممد لاولیائی»
«ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) تو و علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) و امامان از فرزندان حسین (علیه السلام) را از نور خود خلق کرده ام و ولایت شما را بر اهل آسمان ها و زمین عرضه داشتم، هر که قبول کرد نزد من از مؤمنین است و هر که انکار نمود، نزد من از کفار است. ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، اگر بنده ای از بندگان من مرا عبادت کند تا از کار بیفتد(۳) و یا مانند مشک خشکی شود(۴)، اما در آن حال ولایت شما را انکار نماید، من او را نمی آمرزم تا این که اقرار به ولایت شما نماید. (یعنی شرط قبولی عبادت اقرار به ولایت ائمه (علیهم السلام) است.) ای محمد، (صلی الله علیه و آله و سلم) آیا می خواهی اوصیای خودت را ببینی؟ گفتم: آری خداوندا. از طرف خدا خطاب آمد: به طرف راست عرش نظر کن. من به طرف راست عرش خداوند نظر افکندم و دیدم:
علی (علیه السلام)، فاطمه (علیها السلام)، حسن (علیه السلام)، حسین (علیه السلام)، علی بن حسین (علیهما السلام)، محمد بن علی (علیهما السلام)، جعفر بن محمد (علیهما السلام)، موسی بن جعفر (علیهما السلام)، علی بن موسی (علیهما السلام)، محمد بن علی (علیهما السلام)، علی بن محمد (علیهما السلام)، حسن بن علی (علیهما السلام)، محمد المهدی بن حسن (علیهما السلام) در بین آنها مانند ستاره ی درخشانی می درخشید. خداوند فرمود: ای محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)، اینها حجت های من بر بندگانم و اوصیاء و جانشینان تو هستند و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقم عترت تو است. به عزت و جلالم سوگند او حجتی است که انتقام گیرنده از دشمنان من و ادامه دهنده ی اولیای من است».
هدف ما در این کتاب اختصار است، لذا برای اهل تحقیق، بعضی از مدارک اهل سنت را که در آنها نام دوازده امام برده شده است، اشاره می کنم:
۱- کتاب فرائد السمطین نوشته ی شیخ الاسلام حمّوئی شافعی، مجلد ۲، صفحه ۱۳۳، حدیث۴۳۱.
۲- فرائد السمطین نوشته ی شیخ الاسلام حمّوئی شافعی، مجلد۲، صفحه ۳۱۹، حدیث ۵۷۱.
۳- فرائد السمطین نوشته ی شیخ الاسلام حمّوئی شافعی، مجلد۲، صفحه ۳۲۱، حدیث ۵۷۲.
۴- کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۶، صفحه ۴۴۱.
۵- کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۶، صفحه ۴۴۲.
۶- کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۹۳، صفحه ۴۸۷.
۷- کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۹۴، صفحه ۴۹۲.
۸- کتاب الیواقیت و الجواهر نوشته ی حافظ شعرانی شافعی، مجلد ۲، المبحث ۶۵.
۹- در کتاب اسعاف الراغبین نوشته ی ابوالعرفان شیخ محمد بن صبّان مصری شافعی که در حاشیه ی کتاب نور الابصار چاپ شده است، صفحه ۱۴۱.
۱۰- در کتاب مقتل الحسین نوشته ی موفق بن احمد خوارزمی حنفی، مجلد ۱، فصل ۷، صفحه ۹۴.
۱۱- در کتاب مقتل الحسین نوشته ی موفق بن احمد خوارزمی حنفی، مجلد ۱، فصل ۷، صفحه ۹۶.
همه ی این کتاب ها و ده ها کتاب دیگر با احادیث متواتره نوشته ی اهل سنت، اسامی دوازده جانشین، خلیفه و امامان بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را نقل کرده اند که این دوازده نفر همان امامانی هستند که شیعه به ایشان معتقد است و شیعه را بر همین اساس، اثنا عشری می گویند و هیچ فرقه ی دیگری در اسلام افتخار چنین اعتقادی را ندارد؛ لذا باید گفته شود شیعه ی حَقّه.
قسمت هشتم: نظریه ی بعضی از علمای اهل سنت درباره ی دوازده امام (علیهم السلام)
هر مسئله ای اگر محققانه و بدون غرض مورد رسیدگی قرار بگیرد و محقق از جنبه ی مسلکی، مذهبی و دید شخصی خودش به آن نگاه نکند و فقط عقل را قاضی قرار بدهد، صد درصد نتایج خوبی کسب خواهد کرد. دانشمندانی از اهل سنت، مسائلی را که مطرح کردیم با دید تحقیقی نگریسته اند و بهترین نتایج را از این مسائل گرفته اند. ما خلاصه ای از نتایج تحقیقاتی آنها را می آوریم:
۳۲. ۱- در کتاب الیواقیت و الجواهر نوشته ی شعرانی مصری شافعی، مجلد ۲، مبحث ۶۵، در کتاب اسعاف الراغبین نوشته ی محمد بن صبّان شافعی که در حاشیه ی کتاب نور الابصار چاپ شده است، صفحه ۱۴۱ و در کتاب مشارق الانوار نوشته ی عدوی خمراوی مالکی، فصل دوم فی المهدی، صفحه ۱۲۱ هر کدام مستقلاً از کتاب فتوحات مکیه نوشته ی محی الدین بن عربی چنین نقل می کنند:
«اِعلَموا اِنَّهُ لابد مِن خروج المهدی لکن لا یَخرج حتی تملأ الارض جوراً و ظلماً فَیَملَأها قِسطاً و عَدلاً و هو مِن عتره رسول الله مِن وُلد فاطِمه رضی الله تعالی عَنها جدّه الحسین بن علی بن ابی طالب و والده الامام حسن العسکری ابن الامام علی النقی (بالنون) ابن الامام محمد التقی (بالقاف) ابن الامام علی الرِضا ابن الامام موسی الکاظم ابن الامام جعفر الصادق ابن الامام محمد الباقر ابن الامام زین العابدین علی بن الحسین ا بن الامام الحسین ابن الامام علی بن ابی طالب رضی الله عنهم یواطئ اسْمَه اسم رسول الله (صلی الله علیه و آله) یُبایعُه المُسلِمون بین الرکن و المقام»
«بدانید مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ناچار ظهور خواهد کرد ولی ظهور نمی کند تا زمانی که زمین از ظلم و جور پر شود. سپس او زمین را با عدل و داد
پر می نماید. مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و از نسل فاطمه (علیها السلام) است. جدّ مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام حسین بن علی بن ابی طالب (علیهما السلام) است، پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) است که ایشان فرزند امام علی النقی (علیه السلام) و ایشان پسر امام محمد التقی (علیه السلام) و ایشان پسر امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) و ایشان فرزند امام موسی الکاظم (علیه السلام) و ایشان فرزند امام جعفر صادق (علیه السلام) و ایشان فرزند امام محمد باقر (علیه السلام) و ایشان پسر امام زین العابدین، علی بن حسین (علیهما السلام) و ایشان پسر امام حسین (علیه السلام) و ایشان فرزند امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) سلام الله علیهم اجمعین است، نام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. مسلمین با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در مکه، در خانه ی خدا، بین رکن و مقام بیعت خواهند کرد».
توجه می فرمایید که سه پهلوان حدیث از علمای بزرگ اهل سنت یعنی شعرانی شافعی، محمد بن صبان شافعی و عدوی خمراوی مالکی از یکی دیگر از علمای بزرگ به نام محی الدین ابی عبد الله محمد بن علی معروف به ابن عربی الحاتمی الطائی (متوفی سال ۶۳۸ ه.ق) مطالبی را نقل می کنند که همه از احادیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی ائمه ی اثنا عشری (علیهم السلام) و مهدی موعود، حضرت حجه بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقتباس شده است و مطابق است با آنچه که شیعه ی اثنا عشری می گوید.
۳۳. ۲- در ینابیع الموده نوشته ی حافظ سلیمان بن ابراهیم القندوزی حنفی، باب ۷۷، صفحه ۴۴۶، خواجه کلان قندوزی پس از تحقیقات فراوان چنین می نویسد:
«قالَ بَعض المحققین انَّ الاحادیث الداله علی کون الخلفاء بعده (صلی الله علیه و آله و سلم) اثنا عشر قد اشتَهرَت مِن طُرق کَثیره فبِشرح الزمان و تَعریف الکون و المکان علم اِنَّ مُراد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) مِن حدیثه هذا الائِمه الاثنا عشر مِن اهل بیتَه و عِترته اذ لا یمکن اَن یَحمل هذا الحدیث علی الخُلفاء بعده من اصحابه لِقلّتِهم عَن اثنا عشر و لا یمکن اَن یَحمله علی الملوک الامَویه لزیادَتِهم علی اثنا عشر و لِظُلمهِم إلّا الفاحش إلّا عمر بن عبد العزیز و لِکونَهم غیر بنی هاشم لِاَنّ النَّبی (صلی الله علیه و آله و سلم) قالَ: «کلَّهم من بنی هاشم» فی روایه عبد الملک عن جابر و اِخفاءَ صوته (صلی الله علیه و آله و سلم) فی هذا القَول یرجح هذه الروایه لِاَنَّهم لا یَحسَنون خلافه بنی هاشم و لا یُمکِن اَن یَحمِله علی الملوک العباسیه لِزیادَتهم علَی العدد المذکور و لِقله رَعایَتهم الایه ﴿قُل لَّا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَهَ فِی القُربَی﴾ (شوری: ۲۳).
و حدیث الکساء فَلابد مِن اَن یحمل هذا الحدیث علی الائِمه الاثنا عشر مِن اهل بیته و عترته (صلی الله علیه و آله) لِاَنَّهم کانوا اَعلَم اهل زَمانِهم و اَجلهم و اورَعهم و اَتقاهم و اعلاهم نسبَاً و افضَلِهم حسباً و اَکرَمهم عند الله و کان علومِهم عَن آبائِهم متصلاً بِجَدِّهم (صلی الله علیه و آله و سلم) و بِالوراثه و اللدینه کذا عَرَفهم اهل العلمِ و التَحقیق و اهل الکشف و التُوفیق و یُؤیِد هذا المعنی اَی اَن مُراد النبی (صلی الله علیه و آله) الائِمه الاثنا عشر مِن اهل بیته و یَشهِده و یرجحه حدیث الثقلین و الاحادیث المتکثره المَذکوره فی هذا الکتاب و غیرها»
صاحب کتاب ینابیع الموده که الحق دانشمندی فاضل، محدثی بزرگ، بسیار دقیق و... است، چنین می فرمایند: «عده ای از محققین گفته اند احادیثی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما رسیده است، شرح زمان و تعریف کون و مکان نشان داده است که منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از احادیث «اثنا عشر خلیفه» دوازده نفر از اهل بیت و عترت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. این احادیث بر خلفایی که از صحابه بودند، حمل نمی شوند، چون تعدادشان از دوازده نفر کمتر است و بر خلفای اموی و بنی عباس هم حمل نمی گردد، چون آنها از دوازده نفر بیشتر بودند. مسئله ی دیگر این که به جز عمر بن عبدالعزیز همه ی آنها ظالم و ستمگر فاحش و از غیر بنی هاشم بودند، در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کلهم من بنی هاشم» آنها از بنی هاشم هستند، چنانچه در روایت جابر آمده است و نمی شود بر پادشاهان بنی العباس حمل نمود، زیرا آنها هم از دوازده نفر بیشتر بودند و هیچ کدام از آنها آیه ی ﴿قُل لَّا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَهَ فِی القُربَی﴾ را رعایت نکردند (بلکه فرزند و ذوی القربی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را قتل عام کردند)؛ حدیث کساء را مراعات ننمودند، پس ما ناچار هستیم بگوییم این حدیث «الائمه الاثنا عشر من اهل بیته و عترته» امامان دوازده گانه از اهل بیت و عترت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند که آنها اعلم اهل زمان و اجل و اتقی و اورع از همه بودند و در نسبت، از همه بالاتر و در حسب، افضل و نزد خداوند محترم تر بودند و علم آنها متصل به علم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است و از ایشان به آنها ارث رسیده و علمشان لدنی است... دلیل دیگر ما حمل حدیث ثقلین و احادیث دیگری است که به طور وافر در این کتاب (ینابیع الموده) و در کتاب های دیگر نقل شده است».
بدین طریق هیچ گونه شکی باقی نمی ماند که منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از همه ی این احادیث درباره ی دوازده امام، حضرت علی (علیه السلام) و اولاد ایشان بوده است. بار دیگر مطالب بالا را بخوانید و ببینید آیا حرف دیگری مانده است که بگوییم؟! هر چه ما بخواهیم در حقانیت شیعه ی اثنا عشری بگوییم، علمای اهل سنت گفته اند، فقط ما می گوییم به این مطالب با دید عمیق بنگرید و توجه بیشتری بنمایید.
قسمت نهم: منکران خروج حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر هستند
این نکته مورد اتفاق همه ی اهل تشیع و تسنن است که هر کس یکی از ضروریات دین را منکر شود، کافر می گردد. شیعه و سنی مسئله ی مهدویت را از ضروریات دین می دانند و از این مطلب که بگذریم، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند که منکران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، منکران قیام، انقلاب و خروج حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کافر هستند.
۳۴. ۱- در کتاب فرائد السمطین نوشته ی حمّوئی شافعی، کتاب عرف الوردی فی الاخبار المهدی نوشته ی حافظ جلال الدین عبد الرحمن سیوطی، کتاب البرهان فی علامات المهدی آخرالزمان نوشته ی علاء الدین متقی هندی و کتاب ینابیع الموده، باب ۷۸، صفحه ۴۴۷ نوشته ی حافظ قندوزی حنفی آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «مَن انکَر الخروجِ المَهدی فَقد کفَر بما انزل عَلی محمد (صلی الله علیه و آله) و مَن انکَر نزول عیسی فقد کفر و مَن انکَر الدّجال فقد کَفر».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر کس خروج حضرت مهدی (صلی الله علیه و آله و سلم) را منکر شود، به تحقیق کافر شده است به آنچه که بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است و هر کس نزول عیسی (علیه السلام) را منکر شود (که حضرت عیسی (علیه السلام) هم در زمان حضرت مهدی (علیه السلام) خواهد آمد) کافر است و هر کس مسئله ی دجال را (که قبل از قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خروج می کند) منکر گردد، او نیز کافر است».
۳۵. ۲- در کتاب لسان المیزان نوشته ی حافظ شهاب الدین ابو الفضل احمد بن علی بن حَجَر عَسقَلانی مجلد ۵، صفحه ۱۳۰، حدیث ۴۳۷ ضمن شرح حال محمد بن حسن بن علی بن راشد انصاری از محمد بن علی بن الحسن، از حسین بن محمد بن احمد، از اسماعیل بن ابی اُویس، از مالک، از مُنْکَدِر، از جابر آمده است که گفت:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «مَن أنْکَرَ خُرُوجَ الْمَهدیِّ فَقَدْ کَفَر بِما اُنْزلَ عَلی مُحمّدٍ وَ مَن أنْکَرَ نُزُولَ عیسی فقد کَفَرَ بما اُنزِلَ علی محمد و مَن لَمْ یُؤمِنْ بِالقدر خَیرهِ وَ شَرّه فقد کَفَرَ بما اُنْزلَ علی محمد؛ فإنَّ جِبرائیل أخبرنی إنَّ الله قال: «مَنْ لَمْ یُؤمِنْ بِالقَدر خیْرِهِ و شرِّهِ فَلْیَتَّخِذْ رَبّاً غَیْرِی»
جابر می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر کس منکر خروج و قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد به تحقیق کافر شده است به آنچه بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است و هر کس نزول حضرت مسیح (علیه السلام) را منکر شود به تحقیق کافر شده است به آنچه بر حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است و...».
قسمت دهم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین امام و آخرین خلیفه است
همان طور که اشاره کردیم، حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آخرین امام و آخرین خلیفه در دیانت مقدس اسلام می باشند؛ چنانچه:
۳۶. ۱- در کتاب تذکره الخواص الامّه تألیف شمس الدین ابوالمظفر یوسف بن فرعلی سبط بن الجوزی حنفی (مشهور به سبط بن الجوزی) در باب ششم آمده است:
حضرت امیر المؤمنین، علی بن ابی طالب (علیه السلام) در خطبه ای که مدح رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان را در آن فرمودند، در آخر خطبه فرمودند:
«فَنَحن انوار السَموات و الارض و سُفُن النجاه و فینا مکنون العلم و الینا المصیرُ الاُمور و بمَهدینا تقطع الحجج فهوَ خاتَم الائمّه و منقذ الامّه و منتهی النّور و غامضُ السر فلیَهنأ من استمسَک بعروَتنا و حُشِرَ عَلی محبّتنا»
«پس ما انوار آسمان ها و زمین هستیم (ما روشنایی بخش عالم هستیم) و ما سفینه و کشتی نجات هستیم و ما کسانی هستیم که خداوند علم را در ما نهاده است. به مهدی ما همه ی حجت های الهی انقطاع می یابد و او ختم کننده ی همه ی امامان است و او نجات دهنده ی امت است و انوار الهی به او ختم می گردد و ما کسانی هستیم که اسرار الهی در اختیار و در قبض ماست. هر کس به ریسمان ما چنگ زند در قیامت با محبت ما محشور می گردد».
۳۷. ۲- در کتاب عقد الدّرر، باب اوّل، فی بیان أنّه من ذریّه رسول الله (صلی الله علیه و آله) و عترته، صفحه ۴۶ آمده است:
عَن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب قال: «قلت: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله)، اَمِنّا المهدی اَو مِن غیرنا؟» فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «بَل مِنّا، یختمُ الله بِهِ الدّین کمی فَتحهُ بِنا».
یوسف بن یحیی از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) روایت نمود که فرمودند: «من به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم آیا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست یا از غیرما؟» رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست؛ خداوند دین را به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ختم می کند همان طور که به ما فتح نمود».
۳۸. ۳- در کتاب مناقب نوشته ی احمد خوارزمی و در کتاب ینابیع الموده، باب ۹۴، صفحه ۴۹۲ آمده است:
امام زین العابدین (علیه السلام) از پدرشان و ایشان از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ایشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودند:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «الائمه بعدی اثنا عشر، اوّلهم انت یا علی و آخرهم القائم».
«رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: امامان بعد از من دوازده نفر هستند، اوّلشان تو هستی ای علی (علیه السلام) و آخرشان قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
علاوه بر روایات فوق، در روایات متعدد دیگری هم آمده است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آخرین امام از ائمه (علیهم السلام) است.
۳۹. ۱- در صحیح ابی داود (یکی از صحاح سته)، مجلد ۴، کتاب المهدی، صفحه ۱۰۷، حدیث ۴۲۸۴ آمده است:
عَن اُم سلمه قالَت: سَمِعتُ رَسولَ الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «اَلمَهدی مِن عِترَتی مِن وُلد فاطمه»
ام سلمه می گوید: شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که می فرمودند: «مهدی(علیه السلام) از عترت و خانواده ی من است و از اولاد حضرت فاطمه (علیها السلام) می باشد».
۴۰. ۲- در صحیح ابن ماجه فی سنته جزء دوم باب خروج المهدی از باب های «الفتن»، صفحه ۱۳۶۸، حدیث ۴۰۸۶ آمده است:
عَن سعید بن المسَیِّب قال: کُنّا عِند ام سلمه فَتذاکرنا المهدی فقالت: سمعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «المهدی مِن وُلد الفاطمه».
سعید بن مسیب نقل می کند: ما نزد ام سلمه بودیم و ذکری از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد (درباره ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت می کردیم) ام سلمه گفت: «من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) می باشد».
اولاً: این حدیث ثابت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در آن دوران جاهلیت، نهضت علمی و دینی را در بین زنان ایجاد کردند و زنان نیز در مسائل علمی و دینی دارای تحقیقات بودند و باهم بحث می کردند.
ثانیاً: این حدیث و صد ها حدیث دیگر نظیر آن اثبات می کند که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) به آمدن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زیاد اشاره کرده بودند، لذا مردم از آمدن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قیام و انقلاب او حرف می زدند و برای آگاهی بیشتر در حضور همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، ام سلمه به بحث می پرداختند و ایشان با احادیث نبوی بر اطلاعات آنها می افزودند.
ثالثاً: بحث و بررسی مسئله ی مهدویت در اسلام از زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شروع می شود.
این حدیث را التاج الجامع للاصول مجلد ۵، صفحه ۳۶۴؛ صواعق المحرقه ابن حجر عسقلانی؛ اسعاف الراغبین باب ۲، صفحه ۱۳۴؛ صحیح مسلم نیشابوری؛ صحیح حافظ نسائی؛ ینابیع الموده، صفحه ۴۳۲؛ منتخب کنز العمال مجلد ۶، صفحه ۳۰؛ کتاب جواهر العقدین و کتاب البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) همه آورده اند.
۴۱. ۳- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۳، صفحه ۴۳۲، مسند امام احمد حنبل و صحیح ابن ماجه آمده است:
عَن علی (رضی الله عنه): «المهدی مِنّا اهلَ البیت یُصلحه الله فی لیلَه».
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت است و خداوند در شبی امر او را اصلاح می کند».
۴۲. ۴- در ینابیع الموده، باب ۷۳، صفحه ۴۳۲ آمده است:
حدیث قتاده قال: قلتُ لسعید بن المسیِّب: احَقَّ المهدی؟ قال: نَعَم، هو حقٌ، هو مِن اولاد فاطمه. قلتُ: مِن ای ولد فاطمه؟ قال: حسبکَ الآن.
و حدیث قتاده که می گوید: به سعید بن مسیب گفتم: آیا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است؟ ایشان گفت: آری، (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است. او از اولاد حضرت فاطمه (علیها السلام) است. گفتم: از کدام یک از اولاد حضرت فاطمه (علیها السلام) است؟ گفت: حالا تو را بس است.
دقت بفرمایید، متفکرین اسلامی برای افراد به اندازه ی ظرفیت آنها سخن می گفتند.
۴۳. ۵- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان مجلد ۷، باب ما جاء فی المهدی، صفحه ۵۷۶، حدیث ۵۹۲۲ و موارد الظمان مجلد ۶، صفحه ۱۲۸، حدیث ۱۸۷۶ به روایت ابو هریره آمده است:
اخبر الفضل بن حباب قال: حَدَّثَنا مُسَدَّد (بن مُسَرْهَد)، حَدَّثَنا محمد بن ابراهیم ابو شهاب، عن عاصم بن بَهْدَلَه، عن ابی صالح، عن ابی هریره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَو لَمْ یَبق مِن الدنیا إلّا لَیلَه لَمَلَکَ فیها رَجُلٌ مِن اهل بیت النبی (صلی الله علیه و آله)».
ابو هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دنیا نماند مگر یک شب، پادشاهی (مردی) در میان آنها حکومت خواهد کرد که او از اهل بیت من است».
۴۴. ۶- به روایت ابو هریره از مسند ابی یعلی مجلد ۱۲، صفحه ۱۹، حدیث ۶۶۶۵ آمده است:
حَدَّثنا ابو بکر...، عن بشیر بن نَهیک قال: سمعت ابا هریره: حدثنی خلیلی ابو القاسم (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَقُومُ السّاعهُ حتّی یَخْرُجَ عَلَیهم رَجُلٌ مِن اهلِ بیتی فَیَضْرِبهُمْ حتّی یَرْجِعُوا الی الحق».
حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ساعت و قیامت برپا نمی شود مگر این که (در میان مسلمانان) مردی از اهل بیت من بر ایشان قیام کند و با آنها مبارزه کند تا (همه) به حق برگردند».
۴۵. ۷- در الفتن و الملاحم نوشته ی نعیم بن حمّاد باب نسبه المهدی، صفحه ۲۰۹ آمده است:
حَدَّثنا ابو مُعاویه، عن الاعْمَش، عن عَطِیّه العَوْفِیّ، عن ابو سعید الخُدْری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «(المهدی) هُوَ رَجُلٌ مِنْ اهلِ بیتی».
ابو سعید خُدری می گوید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردی از اهل بیت من است».
۴۶. ۸- در الفتن و الملاحم نوشته ی نعیم بن حمّاد باب نسبه المهدی، صفحه ۲۰۷ آمده است:
حَدَّثنا الْمُعْتمِر، عن رجلٍ، عن ابی الصّدیق، عن ابی سعیدٍ الخُدری، عن النَّبی (صلی الله علیه و آله): «(المهدی) هُوَ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتی أو قال: مِنْ أهْلِ بَیتیِ».
ابو سعید خُدری می گوید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردی ازعترت من است یا فرمودند: او مردی از اهل بیت من است».
۴۷. ۹- در الفتن و الملاحم نوشته ی نعیم بن حمّاد باب نسبه المهدی، صفحه ۲۰۹ آمده است:
حَدَّثَنا الولید، عن سعید، عن قتادهَ، عن ابی الصّدّیق، عن ابی سعید الخُدْرِیَّ، عن النَّبی (صلی الله علیه و آله): «(المهدی) هُوَ رَجُلٌ مِنْ اُمُّتی».
ابو سعید خُدری می گوید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردی از امت من است».
۴۸. ۱۰- در المصنف نوشته ی عبد الرزاق صَنْعانی، باب المهدی، مجلد ۱۱، صفحه ۳۷۱ آمده است:
عن ابی سعید الخدری قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «...فیبعث اللهَ رَجُلاً مِن عترتی من اهل بیتی».
ابوسعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «... خداوند مردی از عترت من که از اهل بیت من است، برمی انگیزاند».
۴۹. ۱۱- در کتاب المنار المُنیف، صفحه ۱۴۶، شماره ۳۳۵ آمده است:
قال ابو نعیم، خَلَف ابن احمد بن العباس الرامْهُرْمُزِیّ فی کتابه، حَدَّثنا همّام بن احمد بن ایّوب، حَدَّثنا طالوت بن عَبّاد، حَدَّثنا سُوَیْد بن ابراهیم، عن محمود بن عمر، عن أبی سَلَمهَ بن عبد الرحمن بن عَوْف، عن أبیه قال: قال: رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَیَبْعَثَنَّ من عترتی رَجُلاً أفرقَ الثنایا أجْلَی الْجَبْهَه یَملأ الارض عدلاً..».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردی از عترت من قیام می کند که دندان های ثنایای او باز است، دارای پیشانی بلند است، او زمین را پر از عدل و داد می کند».
۵۰. ۱۲- درکتاب تاریخ مدینه دمشق نوشته ی ابن عساکر، مجلد ۷، صفحه ۳۴۱ به دو طریق روایت کرده است:
کتب إلی أبو طالب الحسین بن محمد بن علی الزَّیْنَبیّ و حدثنا ابو طاهر ابراهیم بن الحسن الفقیه عنه، أنا القاضی ابو القاسم علی بن المُحَسَّن بن علی التَّنوَخِیُّ، ابو الحسین محمد بن المظفر بن موسی الحافظ، حَدَّثنا أبو بکر احمد بن محمد بن عبیدالله الدمشقی، أخبرنی طاهر بن علی، حدثنا علی بن هاشم، حدثنا ابن الهیثم، حدثنا محمد بن ابراهیم، أنّ أمیر المؤمنین ابا جعفر، حَدَّثه عن ابیه، عن ابن عباس أنّ رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) قال: «کَیْفَ تَهْلِکُ أُمَّهٌ أنَا اَولُها و عیسی فی آخِرِها وَ الْمَهِدیُّ مِنْ أهْلِ بَیْتی فی وَسَطها».
ابن عباس می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «چگونه امت هلاک می شوند در حالی که من در اوّل آن و عیسی (علیه السلام) در آخر آن و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از اهل بیت من است در وسط آن می باشد».
۵۱. ۱۳- در کتاب کنز العمال، مجلد۱۴، صفحه ۲۶۹، حدیث ۳۸۶۸۲ به نقل از تاریخ دمشق آمده است:
عن ابن عباس أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «کَیْفَ تَهْلِکُ اُمَّهٌ أنا فی أوَّلِها وَعیسی بن مریم فی آخِرِها وَ المهدی مِنْ اهل بیتی فی وَسَطِها».
ابن عباس می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «چگونه امت هلاک می شوند در حالی که من در اوّل آن و عیسی (علیه السلام) در آخر آن و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از اهل بیت من است در وسط آن می باشد».
۵۲. ۱۴- در المعجم الکبیر نوشته ی حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۶ و ۱۳۷ به روایت ابن مسعود نوشته است:
حدثنا الحسین بن اسحاق التستری، حدثنا واصل بن عبدالأعلی، حدثنا محمد بن فضیل، عن عثمان بن عبد الله بن شُبْرُمَه، عن عاصم بن ابی النجود، عن زِرّ بن حُبَیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِن اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی و خُلْقُهُ خُلْقی یَمْلَأها عدلاً و قسطا کما ملئت ظُلماً و جَوْراً».
زر بن حبیش از عبد الله بن مسعود نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردی از اهل بیت و خاندان من قیام می کند که اسم او اسم من است و خُلْقُ و خوی او خُلْقُ و خوی من است. آن (زمین) را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۵۳. ۱۵- در کتاب الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد ۸، ذکر البیان بِأنّ المهدی یشبه خُلْقُهُ خُلْقُ المصطفی، صفحه ۲۹۱، شماره ۶۷۸۶ آمده است:
أخبر محمد بن احمد بن ابی عون الرَّیَّانیّ قال: حدثنا علی بن المُنذر قال: حدثنا ابن فضیل قال: حدثنا عثمان بن شُبْرُمَه، عن عاصم بن ابی النَّجوُد، عن زِرٍّ، عن عبد الله قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُج رَجُلٌ من امتی یواطئ اِسمُهُ اسْمی وَ خُلْقُهُ خُلْقی فیملأها قِسطاً و عَدْلاً کما مُلِئَت ظلماً و جَوْراً».
زر روایت می کند از عبد الله بن مسعود و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «مردی از امت من قیام می کند که اسم او اسم من است و خلق و خوی او خلق و خوی من است. آن (زمین) را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۵۴. ۱۶- در کتاب الکامل فی ضُعَفاءِ الرجال نوشته ی حافظ ابواحمد، عبد الله بن عُدیّ جُرْجانی آمده است:
حدثنا اسحاق بن ابراهیم بن یونس، حدثنا سُوَیْد بن سَعیدٍ، حدثنا سُفیان بن عُبَیْنَهَ، عن عاصِمِ، عن زرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المهدیُّ مِنْ وُلْدِ فاطمه».
زر بن حبیش روایت می کند از عبد الله بن مسعود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است».
۵۵. ۱۷- در کتاب میزان الاعتدال، مجلد۲، صفحه ۲۴۹، حدیث ۳۶۲۱ آمده است:
سُوَیْد، حدثنا سفیان، عن عاصمٍ، عن زرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المهدی مِنْ وُلْدِ فاطمه»
عبد الله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است».
۵۶. ۱۸- در سنن ترمذی، مجلد ۳، باب ما جاء فی المهدی، صفحه ۳۴۳، حدیث ۲۲۳۱ آمده است:
حدثنا عَبْدُ الجبار بنُ العَلاء بن عبد الجبار بن العَطار، حدثنا سُفیانُ بن عُیَیْنَه، عن عاصم، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله): «یلی رَجُلٌ مِنْ أهل بَیْتی یواطئ اسمُهُ اسْمی».
عبد الله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمودند: «قیام می کند مردی از اهل بیت من که اسم او اسم من است».
۵۷. ۱۹- در المعجم الکبیر نوشته ی حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۶، حدیث ۱۰۲۲۷ آمده است:
حدثنا احمد بن محمد الجمال الاصبهانی، حدثنا ابراهیم بن عامر بن ابراهیم، حدثنا ابی، عن یعقوب القمی، عن سعد بن الحسین، عن ابی بکر ابن عیّاش، عن عاصم بن ابی النَّجود، عن زِرّ بن حُبیش، عن عبد الله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَلیِ أمْرَ هذِهِ الْاُمَّهِ فی آخر زمانِها رَجُلٌ من أهْلِ بَیْتیِ، یواطئ اسْمُهُ اسْمی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان مردی از اهل بیت من سرپرستی و امامت امت را به دست می گیرد که اسم او اسم من است».
۵۸. ۲۰- در کتاب اخبار اصبهان نوشته ی حافظ ابو نعیم اصفهانی، مجلد ۱، صفحه ۳۲۹ آمده است:
حدثنا احمد بن بُندار، حدثنا عباس بن حَمْدان، حدثنا ابراهیم بن عامر، حدثنا ابی، عن یعقوب، عن سعید بن الحسن ابن الحسن ابن اخت ثَعْلَبَه، عن ابی بکر بن عیاش، عن عاصمٍ، عن زرٍّ، عن عبد الله، عن النبیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «یَلیِ أمْرَ هذِهِ الْاُمَّهِ فی آخر الزمانها رَجُلٌ مِنْ اهْل بیتی یواطئ اسْمهُ اسمی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(رهبریت و امامت) امت را در آخر الزمان مردی از اهل بیت من به دست می گیرد که اسم او اسم من است».
۵۹. ۲۱- در سُنن ابی داود، مجلد ۴، کتاب المهدی، صفحه ۱۰۷، حدیث ۴۲۸۲ آمده است:
حدثنا محمد بن العلاء، حدثنا ابوبکر ابن عیّاش، عن عاصم، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله): «... لا تَذهبُ (أو لاتَنقضی) الدنیا حتی یَمْلِکُ العربَ رَجُلٌ من اهل بیتی یواطئ اسمهُ اسمی».
عبد الله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «(عمر) دنیا به اتمام نمی رسد تا پادشاهی از عرب از اهل بیت من به حکومت برسد؛ اسم او اسم من است».
۶۰. ۲۲- در میزان الاعتدال فی نقد الرجال نوشته ی ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان ذَهَبی، مجلد ۳، صفحه ۴۴۹، حدیث ۷۱۱۴ و در لسان المیزان مجلد ۵، صفحه ۲۴ و۲۳، حدیث ۲۸۹ آمده است:
قال ابو نعیم حدثنا سلیمان بن احمد، حدثنا محمد بن ابراهیم کثیر، حدَّثنا رَوّاد، حدثنا سفیان، عن منصور، عن ربعی، عن حُذَیفه بن یمان قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المهدی رجُلٌ مِن ولْدی، وَجهُهُ کَالکُوکَبِ الدُّری».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مردی از فرزندان من است و صورت او مانند ستاره ای درخشان می درخشد».
۶۱. ۲۳- در میزان الاعتدال مجلد ۲، صفحه ۳۸۷، حدیث ۴۱۶۰ و در لسان المیزان مجلد ۳، صفحه ۲۳۸، حدیث ۱۰۵۲ آمده است:
قال الطبرانی حَدَّثنا محمد بن زکریا الهلالی، حَدَّثنا العباس بن بَکّار، حَدَّثنا عبد الله بن زیاد، عن الاعمش، عن زرَّ بن حُبیش، عن حذیفه بن یمان قال: خَطَبنا النَبی (صلی الله علیه و آله) فَذَکَرَ ما هو کائن ثم قال: «لَوْ لَمْ یَبقَ مِن الدِنیا الّا یَومٌ واحدٌ لَطَوَّل الله ذلک الیَومَ حَتّی یَبْعَثَ رَجُلاً مِن وُلْدی اِسْمَهُ اسمی». فقال سلمان: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مِنْ أیَّ وُلْدِکَ؟ قال: «مِن وَلَدی هذا وَ ضَربَ بِیَدهِ علی الحسین».
حذیفه بن یمان می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن خطبه ای فرمودند: «اگر از (عمر) دنیا نماند مگر فقط یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از فرزندان مرا برانگیزاند که اسم او اسم من است». سلمان گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، از کدام فرزند شما؟ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از این فرزندم» و سپس با دست خود به حضرت سید الشهدا (علیه السلام)، امام حسین بن علی (علیهما السلام) زدند.
۶۲. ۲۴- در مسند احمد حنبل، مجلد ۱، صفحات ۳۷۷ و ۴۳۰ آمده است:
حدثنا یحیی بن سعید، عن سُفیان، حدثنی عاصم، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تذهبُ الدنیا أو قال: لا تنقضی الدنیا حتّی یُمْلِکَ العَرَبَ رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی یواطئ اسْمُهُ اسمی».
یحیی بن سعید از سفیان و او از عاصم و او از زر بن حبیش و او از عبد الله بن مسعود نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا نمی رود (به پایان نمی رسد) تا مردی از عرب از اهل بیت و خاندان من به پادشاهی برسد؛ اسم او اسم من است».
۶۳. ۲۵- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۱۲۷ آمده است:
حدثنا القاسم بن محمد الدلّال الکوفی، حدثنا ابراهیم بن اسحاق الصینی، حدثنا عبد الله بن حکیم بن جُبَیْر، عن عاصم، عن زرِّ، عن عبد الله بن مسعود: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَذْهَبُ الدُّنیا حَتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی».
قاسم بن دلال کوفی... عبد الله بن مسعود گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا نمی رود (به پایان نمی رسد) تا مردی از اهل بیت من به حکومت برسد که اسم او اسم من است».
۶۴. ۲۶- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۲۱۸ آمده است:
حدثنا معاذُ بن المُثَنّی، حدثنا مُسَدَّدُ، حدثنا یحیی بن سعید، عن سُفیان الثَّوْرِیَّ، عن عاصمٍ، عن زرِّ، عن عبد الله بن مسعود: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَنْقَضی الدنیا حتّی یَمْلِکَ العَرَبَ رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی یواطئ اِسْمُهُ اسمی».
معاذ بن مثنی... عبد الله بن مسعود نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا به پایان نمی رسد مگر این که مرد عربی از اهل بیت من به حکومت برسد؛ اسم او اسم من است».
۶۵. ۲۷- در التاریخ الکبیر، مجلد ۱، صفحه ۳۱۷، قسم اول از جزء اول، شماره ۹۹۴ در ترجمه ی ابراهیم بن محمد بن علی بن ابی طالب هاشمی آمده است:
قال لی ابو نُعَیْمٍ: قال حَدَّثنا یاسینُ العِجْلِیُّ، عَن ابراهیمَ بن محمّد بن علیّ بن الحَنَفِیَّه، عَن ابیه، عَن عَلِیٍّ رَفعه قال: «المهدیُّ مِنّا أهْلَ البَیْتِ» و فی اسناده نظر.
ابو نعیم به من گفت که یاسین العجلی برایمان روایت کرد از ابراهیم...، از امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) و ایشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل فرمودند که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت است».
۶۶. ۲۸- در مسند أبی یَعْلی، مجلد ۱، صفحه ۳۵۹، شماره ۴۶۵ آمده است:
حَدَّثَنا أَبو بکرِ بن أبی شَیْبَه، حدَّثنا أبو داودَ عُمرُ بن سَعدٍ، عن یاسین، عن إبراهیمَ بن محمد، عن عَلِیّ قال: قال رسولُ الله (صلی الله علیه و آله): «الْمَهْدِیُّ مِنْکُمْ أهْلَ الْبَیْتِ، یُصْلِحُهُ اللهُ فی لَیْلَهٍ».
ابو بکر بن ابی شیبه از ابو داود عمر بن مسعود روایت می کند و او از یاسین و او از ابراهیم بن محمد حنفیه و او از پدرش حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از شما اهل بیت است و خداوند کار ظهور او را در یک شب اصلاح می فرماید».
۶۷. ۲۹- در الکامل، مجلد ۷، صفحه ۱۸۵ آمده است:
حدثنا أحمد بن أبی سفیان بِقَیْساریه، أخبرَنا محمد بن حَمّاد الطِّهْرانِیُّ، أخبرَنا أبو نُعَیْمٍ، حدثنا یاسین العجلیُّ، عن ابراهیمَ بن محمد بن الحَنَفِیَّه، عن أبیه، عن عَلِیٍّ، عن النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) قال: «المهدیُّ مِنّا أهْلَ البَیْتِ، یُصْلِحُهُ اللهُ فی لَیْلَهٍ».
احمد بن ابراهیم از محمد بن حمّاد و او از ابو نعیم و او از یاسین عجلی و او از ابراهیم بن محمد و او از پدرش محمد بن حنفیه و او از حضرت علی (علیه السلام) روایت می کند که فرمودند: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت است و خداوند کار ظهور او را در یک شب اصلاح می فرماید».
۶۸. ۳۰- در الکامل، مجلد ۷، صفحه ۱۸۵ آمده است:
حدثنا عبد الله بن أبی سفیان، حدثنا زَکریّا بن الحکیم، حدثنا أبو نُعَیْمٍ، حدثنا یاسین- و کان یُجالِسنا عِندَ الثَّوْرِیّ- عن ابراهیمَ بن محمد بن الحَنَفِیَّه، عن أبیه، عن عَلِیٍّ، [قال]: قال رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله): «المهدیُّ مِنّا أهْلَ البَیْتِ، یُصْلِحُهُ اللهُ فی لَیْلَهٍ».
عبد الله پسر ابی سفیان، از زکریا پسر حکیم و او از ابو نعیم و او از یاسین- و نزد ثوری نشسته بودیم- و او از ابراهیم پسر محمد و او از پدرش محمد بن حنفیه و او از حضرت علی (علیه السلام) روایت می کند که فرمودند: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت است و خداوند کار ظهور او را در یک شب اصلاح می فرماید».
۶۹. ۳۱- در سنن ابو داود، مجلد ۴، صفحه ۱۰۷، حدیث ۴۲۸۴ آمده است:
حدَّثنا احمدُ بن ابراهیم، حدَّثنا عبد الله ِبن جعفرٍ الرَّقِّیُّ، حدَّثنا أبو الْمَلیحِ الحَسنِ الحَسنُ بنُ عُمَرَ، عَن زیادِ بن بَیانٍ، عن عَلِیِّ بنِ نُفَیْلٍ، عن سَعید بن المُسَیَّبِ، عن اُمِّ سَلَمَه، قالت: سَمِعْتُ رَسولَ الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرَتی مِنْ ولدِ فاطِمَهَ».
قال عبد الله بن جعفر: و سمعتُ أبا الملیحِ یُثنی عَلی علیّ بن نُفَیْلٍ و یذکر منه صلاحاً.
احمد بن ابراهیم روایت می کند... از سعید بن مسیب و او از ام سلمه (هند) که گفت: شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت من و از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است».
۷۰. ۳۲- در سنن ابن ماجه، مجلد ۲، صفحه ۱۳۶۸، حدیث شماره ۴۰۸۶ آمده است:
حدثنا ابو بکر بن أبی شَیْبَهَ، حدثنا أحمدُ بنُ عبدِ المَلِکِ، حدثنا أبو المَلیح الرَّقِّیُّ، عن زِیادِ بن بَیانٍ، عن عَلِیِّ بنِ نُفَیْلٍ، عن سَعید بن المُسَیَّبِ، قال: کُنّا عِندَ اُمِّ سَلَمَهَ فَتَذاکَرْنا الْمَهْدِیَّ فقالَتْ: سَمِعْتُ رَسولَ الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «الْمَهْدِیُّ مِنْ ولدِ فاطِمَهَ».
ابو بکر بن ابی شیبه روایت می کند از... سعید بن المسیّب و او می گوید: ما نزد ام سلمه بودیم و حضرت مهدی (موعود) (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاد کردیم. ام سلمه گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که می فرمود: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است».
۷۱. ۳۳- در التاریخ الکبیر، مجلد ۳ (ق ۱، ج ۲)، صفحه ۳۴۶، حدیث ۱۱۷۱ در ترجمه ی زیاد بن بَیان آمده است:
قال عبدالغفار بن داود، حدثنا أبو المَلیحِ الرَّقِّیُّ، سَمِعَ زیاد بن بَیانٍ- و ذکر من فضله- سَمِعَ علیّ بن نُفَیْلٍ، سَمِعَ سَعید بن المسیَّب، عن اُمِّ سَلَمَه زوجه النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله): «الْمَهْدِیُّ حَقٌ و هُوَ مِنْ وُلْدِ فاطِمَهَ». قال ابو عبد الله: و فی اسناده نظر.
عبد الغفار بن داود می گوید... سعید بن مسیب از ام سلمه (هند) همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنید که او از آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کرد: «(وجود و ظهور و انقلاب) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است و او از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است».
۷۲. ۳۴- در المُعجَم الکبیر، مجلد ۲۳، صفحه ۲۶۷، حدیث ۵۶۶ آمده است:
حدثنا الحسینُ بن اسحاقَ، حدثنا عبدُالسّلامِ بنُ عبدالحمید، حدثنا ابو الملیحِ الرَّقِّیُّ، عن زِیاد بن بَیانٍ، عن علیّ بن نُفَیْلٍ، عن سَعیدِ بن المُسَیَّب، عن اُمِّ سَلَمَهَ قالت: ذُکِر المَهْدِیُّ عند النَّبیّ (صلی الله علیه و آله) فقال: «مِنْ وُلْدِ فاطمَهَ- رَضیَ اللهُ عَنْها».
حسین بن اسحاق روایت می کند... از سعید بن مسیب و او از ام سلمه که گفت: در حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صحبت از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شد، حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) -که خدا از او راضی باشد- است».
۷۳. ۳۵- در الکامل، مجلد ۳، صفحه ۱۹۶ در ترجمه ی زیاد بن بَیان که به دو طریق آمده است:
حدثنا الحسین بن عبد الله القطّان و جعفر بن أبی احمد الوزّان الحَرّانیّ قالا: حدثنا علیُّ بن جمیل، حدثنا أبو المَلیح، عن زیاد بن بیانٍ، عَن علیِّ بن نُفَیْلٍ، عَن سَعیدِ بن المُسَیَّبِ، عَن اُمِّ سَلَمَهَ، قالت: سَمِعْتُ النبیَّ (صلی الله علیه و آله) یَقول: «الْمَهْدِیُّ مِنْ عِتْرتی، مِنْ وُلْدِ فاطِمَهَ».
حسین بن عبد الله القطان روایت می کند... از سعید بن مسیب از ام سلمه که گفت شنید از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از عترت من و از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است».
۷۴. ۳۶- در المستدرک، مجلد ۴، صفحه ۵۵۷ آمده است:
أَخْبرنی أبو النَّضْرِ الفَقیه، حدثنا عثمان بن سَعیدٍ الدّارِمیّ، حدثنا عبد الله بنُ صالحٍ، حدثنا أبو المَلیحِ الرَّقِّیُّ حَدَّثنی زِیادُ بن بَیانٍ- و ذکر من فضله- قال سَمِعْتُ علیَّ بن نُفَیلٍ یَقول: سمعتُ سَعیدَ بنَ المُسَیَّبِ یَقول: سَمِعتُ اُمَّ سَلَمهَ تقول: سَمِعْتُ النبیَّ (صلی الله علیه و آله) یذکر المَهْدِیّ فقال: «نَعَمْ هُوَ حَقٌّ وَهُوَ مِنْ بَنی فاطمهَ».
ابو النضر الفقیه روایت می کند... از سعید بن مسیب و او می گوید: از ام سلمه شنیدم که می گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاد می کردند، سپس فرمود: «بله، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حق است و ایشان از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) (از بنی فاطمه (علیهم السلام) است».
۷۵. ۳۷- در المستدرک، مجلد ۴، صفحه ۵۵۷ آمده است:
و حَدّثنا أبو أحمدَ بَکْرُ بنُ محمّدِ الصَّیْرفِیّ بمَرْو، حدثنا أَبو الأَحْوَصِ محمّدُ بنُ الهَیْثَمِ القاضِی، حدثنا عَمُرو بن خالدٍ الحَرّانِیُّ، حدثنا أبو الملیح، عن زِیادِ بنِ بیانٍ، عن علیِّ بنِ نُفَیْلٍ، عن سَعید بن المسیَّبِ، عن اُمِّ سَلَمَهَ- (رضی الله عنها) - قالت: ذکر رسول الله (صلی الله علیه و آله) المَهْدِیَّ فقال: «هو مِنْ وُلْدِ فاطِمَهَ».
ابو احمد بکر بن محمد الصیرفی مروی روایت می کند... از سعید بن مسیب و او از ام سلمه که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاد کردند. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ایشان از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) است».
۷۶. ۳۸- در تَذْکِرَه الحُفّاظ، مجلد ۲، صفحه ۴۶۳، حدیث شماره ۴۷۴، ضمن شرح حال احمد بن عبد الملک بن واقد چنین آمده است:
أَخْبَرْنا عبد الحافظ بنُ بدران، حدّثنا عبد الله بنُ احمد سنه ۶۱۵، حَدّثنا أبو الفَتْحِ بن البَطِّیّ، حدّثنا أبو الفضل بن خَیْرون، حدّثنا الحسنُ بن أحمدَ البَزّازُ، حدّثنا أحمدُ بنُ محمد القطّان، حدّثنا أبو جعفرٍ محمّدُ بن غالب، حدّثنی أحمد بن عبد ِالمَلِک الحَرّانیّ، حدّثنا أبو المَلیحِ الرَّقِّیُّ، عن زِیاد بنِ بیانٍ، عن عَلِیِّ بنِ نُفَیْلٍ، عن سَعیدِ بنِ المُسَیَّبِ، عن اُمِّ سَلَمَهَ، عن النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِ فاطِمَهَ»
سعید بن مسیب از ام سلمه روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان فاطمه (علیها السلام) است».
قسمت دوازدهم: تولد حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
ملاحظه فرمودید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بهترین وجه حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به مسلمین معرفی فرمودند. در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمانان با یکدیگر درباره ی قیام، انقلاب، شخصیت و برنامه های مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بحث می کردند و این مسئله، نقل مجالس مسلمانان اعم از زن و مرد بوده است و همه می دانستند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند:
الف- حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از فرزندان حضرت فاطمه (علیها السلام) و حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.
ب- حضرت مهدی، (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دوازدهمین و آخرین امامان (علیهم السلام) است.
ج- حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از عترت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشند.
د- قیام و انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است.
ه- نام حضرت مهدی، (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و کنیه ی ایشان، کنیه ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خواهد بود.
و- حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نهمین فرزند حضرت سید الشهدا (علیه السلام) می باشند.
ز- حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هشتمین فرزند امام سجاد (علیه السلام) هستند.
ح- حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هفتمین فرزند امام محمد باقر (علیه السلام) هستند.
ط- حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ششمین فرزند امام صادق (علیه السلام) هستند.
ی- حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) است...
و صدها مطلب دیگر. لذا برای مسلمانان صدر اسلام، قیام و انقلاب و ظلم ستیزی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واضح و آشکار بود و در مقابل، خلفای جابر و ظالم بنی العباس، از تولد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خشنود نبودند؛ بنابراین همان طور که فرعون تلاش می کرد حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) متولد نشود، آنها هم تلاش می کردند حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد نگردد؛ زیرا چنین می پنداشتند که اگر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شوند، حکومت آنها را نابود خواهند کرد. به همین جهت متوکل عباسی که ظالم و جنایتکار عجیبی بود و ظلم و جنایات او در تاریخ ثبت است، در سال ۲۳۵ه.ق دستور داد امام حسن عسکری (علیه السلام) را از مدینه به «سامره» یا «سر من رأی»، پایتخت حکومت او منتقل کنند. همچنین دستور داد آن حضرت (علیه السلام) را در محله ی عسکر یا پادگان و سرباز خانه جای دهند (به همین دلیل به آن حضرت عسکری (علیه السلام) می گویند). معتمد، یکی دیگر از خلفای عباسی، برای امام و خانواده شان جاسوسان و گارد مخصوصی گمارد که اگر امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شد، ایشان را نابود کنند. جاسوسان اجازه داشتند، هر زمان بخواهند به خانه ی امام حسن عسکری (علیه السلام) حمله کرده و به تفتیش بپردازند، زنان قابله، زن ها را معاینه کنند که حامله نباشند و هرگاه کودک پسری در بیت امام متولد شد، او را بکشند. اما اراده ی خداوند چیز دیگری است و کسی نمی تواند با اراده ی الهی مخالفت کند؛ اراده ی خداوند بر این بود که فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) متولد شود. پروردگار متعال در قرآن می فرماید:
﴿و نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفوا فِی الارضِ و نَجْعَلَهُم اَئِمه و نَجْعَلَهُم الوارِثین﴾ (قصص: ۵).
ما اراده کردیم بر کسانی که در روی زمین ضعیف واقع گشته اند، منت گذاریم و آنها را ائمه (امام، خلیفه و پیشوا) و وارثین زمین قرار دهیم.
اراده ی خدا فوق همه ی اراده هاست و با وجود تمام آن مراقبت ها، در شب جمعه، نیمه ی شعبان سال ۲۵۵ ه.ق آن موعود الهی، حضرت حجه بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شهر سامره به دنیا آمدند و با قدوم مبارکشان بر همه ی اهل عالم منت نهادند. این تولد را علمای اهل سنت نیز در تاریخ ها و کتاب های خود آورده اند که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
۱- حافظ نور الدین ابن صباغ مالکی در فصل دوازدهم از کتاب «الفصول المهمه» می نویسد:
«ابو القاسم محمد بن الحسن در سامرا، در نیمه ی شعبان سال ۲۵۵ ه.ق متولد شد».
۲- شیخ عبد الوهاب شعرانی در کتاب «الیواقیت و الجواهر» می نویسد:
«...او از اولاد امام حسن عسکری (علیه السلام) می باشد و زادروزش، نیمه ی شعبان سال ۲۵۵ ه.ق است و او زنده و باقی است».
۳- شیخ حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی معروف به خواجه کلان حنفی در ینابیع الموده، باب ۷۹، صفحه ۴۵۲ چنین می نویسد:
«پس خبر مُسَلَّم و حتمی نزد معتبرترین ثقات (راستگویان و مورد اعتمادان) این است که ولادت حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شب پانزدهم شعبان سال ۲۵۵ ه.ق، در شهر سامرا واقع گردید».
۴- شبراوی در کتاب «الاتحاف بحب الاشراف» صفحه ۱۷۹ می نویسد:
«امام حسن عسکری (علیه السلام)... پس از خود فرزندش ابو القاسم محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به جا گذاشت... و پدرش در هنگام تولد او را پنهان و پوشیده داشت، به خاطر دشواری ایام و ترس از خلفای عصر، چون ایشان در آن اوقات بنی هاشم را می جستند و می گرفتند و به قصد نابودی آنان، را به زندان انداخته یا به قتل می رساندند».
۵- حافظ محمد بن یوسف گنجی شافعی در کتاب «البیان فی اخبار صاحب الزمان» در آخر باب بیستم می نویسد:
«همانا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پسر امام حسن عسکری (علیه السلام) است و او از زمان غیبتش تا کنون زنده، موجود و باقی است و بقای او به دلیل بقای حضرت عیسی (علیه السلام)، حضرت خضر (علیه السلام) و حضرت الیاس (علیه السلام) امتناعی ندارد».
در اینجا حافظ گنجی شافعی به چند نکته ی مهم اشاره می کند:
اوّل: این که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از زمان غیبتشان تاکنون زنده هستند.
دوم: برای اثبات طول عمر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به طول عمر حضرت عیسی (علیه السلام)، حضرت خضر (علیه السلام) و حضرت الیاس (علیه السلام) اشاره می کند که چون آنها زنده اند، پس، حضرت مهدی (علیه السلام) هم زنده هستند.
۶- حافظ خواجه کلان قندوزی حنفی در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳، صفحه ۴۶۰ می نویسد:
«فی بیان الامام ابو محمد الحسن العسکری اری ولده القائم المهدی بخواص موالیه و اعلمهم ان الامام من بعده ولد رضی الله عنهم».
«در بیان و ذکر معرفی ابو محمد حسن عسکری (علیه السلام) (که) فرزند خود، القائم المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به خواص دوستان خویش (با ذکر نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نشان داد و آنان را بر این که امام بعد از من پسرم می باشد، آگاه ساخت».
خواجه کلان قندوزی در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳ بیان می کند که حضرت عسکری (علیه السلام) می خواستند شیعیان و مسلمین واقعی بدانند که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده است و امام، حجت و خلیفه بعد از خودشان ایشان است. بنابراین هنگامی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شدند:
الف- دستور فرمودند گوسفندان متعدد عقیقه کنند و برای افراد خاص بفرستند تا همه بدانند حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده است.
برای مثال «ابراهیم کوفی» می گوید: پس از این که حضرت حجه بن الحسن (علیهما السلام) متولد شدند، امام حسن عسکری (علیه السلام) گوسفندی سر بریده، برایم فرستادند و فرمودند: «این گوسفند عقیقه است، زیرا پسرم، محمد به دنیا آمد».
ب- حضرت عسکری (علیه السلام) کودک را به خواص نشان می دادند و حجت را بر آنها تمام می کردند.
«ابو غانم» گفت: چون خداوند به امام یازدهم (علیه السلام) پسری داد، نام ایشان را محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نهاد و در روز سوم تولدش، ایشان را به اصحاب و نزدیکان خود نشان داده و می فرمودند: «هذا صاحِبُکُمْ مِن بَعدی وَ خَلیفَتی عَلَیکُم». یعنی؛ «(ای یاران من بدانید) بعد از من این صاحب امر شماست و خلیفه من بر شما خواهد بود».
ج- پس از تولد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امام عسکری (علیه السلام) برای خواص، نامه نوشتند و تولد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خبر دادند.
مثلاً احمد بن اسحاق می گوید: «چون حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شدند، امام عسکری (علیه السلام) برای من نامه ای فرستادند. نامه به خط خود آن حضرت (علیه السلام) بود و نوشته بودند: «وُلِد لَنا مولود فَلیَکُن عِندَکَ مَستوراً و عَن جَمیع الناس مَکتوماً فَانّا لَم نُظهِر عَلَیه اِلّا الاقْرَب لِقَرابیه. لِیُسَّرک اللهُ بِه مِثلَ ما سَرَّنا و السلام». یعنی؛ «برای ما فرزندی متولد شده است. این مسئله نزد تو پوشیده و مستور بماند و از همه ی مردم پنهان بدار، زیرا ما همه را از آن مطلع نمی کنیم مگر خویشان و نزدیکان محرم یا دوستان صمیمی خود. اگر تو را از آن آگاه کردیم به این خاطر بود که تو را شاد کنیم چنان که خودمان شاد شدیم و السلام». (لِیُسَّرک اللهُ بِه مِثلَ ما سَرَّنا و السلام.)
قسمت سیزدهم: شمایل و سیمای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
همان طور که قبلاً گفتیم، مسئله ی مهدویت، مسئله ای الهی است که تمام ابعاد آن برای جهانیان مشخص شده است و هیچ سؤال و مسئله ای در این باره باقی نمانده است تا شخصی بگوید ای کاش قرآن و احادیث و روایات این موضوع را روشن کرده بودند. این مسئله آن قدر عمیق است که حتی شمایل و سیمای ظاهری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به وسیله ی حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه ی طاهرین (علیهم السلام) بیان شده است و همین موضوع، راه را به روی بسیاری از مهدی نما ها و مدعیان دروغین مهدویت می بندد. این مطالب در کتب اهل سنت نیز آمده است. مثلاً:
۷۷. ۱- در کتاب صواعق المحرقه نوشته ی ابن حجر عسقلانی شافعی و در کتاب های طبرانی و ابو نعیم، در مسند دیلمی و در ینابیع الموده، باب ۷۳، صفحه ۴۳۳ آمده است:
وَ عَن حُذیفَه بن الیَمان قال: قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المهدی رَجُلٌ مِنْ وُلدی وَجههُ کَالکوکبُ الدُّری اللّون لون عربی و الجسم اسرائیلی»
از حذیفه بن یمان(۵) چنین نقل شده است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مردی از فرزندان من است؛ صورت او مانند ستاره درخشنده (می درخشد) و رنگ چهره ی او رنگ عربی و جسم او جسم اسرائیلی است. (یعنی بلند قامت)»
۷۸. ۲- کتاب فردوس باب «الألف و اللام» نوشته ی دیلمی و کتاب اسعاف الراغبین نوشته ی ابو المعارف محمد بن صبان مصری شافعی باب ۲، صفحه ۱۳۵ و ینابیع الموده، باب ۸۵، صفحه ۴۶۹ آمده است:
اخرج الرویانی و الطبرانی و غَیرَهما مَرفوعاً «المَهدی مِن وُلدی وَجهَه کَالکوکَب الدرّی اللون لون عربی و الجِسم جسم اسرائیلی ای طویل..». و وَرد ایضاً «اِنَّه اکحل العَینین ازج الحاجِبین أقنی اَلاَنف کَثَ اللَحیه علی خَده الاَیمن خالَ و علی یَدَه الیمنی خال».
رویانی و طبرانی و به جز آن دو نفر (عده ای دیگر نقل کرده اند) که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (صلی الله علیه و آله و سلم) از اولاد من می باشد، صورتش چون ستاره ای درخشان (می درخشد)، رنگش رنگ عربی و قامتش اسرائیلی (یعنی بلند قامت)...» و نیز وارد شده که «او جوانی است دارای چشمانی سیاه و ابروان باریک و بینی کشیده که وسط آن بالا آمده و محاسن او انبوه است، بر گونه ی راستش و بر دست راستش یک خال می باشد».
۷۹. ۳- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۳، صفحه ۴۳۳ آمده است:
عَن ابی سلمه بن عبد الرحمن بن عوف، عَن ابیه قال، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «لیَبعثنَّ الله رَجُلاً مِن عِترتی افرَق الثَنایا اجل الجَبهَه یَملَاء الارض عدلاً و یَفیض المال» اخرجه ابو نعیم.
پدر سلمه بن عبد الرحمن بن عوف از پدرش نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همانا خداوند متعال مردی را از عترت من برانگیزد که بین دندان های ثنایای او باز و پیشانی مبارکش بلند باشد، او زمین را پر از عدل و داد می کند و مال را ببخشد»؛ این روایت از ابو نعیم است.
۸۰. ۴- در کتاب عقد الدرر فی اخبار امام المنتظر نوشته ی شیخ جمال الدین یوسف دمشقی، باب سوم آمده است:
سُئِل امیر المؤمنین علی بن ابی طالب عَن صِفه المهدی. قال: «هُوَ شَابٌّ مَربوعٌ حَسَنُ الوَجهِ یَسیلُ شَعرُهُ عَلَی مَنکِبِهِ یَعلُو نورُ وَجهِهِ سَوَادَ شَعرِ لِحیَتِهِ وَ رَأسِهِ»
از حضرت علی (علیه السلام) درباره ی صفات حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسش شد. ایشان فرمودند: «جوانی است زیبا و نیکو چهره و موهای سرش بر روی کتف های مبارکش ریخته است، نور چهره او تلألو دارد و در میان سیاهی موهای صورت و سرش می درخشد».
۸۱. ۵- در کتاب شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید معتزلی و کتاب کافی الکفاه نوشته ی قاض القضات آمده است:
عَن علی کرم الله وجهه اِنَّه ذکر المهدی و قال: «اِنَّه مِن ولد الحُسین سلام الله علیهِم و ذَکَرَ حِلیَتَهُ فَقَالَ رَجُلٌ أَجلَی الجَبینِ أقنَی الأَنفِ ضَخیمُ البَطنِ أَزیَلُ الفَخِذَینِ أَبْلَجُ الثَّنَایَا بِفَخِذِهِ الیُمنَی شَامَهٌ»
همانا حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام)، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاد کردند و فرمودند: «او از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است، دارای پیشانی بلند و بینی مبارکش باریک و کشیده است، شکمش سفت و ضخیم و ران های او پر گوشت است، میان دندان های مبارکش باز و به ران راست او نشانه ای است».
۸۲. ۶- در سُنن ابی داود، مجلد ۴، کتاب المهدی، صفحه ۱۰۷، حدیث ۲۴۸۵ آمده است:
سلیمان بن اَشعث بن اسحاق اَزِدِیَ سجستانی (سیستانی) حدَّثنا سهل بن تَمّام بن بَزیع، حَدَّثنا عمران القطّان، عن قَتادَه، عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «الْمَهدیَّ منی أجْلَی الْجَبْهَهِ أقْنی الأنفِ، یَمْلَاءُ الارض قسطاً و عدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلماً و جُوراً».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از من است، پیشانی او بلند و بینی مبارکش باریک، کشیده و زیباست، زمین را پر از داد و عدل می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۸۳. ۷- در سُنن ابی داود، مجلد ۲، کتاب المهدی، صفحه ۴۲۲ آمده است:
حَدَّثنا الوَلیدُ، عن سَعید، عن قَتادهَ، عَن ابی نَضْرَهَ أو أبی الصدیق، عن ابی سعید الخُدری قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «اَلْمَهْدیّ أجْلَی الجَبینِ أقْنیَ الْأنْفِ».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیشانی بلند و بینی کشیده و نازک دارد».
۸۴. ۸- در سُنن ابی داود، مجلد ۲، صفحه ۲۰۵ آمده است:
حَدَّثنا ابن وَهَب، عن الحارِث بن نَبْهان، عن عمرو بن دینار، عن ابی نَضْرَهَ، عن ابی سعید الخدری، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «الْمَهْدِیُّ أقنی الاَنْفِ، أجْلَی الجَبینِ».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای بینی کشیده و باریک است و پیشانی بلند دارد».
۸۵. ۹- در سُنن ابی داود، مجلد ۲، صفحه ۲۰۴ آمده است:
حَدَّثنا اَلْمُعْتَمِر بن سُلیمان، عن القاسم بن الفَضْل، عن اَبی الصِّدّیق، عن ابی سعیدٍ، عن النبی (صلی الله علیه و آله): «الْمَهْدِیُّ أقْنی، أجلی».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای بینی کشیده و پیشانی بلند است».
۸۶. ۱۰- در سُنن ابی داود، مجلد ۲، صفحه ۲۰۴ آمده است:
قال الولید، عن أبی رافع، اسماعیل بن رافع عمّن حدَّثه، عن أبی سعید الخُدْرِیّ، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «المهدیُّ أقنی أجْلی».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای بینی کشیده و پیشانی بلند است».
۸۷. ۱۱- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۱۷ آمده است:
حدثنا ابو النضر، حدثنا ابو معاویه شَیبان، عَن مَطَر بن طَهْمان، عن ابی الصدیق الناجی، عن ابی سعید الخُدْری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «... حتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی أَجْلی، أقْنی یَملا الارض عدلاً..».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردی از اهل بیت من به حکومت خواهد رسید؛ او دارای پیشانی بلند و بینی کشیده است و زمین را پر از عدل و داد می کند».
۸۸. ۱۲- در کتاب اَلْمُعْجَمْ الکبیر نوشته ی حافظ ابو القاسم سلیمان بن احمد طَبَرانی، مجلد ۸، صفحه ۱۰۱، حدیث ۷۴۹۵ آمده است:
حَدَّثنا علی بن سَعید الرّازی، حدثنا علی بن الحسین، حدثنا عَتْبَه بن ابی صغیره، حدثنا الأَوْزاعِیّ، عن سلیمان بن حبیب قال: سَمِعْتُ أبا اُمامهَ یَقول: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «سَیَکونُ بَیْنَکُمْ و بَیْنَ الرُّومِ أرْبَعُ هُدَنٍ تَقُومُ الرّابِعَهُ عَلی یَدِ رَجُلٍ مِنْ أهْلِ هِرْقَلَ یَدُومُ سَبْعَ سِنین». فقال له رَجُلٌ مِنْ عَبْد القَیْس، یُقال له: المُسْتَوْرد بن غَیلَانَ یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مَنْ إمامُ النّاس یَومَئِذٍ؟ قال: «اَلْمَهْدیُّ مِنْ وُلدی، اِبن اربعین سَنَه کَأَنَّ وَجْهَهُ کَوْکَبٌ دُرّیِّ فی خَدِّهِ الأیْمَنِ خالٌ أَسْوَدُ عَلَیْهِ عَباءَتانِ قِطرِیَّتَانَ کَأنه مِنْ رِجالِ بَنی اسرائیلَ یَمْلِکُ عِشْرین سنه یَسْتخْرِجُ الْکُنُوزَ و یَفْتحُ مَدائنِ الشِّرکِ».
۸۹. ۱۳- در کتاب الْمَنارُ المُنیف، صفحه ۱۴۶، شماره ۳۳۵ و در کتاب الحاوی للفتاوی، مجلد ۲، صفحه ۱۳۲ آمده است:
قال ابو نعیم خَلَف بن احمد بن العباس الرامْهُرْمُزِیّ فی کتابه، حدُّثنا هَمّام بن احمد ایّوب، حَدّثنا طالوت...، حدّثنا سُوَیْد بن ابراهیم، عن محمد بن عمر، عن ابی سَلَمهَ بن عبد الرحمن بن عوف عن ابیه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَیَبْعَثَنَّ مِنْ عِتْرَتی رَجُلاً اَفْرَقَ الثَّنایا، أجْلَی الْجَنْهَه، یَمْلَأُ الأرْضَ عَدلاً یَفیضُ المالُ فی زَمَنهِ فَیضاً».
ابی سلمه فرزند عبد الرحمن پسر عوف از پدرش نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از عترت و خانواده من مردی برانگیخته می شود که دندان های ثنایای او باز و دارای پیشانی بلند است و او زمین را پر از عدل و داد می کند و در زمانش (زمان حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مال را بسیار زیاد می بخشد».
آنچه که در کتاب ها و احادیث درباره ی شمایل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سیمای آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آمده است، عبارت اند از:
۱- حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شبیه ترین مردم نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشد. (خبر شیخ صدوق (رحمه الله) در کمال الدین)
۲- حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شبیه حضرت موسی بن عمران (علیه السلام) است. (خبر خراز در کتاب کفایه الاثر)
۳- حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، شبیه ترین خلق نسبت به عیسی بن مریم (علیه السلام) است. (خبر کعب الاحبار در کتاب غیبت نعمانی)
۴- ابیض مشرب حمره؛ در میان علویان، صورتشان مانند سفیدی که با سرخی آمیخته شده است.
۵- لونه لون عربی؛ رنگ ایشان رنگ عربی است.
۶- جسمه جسم اسرائیلی؛ جسم ایشان اسرائیلی یعنی؛ بلند قامت و دارای جثه ای مناسب است.
۷- شاب مربوع؛ در میان علویان، جوانی متوسط القامه است.
۸- اجلی الجبین؛ پیشانی مبارکشان بلند است و خوب رو هستند.
۹- مقرون الحاجبین؛ ابروانشان به هم پیوسته است.
۱۰- أقنی الأنف؛ بینی مبارکشان باریک و کشیده است و در وسطش انحدابی است.
۱۱- حسن الوجه؛ در میان علویان، نیکو روست.
۱۲- نور وجهه؛ صورتشان نورانی و درخشان است.
۱۳- یَعلُو نورُ وَجهِهِ سَوَادَ شَعرِ لِحیَتِهِ وَ رَأسِهِ؛ نور چهره ی ایشان چنان درخشان است که بر سیاهی ریش و موهای سر مبارکشان مستولی شده است.
۱۴- وجهه کالدینار؛ چهره شان در صفا مانند اشرفی، درخشنده است.
۱۵- و علی خده الایمن خال کانَّه کوکب دری؛ و بر روی صورت ایشان خالی است که پنداری ستاره ای درخشان است.
۱۶- ابلج الثنایا؛ میان دندان های مبارکشان گشاده است.
۱۷- حسن الشعر یسیل شعره علی منکبیه؛ دارای مویی نیکو و زیبا هستند که موهایشان بر کتف مبارکشان ریخته است.
۱۸- و علی رأسه فرق بین و مرتین کانَّه الف بین واوین؛ در وسط سرشان فرق است مانند «الف» بین دو «واو». (خبر سعد بن عبد الله)
۱۹- مشرف الحاجبین؛ میان دو ابروانشان بلند است.
۲۰- غایر العینین؛ چشمانشان در کاسه ی سر مبارکشان فرو رفته یعنی؛ برآمدگی ندارد.
۲۱- ضخیم البطن؛ شکمشان محکم است.
۲۲- واسع الصدر؛ سینه ی مبارکشان فراخ است.
۲۳- مترسل المنکبین عریض ما بینهما؛ کتف های مبارکشان فرورفته و میان آنها پهن است.
۲۴- بظهره شامتان شامه علی لون جلده و شامه علی شبه شامه النبی؛ در پشت مبارکشان دو نشانه است، یکی به رنگ بدن مبارکشان و دیگری شبیه علامتی است که بر کتف مبارک حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.
۲۵- کث اللحیه اکحل العینین؛ ریش مبارکشان انبوه و چشمان مبارکشان سیاه است.
۲۶- براق الثنایا؛ دندان های مبارکشان درخشنده است.
۲۷- فی کتفه علائم نبوه النبی؛ در کتف مبارکشان علامتی است مانند علامت نبوت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) (مُهر نبوت)
۲۸- عریض الفَخذَین؛ ران های مبارکشان عریض است.
۲۹- احمش الساقین؛ ساق های مبارکشان باریک است (و در شکم وساق مانند جدشان حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) هستند.)
۳۰- طاووس اهل الجنه؛ آن قدر زیبا هستند که به ایشان طاووس اهل بهشت می گویند.
۳۱- وجهه کالقمر الدری؛ صورت مبارکشان مانند ماه شب چهارده می درخشد.
۳۲- جلابیب النور؛ زیبا و نورانی هستند، مثل این که بر تن جامه ای از نور پوشیده اند.
۳۳- جیوب النور تتوقد بشعاع ضیاء القدس؛ نور صورتشان مانند انوار بهشتی است.
۳۴- علی بن مهزیار اهوازی در وصف ایشان می گوید:
«وَ هُوَ کَأُقحُوَ انَهِ أُرجُوَانٍ قَد تَکَاثَفَ عَلَیهَا النَّدَی وَ أَصَابَهَا أَلَمُ الهَوَی»
«در لطافت و رنگ، چون گل بابونه و ارغوانی که شبنم بر آن نشسته و شدت سرخیش را هوا شکسته است».
قسمت چهاردهم: قیام و انقلاب حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است
حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه درباره ی قیام و انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت می فرمودند، مسئله را محکم و استوار مطرح می کردند؛ مخصوصاً درباره ی خروج و ظهور آن بزرگوار، مثلاً:
۹۰. ۱- در صحیح ابن ماجه و صحیح ابی داود، مجلد ۲،کتاب المهدی، صفحه ۲۰۷، صحیح ترمذی مجلد ۲، صفحه ۲۰۷، ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۸، صفحه ۴۳۲، مسند امام احمد حنبل و نور الابصار باب ۲، صفحه ۱۵۴ نوشته ی شبلنجی شافعی چنین آمده است:
«لَو لَم یَبقَ مِن الدَّهر اِلّا یَوم لبعث الله رجلاً مِن اهل بَیتی یَملاءها عَدلاً کما مُلِئَت جوراً»
«اگر از (عمر) دنیا نماند مگر یک روز، خداوند مردی از اهل بیت و خانواده ی مرا برمی انگیزد (تا انقلابی برپا سازد) که عالم را پر از عدل و داد می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۹۱. ۲- در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۸، صفحه ۴۴۸ آمده است:
عَن حذیفه بن الیمان قال: سَمِعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) یقول: «وَیحٌ هَذِهِ الْأُمَّهِ مِنْ مُلُوکٍ جَبَابِرَهٍ کَیْفَ یَقْتُلُونَ و یَطرُدون المُسلمین إِلَّا مَنْ أَظْهَرَ طَاعَتَهُمْ فَالْمُؤْمِنُ التَّقِیُّ یُصَانِعُهُمْ بِلِسَانِهِ وَ یَفِرُّ مِنْهُمْ بِقَلْبِهِ فَإِذَا أَرَادَ اللهُ تَبارک و تعالی أَنْ یُعِیدَ الْإِسْلَامَ عَزِیزاً قَصَمَ کُلَّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ هُوَ الْقَادِرُ عَلَی مَا یَشَاءُ أَنْ یُصْلِحَ الأُمَّهً بَعْدَ فَسَادِهَا یَا حُذَیْفَهُ لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذَلِکَ الْیَوْمَ حَتَّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یُظْهِرُ الْإِسْلَامَ وَ الله لَا یُخْلِفُ وَعْدَهُ وَ هُوَ عَلی وَعدهِ قَدیر».
حذیفه بن یمان می گوید: شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «وای بر این امت از دست پادشاهان جبار و زورگو که چگونه مسلمان ها را می کشند و طرد می کنند مگر کسانی را که آنها را اطاعت می کنند، مؤمنین با تقوا به زبان می گویند که ما با آنها هستیم، اما در دل از آنها فرار می کنند تا زمانی که خداوند اراده فرماید به اسلام عزت دهد، آن گاه کمر هر ستمکار و ظالمی را می شکند و خدا توانایی دارد بر آنچه اراده فرماید و اصلاح نماید امت را بعد از فاسد شدنشان. ای حذیفه، اگر از (عمر) دنیا باقی نماند مگر یک روز خداوند آن روز را آن قدر طولانی می گرداند تا مردی از اهل بیت من (بیاید و) حکومت نماید. او اسلام را ظاهر می سازد (یا اسلام را می نمایاند) و (خدا) خلف وعده نمی فرماید و او بر وعده ی خود تواناست».
در این نوع احادیث، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نوید می دهند که پس از سختی ها، گرفتاری ها و ظلم هایی که به دست جباران بر امت اسلامی وارد می شود، حتماً حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهند کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهند نمود.
۹۲. ۳- در کتاب الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان مجلد ۷، صفحه ۵۷۶، حدیث ۵۹۲۲ و موارد الظمّان، باب ما جاء فی المهدی مجلد ۶، صفحه ۱۲۸، حدیث ۱۸۷۶ هر دو به روایت ابو هریره آمده است:
أخبرنا الفضل بن حُباب قال: حَدَّثَنا مُسَدَّد بن مُسرهَد، حَدَّثنا محمد بن ابراهیم ابو شهاب، عن عاصم بن بَهْدَلَه، عن ابی صالح، عن ابی هریره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا الّا لَیلَهٌ لَمَلَکَ فیها رَجُلٌ مِن اهل بیت النَبی».
ابو هریره می گوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دنیا نماند مگر یک شب، حتماً پادشاهی از اهل بیت نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) (من) در آن به فرمانروایی می رسد».
۹۳. ۴- در مسند ابی یَعْلی، مجلد ۱۲، صفحه ۱۹، حدیث ۶۶۶۵ به روایت ابو هریره آمده است:
حَدَّثنا ابو بکر بن ابی النَّضر، حَدَّثنا ابو النَّضَر قال: حَدَّثنی الْمُرَجّی بن رجا الیشکری، حَدَّثنا عیسی بن هلال،عن بشیر بن تَهیک قال: سَمِعْتُ ابا هریره یقول: حَدَّثنی خلیلی ابو القاسم (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تقومُ الساعَهُ حَتّی یَخْرُج عَلَیهم رَجُلٌ مِن اهل بیتی فیضْرِبُهُم حتی یَرْجعُوا الی الحق».
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود مگر این که مردی از اهل بیت من قیام کند؛ پس، با تازیانه ی عدالت آنها (کسانی را که جز به راه باطل نمی روند) را به راه حق می آورد».
۹۴. ۵- در میزان الاعتدال مجلد ۲، صفحه ۳۸۷، حدیث ۴۱۶۰ و لسان المیزان مجلد ۳، صفحه ۲۳۸، حدیث ۱۰۵۲ به روایت حذیفه بن یمان آمده است:
قال الطبرانی حَدَّثنا محمد بن زکریا الهلالی، حَدَّثنا العباس بن بَکّار، حَدَّثنا عبد الله بن زیاد، عن الاعمش، عن زرَّ بن حُبیش، عن حذیفه بن یمان قال: خَطَبنا النَبی (صلی الله علیه و آله): «فَذَکَرَ ما هو کائن ثم قال: لَوْ لَمْ یَبقَ مِن الدِنیا الّا یَومٌ واحدٌ لَطَوَّل الله ذلک الیَومَ حَتّی یَبْعَثَ رَجُلاً مِن وُلْدی اِسْمُهُ اسمی». فقال سلمان: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مِنْ أیِّ وُلْدِکَ؟ قال: «مِن وَلَدی هذا وَ ضَربَ بِیَدهِ علی الحسین».
حذیفه بن یمان می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ضمن خطبه ای فرمودند: اگر از (عمر) دنیا نماند مگر فقط یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از فرزندان من قیام کند و اسم او اسم من است». سلمان گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، از کدام فرزند شما؟ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از این فرزندم» و با دست خود به حضرت سید الشهدا (علیه السلام)، امام حسین بن علی (علیهما السلام) زدند.
یعنی؛ ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است و ایشان از نسل من و از فرزندان امام حسین (علیه السلام) هستند.
۹۵. ۶- در مسند امام احمد حنبل، مجلد۳، صفحه ۳۶ آمده است:
حدثنا محمد بن جعفر، حدثنا عَوْف، عن أبی الصِّدّیق النّاجی، عن ابی سعید الخُدْرِیّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقُومُ السّاعَهُ حَتّی تَمْتَلئَ الْأرْضُ ظُلماً وَ عُدْواناً ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْ عِتْرتی- أو مِنْ أهْلِ بَیْتی- یَملَاُها قسْطاً وَ عَدلاً کَما مُلئَت ظُلماً و عُدواناً».
محمد بن جعفر از عوف پسر ابی الصدیق و از ابی سعید خدری نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود مگر این که زمین پر از ظلم و دشمنی شود؛ آن گاه خداوند از عترت و اهل بیت من (مردی را) برمی انگیزاند تا آن (زمین) را پر از عدل و داد کند همان طور که پر از ظلم و دشمنی شده بود».
۹۶. ۷- در مسند امام احمد حنبل، مجلد۳، صفحه ۱۷ آمده است:
حدثنا ابو النصر، حدثنا ابو معاویه شیبان، عن مَطَر بن طَهْمان، عن ابی الصّدّیق الناجی، عن ابی سعید الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تقوم الساعَهُ حتّی یَمْلِک رجُلٌ مِن اهل بیتی».
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت هرگز برپا نمی شود تا این که مردی از اهل بیت من (در روی زمین) به حکومت برسد».
۹۷. ۸- در مسند ابی یَعْلی، مجلد۲، صفحه ۲۷۴، حدیث ۹۸۷ آمده است:
حدثنا ابو یعلی...، حدثنا زهیر...، عن ابی سعید الخُدْری، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تقوم الساعه حتّی تمتلئَ الارض ظلماً وَعُدواناً ثُمَّ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِن اهل بیتی أو قال مِن عترتی، فیملأها قسطاً و عَدلاً کما مُلِئَت ظُلماً و عُدواناً».
ابویعلی... روایت می کند از زهیر... از ابی سعید خدری، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا این که مردی از اهل بیت و یا خاندان من، زمینی که پر از ظلم و جور شده است را پر از عدل و داد نماید».
۹۸. ۹- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، «ذکر البیان بأن خروج المهدی انمّا یکون ظهور الظلم و الجور فی الدنیا و غلبها علی الحقّ»، مجلد۸، صفحه ۲۹۰، حدیث ۶۷۸۴ آمده است:
اخبر احمد بن علی بن المُثَنی قال: حدثنا ابو خَیْثَمهَ قال: حدثنا یحیی بن سعید قال: حدثنا عَوْف قال: حدثنا ابو الصّدّیق، عن ابی سعیدٍ الخُدْرِیِّ، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تقوم الساعه حتّی تمتلئَ الارض ظلماً وَعُدواناً ثُمَّ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِن اهل بیتی أو قال مِن عترتی، فیملأها قسطاً و عَدلاً کما مُلِئَت ظُلماً و جوراً».
احمد بن علی بن المثنی روایت می کند از ابو خیثمه و او از یحیی بن سعید و او از عوف و او از ابو الصدیق و او از ابی سعید خدری و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنی شود و سپس مردی از اهل بیت و عترت من قیام می کند؛ او زمین را پر از قسط و عدل می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۹۹. ۱۰- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، «ذکر البیان بأن خروج المهدی انمّا یکون ظهور الظلم و الجور فی الدنیا و غلبها علی الحقّ»، مجلد۸، صفحه ۲۹۱، حدیث ۶۷۸۴ آمده است:
اخبرنا محمد بن علی العباس الْمَرْوِزیّ بالبصره قال: حدثنا الحسن بن عَرَفَه قال: حدثنا هاشم بن قاسم قال: حدثنا شیبان بن عبد الرحمن، عن مَطَر الوَرّاق، عن ابی الصّدّیق النّاجیّ، عن ابی سعید قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقومُ الساعَهُ حتّی یَملکَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی أَقْنی یملأ الارض عدلاً کَما مُلِئت قبله ظلماً...».
محمد بن عباس نقل می کند از حسن بن عرفه و او روایت می کند از هاشم بن قاسم و او از شیبان بن عبد الرحمن و او از مَطر الوَرّاق و او از ابی الصدیق الناجی و او از ابی سعید خُدری و از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(هرگز) قیامت برپا نمی شود مگر این که مردی از اهل بیت من (می آید و) حکومت می کند که دارای بینی کشیده است و زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پیش از آن پر از ظلم و جور شده بود».
۱۰۰. ۱۱- در سنن ابی داود، مجلد۲، کتاب المهدی، صفحه ۴۲۲، حدیث ۴۲۸۳ آمده است:
حدثنا عثمانُ بن أبی شَیْبَه، حدثنا الفَضلُ بن دُکَین، حدثنا فِطرٌ، عن القاسم بن أبی بَزَّه، عن ابی الطفیل، عن علیٍّ (رضی الله عنه)، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدَّهْر إلّا یَوْمٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ أهْلِ بَیْتی یَمْلَأُها عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً».
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از عمر دهر نماند مگر یک روز، خدا (در آن روز) مردی از اهل بیت من برمی انگیزاند که آن (جهان) را پر از عدل و داد می کند همان طورکه پر از ظلم و جور شده است».
۱۰۱. ۱۲- در کتاب المُصَنَّف فی الاحادیث و الاثار نوشته ی حافظ عبد الله بن محمد بن ابی شیبه کوفی (متوفی ۲۳۵ه.ق)، مجلد۸، صفحه ۶۷۸، حدیث ۱۹۴ آمده است:
الفَضْل بن دُکین قال: حدثنا فِطْرٌ، عن قاسم بن أبی بَزَّه، عن الطُّفَیْل، عن عَلیٍّ، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدَّهْر إلّا یَوْمٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ أهْلِ بَیْتی یَمْلَأُها عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً».
حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از عمر دهر نماند مگر یک روز، خدا (در آن روز) مردی از اهل بیت من را برمی انگیزاند که آن (جهان) را پر از عدل و داد می کند همان طورکه پر از ظلم و جور شده است».
۱۰۲. ۱۳- در مسند احمد حنبل، مجلد۱، صفحه ۹۹ آمده است:
حدثنا حَجّاج و ابونعیم قالا: حدثنا قِطْرٌ، عن قاسم بن أبی بَزَّه، عن أبی الطُّفَیْلِ قال حَجّاج سمعتُ عَلیاً (رضی الله عنه) یقول: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدنیا إلّا یَوْمٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنّا یَمْلؤها عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً».
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دهر نماند مگر یک روز، خدا (در آن روز) مردی از اهل بیت من برمی انگیزاند که آن (جهان) را پر از عدل و داد می کند همان طورکه پر از ظلم و جور شده است».
۱۰۳. ۱۴- در مسند احمد حنبل، مجلد۱، صفحه ۳۷۶ آمده است:
حدثنا سفیان بن عُییَنَهَ، حدثنا عاصم، عن زِرّ، عن عبد الله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَقومُ الساعَهُ حَتّی یَلِی رَجُلٌ مِن اهل بیتی یواطئ اسمهُ اسمی».
عبد الله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود مگر این که (زعامت و امامت جهان) به دست یکی از فرزندان من افتد که اسم او اسم من است».
۱۰۴. ۱۵- در المعجم الکبیر، مجلد۱۰، صفحه ۱۳۳، شماره ۱۰۲۱۶ آمده است:
حدثنا مُعاذُ بن المُثنی، حدثنا مُسَدَّدً، حدثنا أبوشهابٍ محمدُ بن ابراهیم الکنانیُّ، حدثنا عاصمُ بن بَهْدَلَهَ، عن زِرّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَوُ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا اِلّا لَیلَهٌ لَمَلَکَ فیها رَجُلٌ مِن اهل بیت النبی (صلی الله علیه و آله)».
عبد الله بن مسعود گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) جهان نماند مگر یک شب، پادشاهی (مردی) از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به حکومت می رسد».
۱۰۵. ۱۶- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد۷، صفحه ۵۷۶، حدیث ۵۹۲۳ آمده است:
حَدثنا الفضلُ بن حُبابٍ فی عقبه، حدثنا مُسَدَّد، حدثنا محمد بن ابراهیم ابو شهاب، حدثنا عاصم بن بَهْدَلَه، عن زرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَوُ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا اِلّا لَیلَهٌ لَمَلَکَ فیها رَجُلٌ مِن اهل بیتی یواطئ اسْمُهُ اسمی».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دنیا به جز یک شب نماند، پادشاهی (مردی) از اهل بیت من در آن، به حکومت می رسد که اسم او اسم من است».
۱۰۶. ۱۷- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۱، حدیث ۱۰۲۰۸ آمده است:
حَدَّثنا محمد بن السَّرِیّ بن مهران الناقذ، حَدَثنا عبد الله بن ابان، حَدَثنا یوسف بن حَوْشَب الشَّیبانی، حَدَثنا ابو یزید الأعور، عن عمرو بن مُرَّهَ، عن زِرّ بن حُبیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَذهَبُ الدُّنیا حَتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی یُوافق اسمَهُ اسمی».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا از بین نمی رود تا پادشاهی (مردی) از اهل بیت من به حکومت برسد؛ اسم او موافق اسم من است (اسم او اسم من است)».
۱۰۷. ۱۸- در سنن ابی داود، «کتاب المهدی»، مجلد ۲، صفحه ۴۲۱ آمده است:
حَدَّثنا مُسَدَّدٌ قال: حَدَّثنا یَحیی، عن سفیان، عن عاصم، عن زِرّ، عن عبد الله، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَذْهَبُ (او لاتَنقَضی) الدُّنیا حَتّی یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی یواطئ اسْمُهُ اسمی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا به پایان نمی رسد تا پادشاهی (مردی) از عرب، از اهل بیت من که اسم او اسم من است، به حکومت برسد».
۱۰۸. ۱۹- در سنن ترمذی، مجلد ۳، باب ما جاء فی المهدی، صفحه ۳۴۳، حدیث ۲۳۳۱ آمده است:
حَدَّثنا عُبید بن اسباط بن محمد القُرشیُّ الکوفیَّ قال: حَدَّثنی أبی حَدَّثنا سُفیانُ الثَّوَری، عن عاصِمِ بن بَهْدَلَه، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَذْهَبُ الدُّنیا حَتّی یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی یواطئ اسْمُهُ اسمی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا به پایان نمی رسد تا به پادشاهی برسد مردی از عرب از اهل بیت من که اسم او اسم من است».
۱۰۹. ۲۰- در مسند امام احمد حنبل، مجلد۱، صفحات ۳۷۶ و ۳۷۷ آمده است:
حَدَّثنا عُمرُ بن عُبیدٍ، عن عاصِم بن ابی النَّجود، عن زِرّ بن حُبیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لاتَنقَضی الأیّام و لا یَذهَبُ الدَّهر حَتّی یَمْلِکَ العَربَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی اِسمُهُ یواطئ اِسمی».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «روزگاران و دهر به پایان نمی رسد تا مردی عرب از فرزندان من که اسم او اسم من است، به حکومت برسد».
۱۱۰. ۲۱- در کتاب المعجم الکبیر نوشته ی حافظ ابو القاسم بن احمد طبرانی، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۷، حدیث ۱۰۲۳۰ آمده است:
حَدَّثنا علی بن سعید الوازی، حَدَّثنا الحسین بن عمرو العَنْقریُّ، حَدَّثنا تمیم بن الجعد، عن عَمرو بن قَیْس المُلائی، عن عاصم، عن زرٍّ ابن حبیش، عن عبد الله بن مسعود: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَذْهَبُ الأیامُ و اللَّیالی وَ لَو لَمْ یَبْق من الدُّنیا الّا یَوْمٌ حَتّی یبعث الله رَجُلاً من اُمتی یواطئ اسمُهُ اسمیِ».
سعید الوازی به ما گفت... از عبد الله بن مسعود که گفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «روزها و شب ها نمی رود و اگر نماند از (عمر) دنیا مگر یک روز، خداوند مبعوث می کند مردی از امت مرا که اسم او اسم من است».
۱۱۱. ۲۲- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۵، حدیث ۱۰۲۲۳ آمده است:
حَدَّثنا الحسین بن اسحاق التُسْتَرِیُّ، حدثنا محمد بن أبان الواسطیُّ، حَدّثنا عُمر بن عُبَیْدِ الطَّنافِسیُّ، عن عاصم، عن زرٍّ بن حِبیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَذْهَبُ الدُّنیا (او لا تَنقَضیِ الایام) حَتّی یَمْلِکَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی یواطئ اسْمُهُ اسمی».
حسین بن اسحاق به ما گفت... از عبد الله بن مسعود که گفت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا نمی رود و تمام نمی شود (و ایام به اتمام نمی رسد) تا این که مرد عربی از اهل بیت من به حکومت برسد؛ اسم او اسم من است».
۱۱۲. ۲۳- در سنن ابن ماجه، مجلد ۲، صفحه ۱۳۶۷، حدیث شماره ۴۰۸۵ آمده است:
حدثنا عثمان بنُ أبی شَیْبَهَ، حدثنا أبو داودَ الْحَفَرِیُّ، حدثنا یاسینُ، عَنْ إبراهیمَ بنِ محمد بنِ الحَنَفِیَّه، عن أبیه، عن عَلِیٍّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «الْمَهْدِیُّ مِنّا أهْلَ البَیْتِ، یُصْلِحُهُ الله فی لَیْلَهٍ».
عثمان بن ابی شیبه از ابوداود حفری و او از یاسین و او از ابراهیم پسر محمد بن حنفیه و او از پدرش محمد بن حنفیه (از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) روایت می کند و محمد بن حنفیه از حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت است. خداوند در یک شب او (کار ظهور او) را اصلاح می فرماید».
۱۱۳. ۲۴- در کتاب الفتَن و المَلاحِم نوشته ی نُعَیْم بن حَمّاد، صفحات ۲۰۳ و ۲۱۱ آورده است:
حدثنا القاسمُ بنُ مالکٍ المُزَنَیُّ، عن یاسین بن سیّار قال: سمعتُ ابراهیم بن محمد بن الحَنَفیِه قال: حدثنی أبی، حدّثنی علیُّ بنُ أبی طالب قال: قال رسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): «الْمَهْدِیُّ مِنّا أهْلَ البَیْتِ، یُصْلِحُهُ الله تَعالی فی لَیْلَهٍ واحِدَهٍ».
قاسم پسر مالک المُزَنَی، از یاسین بن سیّار روایت کرد که او گفت: شنیدم از ابراهیم بن محمد بن حَنَفیِه و او از پدرش و او از حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل کرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت است. خداوند متعال او (کار ایشان) را در یک شب اصلاح می فرماید».
۱۱۴. ۲۵- در المُصَنَّف نوشته ی ابن ابی شیبه، مجلد ۸ آمده است:
الفضلُ بنُ دُکَیْن و أبو داود، عَنْ یاسین العِجْلِیّ، عَن إبراهیمَ بن محمد بن الحَنَفِیَّه، عن أبیه، عن عَلیٍّ (رضی الله عنه)، عن النبیّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «الْمَهْدِیُّ مِنّا أهْلَ البَیْتِ، یُصْلِحُهُ الله فی لَیْلَهٍ».
فضل بنُ دُکَین و أبو داود، هر دو از یاسین عِجْلِی روایت می کنند که ابراهیم بن محمد بن حَنَفیه و او از پدرش و او از حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل کرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت است. خداوند در یک شب او (کار ظهور او) را اصلاح می فرماید».
۱۱۵. ۲۶- در مسند احمد بن حَنبل (دوره شش جلدی)، مجلد ۱، صفحه ۸۴ و شرح احمد محمد شاکر، مجلد ۲، صفحه ۵۸، حدیث شماره ۶۴۵ آمده است:
حدَّثنا فَضْلُ بن دُکَینٍ، حَدَّثنا یاسین العِجْلِیّ، عَن إبراهیمَ بن محمد بن الحَنَفِیَّه، عن أبیه، عن علیٍّ (رضی الله عنه) قال: قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله): «الْمَهْدِیُّ مِنّا أهْلَ البَیْتِ، یُصْلِحُهُ الله فی لَیْلَهٍ».
فضل بنُ دُکَین از یاسین عِجْلِی و او از ابراهیم بن محمد بن حَنَفیه و او از پدرش و او از حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل کرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت(علیهم السلام) است. خداوند در یک شب او (کارظهور او) را اصلاح می فرماید».
۱۱۶. ۲۷- در اخبار اصبهان، مجلد ۱، صفحه ۱۷۰ آمده است:
حدّثنا أبو عَمرِو بن حَمْدان، حدثنا الحسنُ بنُ سُفیان، حدّثی ابن نُمَیْرٍ، حدثنا أبی و أبو نُعَیْمٍ قالا: حَدَّثنا یاسین العِجْلِیّ، عَن إبراهیمَ بن محمد بن الحَنَفِیَّه، عن أبیه، عن علیٍّ قال: قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله): «الْمَهْدِیُّ مِنّا أهْلَ البَیْتِ، یُصْلِحُهُ الله فی لَیْلَهٍ».
ابو عمرو بن حَمْدان از حسن بن سفیان و او از ابن نُمَیر و او از پدرش و او از ابو نعیم و او از از یاسین عِجْلِی و او از ابراهیم بن محمد بن حَنَفیه و او از پدرش و او از حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) نقل کرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت است. خداوند در یک شب او (کار ظهور او را) اصلاح می فرماید».
۱۱۷. ۲۸- در حلیه الأولیاء، مجلد ۳، صفحه ۱۷۷ آمده است:
حدَّثنا أبو أحمد، حدثنا فُضَیْلُ بنُ محمّد المَلَطیّ، حدثنا إبراهیمُ بن یاسین العِجْلِیُّ، عن إبراهیمَ بن محمد بن الحنفیه، عَن أبیه، عن علیٍّ قال: قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله): «الْمَهْدِیُّ مِنّا أهْلَ البَیْتِ، یُصْلِحُهُ الله تعالی فی لَیْلَهٍ».
هذا حدیث غریب من حدیث محمد رواه وَکیع و ابنُ نُمَیْرٍ و أبوداودَ الحَفَرِیُّ، عَن یاسین و رواه محمد بن فُضَیْل، عن سالم بن أبی حَفْصَهَ، عَن إبراهیم.
ابو احمد حدیث می کند از فُضَیْلُ بن محمّد المَلَطی و او حدیث می کند از ابراهیم بن یاسین العِجْلِی و او روایت می کند از ابراهیم بن محمد بن حنفیه و او از پدرش و او از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بیت ماست. خداوند او (کار ظهور او) را در یک شب اصلاح می کند».
۱۱۸. ۲۹- در اخبار اصفهان، مجلد۱، صفحه ۱۷۰ آمده است:
حدَّثنا أبو بکرٍ الطَّلْحِیُّ، حدَّثنا محمد بنُ علیّ العلوی، حدَّثنا محمد بن علیّ بن خَلَف، حدَّثنا حسنُ بن صالح بن أبی الأسود، عَن محمد بن فُضَیْل، حَدَّثنی سالِمُ بن أبی حَفْصَهَ، عَن إبراهیمَ بن محمد بن الحَنَفیَّه، عَن أبیه، عَن علیٍّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المَهْدِیُّ مِنّا أهْلَ البَیْتِ، یُصْلِحُهُ الله فی لَیْلَهٍ».
ابو بکر الطلحی روایت می کند از محمد بن علی العلوی و ایشان از محمد بن علی بن خلف و او حدیث می کند از حسن بن صالح بن ابی الاسود و ایشان از محمد بن فضیل و ایشان از سالم بن ابی حَفصَه و او از ابراهیم بن محمد بن حنفیه و او از پدرش و او از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ایشان از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت فرمودند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما اهل بیت است و خداوند در یک شب او (کار ظهور او) را اصلاح می فرماید».
۱۱۹. ۳۰- در سُنَن أبی داود، مجلد ۲، صفحه ۴۲۲، «کتاب المهدی» آمده است:
حدَّثنا عُثمان بن أَبی شَیْبَه، حدثنا الفضلُ بن دُکَیْنٍ، حدثنا قِطْرٌ، عَن القاسِم بن أَبی بَزَّه، عَن أبی الطُّفَیْلِ، عَن عَلِیٍّ، عَن النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدَّهْرِ إلّا یَوْمٌ لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ أهل بیتی، یَمْلَأُها عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً».
عثمان بن ابی شیبه از فضل بن دکین و او از قِطْر و او از ابی بزه و او از ابی طفیل و او از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) روایت می کند و آن حضرت (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت فرمودند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دهر نماند مگر یک روز، خدا مردی از اهل بیت مرا برمی انگیزد (که به وسیله ی او) زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۱۲۰. ۳۱- در المصنف نوشته ی ابن ابی شیبه، مجلد ۸، صفحه ۶۷۸، شماره ۱۹۴ آمده است:
الفضلُ بن دُکَیْنٍ قال: حدثنا قِطْرٌ، عَن القاسِم بن أَبی بَزَّه، عَن أبی الطُّفَیْلِ، عَن عَلِیٍّ، عَن النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدَّهْرِ إلّا یَوْم لَبَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنْ أهل بیتی، یَمْلَأُها عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً».
فضل بن دکین می گوید: حدیث کرد ما را قِطْر و او از ابو القاسم بن ابی بزه و او از ابی طفیل و او از حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) روایت می کند و آن حضرت (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت فرمودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دهر نماند مگر یک روز، خدا در آن روز مردی از اهل بیت مرا برمی انگیزد که آن (زمین) را پر از عدل و داد کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
در این گونه احادیث که تعدادشان در کتب اهل سنت بیش از اینهاست، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) تأکید می فرمایند که ظهور حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است و اگر از عمر دنیا فقط یک روز هم بماند، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن روز می آیند و باز تأکید بر این است که آمدن حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است.
قسمت پانزدهم: حضرت مهدی، نهمین فرزند امام حسین (علیه السلام) است
۱۲۱. ۱- در المناقب مرتضویه نوشته ی محمد صالح الحسین الترمذی، باب ۲، صفحه ۱۳۹، در ارجح المطالب فی عد مناقب اسدالله الغالب نوشته ی عبد الله بسمل، صفحه ۴۳۶، حدیث ۴، در مقتل الحسین نوشته ی موفق بن احمد خوارزمی حنفی، مجلد ۱، فصل ۷، صفحه ۱۴۶ و در ینابیع الموده نوشته ی حافظ شیخ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، باب ۵۴، صفحه ۱۶۸ آمده است:
عن سلیم بن قیس الهلالی، عن سلمان الفارسی قال دخلتُ علی النبی صلی الله علیه و آله و سلم فَاِذا الحسین بن علی عَلَی فَخدَیه و هو یَقبل فخدیه و یَلْثم فاهُ و یَقول: «انتَ سید ابن سید اخو سید و انت امام ابن امام اخو امام و انت حجه ابن حجه اخو حجه و انتَ ابو حجج تِسعه تاسعهم قائمُهم».
سلمان فارسی گفت: خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیدم، دیدم حضرت حسین بن علی (علیهما السلام) روی زانوی آن بزرگوار نشسته است، حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) چشم ها لب های حضرت سید الشهدا (علیه السلام) را می بوسیدند و دهان آن بزرگوار را می مکیدند و می فرمودند: (ای حسین (علیه السلام) تو آقا، فرزند آقا و برادر آقا هستی، تو امام، فرزند امام و برادر امام می باشی، تو حجت، فرزند حجت، برادر حجت و پدر حجت های نه گانه هستی که نهمین آنها قائم آنهاست.
۱۲۲. ۲- در کتاب مسند امام احمد حنبل، مجلد۱، صفحات ۳۹۸ و ۴۰۶ آمده است:
قال النبی (صلی الله علیه و آله) لِلحسین: «هذا ابنی امام، أخو الإمام، أبو الائمه تسعه، تاسعُهم قائهُم».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی حضرت سید الشهدا (علیه السلام) فرمودند: «این فرزند من امام است، برادر امام و پدر نه امام است که نهمین آنها قائم آنهاست».
این حدیث در کتاب کشف الیقین نوشته ی علامه حلی هم آمده است.
۱۲۳. ۳- در میزان الاعتدال، مجلد ۲، صفحه ۳۸۷ و در لسان المیزان، مجلد ۳، صفحه ۲۳۸، حدیث ۱۰۵۲:
قال الطبرانی حَدَّثنا محمد بن زکریا الهلالی، حَدَّثنا العباس بن بکّار، حَدَّثنا عبد الله بن زیادِ، عن الأعمش، عن زر بن حُبیش، عن حذیفه بن یمان قال خَطَبنا النبِی فذکر ما هو کائِن ثم قال: «لَو لَمْ یبق من الدنیا إلّا یَومٌ واحد لَطَوّل الله ذلک الیوم حتّی یبعث الله رجلاً مِن وَلدی اسْمُهُ اسمی». فقال سلمان: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) مِن أیّ وُلدک؟ قال: «مِن وَلَدیِ هذا» و ضَرَب بیده علی الحسین.
حذیفه بن یمان می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمر) دنیا نمانده باشد مگر فقط یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از فرزندان مرا که اسم او اسم من است برانگیزاند». سلمان گفت: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، از کدام فرزندتان؟ حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از این فرزندم» و با دستشان به امام حسین (علیه السلام) زدند.
قسمت شانزدهم: نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و کنیه ی ایشان در روایات
۱۲۴. ۱- در البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان نوشته ی علا الدین متقی هندی، باب ۳ آمده است:
«قالَ: و اخرج ایضاً (یعنی نعیم بن حماد) عَن (علی بن ابیطالب) قال: «اسم المهدی محمد..».
نعیم بن حماد از امیر المؤمنین علی (علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: «اسم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، محمد است.
۱۲۵. ۲- در البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، باب ۳ آمده است:
و اخرجَ ایضاً (یعنی نعیم بن حماد)، عَن ابی سعید الخدری، عَن النَبی (صلی الله علیه و آله) قال:«اسم المهدی اسمی»
ابی سعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمودند: «اسم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسم من است».
۱۲۶. ۳- در تذکره الخواص الامه نوشته ی سبط بن جوزی حنفی، صفحه ۳۷۷ چنین آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):«یَخرج فی آخر الزمان رجلٌ مِن ولدی اسمه کَاسمی و کُنیته کُنیتی یَملاء الارض عدلاً کما مُلِئَت جوراً فَذلک هو المهدی»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان مردی از فرزندان من قیام می کند، اسم او مانند اسم من است و کنیه او مانند کنیه من است، زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که از ظلم و جور پر شده بود و او همان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۱۲۷. ۴- در کتاب مناقب نوشته ی موفق بن احمد خوارزمی حنفی و کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۹۳ آمده است:
عَن جابر بن عبد الله الانصاری۵ قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «المهدی مِن وُلدی اسمهُ اسمی و کُنیته کُنیتی»
جابر بن عبد الله انصاری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است، اسم او اسم من است و کنیه او کنیه من می باشد».
۱۲۸. ۵- در کتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ی ابو عبد الله نعیم بن حَمّاد مَرْوَزِی، باب اسم المهدی، صفحه ۲۰۶ آمده است:
حَدَّثَنا الولید، عن ابی رافع، عَمَّن حَدَّثه، عن ابی سعیدٍ الخدری، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «اِسْمُ الْمَهْدِیِّ اسمی»
ابو سعید خدری گفت: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اسم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسم من است».
از آنچه در روایات شیعه و سنی آمده است، اسم حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اسم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (م-ح-م-د) و کنیه ی او کنیه ی ایشان یعنی ابو القاسم است.
۱۲۹. ۶- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۱، صفحه ۳۷۶ آمده است:
حدثنا سفیان بن عُیَینَه، حدثنا عاصمٌ، عن زرّ، عن عبد الله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَقُومُ السّاعَهُ حَتّی یَلیَ رَجُلٌ مِنْ أهل بَیتی، یواطئ اسْمُه اسمی».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا مردی از اهل بیت من می آید (به حکومت برسد) که اسم او اسم من است».
۱۳۰. ۷- در سنن ابی داود، کتاب المهدی، مجلد ۲، صفحه ۴۲۱ آمده است:
حَدَّثنا مُسَدَّدٌ، أن عُمَر بن عُبید، حدَّثَهُم عن عاصمٍ، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَذْهب أَوْ لا تَنْقَضی الدُّنیا حَتّی یَمْلِکَ العرب رَجُلٌ مِن اهل بیتی یواطئ اسمُهُ اسْمی».
مُسدد از عمر بن عبید و او از عاصم و او از زر و او از عبد الله بن مسعود و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «(عمر) دنیا نمی رود (یا به پایان نمی رسد) تا مردی عرب از اهل بیت من به پادشاهی برسد؛ اسم او اسم من است».
۱۳۱. ۸- در مسند احمد حنبل، مجلد ۱، صفحه ۴۴۸ آمده است:
حدثنا عُمرُ بن عُبَیْد الطَّنافِسِیٌّ، عن عاصِمُ بن أبی النَّجُود، عَن زِرِّ بن حُبَیشٍ، قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَنْقَضی الأیّامُ و لا یَذْهَبُ الدّهر حَتّی یَمْلِکَ العرب رَجُلٌ من اهل بیتی یواطئ اسمُهُ اسمی».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ایام و دوران به پایان نمی رسد و دهر نمی رود (تمام نمی شود) تا این که مردی از اهل بیت من که عرب است، حکومت کند؛ اسم او اسم من است».
۱۳۲. ۹- در المُعْجَمُ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۳، شماره ۱۰۲۱۵ آمده است:
حدثنا الحسن بن علی المَعْمِریُّ، حدثنا عبد الغفار بن عبد الله المَوْصِلِیُّ، حدثنا علی بن مُسْهِر، عن ابی اسحاق الشیبانی، عن عاصِمِ بن ابی النَّجوُد، عن زِرّ بن حُبَیشٍ، عن ابن مسعود، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَذْهَب اللَّیالی وَ الأیّامُ حَتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مّنْ اهل بیتی، یواطئ اسْمُهُ اسمی».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شب ها و روز ها به پایان نمی رسد تا مردی از اهل بیت من به حکومت می رسد؛ اسم او اسم من است».
۱۳۳. ۱۰- در المُعْجَمُ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴ آمده است:
حدثنا حسین بن اسحاق التُّستَری، حدثنا محمد بن عبد الرحمن بن سَهْم الأَنطاکیُّ، حدثنا ابو اسحاق الفزاریّ، عن سفیان بن الثّوْرِیّ، عن عاصمٍ، عن زِر بن حُبَیش، عن عبد الله بن مسعود، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَنْقَضی الدنیا حتّی یَمْلِکَ الْعَربَ رَجّلٌ مِنْ اهل بیتی یواطئ اسْمُهُ اسمی».
۱۳۴. ۱۱- در المُعْجَمُ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴ آمده است:
حدثنا محمد بن عبد الله الحَضرمِیُّ، حدثنا عُبَیْدُ بن أسباط بن محمد، عن سُفیان الثّوری، عن عاصم، عن زِرِّ، عن عبد الله بن مسعود، قال رسول الله: «لا تنْقَضی الدُّنْیا حَتّی یَمْلِکَ الْعَرَب رَجُلٌ من اهل بیتی یواطئ اسْمُهُ اسمی».
محمد بن الحضرمی... عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا به پایان نمی رسد مگر این که مردی عرب از خاندان من به حکومت برسد؛ اسم او اسم من است».
۱۳۵. ۱۲- در المُعْجَمُ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴ و ۱۳۵، حدیث ۱۰۲۲۱ آمده است:
حدثنا ابراهیم بن رُحَیْم اَلدَّمشقی، حدثنا الولید بن مسلم، حدثنا عبد الملک بن ابی غَنِیَّه، أَخبرنی عاصم، عن زر، عن عبد الله بن مسعود قال سَمعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «لا یَنقضی الدنیا حَتّی یلیَ رَجُلً مِن اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی».
ابراهیم بن رُحَیَم... عبد الله بن مسعود می گوید: شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمودند: «دنیا به پایان نمی رسد مگر مردی از اهل بیت من بیاید که اسم او اسم من است».
۱۳۶. ۱۳- در المُعْجَمُ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۶، حدیث ۱۲۲۶ آمده است:
حدثنا یحیی بن اسماعیل بن محمد بن یحیی بن جَریر بن عبد الله البَجَلیُّ الکوفی، حدثنا جعفر بن علی بن خالد بن جَریر، حدثنا ابوالأَحْوَص قال: سألتُ عاصم بن أبی النَّجود فقلت: یا ابا بکر، ذَکَرْتَ عَنْ زِر بن حُبَیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَذْهَبُ الدُّنیا حَتیّ یَمْلِکَ رَجُلٌ مِن أَهلِ بَیتی یواطئ اسْمُهُ اسْمی».
یحیی بن اسماعیل روایت می کند... ازعبد الله بن مسعود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا نمی رود (از بین نمی رود) تا این که مردی از اهل بیت من به حکومت برسد؛ اسم او اسم من است».
۱۳۷. ۱۴- در کتاب حِلْیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء نوشته ی حاکم ابو نعیم اصفهانی، مجلد ۵، صفحه ۷۵ با سه طریق آورده است:
حدثنا محمد بن عُمر بن مسلم قال: حدثنا عبد الله بن محمد ناجِیَه و علی بن اسحاق و محمد بن أبان، قولوا حدثنا یوسف بن حَوشب، حدثنا أبو یزید الأعور، عن عمرو بن مُرَّه، عن زِر بن حُبیش، عن عبد الله بن مسعود، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تذْهَبُ الدّنیا حتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی، یواطئ اسمهُ اسمی».
محمد بن عمر... عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا نمی رود (از بین نمی رود) تا این که مردی از خاندان من به حکومت برسد؛ اسم او اسم من است».
۱۳۸. ۱۵- در الکامل، مجلد ۳، صفحه ۸۷ ترجمه ی تلمیذ ابن سلیمان ابو ادریس المُحاربی کوفی آمده است:
حدثنا احمد بن محمد بن سعید، حدثنا جعفر بن محمد بن سعید، حدثنا حسن بن حسین، حدثنا تَلید ابن سلیمان، عن همزه الزَّیّات، عن عاصمٍ، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَذْهَبُ الدُّنیا حتّی یَلَی اُمَّتی رَجُلٌ مّنْ اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا به پایان نمی رسد تا این که مردی از امت من که از اهل بیت من است و اسم او اسم من است به حکومت برسد».
دقت کنید که در اکثر این روایات آمده است «رجلٌ مِن اهل بیتی» مردی از اهل بیت من؛ اما در چند روایت آمده است «رجلٌ مِن امتی» یعنی مردی از امت من. این حدیث مسئله را حل می کند، زیرا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند: «حتی یلی امتی رجلٌ مِن اهل بیتی» مردی از امت من که از اهل بیت من است به حکومت می رسد. این مشخص است که ائمه ی طاهرین (علیهم السلام) بهترین و عالی ترین و... امت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند؛ بعد از ایشان انبیای الهی (علیهم السلام) و اوصیای آنها بهترین امت می باشند سپس به ترتیب بقیه ی مسلمانان قرار دارند.
۱۳۹. ۱۶- در کتاب تاریخ بغداد نوشته ی خطیب بغدادی، مجلد ۴، صفحه ۳۸۸ آمده است:
اخبر عبد الغفار بن جعفر المؤدِّب، حدثنا ابو الفتوح محمد بن الحسین الأَزْدِیُّ، حدثنا احمد بن محمد بن اسماعیل آل ابو بکر قَدِم بغداد، حدثنا احمد بن یحیی الصُّوفی، حدثنا اسحاق بن منصور السَّلولیُّ، حدثنا سلیمان بن قَوْم، عن عاصِمٍ، عن زرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: «لا تَنْقَضی الدّنیا (لا تَذْهَبُ الدنیا) حتّی یَلَی رَجُلٌ مِنْ أهل بیتی یواطئ اسمه اسمی».
عبد الله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «دنیا به پایان نمی رسد تا این که مردی از اهل بیت من به حکومت و فرمانروایی برسد؛ اسم او اسم من است».
۱۴۰. ۱۷- در المُعْجَمُ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۲۱۹ آمده است:
حدثنا حسین بن اسحاق التُّستَری، حدثنا حامد بن یحیی البَلْخِیُّ، حدثنا سفیان بن عُییْنه، عَن عاصم، عن ابی النَّجُود، عن زِرّ بن حُبیش، عن عبد الله بن مسعودٍ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَذْهَبُ الأَیّام و اللّیالی حَتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِنْ أهل بیتی، یواطئ اسْمُهُ اسمی یَمْلَأُ الارض قسطاً».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «روزها و شب ها به پایان نمی رسد تا این که مردی از اهل بیت من به پادشاهی می رسد؛ اسم او اسم من است و از زمین را پر از عدل و داد می کند».
۱۴۱. ۱۸- در المُعْجَمُ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۲۲۰ (با دو طریق) آمده است:
حدثنا عمر بن ابراهیم البغدادی و محمد بن احمد بن احمد بن ابی خَیثَمَهَ، حدثنا محمد بن علی بن خالد العطّار، حدثنا عَمرُ بن عبدالغفار، حدثنا شُعْبَهُ، عن عاصم بن أبی النَّجُود، عن زِرٍّ بن حُبیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَذْهَبُ الدُّنیا حَتّی یَلیَ رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی...».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا به پایان نمی رسد تا این که مردی از اهل بیت من به حکومت برسد».
۱۴۲. ۱۹- در المُعْجَمُ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۵، حدیث ۱۰۲۲۵ آمده است:
حدثنا عَبْدان بن احمد، حدثنا عبد الله بن عمر بن أبان، حدثنا یوسف بن حَوشَب، حدثنا واسط بن الحارث، عن عاصم بن أبی النَّجُود، عن زرٍّ بن حُبیش، عن عبد الله ابن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَذهَبُ الدُّنیا حتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی یُوافِقُ اسمُهُ اسمی».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا به اتمام نمی رسد تا این که مردی از اهل بیت من به پادشاهی و حکومت برسد؛ اسم او موافق اسم من است».
۱۴۳. ۲۰- در المُعْجَمُ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۶، حدیث ۱۰۲۲۸ آمده است:
حدثنا یعقوب ابن اسحاق النیشابوریُّ، حدثنا سلم بن الحَجّاج، حدثنا أبو غسّان المِسْمَعیُّ، حدثنا مُعاذُ بن هِشام، حدَّثنی أبی، عن عاصم، عن زرٍّ، عن عبد الله بن مسعود، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا یَذهَبُ الایّام حتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی یواطئ اسمُهُ اسمی...».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا به اتمام نمی رسد تا این که مردی از اهل بیت من به پادشاهی و حکومت برسد؛ اسم او موافق اسم من است...».
دقت بفرمایید راویان حدیث باهم فرق دارند؛ یعنی، عبد الله بن مسعود در مجالس مختلف این حدیث را گفته است و به همین دلیل راویان مختلف هستند.
۱۴۴. ۲۱- در کتاب المعجم الصغیر نوشته ی حافظ ابوالقاسم بن احمد طبرانی، مجلد۲، صفحه ۱۴۸ آمده است:
حدثنا یحیی بن اسماعیل بن محمد بن یحیی بن محمد بن زیاد بن جَریر بن عبد الله البَجَلیُّ الکوفی، حدثنا جعفر بن علی بن خالد بن جَریر بن عبد الله البَجَلیّ، حدثنا أبو الأحوَص سَلّا م بن سُلَیْم، عن عاصم بن ابی النَّجود، عن زِرِّ بن حُبیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَذْهَبُ الدنیا حَتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی یواطئ اسْمُهُ اسمی...».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا به اتمام نمی رسد تا این که مردی از اهل بیت من به پادشاهی و حکومت برسد؛ اسم او موافق اسم من است...».
۱۴۵. ۲۲- در المُعْجَمُ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۳، حدیث ۱۰۲۱۴ آمده است:
حدثنا موسی بن هارون، حدثنا عبد الله بن داهِرٍ الرّازیُّ، حدثنا عبد الله بن عبدالقُدّوس، عن الأَعمش، عن عاصِم بن ابی النَّجود، عن زر بن حبیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقُوُم الساعه حَتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی یواطئ اسْمهُ اسمی...».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا این که مردی از اهل بیت به حکومت برسد؛ اسم او اسم من است».
تحلیل حدیث «اسْمُ ابیه اسْم ابی»:
سؤال: مخالفین مهدویت چنین مطرح می کنند: برخلاف عقیده مشهور شیعه که نام پدر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت امام حسن (علیه السلام) است، احادیثی داریم که در آنها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده اند: «نام پدر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عبد الله است» و با این شبهه ی بسیار بسیار ضعیف می خواهند اصل مهدویت را زیر سؤال ببرند، در حالی که دلایل درباره ی مهدویت آن قدر محکم و استوار است که هیچ کس و به هیچ عنوان نمی تواند در آن خدشه ای وارد کند: مثلاً:
۱۴۶. در سنن ابی داود، کتاب المهدی، مجلد ۲، صفحه ۴۲۲ آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اسم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسم من است و اسم پدر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اسم پدر من می باشد».
۱۴۷. در کتاب اربعین نوشته ی حافظ ابو نعیم و کتاب کفایه الطالب نوشته ی حافظ گنجی شافعی و کتاب غیبت نوشته ی شیخ طوسی (رحمه الله)، کشف الغمه نوشته ی علی بن عیسی اربلی و بحار الانوار علامه مجلسی (رحمه الله) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:
«اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی»
نام او نام من است و نام پدرش نام پدر من است.
پس باید حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، محمد بن الحسن (علیهما السلام) نباشد، بلکه نام او محمد بن عبد الله باشد، زیرا نام پدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبد الله بوده است.
جواب:
۱- در اینجا باید بگوییم قاضی شهاب الدین دولت آبادی در تفسیر بحر الموّاج و ملا معین هروی صاحب کتاب اسرار الفاتحه از اهل سنت و همچنین شیخ اسماعیل طبرسی صاحب کتاب کفایه الموحدین و کتاب منتخب الاثر نوشته آیه الله العظمی صافی گلپایگانی و کتاب المهدی نوشته مرحوم آیه الله صدر و کتاب نجم الثاقب نوشته حاجی نوری (رحمه الله) همه بیان کرده اند که یکی از اسامی حضرت عسکری (علیه السلام)، عبد الله بوده است. پس اگر گفته شود «اسم ابیه اسم ابی» مشکلی ندارد، چون یکی از نام های حضرت عسکری (علیه السلام)، عبد الله است و اسم پدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم عبد الله بوده است.
۲- همه ی محدثین فوق روایت بالا را تأیید نکرده اند و صحیح ندانسته اند، بلکه برخی از آنها مانند حافظ گنجی شافعی و علامه مجلسی (رحمه الله) پس از نقل روایت به نقد و حل و رد آن پرداخته اند. همان طوری که گفتیم، کسانی که مسئله ی مهدویت را رد می کنند، برای این که بگویند مستند است به آن دسته از کتبی که به تحلیل و رد حدیث فوق پرداخته اند اشاره می کنند.
۳- جمله ی «اسم ابیه اسم ابی» در ضمن حدیثی آمده است که اصالت مهدویت را تأیید و ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را حتمی می داند، می فرمایند به فرض محال اگر از عمر دنیا یک روز هم بیشتر نماند، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند. این حدیث حتمی بودن ظهور را می رساند. همچنین در این حدیث به گسترش عدالت بر روی همه ی کره ی زمین اشاره شده است، اما متأسفانه ناقدین فقط جمله «اسم ابیه اسم ابی» را نقل می کنند.
۱۴۸. مثلاً عبارت مزبور در ضمن حدیث آمده است:
«لو لم یَبق مِن الدنیا اِلّا یَوم واحد لَطَوَّل الله عز و جل ذلکَ الیَوم حَتّی یَبعَثَ الله فیه رَجُلاً مِن اهل بیتی یواطئ اسمه اسمی وَ اسم ابیه اسم ابی یَملَأ الارض قِسْطَاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوراً».
«اگر از عمر دنیا نماند مگر یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از اهل بیت من قیام کند که اسم او اسم من است و اسم پدرش اسم پدر من است. (خداوند به وسیله ی او) زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۴- روایت بالا را عاصم بن ابی النُّجود نقل کرده است، اما همین روایت را بسیاری از نویسندگان شیعه و سنی از طرق متعدد بیان کرده اند که در بیش از سی طریق آن، راوی همین عاصم بن ابو النَّجود است که او از زر بن حبیش و او از عبد الله بن مسعود و او از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است و در تمام این منقولات «اسم ابیه اسم ابی» وجود ندارد. لذا برخی از اهل فن احتمال داده اند که این عبارت از ساخته های یکی از روات بعدی به نام زائده باشد، به ویژه که این حدیث با روایات متواتر که پدر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را امام حسن عسکری (علیه السلام) معرفی کرده اند، متعارض است. کتاب منتخب الاثر بیش از ۱۴۰ حدیث آورده است که عبارت «اسم ابیه اسم ابی» ندارد؛ لذا عده ای می گویند که این روایت مردود است. به عنوان مثال، بسیاری از محدثان و راویان از عاصم و غیر عاصم، آن هم برخی به چند طریق بدون جمله «اسم ابیه اسم ابی» آورده اند. باز تأکید می کنم که کتب زیر از بیست طریق، همین روایت را آورده اند و در حدیث فقط «اسمه اسمی» آمده است و جمله ی «اسم ابیه اسم ابی» وجود ندارد چنان که ما به بعضی از آنها اشاره می کنیم:
۱- ابو بکر بن عیاش بن سالم اسدی در کتاب اخبار اصفهان، مجلد ۱، صفحه ۳۲۹ و کتاب سنن ابی داود، (کتاب المهدی)، مجلد ۲، صفحه ۴۲۱، حدیث را بدون «اسم ابیه اسم ابی» آورده است.
۲- اثبات بن محمد قرشی در کتاب سنن ترمذی، مجلد ۳، باب ما جاء فی المهدی، صفحه ۳۴۳، حدیث ۲۳۳۱ این جمله را ندارد.
۳- جعفر بن علی بن خالد بن جریر بن عبد الله بجلی در کتاب المعجم الکبیر، صفحه ۱۳۶، حدیث ۱۰۲۲۶، جمله ی فوق را ندارد.
۴- حمزه بن حبیب الزّیات در کتاب الکامل، مجلد ۲، صفحه ۸۸ بدون جمله ی فوق، حدیث را آورده است.
۵- سعید بن حسن سعید اسکاف در کتاب المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۶، حدیث ۱۰۲۲۷ و در کتاب اخبار اصفهان، مجلد ۱، صفحه ۳۲۹ حدیث بالا را بدون «اسم ابیه اسم ابی» آورده است.
۶- سفیان ثوری (سفیان بن سعید بن مسروق ثوری) در کتاب سنن ابی داود، کتاب المهدی، مجلد ۲، صفحه ۴۲۱ و کتاب سنن ترمذی، مجلد ۳، صفحه ۳۴۳ و مسند امام احمد حنبل، مجلد ۱، صفحه ۳۷۷ و ۴۳۰ و کتاب المعجم الکبیر، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۲۱۸ و باز در همان مدرک یعنی المعجم الکبیر، صفحه ۱۳۴ با شش طریق نقل می کند که: «اسمه اسمی» دارد و «اسم ابیه اسم ابی» را ندارد.
۷- سفیان بن عُیَینه هلالی در کتاب الکامل ابن عدی، مجلد ۳، صفحه ۴۲۸ و سنن ترمذی، مجلد ۳، صفحه ۳۴۳ و کتاب مسند احمد حنبل، مجلد ۱، صفحه ۳۷۶ و المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۲۲۰ حدیث را بدون عبارت «اسمه اسمی» آورده است.
۸- کتاب ابو الاحوض کوفی سلام بن سعید در کتاب المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۲۱۸ و کتاب المعجم الصغیر، مجلد ۲، صفحه ۱۴۸ بدون عبارت «اسمه اسمی» آورده است.
۹- ابو اسحاق شبابی سلیمان بن ابی سلیمان در کتاب المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۳، حدیث ۱۰۲۱۵ جمله ی فوق در آن وجود ندارد.
۱۰- سلیمان بن قَرْم در کتاب تاریخ بغداد، مجلد ۴، صفحه ۳۸۸ فاقد جمله ی مورد نظر است.
۱۱- اعمش سلیمان بن مهران در کتاب المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۳، حدیث ۱۰۲۱۴ نقل کرده است.
۱۲- شعبه بن حجاج در کتاب المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۲۲۰ (از دو طریق) فقط آورده است: «اسمهُ اسمی»
۱۳- عبد الله بن حکیم بن جُبَیْر در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۲۱۷ فقط «اسمه اسمی» را آورده است.
۱۴- عثمان بن عبد الله شُبرمه معروف به عثمان شُبْرمه در کتاب المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۶، حدیث ۱۰۲۲۹ و کتاب الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد ۸، صفحه ۲۹۱، حدیث ۶۷۸۶.
۱۵- عُمر بن عُبید طنافِسّی در سنن ابی داود، کتاب المهدی، مجلد ۲، صفحه ۴۲۱ و مسند احمد حنبل، مجلد ۱، صفحه ۳۷۶ و صفحه ۴۴۸ و در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۵، حدیث ۱۰۲۲۳.
۱۶- عمرو بن قیس مُلائیّ در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۷، شماره ۱۰۲۳۰.
۱۷- عمرو بن مُرَّه در کتاب حلیه الاولیاء، مجلد ۵، صفحه ۷۵ از سه طریق و المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۱، حدیث ۱۰۲۰۸.
۱۸- ابو شهاب محمد بن ابراهیم کنانی در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۳، حدیث ۱۰۲۱۶ و در کتاب الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد ۷، صفحه ۵۷۶.
۱۹- مُعاذ بن هِشام دَسْتَوانی، در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۶، حدیث ۱۰۲۲۸.
۲۰- واسط بن حارث در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۵، حدیث ۱۰۲۲۵ و در کتاب الکامل، مجلد ۷، صفحه ۹۳.
به طور کلی بیش از ۱۴۰ روایت از روات مختلف آمده است که فقط جمله «اسمه اسمی» در آن هست و جمله «اسم ابیه اسم ابی» وجود ندارد. آیا این صحیح است که ما انبوه این احادیث را کنار بگذاریم و این حدیث ضعیف را مطرح کنیم؟!
۵- همان طور که قبلاً اشاره کردیم عده ای از اهل فن حدیث معتقدند که حدیث را طرفداران محمد بن عبد الله محض بن حسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب (علیه السلام)، معروف به «نفس زکیه» و یا طرفداران «محمد مهدی» عباسی که پدرش عبد الله (منصور) بود ساخته اند. به زبان ساده تر، این دسته می گویند: «چون نفس زکیه نام پدرش عبد الله بوده است و یا محمد مهدی که نام پدرش عبد الله بوده است (مشهور به منصور دوانقی)، این حدیث را برای اثبات مهدویت آنها ساخته اند». دقت کنید چون نام پدر نفس زکیه عبد الله بوده است و مردم می گفتند او حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است (او از منسوبین به مهدویت است.)، همچنین محمد مهدی عباسی که مدعی مهدویت بوده است؛ طرفدارانشان برای اثبات مهدویت آنها، این جمله را ساخته اند که «اسم ابیه اسم ابی» ؛یعنی، نام پدر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نام پدر من است (که نام پدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبد الله بوده است). این دو نفر، یکی منسوب به مهدویت و دیگری مدعی مهدویت هر دو نام پدرشان عبد الله بوده است.
۶- برای جمع بین دو دسته روایات، برخی دانشمندان بیاناتی داشته اند. برای مثال گفته اند که ممکن است عبارت مزبور در اثر اشتباه ناسخ، تصحیف شده باشد و اصل حدیث به این صورت باشد: «اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابنی»
یعنی نام او نام من و نام پدر او نام فرزند من، یعنی؛ امام حسن مجتبی (علیه السلام) است، چنانچه شیخ صدوق (رحمه الله) در کتاب امالی و آیه الله لطف الله صافی در منتخب الاثر، باب چهارم، صفحه ۲۳۶ وعلامه مجلسی در بحار الانوار، مجلد ۱۳، صفحه ۱۶ آورده اند: «اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابنی» (یعنی کلمه «ابنی» در طول زمان به «ابی» تبدیل شده است.)
۷- مسئله ی دیگر این که در لغت عرب اسم، هم به لقب و هم به کنیه اطلاق می شود. (فرهنگ لغت المنجد، ذیل کلمه ی کنیه و کتاب نجم الثاقب، نوشته ی حاجی نوری (رحمه الله) و بعید نیست مراد از عبارت مزبور تشابه کنیه ی جناب عبد الله، پدر پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با کنیه ی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) باشد. زیرا کنیه ی هر دو ابو محمد است. به زبان ساده نام پدر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عبد الله است و کنیه ی حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز عبد الله است. پس، مطابق این استدلال اگر گفته شود «اسم ابیه اسم ابی» اشکالی ندارد.
۸- باز این نکته را متذکر می شوم که بعضی از راویان مانند:
زائده بن قُدامه ثَقَفی از عاصم و از زِرّ بن حبیش و از عبد الله بن مسعود نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «یواطئ اسْمُهُ اسْمی وَ اسم ابیه اسم ابی»
اما محدثان بزرگی چون امام احمد حنبل رهبر حنابله در المُسْنَد درباره ی اسم و کنیه ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از طرق مختلف، احادیثی آورده است که فقط «اِسْمُهُ اسمی» را دارد و «اسم ابیه اسم ابی» وجود ندارد، مانند سه روایتی که از عبد الله بن مسعود نقل می کند. باز در سنن ترمذی که یکی از شش کتاب مهم اهل سنت (صحاح سته) است، این حدیث را فقط با «اسمه اسمی» آورده است، البته ما در شماره ی چهارِ همین بخش به بیست مورد از راویان که حدیث را مانند ترمذی بیان کرده اند اشاره کردیم.
۹- در این که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باید از نسل حضرت امام حسین (علیه السلام) باشد، هیچ شکی نیست؛ زیرا عده ی زیادی از علمای اهل سنت با استناد به تاریخ، معتقدند که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شب جمعه، نیمه ی شعبان سال ۲۵۵ هجری قمری، در شهر سامرا متولد شده است. ایشان زنده هستند، روزی قیام خواهند کرد و این حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان حضرت سید الشهدا (علیه السلام) است.
نظیرِ:
۱- علامه شیخ عبد الوهاب شعرانی
۲- حافظ ابن صباغ مالکی
۳- شیخ سلیمان قندوزی حنفی
۴- علامه شبراوی
۵- حافظ گنجی شافعی و صدها دانشمند دیگر از اهل سنت این است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده است، از فرزندان امام حسین (علیه السلام) است و هم اکنون زنده است. استدلال آنها در این قضیه است.
احادیث اهل سنت که در آن «اسم ابیه اسم ابی» آمده است:
در اینجا احادیثی که در کتب اهل سنت آمده است و در آنها جمله «اسم ابیه اسم ابی» وجود دارد را می آوریم. دقت بفرمایید، همه ی این احادیث را عاصم ابن النّجود از زر ابن حبیش و ایشان از عبد الله بن مسعود نقل کرده اند. پس، راوی اولیه ی تمام این احادیث یک نفر است و را همه ی راویان این احادیث را از یک نفر نقل کرده اند که در آنها عبارت «اسمه اسمی» دیده می شود، اما «اسم ابیه اسم ابی» وجود ندارد.
۱۴۹. ۱- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد ۸، صفحه ۲۹۲، حدیث ۶۷۸۵ آمده است:
أخبرنا الحسین بن احمد بن بسطام قال: حدَّثنا عمرو بن علی بن بَحر قال: حدَّثنا ابن مهدی، عن سفیان، عن عاصم، عن زِرٍّ، عن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقُومُ الساعه حتی یَمْلِکَ النّاس رَجُلٌ مِنْ أهل بیتی، یواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْم ابیه اسم ابی فَیَمْلَأُها قِسطاً وَ عَدْلاً».
۱۵۰. ۲- در تاریخ بغداد، مجلد ۵، صفحه ۳۹۱ آمده است:
أخبرنا ابو نُعیم الحافظ، حدَّثنا سلیمان بنُ احمد الطبرانیّ، حدَّثنا أبو زیدٍ عبد الرحمن بن حاتم المُرادیّ، حدَّثنا نعیم بن حمّاد، حدَّثنا یحیی بن یمان، حدَّثنا سفیان و زائده، عن عاصم ابی وَائل، عن زِرٍّ، عن عبد الله، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «الْمَهْدیُّ یواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسمُ ابیه اِسْم أبی»
۱۵۱. ۳- در تاریخ بغداد نوشته ی خطیب بغدادی، مجلد ۱، صفحه ۳۷۰ (به شش طریق) آمده است:
أخبرنی ابو القاسم عبد العزیز بن محمد بن نصر السُّتُوریّ و أبو الحسن علی بن أحمد ابن محمد الوزّاز، قالا نبّأنا محمد بن عبد الله بن ابراهیم الشّافعی قال: حدثنی ممد بن احمد بن الهَیْثَم الدُوریُ قال: حدَّثنی احمد بن احمد بن الهیثم قال: حدَّثنی سَوْرَه بن الحکم صاحب الرأی قال: نبّأنا سلیمان بن قَوْم و یحیی بن ثَعْلَه و حمّاد بن سَلَمَه و قَیْس بن الربیع و ابو بکر بن عَیّاش، عن عاصمٍ، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَمْلِکُ النّاسَ رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی، اسمُهُ اسمی و اسم أبیه اسْمُ أبی یَمْلَأُ الارض عدلاً وَ قِسطاً کما مُلِئَت ظُلماً وَ جوراً».
۱۵۲. ۴- در کتاب اخبار اصفهان نوشته ی حافظ ابو نعیم، مجلد ۲، صفحه ۱۹۵ آمده است:
حدَّثنا ابو محمد بن حیّان، حدَّثنا ابو بکر بن الجارُود، حدَّثنا محمد بن عیسی الزَّجاج، حدَّثنا ابو نعیم، حدَّثنا قِطرٌ، عن ابی إسحاق و عاصِمٍ، عن زِرٍّ، عن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا إلّا یَوْم واحد بَعَثَ الله عز و جل رَجُلاً مِنْ اهل بیتی یواطئ اسْمُهُ اسمی و اسمُ ابیه اسْمَ أبی».
۱۵۳. ۵- در المستدرک، مجلد۴، صفحه ۴۴۲ آمده است:
سفیان الثُّورِیّ و شُعْبَه و زائده و غیرهم مِن أئمّه المسلمین، عن عاصم بن بَهْدلَهَ، عن زِرٍّ بن حَبَیش، عن عبد الله، عن النبی (صلی الله علیه و آله) انَّه قال: «لا تَذْهَبُ الأیّامُ و اللَّیالی حَتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِن أهْلِ بیْتی یواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أبیه اسْمُ أبی فیَمْلَأُ الارضَ قِسْطاً و عَدْلاً کما مُلِئَتْ جوراً و ظُلْماً».
۱۵۴. ۶- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۳، حدیث ۱۰۲۱۳ آمده است:
حدثنا علیُّ بن عبدالعزیز، حدَّثنا ابو نعیمٍ، حدَّثنا فُطْرُ بن خلیفه، عن عاصم بن أبی النَّجود، عن زِرٍّ بن حَبَیْش، عن عبد الله بن مسعود یرفعه الی النبی (صلی الله علیه و آله): «لا یَذْهَبُ الدُّنیا حَتّی یَبْعَثَ اللهُ رَجُلاً مِن أهْلِ بیْتی یواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أبیه اسْمُ أبی».
۱۵۵. ۷- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۵، حدیث ۱۰۲۲۴ آمده است:
حدَّثنا الحسین بن اسحاق التُّسْتَرِیُّ، حدَّثنا حمید بن محمد الرازی، حدّثنا هارون بن المُغَیْره، عن عَمرو بن ابی قَیس، عن عاصم، عن زِرٍّ، عن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَو لَمْ یَبْقَ مِن الدُّنیا اِلّا لَیْلَهٌ لَطَوَّل الله تِلْک اللیله حتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِن اهل بیتی یواطئ اسْمَهُ اسمی وَ اسم ابیه اسم ابی، یَمْلأُها قسطاً و عَدلاً کما مُلئت ظلماً و جوراً».
۱۵۶. ۸- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۵، حدیث ۱۰۲۲۲ آمده است:
حدّثنا العباس بن محمد المُجاشِعِیُّ الإِصبهانِیُّ، حدَّثنا محمد بن ابی یعقوب الکرمانی، حدَّثنا عبید الله بن موسی، عن زائده، عن عاصِم، عن زِرٍّ، عن عبد الله قال قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِن الدُّنیا اِلّا یَومٌ لَطَوَّلَ الله ذلک الْیَوْمَ حتّی یَبْعَثَ اللهُ فیه رَجُلاً مِنّی أوْ مِنْ أهْلِی یواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أبیه اسْمُ أبی».
۱۵۷. ۹- در سُنَن أبی داود، مجلد ۲، باب کتاب المهدی، صفحه ۴۲۲ آمده است:
حدَّثنا احمد بن ابراهیم قال: حدّثنا عبید اللهِ بن موسی، أخبرنا زائده، عن عاصِم، عن زِرٍّ، عن عبد الله، عن النّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِن الدُّنیا اِلّا یَومٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلْکَ الْیَوْمَ حَتّی یَبْعَثَ فیه رَجُلاً مِنّی أوْ مِنْ أهْلِ بَیْتی یواطئ اسْمُهُ اسْمی وَ اسْمُ أبیه اسْمُ أبی».
۱۵۸. ۱۰- در سنن ابی داود، مجلد ۲، باب کتاب المهدی، صفحه ۴۲۲ آمده است:
حدَّثنا احمد بن ابراهیم قال: حدَّثنی عبید الله بن موسی، عن فِطْرٍ، عن عاصِم، عن زِرٍّ، عن عبد الله، عن النّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِن الدُّنیا اِلّا یَومٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلْکَ الْیَوْمَ حَتّی یَبْعَثَ فیه رَجُلاً مِنّی أوْ مِنْ أهْلِ بَیْتی یواطئ اسْمُهُ اسْمی وَ اسْمُ أبیه اسْمُ أبی».
۱۵۹. ۱۱- در الفتن و الملاحم نوشته ی نُعیم بن حماد، صفحه ۲۰۶ آمده است:
حدَّثنا یحیی بن الیمان، عن الثّوری سُفیان و زائده، عن عاصِمٍ، عن ابی وائل، عن زِرٍّ، عن عبد الله، عن النبیّ (صلی الله علیه و آله) قال: «المهدیُّ یواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسمُ ابیه اسم ابی».
۱۶۰. ۱۲- در المُصنّف ابن ابی شَیْبَه، مجلد ۸، صفحه ۶۷۸، حدیث ۱۹۳ آمده است:
الفضل بن دُکین قال: حدَّثنی فِطْرٌ، عن زرٍّ، عن عبد الله قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَذْهَبُ الدُّنیا حَتّی یَبْعَثَ اللهُ رَجُلاً مِن أهْلِ بیْتی یواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أبیه اسْمُ أبی».
۱۶۱. ۱۳- در المعجم الاوسط، مجلد ۲، صفحه ۱۳۵، حدیث ۱۲۵۵ آمده است:
حدَّثنا احمد قال: حدَّثنا عَبْدُ الأَعْلی بنُ حَمّادٍ النرسیُّ قال: حدَّثنا عبید الله بن موسی قال: حدَّثنا زائده، عن عاصِم، عن زرٍّ، عن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِن الدُّنیا اِلّا یَومٌ لَطَوَّلَ الله ذلْک الْیَوْمَ حتّی یَبْعَثَ رَجُلاً مِنْ أهْلِی یواطئ اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أبیه اسْمُ أبی یَمْلأُ الارض قسطاً و عَدلاً کما مُلئت ظلماً و جوراً».
در پایان تذکر می دهیم که این احادیث:
اولاً: همگی اصالت مهدویت را اثبات می کنند.
ثانیاً: اثبات می کنند که ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حتمی است.
ثالثاً: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد.
رابعاً: حکومت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکومتی جهانی و واحد است.
در جنگ بین ایران و اعراب سه دختر یزدگرد سوم به عنوان اسیر وارد مدینه شدند؛ اولی نامش شهربانو، دومی ایران دخت و سومی را پوران دخت می خواندند. طبق قوانین اسلامی شهربانو حضرت سید الشهدا (علیه السلام)، حسین بن علی (علیهما السلام) را به عنوان همسر برگزید و با ایشان ازدواج کرد. ایران دخت حضرت امام مجتبی (علیه السلام)، حسن بن علی (علیهما السلام) را انتخاب کرد و با ایشان ازدواج نمود و پوران دخت با محمد بن ابی بکر ازدواج کرد. از امام حسین (علیه السلام) و شهربانو حضرت سجاد (علیه السلام) به دنیا آمد و از امام حسن (علیه السلام) و ایران دخت، فاطمه بنت الحسن (علیه السلام) متولد شد و از پوران دخت و محمد بن ابی بکر، قاسم بن محمد بن ابی بکر به دنیا آمد. سپس حضرت سجاد (علیه السلام) با دختر خاله ی خود یعنی با فاطمه بنت حسن (علیه السلام) ازدواج کرد و نتیجه ی این ازدواج امام پنجم، حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) بود. پس از ازدواج قاسم ابن محمد بن ابی بکر خداوند دختری به او عطا فرمود که آن دختر را فاطمه یا ام فروه نامیدند و حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) با فاطمه یا ام فروه ازدواج کرد که نتیجه ی این ازدواج تولد حضرت جعفر بن محمد، الصادق (علیه السلام) امام ششم است. پس، از امام ششم (علیه السلام) به بعد همه امامان از فرزندان امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) می شوند.
پس، حضرت مهدی موعود، حضرت حجه بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نسل امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) می باشند.
۴۸۰. ۱- المعجم الکبیر، مجلد ۳، صفحه ۵۷، حدیث ۲۶۷۵ و مجمع الزواید، مجلد ۹، صفحه ۲۶۰، حدیث ۱۴۹۶۷ و مجمع البحرین، مجلد ۴، صفحه ۱۶۵، حدیث ۴۴۵۴ آمده است:
حَدَّثنا محمدُ بنُ رُزَیْق بن جامع المصریّ، حَدَّثَنا الهَیْثَمُ بنُ حبیب، حَدَّثنا سُفیانُ بنُ عُیَیْنَه، عَن علیّ المکّیّ الهِلالیّ، عَن أبیه قال: دَخلتُ عَلی رسول الله (صلی الله علیه و آله) فی شکاته الَّتی قُبِضَ فیها، فإذا فاطِمَهُ (رضی الله عنها)، عند رأسه قال: فبَکَتْ حتّی ارتفَعَ صوتُها، فَرَفَعَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله) طَرْفَه إلَیْها فقال: «حَبیبَتی فاطِمَه، ما الَّذی یُبْکیکِ؟» فقالتْ: «أخْشَی الضَّیْعَهَ مِنْ بَعْدِکَ». فقال: «یا حَبیبَتی، أَما عَلِمْتِ أنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ اطَّلَعَ إلی الأرْضِ اطِّلاعَهً فَاخْتارَ مِنْها أَباکِ، فَبَعَثَ بِرِسالَتِهِ، ثُمَّ اطَّلَعَ اطِّلاعَهٌ فَاخْتارَ مِنْها بَعْلَکِ، وَ أوْحی إلَیَّ أنْ أُنْکِحَکِ إِیّاهُ، یا فاطِمَهُ و نَحْنُ أَهْلُ بَیّتٍ قَدْ أَعْطانا اللهُ سَبْعَ خِصالٍ لَمْ یُعْطَ أَحَدٌ قَبْلَنا وَ لا یُعْطی أَحَدٌ بَعْدَنا. أَنَا خَاتَمُ النَّبیّینَ وَ أکْرَمُ النَّبیّین عَلَی اللهِ وَ أحَبُّ الْمَخْلُوقینَ إلَی الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ أنا أبُوکِ وَ وَصِیّی خَیْرُ الْاوْصِیاءِ وَ أَحَبُّهُمْ إلَی اللهِ وَ هُوَ بَعْلُکِ وَ شَهیدُنا خَیْرُ الشُّهَداءِ وَ أَحَبُّهُمْ إلَی اللهِ وَ هُوَ حَمْزَهُ بنُ عبد المُطَّلِبِ وَ هُوَ عَمُّ أبیکِ وَ عَمُّ بَعْلِکِ وَ مِنّا مَنْ لَهُ جَناحانِ أخْضَرانِ یَطیرُ فی الْجَنَّهِ مَعَ الْمَلائِکَهِ حَیْثُ یَشاءُ وَ هُوَ ابْنُ عَمِّ أبیکِ وَ أخُو بَعْلِکِ وَ مِنّا سِبْطا هذِهِ الْأُمَّهِ وَ هُما ابناکِ الحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ هُما سَیِّدا شَبابِ أهْلِ الْجَنَّهِ وَ أَبُوهُما- وَ الّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ- خَیْرٌ مِنْهُما.
یا فاطِمَهُ وَ الّذی بَعثَنی بِالْحَقِّ إنَّ مِنْهُما مَهْدِیُّ هذِهِ الْأُمَّهِ، إذا صارَتِ الدُّنْیا هَرَجاً وَ مَرَجاً وَ تَظاهَرَتِ الفِتَنُ و تَقَطَّعتِ السُّبُلُ وَ أغارَ بَعْضُهُمْ عَلی بَعْضٍ، فَلا کَبیرَ یَرْحَمُ صَغیراً وَ لا صَغیرَ یُوَقِّرُ کَبیراَ، فَیَبْعَثُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ عِنْدَ ذلِکَ مِنْهُما مَنْ یَفْتَتِحُ حُصُونَ الضَّلالهِ و قُلُوباً غُلْفاً، یَقُومُ بِالدِّینِ فی آخِرِ الزَّمانِ کَما قُمْتُ بِی فی أوَّلِ الزَّمانِ وَ یَمْلَأُ الدُّنْیا عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً.
یا فاطِمَهُ لا تَحْزَنی وَ لا تَبْکی؛ فَإِنّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أرْحَمُ بِکِ وَ أَرْأَفُ عَلَیْکِ مِنّی وَ ذلِکَ لِمَکانِکِ مِنّی وَ مَوْضِعِکِ مِنْ قَلْبی وَ زَوَّجَکِ اللهُ زَوْجَکِ وَ هُوَ أشْرَفُ أهْلِ بَیْتِکِ حَسَباً وَ أکْرَمُهُمْ مَنْصَباً وَ أَرْحَمُهُمْ بِالرَّعِیَّهِ وَ أَعْدَلُهُمْ بِالسَّوِیَّهِ وَ أبْصَرُهُمْ بِالْقَضِیَّهِ وَ قَدْ سَألْتُ رَبّی عَزَّ وَ جَلَّ أنْ تَکُونی أوَّلَ مَنْ یَلْحَقُ بی أهْلِ بَیْتِی».
قالَ عَلِیُّ: «فَلَمّا قُبِضَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) لَمْ تَبْقَ فاطِمَهُ (رضی الله عنها) بَعْدَهُ إِلّا خَمْسَهً وَ سَبْعینَ یَوْماً حتّی أَلْحَقَهَا اللهُ بِهِ».
علی مکی هلالی از پدرش روایت می کند که گفت: هنگام شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (در بیت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت فاطمه (علیها السلام) بالای سر ایشان بود و گریه می کرد و صدایش را به گریه بلند کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به سوی حضرت فاطمه (علیها السلام) توجه کردند و فرمودند: «ای حبیبه و ای دوست من، فاطمه(علیها السلام) چرا گریه می کنی؟ حضرت فاطمه (علیها السلام) فرمودند: «من از مشکلات بعد از شما می گریم». رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ای حبیبه ی من، فاطمه(علیها السلام)، آیا می دانی خداوند به کلّ مخلوقات زمین توجه کرد و از میان همه ی آنها پدر تو را انتخاب کرد و او را به رسالت خویش برانگیخت. سپس به کلّ مخلوقات زمین توجه کرد و از میان همه ی آنها شوهرت را انتخاب کرد. سپس به من وحی کرد تا تو را به ازدواج او درآورم. ای فاطمه(علیها السلام)، ما اهل بیت هستیم که خداوند هفت خصلت به ما داده است که به هیچ کس چه قبل از ما (در گذشته) و چه بعد از ما (در آینده) نداده است: (اول) من خاتم النبیین و گرامی ترین پیامبران در نزد خداوند هستم و محبوب ترین مخلوقات نزد خدا هستم (خداوند مرا از همه ی مخلوقات بیشتر دوست می دارد) و من پدر تو هستم. (دوم) وصی من بهترین اوصیا (در میان اوصیای پیامبران گذشته) و محبوب ترین ایشان در نزد خداوند است و او شوهر توست. (سوم) شهید ما بهترین و محبوب ترین شهدا (شهدای قبلی) در نزد خداوند است و او حمزه فرزند عبدالمطلب است که او عموی پدر تو و عموی شوهر تو است. (چهارم) و از ما است کسی که در بهشت دو بال سبز دارد و با آن بال ها همراه ملائکه هر جا که بخواهد پرواز می کند و او پسر عموی تو و برادر شوهر تو (جعفر طیار) است (پنجم) و از ما است دو سبط این امت و آن دو فرزندان تو (امام) حسن (علیه السلام) و (امام) حسین (علیه السلام) هستند و آن دو آقا، جوانان اهل بهشت هستند و به خدایی که مرا به نبوت به حق مبعوث کرده است پدر آنها از آنها برتر است.
(ششم) ای فاطمه(علیها السلام)، به آن خدایی که مرا به حق به نبوت برانگیخت همانا (حضرت) مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) این امت از آن دو نفر (یعنی امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) است. زمانی که دنیا دچار هرج و مرج گردد و فتنه ها ظاهر شود و راه ها بسته شود و دیگر بزرگان بر کوچکان و کوچک ها بر بزرگان رحم ننمایند؛ در آن زمان خداوند (حضرت) مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را برمی انگیزد و او همه ی قلعه های ضلالت و گمراهی و قلب های قفل شده را فتح می کند. او با دین در آخر الزمان قیام می کند همان طور که ما در ابتدای زمان (یا ابتدای اسلام) قیام کردیم و او دنیا را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود.
ای فاطمه(علیها السلام)، محزون نباش و گریه نکن. همانا خداوند عز و جل از من به تو رحیم تر و رئوف تر است و این به واسطه ی منزلت و مقام تو نسبت به من است و جایگاه تو نسبت به من مانند قلبم به بدنم است. (هفتم) و خداوند تو را به ازدواج همسرت درآورد که او اشرف اهل بیت تو از نظر حسب (و نسب) است. او دارای گرامی ترین مقام ها و منصب ها است. او نسبت به زیردستانش دارای رحمت است و نسبت به همه، عدالت را به طور مساوی رعایت می کند. او بصیرترین مردم نسبت به قضایا می باشد. به تحقیق از پروردگار عز و جل خودم سؤال کردم. او به من فرمود که تو اولین نفری هستی که از اهل بیت من به من ملحق می شوی».
(و حضرت امیرالمؤمنین) علی (علیه السلام) فرمودند: «پس از قبض روح شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (حضرت) فاطمه (علیها السلام) بعد از ایشان باقی نماند مگر هفتاد و پنج روز تا این که خداوند او را به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ملحق کرد».
۴۸۱. ۲- در سنن ابی داود، مجلد۲، کتاب المهدی، صفحه ۴۲۳ و ۴۲۴ و در البعث و النشور نوشته ی ابو بکر بیهقی آمده است:
عَن أبی إسحاق قال: قالَ عَلیٌ وَ نَظَرَ اِلی اِبنِه الْحَسَنِ فقالَ: «اِنَّ اِبْنی هذا سَیِّدٌ کما سَمّاهُ النبی (صلی الله علیه و آله) وَ سَیَخرُجُ مِن صُلبِهِ رَجُلٌ یُسَمّی باِسم نَبیّکُم یُشبِهُهُ فی الْخُلقِ و لا یُشبِهُه فی الْخَلقِ یملَأُ الارضَ عَدلاً».
ابو اسحاق می گوید: حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) در حالی که به فرزندشان امام حسن مجتبی (علیه السلام) نظر می کردند فرمودند: «به درستی که این فرزند من سید و سرور است همان طور که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را سید نامیده است. به تحقیق از صلب و پشت او مردی خارج می شود که اسم او اسم پیامبر شما (رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. خُلق او شبیه خُلق رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است اما در خلقت شبیه آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست. (خدا به وسیله ی او) زمین را پر از عدل و داد می کند».
۴۸۲. ۳- در کتاب عقدُ الدُّرَر فی اَخبار الامام المنتظر، باب فی بیان انَّه من ذریه رسول الله و عترته، صفحه ۴۵ و در باب فی اسمه و خَلقِه و کُنیهِ، صفحه ۵۵ نوشته است:
وَ عَن ابی اسحاق قال: قالَ عَلیٌ وَ نَظَرَ اِلی اِبنِه الْحَسَنِ فقالَ: «اِنَّ اِبْنی هذا سَیِّدٌ کما سَمّاهُ نبی الله وَ سَیَخرُجُ مِن صُلبِهِ رَجُلٌ یُسَمّی بِاِسْمِ نَبیّکُم یُشبِهُهُ فی الْخُلقِ و لا یُشبِهُه فی الْخَلقِ»
ابو اسحاق می گوید: حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) در حالی که به چهره ی امام مجتبی (علیه السلام) نظر انداختند و فرمودند: «این پسرم آقا و سرور است همان طور که نبی الله (صلی الله علیه و آله و سلم) او را (سید) نامیده است و مردی از صلب و پشت او خارج می شود (از نسل او قیام می کند) که اسم او اسم نبی شماست و از نظر خُلق شبیه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است اما از نظر خَلق شبیه او نیست».
باز می گوییم امام باقر (علیه السلام) پدرشان امام سجاد (علیه السلام) است که حسینی هستند و مادرشان فاطمه بنت امام حسن (علیه السلام) است که حسنی هستند. پس امامان از امام محمد باقر (علیه السلام) به بعد هم حسنی هستند و هم حسینی و از امام صادق (علیه السلام) به بعد همه ی امامان (علیهم السلام) از سه خواهر ایرانی هستند.
قسمت هجدهم: مادر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بهترین کنیزان عالم است
۱۶۲. ۱- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۸، صفحه ۵۱۲ آمده است:
و روی المداینی فِی کتاب صفین قالَ خَطَبَ علیٌّ بَعد انقضاء امر النهروان فَذَکر طرفاً مِن الملاحِم و قالَ: «ذلک امر الله و هو کائِن وقتاً مریحاً فَیا ابن خیره الإماء مَتی تَنتَظر أبشر بِنَصرٍ قریبٍ مِن رَبٍّ رحیم فَبِابی و اُمی مِن عده قَلیله اسماءُهُم فی الارض مَجهولَه قَد دان حینَئِذٍ ظُهورُهم یا عَجَباً کلَ العَجب بَین الجمادی و رجب و من جمع أشتات و حَصَد نَبات و مِن اصوات، بَعد اصوات ثُمَّ قالَ: سَبَق القَضاء سَبَق. قالَ رَجُل مِن اهل البَصره الی رَجل مِن اهل الکوفَه فی جَنبِهِ أشهَد أنَّه کاذب. قال الکوفی: و الله ما نَزَل علیٌّ مِن المنبر حتی فَلَجَ الرجل فماتَ مِن لیلَته وَ لو أرَدنا استقصاء اخباره عَن الغیوب الصادِقه التی شاهدوا صِدقَها عیاناً لَبَلَغَ کراریس کثیره».
مداینی در کتاب صفین روایت کرده است که حضرت علی (علیه السلام) بعد از انقضای امر نهروان خطبه ای خواندند و در آن قسمتی از بلایای آخرالزمان را یاد کردند، سپس فرمودند: «آن امر از جانب خداوند شدنی است و وقت نشاط و شادمانی است، آن امری است از جانب خدای سبحان. پس ای پسر بهترین کنیزان، انتظار تو را کشیدن تا چه زمان است؟! مژده باد به یاری نزدیک پروردگار رحیم. پس پدر و مادرم فدای آن عده ی قلیل و کمی که نام و نشان ایشان در روی زمین مجهول است و تحقیقاً ظهورشان در این هنگام نزدیک، یا عَجَباً کلَ العَجب بَین الجمادی و رجب سپس فرمودند: آنچه که در قضای الهی وجود دارد، اتفاق می افتد. مردی از اهل بصره رو کرد به مردی از اهل کوفه که در کنار او بود و گفت: شهادت می دهم که او دروغ گو است. کوفی گفت: به خدا قسم هنوز آن حضرت (علیه السلام) از منبر پایین نیامده بودند که مرد بصری فلج شد و در شب آن روز، مُرد و اگر بخواهیم اخباری که آن حضرت (علیه السلام) از غیب بیان فرمودند و همه راست و صادقند را جستجو و بررسی کنیم که به عین، صدق آنها را مشاهده کردیم، به دفاتر بسیاری می رسد. (اگر بخواهیم اخبار غیبی آن حضرت (علیه السلام) را بگوییم چند مجلد کتاب می شود.)
همان طور که از محتوای کلام حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) متوجه می شویم، حضرت (علیه السلام) اخبار غیبی را می کنند و در ضمن آن به ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هم اشاره می کنند و می فرمایند: او فرزند «خیره الاماء» یعنی فرزند بهترین کنیزان عالم است.
طبق آنچه در کتب شیعه و سنی آمده است، مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ملیکه یا ملیکا، دختر پسر قیصر روم و از فرزندان حواریون حضرت مسیح (علیه السلام) بوده است و از نظر نسبت به حضرت عیسی (علیه السلام) می رسد. قیصر روم لشکری را به جنگ با مسلمانان می فرستد؛ ملیکه با برنامه ی قبلی، خود را به شکل اسرا درمی آورد و با آنها همراه می شود و بدین وسیله به امام حسن عسکری (علیه السلام) می رسد. به همین دلیل به ایشان «سیده الاماء» یا «خیره الاماء» یا خانم کنیز ها و یا بهترین کنیز ها می گویند. پس حضرت ملیکه، دختر پسر قیصر روم بوده است و از نظر نسب به حضرت عیسی (علیه السلام) می رسد. این که به او «سیده الاماء» یا «خیره الاماء» می گویند به این معنی نیست که او کنیز و کنیززاده بوده است.
۱۶۳. ۲- در ینابیع الموده، باب ۷۴، صفحه ۴۹۱ آمده است:
قال سیدی جعفر بن محمد: «الخلفُ الصالحُ مِن ولدی و هو المهدی اسمه محمد و کنیته ابو القاسم یَخرُج فی آخر الزمان یُقال لِاُمِّه نرجس و علی رأسه غمامَه تظله عَن الشمس تَدور مَعَه حیث ما دار تنادی بصوتٍ فَصیح هذا المهدی فَاتَبعوه سلام الله علیه»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «خلف صالح از فرزندان من است و او مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، نامش محمد (علیه السلام) و کنیه اش ابو القاسم است. در آخر الزمان قیام می کند. به مادرش نرجس گفته می شود و بر سر او ابری در برابر (تابش) خورشید سایه افکنده است که هر جا باشد با او برود. به صدای فصیح ندا داده شود که این مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ از او تبعیت کنید. سلام خدا بر او باد».
نام مادر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ملیکه است. حضرت امام هادی (علیه السلام) عروسشان را با القاب زیبایی نظیر نرجس، ریحانه، سوسن و صیقل صدا می کردند. هر یک از این القاب نام یک گل بود و امام هادی (علیه السلام) ایشان را با آن نام ها مورد خطاب قرار می دادند؛ بعضی اوقات نرجس، که نام گل نرگس است و بعضی اوقات با لقب ریحانه ندا می دادند که به معنی گل خوشبو است. در مواقعی به ایشان سوسن می فرمودند که منظور گل سوسن بود و زمانی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را باردار بودند، صورتشان چون خورشید می درخشید؛ به همین دلیل ایشان را صیقل می خواندند.
قسمت نوزدهم: حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای دو غیبت است، غیبت صغری و غیبت کبری
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه ی طاهرین (علیهم السلام) ضمن صحبت درباره ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمودند: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای دو غیبت است:
الف) غیبت صغری یا غیبت کوچک:
ب) غیبت کبری یا غیبت بزرگ:
مطابق آنچه در کتب تاریخ آمده است، موعود کل ادیان حجه بن الحسن عسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سال ۲۵۵ هجری قمری در شب جمعه، پانزدهم شعبان در شهر سامرا چشم به جهان گشودند و غیبت صغری ایشان از سال ۲۶۰ه.ق تا سال ۳۲۹ه.ق طول کشید و در این مدت ایشان چهار نایب خاص داشتند که رابط بین امام و مردم بودند و آنها:
۱ - عثمان بن سعید عَمْری.
۲ - محمد بن عثمان بن سعید عَمْری.
۳ - حسین بن روح نوبختی.
۴ - علی بن محمد السمری.
هستند. قبل از این که نایب چهارم در سال ۳۲۹ه.ق از دنیا برود، توقیعی از طرف امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ایشان می رسد به این مضمون که دیگر برای خود جانشین تعیین نکن که غیبت صغری تمام شده است و زمان غیبت کبری فرارسیده است. بنا بر این غیبت کبری یا غیبت بزرگ که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بودند از سال ۳۲۹ه.ق شروع شد و هنوز ادامه دارد. در این زمینه احادیثی از کتب اهل سنت می آوریم:
۱۶۴. ۱- در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان نوشته ی علاء الدین علی بن الحسام الدین (مشهور به متقی هندی)، باب ۱۲ آورده است:
عَن ابی عبد الله الحسین قال: «لصاحب هذا الامر یعنی المهدی غِیبتان احدَیهما تَطَول حتی یَقول بَعضُهُم مات و بعضُهُم ذهب و لا یطلع علی موضَعه أحد مِن ولی و لا غیره الّا المولی الذی یلی أمرُه»
امام حسین (علیه السلام) فرمودند: «برای صاحب این امر (صاحب الامر یا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یعنی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو غیبت است یکی از آن غیبت ها طول می کشد (یکی از غیبت ها از دیگری طولانی تر است و آن قدر طول می کشد) که بعضی می گویند حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرده است و بعضی می گویند آمده است و رفته است و از مکان او فقط دوستانش و کسانی که کارهای او را انجام می دهند (یعنی خدمتکاران آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اطلاع دارند (و دیگر کسی نمی داند او کجاست)».
در این حدیث که یکی از بزرگترین علمای سنی یعنی متقی هندی، صاحب کتاب کنز العمال آورده است دقت کنید که هم غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و هم زندگی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در دوران غیبت مشخص می کند و روشن می سازد که ایشان در پرده ی غیبت قرار دارند و مردم از جا، مکان و خانه ی ایشان مطلع نیستند. «لا غیره الا المولی الذی یلی امرهُ» فقط دوستان بسیار خاصشان و کسانی که کارهای ایشان را انجام می دهند از مکان ایشان مطلعند. پس حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت، مثل بقیه زندگی می کنند؛ خانه و منزل دارند و افرادی به صورت افتخاری در خدمت ایشان می باشند.
۱۶۵. ۲- در کتاب فرائد السمطین نوشته ی حافظ شیخ الاسلام حموئی شافعی، صفحه ۴۴۸ و در کتاب الیقین نوشته ی حافظ محمد بن احمد النطنزی و در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۴، صفحه ۴۹۴ و در کتاب مناقب نوشته ی موفق بن احمد خوارزمی خود آورده اند:
عَن ابن عباس قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): «انَّ علیاً امامَ اُمَّتی مِن بعدی و مِن ولدِه القائِم المُنتَظَر الَّذی اذا ظَهر یَملأ الارض عدلاً و قسطاً کما ملئَت جوراً و ظلماً و الَّذی بَعَثَنی بالحق بشیراً و نَذیراً ان الثابتین علی القول بِاِمامَتِه فی زمان غیبَته لاعز مِن الکبریت الاَحمَر». فَقام الیه جابر بن عبد الله الانصاری فَقال یا رسول الله (صلی الله علیه و آله)، لولدک القائم غیبه؟ قال: «ای و ربی ﴿لیمحص الَّذین آمنوا و یَمحق الکافرین﴾ (آل عمران: ۱۴۱).
یا جابر، انَّ هذا الامر مِن امر الله و سر من سر الله مطوی مِن عباد الله فَایاک و الشک فیه فَاِنَّ الشک فی امر الله عز و جل کفر».
ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمودند: «(بدانید) همانا حضرت علی (بن ابیطالب (علیه السلام) امام امت و جانشین من است بعد از من و قائم منتظَر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان اوست، همان کسی که وقتی ظهور کند، زمین را از عدل و داد پر می کند همان طور که از جور و ستم پر شده باشد. قسم به آن که مرا به حق بشیر و نذیر برانگیخت کسانی که بر گفتار خود در زمان غیبت درباره ی امام زمانشان پابرجا باشند (و اعتقادشان به امام زمانشان محکم باشد، آنها ارزش زیادی دارند) گران بهاتر از کبریت احمر هستند. جابر بن عبد الله انصاری به پا خاست و گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیا برای فرزند شما، «قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)» غیبتی است؟» حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «آری، قسم به خداوند (در این غیبت، خداوند) آنهایی را که ایمان آورده اند خالص و پاک می کند وکفار را نابود می سازد. ای جابر، قطعاً این امر از اوامر خداوند است و سِرّی از اسرار الهی می باشد که از (بیشتر) بندگان خدا پنهان است. ای جابر، مبادا در آن شک کنی؛ چون شک (در وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شک در امر خداوند است و کفر است».
۱۶۶. ۳- در کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۷ آمده است:
فی قوله تعالی ﴿وَ جَعَلَهَا کَلِمَهً بَاقِیَهً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ﴾ (زخرف: ۲۸)... عن علی بن ابی طالب قالَ: «فینا هذه الآیه و جَعَل اللهُ الامامهَ فی عقب الحسین الی یوم القیامه و انَّ لِلقائم مِنا غیبَتین، إِحْدَاهُمَا أطولُ مِن الاخری فلا یَثبِت علی امامته الّا مَن قوی یقینه و صحت معرفته».
حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمودند: «آیه ﴿وَ جَعَلَهَا کَلِمَهً بَاقِیَهً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ﴾ درباره ی ما نازل شده است؛ خداوند سبحان امامت ما را تا روز قیامت در اولاد امام حسین (علیه السلام) قرار داده است و همانا برای قائم ما (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دو غیبت است یکی از آنها طولانی تر از دیگری است. (یعنی یک غیبت صغری و دیگری غیبت کبری) برای همین است که در غیبت طولانی باقی نمی ماند بر اعتقاد به امامت او مگر کسی که به او یقین داشته باشد و به او آشنایی و معرفت کامل داشته باشد».
قسمت بیستم: کسانی که در غیبت صغری، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده اند
یکی از دلایل عقلی و منطقی بر وجود و زنده بودن یک شخص این است که خودش زنده باشد و بگوید هستم و دیگران هم او را ببینند. براساس همین منطق یکی از دلائل وجود صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این است که عده ای می گویند: «ما حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را هنگام تولد و بعد از تولد مشاهده و ملاقات کرده ایم». حضرت عسکری (علیه السلام) نیز آن وجود اقدس را به عده ای خاص در آن محیط پر از فشار حکام جابر بنی العباس نشان داده اند و حجت را بر آنها تمام کردند و فرمودند: «امام و خلیفه بعد از من ایشان است». مثلاً:
۱- دیدار حکیمه، دختر امام محمد تقی (علیه السلام):
۱۶۷. در کتاب ینابیع الموده، باب ۷۹، صفحه ۴۴۹ به نقل از کتاب غیبت شیخ محمد بن علی بن الحسین می نویسد:
حکیمه، دختر امام محمد تقی (علیه السلام) می گوید: «ابو محمد حسن العسکری (علیه السلام) شخصی را به سوی من فرستاد و مرا طلبید و فرمودند: «ای عمه، امشب افطار نزد ما باش. امشب خدای سبحان حجت خود را در زمین ظاهر می سازد» «فَانَّ الله تبارک و تعالی یُظهر فی هذه اللیله حجتَه فی ارضه» آن شب هم پانزدهم شعبان بود و من شب را در آنجا مانده و خوابیدم. وقت سحر بیدار شدم و دو سوره الم سجده و یس را خواندم، آن گاه برای نرجس حالت اضطرابی پیدا شد و ناگاه دیدم مولودی در سجده است، ابو محمد (علیه السلام) مرا صدا زد: «ای عمه، طفل مرا نزد من بیاور». من او را نزد آن حضرت (علیه السلام) بردم... بعد فرمود: «پسرم، سخن بگو».
نوزاد جواب داد: «اشهد انْ لا اله الّا الله وحده لا شریک له و اشهد انَّ محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)» و بر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امامان دیگر (علیهم السلام) صلوات فرستاد تا رسید به پدرش». بعد ابو محمد (علیه السلام) فرمودند: ای عمه، بیا این طفل را به نزد مادرش ببر که به او سلام دهد، سپس او را بیاور. من کودک را نزد نرجس بردم و او بر مادرش سلام داد. سپس او را خدمت پدرش ابامحمد (علیه السلام) برگرداندم. روز هفتم خدمت امام (علیه السلام) رفتم. فرمودند: عمه، کودک را بیاور. من او را آوردم... حضرت (علیه السلام) فرمودند: «سخن بگو فرزندم». او ابتدا شهادتین را فرمود و سپس بر آباء گرامیش یکی بعد از دیگری صلوات فرستادند، بعد این آیه را قرائت فرمودند: ﴿وَ نُریدُ أَن نَّمُنَّ عَلَیَ الَّذینَ استُضعِفوا فی الارضِ وَ نَجعَلَهُم أَئِمَّهً وَ نَجعَلَهُمُ الوارثینَ﴾ (قصص: ۵).
۲- دیدار «نسیم» و «ماریه» خادمان امام حسن عسکری (علیه السلام):
۱۶۸. در کتاب ینابیع الموده، باب ۷۹، صفحه ۴۵۱ آمده است:
وَ عَن نسیم و ماریه الخادمان قالا: «سَقَطَ صاحِبُ الزَّمانِ مِن بَطنِ أُمِّه جاثِیاً عَلَی رکبَتَیهِ رافِعاً سَبّابَتَیهِ إِلی السَّماءِ ثُمَّ عَطَسَ فَقَالَ: «الحمدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» و قالت نسیم عطستُ عِندَ صاحب الزمان بعد مولوده بِلَیلَه فَقال لی: «یَرحَمک الله» و قال: «العُطاسِ أَمانٌ مِن الموت إِلی ثلثه ایام».
نسیم خادم و ماریه خادمه می گویند: زمانی که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شدند روی دو زانو نشستند، انگشت سبابه ی ایشان به سمت آسمان بود، سپس عطسه کرده و فرمودند: «الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله». نسیم می گوید: پس از تولد آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک شب من نزد ایشان عطسه کردم. فرموند: «یَرحَمک الله»، عطسه ایمنی از مرگ است تا سه روز».
در این سه ملاقات دقت بفرمایید، حکیمه خاتون و نسیم و ماریه متولد شدن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و سخن گفتن ایشان و... را دقیقاً بیان می کنند.
۳- دیدار ابی غانم خادم:
۱۶۹. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۰ آمده است:
در کتاب غیبت از ابی غانم خادم گوید: «پسری برای ابی محمد، حسن به دنیا آمد که نامش را محمد (علیه السلام) گذاردند و بعد از روز سوم حضرت (علیه السلام) آن پسر را بر اصحاب و نزدیکان خود عرضه داشت و او را به آنها نشان داد و فرمود:
«هذا امامُکم مِن بعدی و خَلیفَتی علیکُم و هو القائِم الذّی تمتدعَلیه الاعناق بالانتظار فَاذا امتلأت الارض جوراً و ظُلماً خَرَج فَیَملأها قسطاً و عَدلاً»
«این امام، پیشوا و خلیفه بعد از من برشماست و او همان قائمی است که مردم انتظارش را می کشند، هنگامی که زمین پر از جور و ستم شده است او ظاهر می شود و زمین را پر از عدل و داد می نماید».
در تاریخ داریم که حضرت عسکری (علیه السلام) در روز سوم ولادت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اصحاب خاص را جمع کردند و کودک را به آنها نشان دادند و حجت را بر آنها تمام کردند. همه ی آن اشخاصی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدند، ملاقات خود را بیان کرده اند.
۴- دیدار جعفر بن مالک، معاویه بن حکیم، محمد بن ایوب و محمد بن عثمان:
۱۷۰. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۰ آمده است:
در کتاب غیبت نوشته شده است که جعفر بن مالک، معاویه بن حکیم، محمد بن ایوب و محمد بن عثمان می گویند: «ابامحمد، حسن عسکری (علیه السلام) پسرش را به ما عرضه داشت و ما در منزل ایشان چهل نفر بودیم. آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: «هذا امامُکم مِن بعدی و خَلیفَتی علیکُم اطیعُوه و لا تَتَفَرَّقوا مِن بعدی فَتهلکوا فی ادیانِکُم»
«این آقا امام شما بعد از من و جانشین و خلیفه ی من بر شما است. امر او را اطاعت کنید و بعد از من متفرق نشوید [که اگر متفرق شوید] در دین هایتان هلاک خواهید شد».
این قضیه نیز متعلق به همان روز سوم ولادت است و در آن مشخص شده است که افراد خاصی که حضرت عسکری (علیه السلام) دعوت کردند و کودک را به آنها نشان دادند، چهل نفر بودند.
۵- دیدار عمر اهوازی:
۱۷۱. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۱ آمده است:
عمر اهوازی گفت: «ابا محمد، حسن عسکری (علیه السلام) به ما پسرش را نشان داد و فرمود: «قال هذا امامُکم مِن بعدی؛ یعنی، این امام، رهبر و پیشوای شما بعد از من است».
۶- دیدار خادم فارسی:
۱۷۲. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۱ آمده است:
عن الخادم الفارسی قال: «کنت ببابِ الدار فَخَرَجَت عَلَیَّ جاریه مِن البیت و مَعَهَا شی مُغَطَّی»... فقال لها ابو محمد: «اکشفی عَمَّا مَعَکِ». فَکَشَفَت. فاذ غلامٍ أبیَضَ حَسَنِ الوَجهِ... فقال: «هذا إمامُکم مِن بعدی». قال: «فَمَا رَأَیتُهُ بَعدَ ذَلِکَ».
خادم فارسی می گوید: «من در خانه ایستاده بودم، کنیزی از آن خانه بیرون آمد و همراه او شیء پیچیده شده ای بود. ابا محمد (حضرت حسن بن علی العسکری (علیهما السلام) به آن کنیز فرمودند: «آنچه در بر داری ظاهر ساز». کنیز پوشش را برداشت، ناگاه پسری زیبا و نیکو صورت نمایان شد (و من دیدم). حضرت امام عسکری (علیه السلام) فرمودند: «(هذا امامُکم مِن بعدی)؛ یعنی، این امام شما بعد از من است. پس از آن دیگر او را ندیدم».
۷- دیدار محمد بن اسماعیل بن موسی الکاظم:
۱۷۳. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۱ آمده است:
و عن محمد بن اسماعیل بن موسی الکاظم۴... قال: «رأیتُ ولدَ ابی محمد الحسن العسکری و هو غلامٌ».
محمد بن اسماعیل بن موسی الکاظم (علیه السلام) (که از بزرگترین فرزندان حضرت کاظم (علیه السلام) است) می گوید: «من پسر ابی محمد، حسن عسکری (علیه السلام) را در حالی که کودک بود، دیدم».
۸- دیدار علی بن مطهر:
۱۷۴. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۱ آمده است:
عن ابی علی بن مطهر قال: «رأیتُ ولدَ ابی محمد و له قدرٌ جلیلٌ».
علی بن مطهر می گوید: «من پسر ابی محمد (حسن عسکری (علیه السلام) را دیدم و او دارای قدر و منزلت بزرگی بود».
۹- دیدار کامل بن ابراهیم مدنی:
۱۷۵. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۱ آمده است:
و عن کامل بن ابراهیم المدنی قال: «دَخَلتُ عَلَی أَبِی مُحَمَّدٍ الحسن وَ علی باب بیت ستر فَجَائَتِ الرِّیحُ فَکَشَفَت طرف الستر فَإِذَا غلامٌ کَانّه القَمَر. فقال ابو محمد: «یا کامِلَ قد أنبَأکَ بِحاجتِک هذا الحجه مِن بَعدی».
کامل بن ابراهیم مدنی می گوید: «بر ابی محمد، حسن (علیه السلام) وارد شدم، در خانه اش پرده ای آویخته بود. باد آمد و گوشه پرده را بالا زد، ناگاه پسری دیدم که چون ماه شب چهارده بود. ابو محمد (علیه السلام) فرمودند: «هذا الحجه مِن بعدی»؛ یعنی، این حجت بعد از من است».
۱۰- دیدار ابراهیم بن ادریس:
۱۷۶. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۱ آمده است:
و عن ابراهیم بن ادریس قال: «رأیتُ المهدی بعدَ أن مَضی ابو محمد رضی الله عنهما حین غلام ایفع و قبلتُ یدیه و رأسَه الشریف».
ابراهیم بن ادریس می گوید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بعد از فوت ابو محمد (علیه السلام) دیدم، پسری نزدیک به سن احتلام بود و من سر و دست مبارک او را بوسیدم».
۱۱- دیدار یعقوب بن منفوس:
۱۷۷. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۱ آمده است:
یعقوب بن منفوس می گوید: «وارد خانه حضرت ابا محمد حسن عسکری (علیه السلام) شدم، بر در اتاق پرده ای بود. عرض کردم: آقای من، بعد از شما صاحب امر چه کسی می باشد؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: «پرده را کنار بزن». پرده را کنار زدم، دیدم پسری بیرون آمد و بر ران حضرت ابو محمد (علیه السلام) نشست. حضرت (علیه السلام) به من فرمودند: «هذا امامُکم مِن بعدی»؛ یعنی این امام، رهبر و پیشوای شما بعد از من است». آن گاه فرمودند: «پسرم برو داخل اتاق». من نگاه می کردم. او داخل اتاق شد بعد به من فرمودند: «ای یعقوب، نگاه کن». به داخل اتاق وارد شدم، کسی را دیگر ندیدم».
۱۲- دیدار محمد بن صالح بن علی بن محمد بن قنبر کبیر:
۱۷۸. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۱ آمده است:
محمد بن صالح بن علی بن محمد بن قنبر کبیر می گوید: «جعفر (عموی حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متعرض مال ایشان شده بود. من دیدم که آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیرون آمدند (یعنی ظاهر شدند) و فرمودند: «یا عَمّ ما لکَ تتعرَّضُ فی حقوقی؟»؛ یعنی «ای عمو، چرا متعرض حقوق من شده ای؟» جعفر (کذاب) متحیر و حیران شده بود. یک بار دیگر زمانی که مادر امام حسن عسکری (علیه السلام)، (جده امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از دنیا رفته بود، وصیت کرده بود که او را در خانه ی خودش دفن کنند. این بار هم جعفر کذاب متعرض شد و ممانعت کرد و گفت: «این خانه متعلق به من است» در آن هنگام حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیرون آمدند (ظاهر شدند) و فرمودند: «یا عم، ما دارک»؛ یعنی، «ای عمو، خانه مال تو نیست». و بعد غایب شدند».
۱۳- دیدار ابا الادیان:
۱۷۹. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۲، صفحه ۴۶۱ و ۴۶۲ آمده است:
ابا الادیان می گوید: «من خادم ابا محمد حسن بن علی العسکری (علیهما السلام) بودم و نامه های ایشان را به شهر های مختلف می بردم. آن حضرت (علیه السلام) نامه هایی نوشتند و فرمودند: «این ها را به مدائن ببر و بدان تو پس از پانزده روز به سامره بر می گردی و در منزل من صدای گریه و شیون اهل بیتم بلند است و تو مرا در محل شستن می یابی». عرض کردم: «ای آقای من، «من هو قائم بعدک؟» قائم بعد از شما چه کسی است؟» حضرت (علیه السلام) فرمودند: «مَنْ طَالَبَکَ بِجَوَابَاتِ کُتُبِی فَهُوَ الْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی»؛ یعنی، آن کس که تو را به سوی خود بخواند و جواب نوشته ها را بدهد، قائم بعد از من است». گفتم: «ای آقای من، توضیح بیشتری بفرمایید». حضرت (علیه السلام) فرمودند: «مَن یصلی عَلَیَّ فَهو القائم مِن بعدی»؛ یعنی، «هر کس نماز بر من بخواند او قائم بعد از من است». عرض کردم: «مولای من، بیشتر توضیح بفرمایید». حضرت (علیه السلام) فرمودند: «مَن أخبر ما فی الهِمیان فَهو القائم مِن بعدی ثم مَنَعَتنی هیبَتَه عَن السؤال»؛ یعنی، «هر کس از آنچه در همیان است خبر دهد، او قائم بعد از من است». آن گاه هیبت آقایی امام حسن عسکری (علیه السلام) مانع از پرسش دیگر شد که از ایشان بخواهم بیشتر توضیح فرمایند. من به مدائن رفتم و نامه ها را رساندم و جواب آنها را روز پانزدهم به سامره آوردم و از منزل مولایم صدای ناله و زاری شنیدم و آن حضرت (علیه السلام) را در محل شستشو و کفن کردن دیدم. (جنازه را برای نماز آماده کردند، جعفر کذاب جلو ایستاد تا بر ایشان نماز بخواند) امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر شدند و ردای جعفر را کشیدند و فرمودند:
و عن اباالادیان قال: کنت اخدم ابا محمد الحسن العسکر... «یا عم، تَأخر و أنا أَحَقُّ بِالصَّلَوهِ عَلَی أَبِی. فَتَقَدَّمَ الصَّبِیُّ فَصَلَّی عَلَیهِ ثُمَّ قالَ: یا أبا الأَدیانِ، هاتِ جواباتِ الکُتُبِ الَّتِی کانت مَعَکَ فَدَفَعتُهَا اِلیهِ فَقُلتُ فی نفسی هذِهِ اثنتانِ بَقیَ الهِمیانُ. قال: فَبیننا نَحنُ جُلوسٌ إِذ قَدِمَ نَفَرٌ مِن قُمَّ و قالوا انَّ معنا کتباً و مالاً فَسئَلنا جعفر عَن اصحاب الکتب و کَم المال قالَ: لا اَعلَم الغیب فَخرج الخادم و قال: انَّ صاحب الزمان وجهنی اِلَیکُم انَّ اربابَ الکُتُب فلان و فلان و فلان و ما فی الهِمیان الف دینار و عشره دینار یطلبه فدفَعوا الیه الکُتُب و المال».
«ای عمو، کنار برو، من سزاوارتر هستم که بر جنازه پدرم نماز بخوانم». سپس پیش رفتند و بر جنازه امام عسکری (علیه السلام) نماز خواندند و بعد فرمودند: «ابا الادیان، جواب نامه ها را بیاور». من جواب ها را به ایشان دادم، پیش خود گفتم این دو نشان، ولی نشانه سوم که همیان باشد، باقی است. اما یک باره عده ای از مردم قم وارد شدند و گفتند نامه ها و اموالی با ماست. از جعفر سؤال کردیم نام صاحبان نامه ها چیست؟ این اموال چه مقدار است؟ جعفر گفت: من علم غیب ندارم. خادم بیرون آمد و گفت: حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرا به سوی شما فرستاده است و فرمودند: نامه ها متعلق به فلان، فلان و فلان هستند و آنچه در میان همیان است هزار و ده دینار است، به من بدهید ما هم (همه اموال و نامه ها را) به او دادیم».
قسمت بیست و یکم: کسانی که در غیبت کبری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده اند
همان طور که قبلاً گفتیم یکی از دلایل واضح، آشکار، عقلی و منطقی بر وجود داشتن یک فرد، این است که مردم او را ببینند و از دیدن او خبر دهند. قبلاً اشاره کردیم که بسیاری از کتب اهل سنت تولد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را خبر داده اند و دیدار عده زیادی با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ذکر کرده اند. در اینجا به چند مورد از شرفیابی ها به خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در کتب اهل سنت آمده است، اشاره می کنم:
در کتاب ینابیع الموده، نوشته خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۸۳، صفحه ۴۶۳ آمده است:
«فی بیانِ مَن رأی صاحبَ الزمان المهدی علیه السلام بعدَ الغیبه الکبری»
یعنی، ذکر کسانی که صاحب الزمان، مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بعد از غیبت کبری دیده اند.
البته عبارت «بعدَ الغیبه الکبری» اشتباه است و صحیح آن در غیبت کبری می باشد. به هر حال در این باب، ملاقات عده ای با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در غیبت کبری مطرح شده است.
۱- دیدار ابی عبد الله بن صالح:
۱۸۰. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳، صفحه ۴۶۳ آمده است:
فی کتاب الغیبه عن ابی عبد الله بن صالح قال: رأیتُ المهدیَ علیه السلام عِندَ الحَجَرِ الأَسوَدِ وَ النَّاسُ یزدحمون عَلَیهِ وَ هُوَ یَقُولُ: «مَا بِهَذَا أُمِرُوا».
در کتاب غیبت از ابی عبد الله بن صالح می گوید: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را رو بروی حجر الاسود دیدم رأیت المهدی علیه السلام عند الحجر الاسود و (جمعیت زیادی از) مردم بر روی آن ازدحام می کردند و آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آنها می فرمودند: «این گونه امر نشده است».
۲- شرفیابی غانم هندی:
۱۸۱. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳، صفحه ۴۶۳ آمده است:
غانم هندی می گوید: «من به بغداد آمدم و در جستجوی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودم. (همه جا به دنبال مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گشتم.) سر پل بغداد می رفتم و در این اندیشه بودم که گمشده خود را کجا بیابم؟ مقصود من کجاست؟ کجا اورا پیدا کنم؟ أینَ أجِدُهُ؟ و در این فکر بودم که مردی آمد و گفت: اجِب مَولاکَ «دعوت مولا و آقای خود را اجابت کن». سپس او مرا از راه هایی عبور داد تا به باغی رسیدم که خانه ای در آن وجود داشت. من با او به درون خانه رفتیم، دیدم آقایم نشسته است. وقتی نظر مبارکش به من افتاد به من سلام کردند و به زبان هندی با من صحبت می فرمودند. ایشان مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: «غانم قصد داری امسال با عده ای از مردم قم به حج بروی، اما امسال تو نرو و به خراسان برگرد و سال آینده به حج برو». بعد کیسه ای پول به من دادند و فرمودند: «این را صرف مخارج خویش کن و آنچه دیدی به کسی مگو»».
در این داستان چند نکته نهفته است:
اول: ما معتقدیم هر کس می خواهد امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند باید در جستجوی این بزرگوار باشد و هر کس ایشان را جستجو کند به دیدارشان نایل خواهد شد، همان طور که غانم هندی پس از جستجو آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دید.
در کتاب میزان الحکمه، مجلد۳، صفحه ۲۵۳، حدیث ۵۵۸۵ بیتی از امام صادق (علیه السلام) با همین مضمون آمده است:
مَنْ قَرَعَ باباً وَلَجَّ وَلَجَ مَن طَلَب شَیئاً وجدَّ وَجَد
دوم: غانم می گوید: «ایشان را در خانه ای دیدم که درون باغی بود». این قضیه و قضایای دیگر، همه ثابت می کنند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند بقیه ی امامان (علیهم السلام) دارای خانه و زندگی هستند و بیشتر محل های زندگی ایشان در مکان های سبز و خرم و طبیعی است.
سوم: حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به محض این که غانم هندی را دیدند، به زبان هندی صحبت فرمودند. ما معتقدیم که امام (علیه السلام) می تواند به تمامی زبان ها سخن بگوید. همه ی امامان (علیهم السلام) شیعه به تمام زبان ها صحبت می کردند و دیگران هم با آن بزرگواران به زبان خودشان صحبت می کردند و ایشان به همان زبان جواب می فرمودند.
چهارم: امام به غانم هندی فرمودند: «امسال به حج مرو». اینجا قضیه کامل بیان نشده است؛ شاید برای غانم هندی خطری در پیش بوده است و شاید حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن خطر را هم بازگو فرمودند.
پنجم: حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کیسه ای پول که خرج یک سال غانم بود به او عنایت فرمودند و این دلیل بر آن است که امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در فکر مسائل مادی شیعیان خود می باشند.
یکی از امام (علیه السلام) علم می خواهد، یکی منزل می خواهد... یکی اسم اعظم می خواهد. امام (علیه السلام) واسطه ی فیض بین خداوند و بندگان است.
ششم: غانم هندی می گوید: آن مرد گفت: اجِب مَولاکَ، دعوت مولای خود را اجابت کن. چه قدر زیباست که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، انسان را دعوت کند که این منتهی درجه ی آرزوی یک نفر می باشد.
۳- شرفیابی محمد بن شاذان کابلی:
۱۸۲. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳، صفحه ۴۶۳ آمده است:
محمد بن شاذان کابلی می گوید: «در جستجوی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودم. مدتی در مدینه اقامت نمودم. به هر کس می گفتم در جستجوی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستم و می خواهم ایشان را ببینم، مرا مسخره می کردند و به من می گفتند: «به دنبال زندگیت برو». بالاخره به پیرمردی از بنی هاشم، به نام یحیی بن محمد عریضی برخورد کردم که از صریا بود، صریا نام محلی است؛ او به من گفت: «اگر می خواهی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببینی به صریا برو». من به صریا رفتم، به دهلیزی رسیدم که آنجا را آب و جاروب کرده بودند. سپس مغازه ای دیدم. در آنجا توقف کردم. غلام سیاهی از آن دکان بیرون آمد و به من گفت: «برخیز و از اینجا برو». گفتم: می خواهم اینجا بمانم. غلام به درون خانه رفت و برگشت و به من گفت: «داخل خانه بیا». من به داخل خانه رفتم و دیدم مولایم در وسط خانه نشسته اند فَدَخَلتُ فَإذا مولایَ قاعِد بِوَسطِ الدّار، و چون حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مرا دیدند، به اسمی صدایم زدند که آن اسم مرا هیچ کس به جز اهل خانه ی من در کابل نمی دانست وَ سَمّانی بِاسمٍ لَم یَعرِفهُ أحَدٌ إلّا أهلی، آن گاه خدمت حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رفتم و ایشان چیزهایی به من فرمودند، سپس برگشتم وَ أخبَرنَی بِاشیاءٍ ثُمَّ انصَرَفتُ عَنهُ، و سال بعد که به آن نقطه رفتم، دیگر نتوانستم ایشان را بیابم».
نکات تشرف:
اول: خواجه کلان خود اهل قندوز است که قندوز هم اکنون در خاک افغانستان است؛ تشرفاتی را که بیان کرده یکی متعلق به هند است و دیگری متعلق به کابل.
دوم: محمد بن شاذان کابلی نیز مانند غانم هندی در جستجوی حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بود که سرانجام پس از جستجو به مطلوب خود رسید.
سوم: محمد بن شاذان کابلی گفت: وَ أخبَرَنی بِاشیاءٍ، «به من خبرهایی دادند». شاید این خبرها از اسرار بوده است و محمد بن شاذان نمی خواسته اسرار را فاش کند.
چهارم: محمد بن شاذان کابلی می گوید: حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن نام مرا بردند که به جز اهل خانه ام کس دیگری نمی دانست. ما معتقدیم که یکی از نشانه های امام (علیه السلام) دانستن علم غیب است که خداوند این علم را به صورت وهبی، به هر کس بخواهد می دهد.
۴- شرفیابی محمد بن عثمان عمری:
۱۸۳. در کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۸۳، صفحه ۴۶۳ آمده است:
عبد الله بن جعفر حمیری گفت: از محمد بن عثمان عمری سؤال کردم که آیا تو صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده ای؟ أرَأیتَ صاحبَ الزمان؟ او گفت: آری، یک سفر که به خانه ی خدا رفته بودم، ایشان را نزدیک کعبه دیدم. رأیتُه عِندَ بیتِ الحرام، ایشان را درحالی که پرده ی خانه خدا را گرفته بودند و با خدای خود دعا و مناجات می فرمودند، دیدم. آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: اللّهُمَ أنجِزلی ما وَعَدتَنی خداوندا، آنچه به من وعده فرمودی به اجابت برسان. وَ رأیتُه أیضاً کانَ مُتعلقاً بِأستارِ الکعبهِ و یدعُو و یُناجی ربَّه.
۵- شرفیابی ابی نصر:
۱۸۴. در کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۸۳، صفحه ۴۶۳ آمده است:
شخصی به نام ظریف از ابی نصر نقل می کند که ابو نصر گفت: دَخَلتُ علی صاحبِ الزمان علیه السلام. قال لی: مَن أنا؟ قُلتُ: أنتَ سیّدی و ابنُ سیّدی، و قالَ: أنا خاتمُ الاوصیاء. خدمت مولا و آقایم حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدم. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: مرا می شناسی؟ من کیستم؟ عرض کردم: بله، شما آقا و مولای من و فرزند آقا و مولای من هستید. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: آری، من خاتم الاوصیا هستم. آن گاه فرمودند:
«بی یَدفَعُ اللهُ البلاءَ عن أهلِ الارض».
«خداوند به وسیله ی من بلاها را از اهل زمین دور می گرداند».
البته این نکته قابل اهمیت است که اگر حجت نباشد یک قطره باران از آسمان نمی بارد، اگر حجت نباشد یک دانه از زمین سبز نمی شود، اگر حجت نباشد حرکت کل عالم متوقف می شود، اگر حجت نباشد زمین اهلش را فرو خواهد برد و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به اراده ی خداوندی برای اهل زمین، امان هستند.
۶- شرفیابی عبد الله مسوری:
۱۸۵. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳، صفحه ۴۶۳ آمده است:
عبد الله مسوری می گوید: «به باغ بنی هاشم رفتم. آنجا کودکانی را دیدم که در گودال آبی شنا می کردند و نوجوانی روی سجاده نشسته بود. (شکوه و عظمت آن نوجوان، عبد الله مسوری را به خود جلب کرد.) عبد الله مسوری گفت: از آنها پرسیدم این نوجوان کیست؟ آنها گفتند: «این جوان محمد بن حسن عسکری (علیه السلام) است». (من به چهره ی او نگریستم.) دیدم او شبیه ترین مردم به پدرش می باشد. (بسیار شبیه پدرش بود.) فَقُلتُ لَهُم مَن هذا؟ فقالوا: م ح م د بن الحسن العسکری (علیه السلام).... و کان فی صُورهِ أبیهِ علیه السلام.
۷- شرفیابی محمد بن ابی عبد الله الکوفی:
۱۸۶. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳، صفحات ۴۶۳ و ۴۶۴ آمده است:
محمد بن ابی عبد الله الکوفی الاسدی درباره ی کسانی که حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده اند و کرامات ایشان را نیز مشاهده کرده اند چنین گفته است:
اشخاصی که حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیده و کرامات ایشان را مشاهده نموده اند از وکلای ایشان:
الف) در بغداد، محمد بن عثمان العمری
ب) باز در بغداد، فرزندان محمد بن عثمان العمری به نام های حاجز، بلال و عطار
ج) از اهل کوفه، العاصمی
د) در اهواز، محمد بن ابراهیم بن مهزیار
ه) در قم، احمد بن اسحاق قمی
و) در همدان، محمد بن صالح
ز) در ری، بسامی و اسدی
ح) در آذربایجان، قاسم بن العلاء
ط) در نیشابور، محمد بن شاذان النعیمی
همه ی دوازده نفر بالا، وکلای آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده اند و اما از غیر وکلای ایشان، ۵۳ مرد هستند که نام آنها در کتاب غیبت شیخ طوسی مفصلاً ذکر شده است. این نکته قابل ذکر است که گوینده می گوید: این دوازده نفر از وکلا هستند. همان طور که می دانیم امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای دو غیبت هستند: غیبت صغری و غیبت کبری. در غیبت صغری چهار نایب خاص یا چهار وکیل خاص داشتند که عبارت بودند از: عثمان بن سعید العمروی، محمد بن عثمان العمروی، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد السمری. بقیه ی وکلا، وکلای عام هستند، مانند مراجع بزرگ تقلید.
۸- شرفیابی حسن بن وجنا النصیبی:
۱۸۷. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳، صفحه ۴۶۴ آمده است:
حسن بن وجنا النصیبی می گوید: «۵۴ سفر به حج رفتم و در سفر چهارم در شهر مکه، در مسجد الحرام و در زیر ناودان طلا درحال سجده بودم و با تضرع و زاری از خداوند می خواستم امام زمان را ببینم. وَ أنا أطلبُ صاحبَ الزمانِ بالتضرعِ و الدُّعاءِ و دعا می نمودم که ناگاه کنیزی مرا حرکت داد و گفت: «ای حسن برخیز». من برخاستم. او به من گفت:«با من بیا». به دنبال او حرکت کردم تا به خانه ی خدیجه (علیها السلام) رسیدم، نزدیک درب خانه ایستادم. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من فرمودند: «یا حسن، وَ اللهِ ما مِن حَجِّک اِلّا و أنا مَعَک فی حَجِّک»، «ای حسن، به خدا سوگند در تمام حج هایی که تو عمل کردی من با تو بودم. اکنون برو و در خانه جعفر بن محمد باقر (علیهما السلام) بمان و غصه ی غذا و لباس نداشته باش». (من برای تو غذا و لباس می فرستم.) ایشان دعایی به من آموختند و فرمودند: «این دعا را بخوان و بر من صلوات فرست و به کسی مده مگر به دوستانی که سزاوار هستند». من آمدم و در خانه ماندم و همیشه وقت افطار، آب و نانی به من می رسید و در زمستان لباس زمستانی و در تابستان لباس تابستانی برایم فراهم می شد».
این تشرف را علامه ی بزرگوار، حضرت ملا محمد باقر مجلسی (رحمه الله) در کتاب بحار الانوار، مجلد ۵۲، صفحه ۳۲ و ترجمه ی کتاب إلزام الناصب، صفحه ۳۳۸ آورده اند. البته فرق روایت ایشان با ینابیع الموده این است که ابی محمد حسن بن وجنای نصیبی گفت: «در سفر پنجاه و چهارم خود، به خدمت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رسیدم. در مسجد الحرام زیر ناودان طلا نماز مغرب و عشا خواندم و پس از نماز عشا به حالت دعا و تضرع درآمدم... به داخل خانه خدیجه (علیها السلام) رفتم و از پله هایی بالا رفتم و از داخل اتاق صدایی شنیدم که فرمود: «حسن، بالا بیا». بالا رفتم و هنوز داخل اتاق نشده بودم که حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «ای حسن، گمان کردی که امر تو بر من مخفی بود؟ به خدا قسم هر حجی که انجام دادی من با تو بودم..». و تمام جریان را بیان فرمودند. من به خاک افتادم و دست و پای حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بوسیدم. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «ای حسن، برخیز و به مدینه برو و در خانه منسوب به امام صادق (علیه السلام) بمان و برای امرار معاش خود هم نگرانی نداشته باش». سپس دفتری به من عطا فرمودند که دعای فرج و صلوات آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آن بود. فرمودند: «این دعا را بخوان و بدین گونه بر من صلوات بفرست و جز به افراد قابل از دوستان ما به کسی مده؛ خداوند عز و جل تو را توفیق عطا فرماید». عرض کردم: «مولای من، آیا بعد از این شما را زیارت خواهم کرد؟» فرمودند: «ای حسن، اگر خدای تعالی بخواهد» و مرا مرخص فرمود. پس از اعمال حج به سوی مدینه رفتم. در مدینه طبق امر آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خانه حضرت جعفر بن محمد (علیهما السلام) مجاور شدم و در آنجا مسکن گزیدم و از خانه بیرون نمی رفتم و برنمی گشتم مگر به سه علت: برای تجدید وضو، برای خوابیدن یا برای افطار کردن و هر زمان که به آن خانه داخل می شدم کوزه خود را پر از آب می دیدم و بر بالای آن مقداری نان و بالای آن هر چیزی که به آن میل داشتم دیده می شد. پس آن را می خوردم و همین مقدار برای من کافی بود و لباس زمستانی در وقت زمستان و لباس تابستانی در وقت تابستان برایم حاضر بود و من در روز آب به خانه می بردم و در خانه می پاشیدم و کوزه را خالی می گذاشتم. گاهی همسایگان برای من غذا می آوردند و چون مرا به آن حاجتی نبود برای اینکه بدگمان و متوجه عدم احتیاج من نشوند می گرفتم و آن را پنهانی به فقرا صدقه می دادم».
آن صلوات مخصوص هم اکنون موجود و مشهور به صلوات ابو الحسن ضراب اصفهانی است:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم * اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ المُرسَلینَ وَ خاتَمِ النَّبیّینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ المُنتجَبِ فِی المیثاقِ المصطَفی فِی الظِّلالِ المُطَهَّرِ مِن کُلِّ آفَهٍ البَرئِ مِن کُلِّ عَیبٍ المُؤَمَّلِ لِلنَّجاهِ المُرْتَجی لِلشَّفاعَهِ المُفَوَّضِ اِلَیهِ دینُ اللهِ اللّهُمَّ شَرِّف بُنیانَهُ وَ عَظِّمْ بُرهانَهُ وَ اَفلِجْ حُجَّتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ وَ اَضِئْ نورَهُ وَ بَیِّضْ وَجْهَهُ وَ اَعْطِهِ الفَضْلَ وَ الفَضیلَهَ وَ المَنْزِلَهَ وَ الوَسیلَهَ وَ الدَّرَجَهَ الرَّفیعَهَ وَ ابعَثهُ مَقاماً مَحموداً یَغبِطُهُ بِهِ الأَوَّلونَ وَ الأخِرونَ وَ صَلِّ عَلی اَمیرِ المؤُمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ قائِدِ الغُرِّ المُحَجَّلینَ وَ سَیِّدِ الوَصیّینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلیٍّ اِمامِ المُؤمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلَی الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ اِمامِ المُؤمِنینَ وَ وارثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ اِمامِ المُؤمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِّ بنِ عَلِیٍّ اِمامِ المُؤمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلی جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ اِماِم المُؤمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلی موسَی بنِ جَعفَرٍ اِمامِ المُؤمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بنِ موسی اِمامِ المُؤمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدِ بنِ عَلِیٍّ اِمامِ المُؤمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بنِ مُحَمَّدٍ اِمامِ المِؤمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلَی الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ اِمامِ المُؤمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ وَ صَلِّ عَلَی الخَلَفِ الهادِی المَهدِیِّ اِمامِ المُؤمِنینَ وَ وارِثِ المُرسَلینَ وَ حُجَّهِ رَبِّ العالَمینَ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ اَهلِ بَیتِهِ الأَئِمَّهِ الهادینَ العُلَماءِ الصّادِقینَ الأَبرارِ المُتَّقینَ دَعائِمِ دینِکَ وَ اَرکانِ تَوْحیدِکَ وَ تَراجِمَهِ وَحیِکَ وَ حُجَجِکَ عَلی خَلْقِکَ وَ خُلَفائِکَ فی اَرضِکَ الَّذینَ اختَرْتَهُمْ لِنَفسِکَ وَ اصْطَفَیتَهُمْ عَلی عِبادِکَ وَ ارْتَضَیتَهُمْ لِدینِکَ وَ خَصَصْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِکَ وَ جَلَّلْتَهُمْ بِکَرامَتِکَ وَ غَشَّیْتَهُمْ بِرَحْمَتِکَ وَ رَبَّیْتَهُمْ بِنِعْمَتِکَ وَ غَذَّیتَهُمْ بِحِکْمَتِکَ وَ اَلْبَسْتَهُمْ نورَکَ وَ رَفَعْتَهُمْ فی مَلَکوتِکَ وَ حَفَفْتَهُمْ بِمَلائِکَتِکَ وَ شَرَّفْتَهُمْ بِنَبِیّکَ صَلَواتُکَ عَلیهِ وَ آلِهِ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ عَلیهِمْ صَلوهً زاکِیَهً نامِیَهً کَثیرَهً دائِمَهً طَیِّبَهً لا یُحیطُ بِها اِلّا اَنْتَ وَ لا یَسَعُها إلّا عِلْمُکَ وَ لا یُحصیها اَحَدٌ غَیرُکَ اَللّهُمَّ وَ صَلِّ عَلی وَلیِّکَ المُحیی سُنَتَکَ القائِمِ بِاَمْرِکَ الدّاعی اِلَیکَ الدَّلیلِ عَلَیکَ حُجَّتِکَ عَلی خَلقِکَ وَ خَلیفَتِکَ فی اَرضِکَ وَ شاهِدِکَ عَلی عِبادِکَ اللّهُمَّ اَعِزَّ نَصرَهُ وَ مُدَّ فی عُمْرِهِ وَ زَیِّنِ الأَرضَ بِطوُلِ بَقائِهِ اَللّهُمَّ اکْفِهِ بَغْیَ الحاسِدینَ وَ اَعِذْهُ مِن شَرِّ الکائِدینَ وَ ازْجُرْ عَنهُ اِرادَهَ الظّالِمینَ وَ خَلِّصْهُ مِن اَیدْیِ الجَبّارینَ اللّهُمَّ اَعْطِهِ فی نَفْسِهِ وَ ذُرِّیَّتِهِ وَ شیعَتِهِ وَ رَعِیَّتِهِ وَ خاصَّتِهِ وَ عامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ وَ جَمیعِ اَهلِ الدُّنیا ما تُقِرُّ بِهِ عَینَهُ وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ وَ بَلِّغْهُ اَفضَلَ ما اَمَّلَهُ فیِ الدُّنیا وَ الأخِرَهِ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَئٌ قَدیرٌ اللّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا امتَحی مِن دینِکَ وَ اَحْیِ بِهِ مَا بُدِّلَ مِن کِتابِکَ وَ اَظْهِرْ بِهِ ما غُیِّرَ مِن حُکْمِکَ حَتّی یَعُودَ دینُکَ بِهِ وَ عَلی یَدَیْهِ غَضّاً جَدیداً خالِصاً مُخلِصاً لا شَکَّ فیهِ وَ لا شُبْهَهَ مَعَهُ وَ لا باطِلَ عِندَهُ وَ لا بِدعَهَ لَدَیْهِ اللّهُمَّ نَوِّرْ بِنورِهِ کُلَّ ظَلمَهٍ وَ هُدَّ بِرُکْنِهِ کُلَّ بِدْعَهٍ وَ اهْدِمْ بِعِزِّهِ کُلَّ ضَلالَهٍ وَ اقْصِمْ بِهِ کُلَّ جَبّارٍ وَ اَخْمِدْ بِسَیفِهِ کُلَّ نارٍ وَ اَهْلِکْ بِعَدْلِهِ جَوْرَ کُلِ جائِرٍ وَ اَجْرِ حُکْمَهُ عَلی کُلِّ حُکْمٍ وَ اَذِلَّ بِسُلطانِهِ کُلَّ سُلطانٍ اَللّهُمَّ اَذِلَّ کُلَّ مَن ناواهُ وَ اَهْلِکْ کُلَّ مَنْ عاداهُ وَ امْکُرْ بِمَنْ کادَهُ وَ استَأْصِلْ مَن جَحَدَهُ حَقَّهُ وَ اسْتَهانَ بِاَمْرِهِ وَ سَعی فی اِطْفاءِ نورِهِ وَ اَرادَ اِخْمادَ ذِکْرِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ المُصْطَفی وَ عَلِیٍّ المُرْتَضی وَ فاطِمَهَ الزَّهْراءِ وَ الحَسَنِ الرِّضا وَ الحُسَیْنِ المُصَفّی وَ جَمیعِ الْأَوْصِیاءِ مَصابیحِ الدُّجی وَ اَعلام الْهُدی وَ مَنارِ التُّقی وَ العُرْوَهِ الوُثْقی وَ الْحَبْلِ الْمَتینِ وَ الصِّراطِ المُستَقیمِ وَ صَلِّ عَلی وَلیِّکَ وَ وُلاهِ عَهْدِکَ وَ الْأَئِمَّهِ مِن وُلْدِهِ وَ مُدَّ فی اَعْمارِهِمْ وَ زِد فی اجالِهِمْ وَ بَلِّغْهُمْ اَقْصی امالِهِمْ دیناً وَ دُنیا وَ اخِرَهً إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَئٍ قَدیرٌ.
۹- شرفیابی علی بن احمد کوفی:
۱۸۸. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳، صفحه ۴۶۴ آمده است:
علی بن احمد کوفی می گوید: «هم زمان با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشغول طواف بودم. (اما خودم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نمی شناختم.) جوان خوش سیما و خوش بویی مشغول به سخن گفتن با من شد. من عرض کردم: «آقای من، شما چه کسی هستید؟» ایشان فرمودند: «أنا المَهدی و أنا صاحبُ الزمان و أنا القائم الَّذی یَملاءُ الارض عدلاً کما مُلئَت جوراً. إنَّ الارضَ لا تَخلو مِن حُجه و لا یَبقی الناسُ فی فِتره فهذه إمامه لا تَحدَّث بِها إلّا اخوانَک مِن اهل الحق».
«من مهدی هستم و من صاحب الزمانم و من همان قائمی هستم که زمین را از عدل و داد پر می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده است. همانا زمین هرگز از حجت خداوند خالی نخواهد ماند و هرگز مردم در فترت امام باقی نخواهند ماند و این است امامت و درباره ی آن سخن مگو (به آن نام و نشان) مگر با برادران حقیقی خودت».
آن گاه حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنگ ریزه ای به سوی من انداختند که به صورت شمش طلا شد. بعضی گویند آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر سالی یک روز برای خاصان خود ظاهر می شود و برای آنها صحبت می کند.
قابل ذکر است که حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هر سال به حج می آیند؛ لذا اینجانب کتابی نوشته ام به نام «حج با امیرالحاج» که منظور از امیرالحاج، وجود اقدس حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. عده ای هر سال به حج می روند که شاید آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به آن ها نگاهی کنند و خوشا به سعادت علی بن احمد کوفی که در حال طواف، خدمت حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رسد، اما حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نمی شناسد و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خودشان را در حال طواف به او معرفی می کنند. «اللّهُمَّ ارزُقنا حَجَ بَیتِکَ الحَرام فی عامی هذا وَ فی کُلِّ عام».
۱۰- شرفیابی راشد همدانی:
۱۸۹. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳، صفحه ۴۶۴ آمده است:
راشد همدانی می گوید: «به حج رفتم. پس از اعمال حج و در بازگشت، راه را گم کردم. (ایشان آن هنگام به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متوسل می شود.) ناگاه خود را در زمینی سبز و خرم دیدم. خاک آن سرزمین پاک ترین خاک ها بود. در وسط آن قصری مشاهده نمودم. خودم را به آن نزدیک کردم. دیدم دو پیش خدمت ایستاده اند. آنها به من گفتند: «اینجا بنشین که خداوند به تو خیری روزی نموده است». من نشستم. یکی از آن دو خادم رفت و برگشت و به من گفت: «با من بیا به درون قصر برویم». با او رفتم، دیدم جوانی نشسته و شمشیری دراز بالای سرش آویخته شده است. سلام کردم. (آن سید بزرگوار) پاسخ دادند و فرمودند: «می دانی من کیستم؟» گفتم: نمی دانم. آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «من همان قائمی هستم که در آخر الزمان قیام خواهم کرد و با این شمشیر زمین را پر از عدل و داد می کنم، همان طور که پر از ظلم شده بود». فَقالَ: «أنا القائم أنا الذی أخرُجُ فی آخِر الزمان بِهذا السیف فَأملأُ الارضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَما مُلئَت جوراً و ظلماً».
راشد همدانی می گوید: من در مقابل ایشان با صورت به خاک افتادم. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «لا تَسجُد غیرَ الله؛ إرفَع رأسَک وَ أنتَ راشد مِن بَلد همدان..». برخیز. به جز در مقابل خدا در برابر هیچ کس سجده نکن. سرت را بالا نگه دار و تو راشد از شهر همدان هستی و مایل هستی به سوی کسانت برگردی». گفتم: آری. آن گاه حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کیسه زری به من مرحمت فرمودند و به آن خادم اشاره کردند که او را راهنمایی کن. خادم دست مرا گرفت و بیرون آمدیم. چند قدمی بیشتر راه نیامده بودیم که خادم به من گفت: این اسد آباد است. دیدم که او راست می گوید. به من گفت: «برو ای راشد». وقتی به اطراف نگریستم دیگر او را ندیدم. وارد اسد آباد شدم. در کیسه ای که حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عنایت فرموده بودند پنجاه دینار بود؛ تا زمانی که آن دینارها را داشتم خیر و برکت به من روی آورده بود و داستان را برای کسان خویش نقل کردم.
دقت بفرمایید، در این شرفیابی:
اولاً: همان طور که در غیبت نعمانی و کتاب های دیگر آمده است امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تنها زندگی نمی کنند بلکه همیشه عده ای خاص به صورت داوطلب و افتخاری در خدمت آن بزرگوار هستند که در اینجا به دو جان نثار و نوکر حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره شده است.
ثانیاً: می گوید حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به صورت جوان دیدم که در روایات آمده است: «بصورهِ شابٍّ دونَ أربعینَ سَنَه» به صورت یک جوان کمتر از چهل سال.
ثالثاً: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کیسه ای زر به ایشان می دهند.
رابعاً: حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به یکی از یارانشان می فرمایند: «او را راهنمایی کن». آن شخص هم خود، طی الارض می کند و هم راشد همدانی را طی الارض می دهد. پس کسانی که خدمت حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند، بسیار قوی می باشند.
۱۱- شرفیابی ابراهیم بن مهزیار اهوازی:
۱۹۰. در کتاب ینابیع الموده، باب ۸۳، صفحه ۴۶۶ آمده است:
ابراهیم بن مهزیار اهوازی می گوید: «در طلب شرفیابی به خدمت حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به مدینه و مکه رفتم. (همه جا به دنبال او می گشتم تا سرانجام) در اثنای طواف مردی گندمگون به من گفت: «تو از کدام شهر هستی؟» گفتم: از اهواز. گفت: «آیا ابراهیم بن مهزیار را می شناسی؟» گفتم: خودم هستم. او با من معانقه نمود. به او گفتم: آیا تو از صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خبر داری؟ او گفت: دور از چشم رفیقانت بیا با من به سوی طائف برویم». حرکت کردیم، از ریگزاری به ریگزار دیگری رفتیم تا به دشتی رسیدیم، در آنجا خیمه ای مشاهده کردیم که روشنی آن، ریگ ها را روشن کرده بود و صفحه بیابان را نورانی نموده بود. من به سرعت خود را به خیمه رساندم، اذن گرفتم و داخل خیمه شدم. حضرت صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را دیدم. ایشان به من فرمودند: «مَرحبا بِکَ یا ابا اسحاق». «ای ابا اسحاق خوش آمدی». (فَقُلتُ: بأبی أنت و اُمی ما زلتُ أتَفَحَّصُ عَن أمرِک بلداً فَبَلداً حتّی مَنَّ اللهُ عَلَیَّ بِمَن أرشدَنی اِلیک) گفتم: ای آقای من پدر و مادرم فدای شما شوند، من همواره شهر به شهر در طلب شما می گشتم تا آن که سرانجام خدا به من منت گذارد و شخصی مرا به خدمت شما آورد. آن گاه حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «ای ابا اسحاق این مجلس نزد تو مکتوم باشد». ابراهیم بن مهزیار می گوید: (فَمَکَثْتُ عِنْدَهُ حِیناً أَقْتَبِسُ مَا أَوْرَی مِنْ مُوضِحَاتِ الْأَعْلَامِ وَ نَیِّرَاتِ الْأَحْکَامِ فَاذنَ لی فی الرُجوعِ إلی الاهواز)؛ یعنی، چند روزی خدمت حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودم، ایشان برای من حقایقی را روشن می کردند و احکام نورانی به من می آموختند و لطافت معارف الهی را به من یاد می دادند تا آن که اجازه فرمودند به اهواز برگردم و دعای خیری برای من، فرزندان و بستگانم نمودند. هنگام رفتن پولی با خود داشتم که بیش از پنجاه هزار درهم بود. آن پول را به حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقدیم کردم و از ایشان خواهش کردم بپذیرند و با پذیرفتن آن بر من منت گذارند. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تبسمی نموده و فرمودند: این وجه را زمان بازگشت به وطنت مصرف کن و از این که این پول را قبول نکردم دل تنگ مباش. خداوند آنچه را که ارزانی داشته، مبارک گرداند و بهترین ثواب احسان کنندگان را برای تو بنویسد. خودت را نزد او امانت گذار که به لطف خداوند ضایع نشود. (خودت را بیمه او کن.)»
در این شرفیابی دقت کنید:
اولاً: این شیفتگان قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، همه عاشق آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند و همه به دنبال ایشان می گشتند، حتی برای دیدن ایشان از شهر و دیار خود خارج شده و مخصوصاً بیشتر
به مکه و مدینه می رفتند تا حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ملاقات کنند؛ این خواست آنها از صمیم قلب، سرانجام آنها را موفق می کرد.
ثانیاً: یکی از زیبایی های این شرفیابی ها این است که حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به دنبال آنها فرستادند و آنها را دعوت به ملاقات فرمودند.
ثالثاً: ایشان چند روز خدمت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ماندند و حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او (بخشی از) معارف و احکام را آموختند.
رابعاً: حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حق آنها و خانواده شان دعا فرمودند.
حکما، فلاسفه و دانشمندان اسلامی مبحثی تحت عنوان وجوب وجود اشرف اقدم و یا قاعده امکان اشرف که مبحثی استدلالی، عقلانی و... است را مطرح می کنند. اصول این قاعده، بر اساس ادله بسیار محکم بنا شده است. این بحث را اولین بار شیخ شهاب الدین سهروردی مشهور به شیخ اشراق مطرح کرده است و بعد از او صدرالمتألهین شیرازی معروف به ملاصدرا در شرح اصول کافی درباره ی آن به بحث پرداخته است و استاد من، حضرت خادم الحجه (رحمه الله) این استدلال را به بهترین وجه بیان می فرمودند. بر اساس این استدلال:
اولاً: از جمله مسلّمات علم و عقل و فلسفه متعالیه این است که خداوند در جانب فاعلیت و از وجه فیاضیت در طرف لا یتناهی است؛ یعنی، فیض حق متعالی حدّ، عدّ و نهایت ندارد.
ثانیاً: از مسلّمات فلسفه ی متعالیه است که استعداد، قابلیت و لیاقت انسان هم که از جمله ممکنات است، لا یتناهی است؛ یعنی، انسان ها هم در فیض گرفتن محدود نمی شوند.
ثالثاً: فیض خداوند یک جا، کاملاً و تماماً به مخلوقات نمی رسد؛ زیرا اگر بگوییم فیض خداوند یک جا به مخلوقات می رسد، فیض خدا را محدود کرده ایم. سپس برای این که محدودیتی در فیاضیت او به وجود نیاید، باید فیض او تدریجی باشد و چون تدریجی است به رقم در می آید و اول، دوم، سوم، چهارم و... دارد.
رابعاً: حال که فیض خداوند تدریجی به بندگان می رسد و از نظر رتبه اول، دوم، سوم و... دارد، پس فیض اول اشرف است و اعظم؛ چون اول است شریف تر است و دوم پست تر است و سوم پست تر از دوم است و چهارم پست تر از سوم است و به همین نحو ادامه دارد.
همان طوری که هر چه موجودی به خورشید نزدیک تر باشد، نور و انرژی بیشتری می گیرد، بر همین اساس هر کس به خدا نزدیک تر باشد نیز فیض بیشتری به او می رسد (این نزدیکی، رتبه ای است). آن گاه از او فیض به پایین تر می رسد و اگر قرار باشد فیض به دَنی برسد، چاره ای ندارد مگر این که اول به شریف برسد و بعد به دنی؛ حتی در بسیاری از موارد فیض مستقیماً نمی تواند به دنی برسد و دنی قدرت دریافت آن را ندارد، مثل کارخانه برق و یک لامپ که اگر بین کارخانه برق و لامپ، ترانس هایی نباشند، لامپ نابود می شود و هیچ لامپی قدرت گرفتن مستقیم جریان برق را ندارد. در تعمیم این مثال باید گفت انسان، اشرف است. او از همه موجودات بیشتر فیض می گیرد. از انسان فیض به حیوان می رسد و از حیوان به نبات و از نبات به جماد... و بین انسان ها نیز هر انسانی که به کمال نزدیک تر باشد، اشرف است و بالاتر می باشد. وجود اقدس و مطهر و منور حضرت خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) از همه اشرف، برتر و بهتر است و پس از ایشان، حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) و پس از آن حضرت (علیه السلام) یازده نور مقدس دیگر، هر کدام واسطه ی فیض بین خداوند و بشرند و همیشه برای این که بشر بتواند فیض بگیرد باید حجتی روی کره زمین باشد که اشرف و اقدم باشد. هم اکنون نیز حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشرف و اقدم هستند. ایشان حیات دارند و انسان کامل و از عباد الرحمن بسیار متعالی هستند. اگر ایشان نباشند فیض به بشریت نمی رسد. فیض حیات، فیض رزق، فیض علم، فیض قدرت، فیض رحمت، فیض رأفت، فیض سخاوت، فیض جود و کرم و.... به طور کلی تمام فیوضات که جزء اسماء جمال و جلال خداوند است نظیر رحمت، رحمانیت، رحیمیت، انس، شفقت، محبت، رفاقت، ایمان و سلامت همگی از صفات کمال هستند که به خلق افاضه می گردند، باید اول به وی برسد و از مجرای او به دیگران سرازیر گردد؛ از این رو در زیارت جامعه کبیره داریم: «بِکُم فَتَحَ الله وَ بِکُم یَختِم» یعنی، به وجود شما اهل بیت (علیهم السلام) خداوند باب های خیر و رحمتش را باز می کند و به وجود شما باب های خیر و رحمتش ختم می گردد، خیر از شما شروع می شود و به شما ختم می گردد. همچنین می فرمایند: «اِن ذُکِرَ الخَیرُ کُنتُم أَوَّلَهُ وَ اَصلَهُ وَ فَرعَهُ وَ مَعدِنَهُ وَ مأواهُ وَ مُنتَهاهُ» یعنی، اگر یاد و ذکری از خیر شود (ای آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اولش شمایید، اصلش شمایید، فرعش شمایید، منبع و مجرایش و مبدأ و منتهای هر خیر شمایید.
به هر حال این رتبه، زمانی نیست بلکه ذاتی است و فیض اول باید به انسان کامل برسد، آن گاه به دنی و باز باید انسان کامل باشد تا انسان های دیگر باشند و انسان های دیگر باید باشند تا حیوان بتواند باشد و حیوان باید باشد تا نبات باشد و نبات باید باشد تا جماد وجود داشته باشد، لذا در اصول کافی بابی مفصل داریم تحت عنوان «الحجهُ قَبل الخَلق و الحجهُ مَعَ الخَلق وَ الحُجهُ بَعد الخَلق» (اصول کافی، مجلد۱، صفحه ۲۵۰، کتاب الحجه) که در این باره شیخ بزرگوار کلینی (رحمه الله)، شصت روایت آورده است و این قبیل روایات در کتب اهل سنت نیز موجود است مثلاً:
۱۹۱. ۱- در کتاب فرائد السمطین نوشته ی حافظ الحمویی الشافعی و در کتاب ینابیع الموده نوشته ی حافظ سلیمان بن ابراهیم قندوزی حنفی، باب ۸۹، صفحه ۴۷۷ آورده اند:
عَن سلیمان الاعمش ابن مهران، عَن جعفر الصادق، عَن ابیه، عَن جَدّه علی بن الحسین رضی الله عنهم قال: «نَحنُ ائمه المُسلمین و حجج الله علی العالمین و سادات المؤمِنین و قادَه الغر المحجلین و مَوالی المُسلمین و نَحنُ امان لِاهل الارض کَما اِنَّ النجوم امان لِأهل السماء و بنا یَمسک السماء ان تقع علی الارض اِلّا بِإذنه و بِنا یَنزِل الله الغیث وَ تَنشِر الرَّحمَهَ وَ تخرج بَرکات الارض وَ لو لا ما عَلی الارض مِنّا لَساخَت بِاَهلها ثُمَّ قال و لَم تَخل مُنذ خلق الله آدم علیه السلام مِن حجه الله فیها امّا ظاهر مشهور أو غائب مَستور و لا تَخلوا الارض الی اَن تَقوم الساعَه مِن حجه فیها و لَو لا ذلک لَم یَعبد الله». قالَ سلیمان: فقُلت لجعفر الصادق رضی الله عنه کیفَ یَنتفع النّاس بِالحجه الغائب المَستور؟ قالَ: «کَما یَنتفعون بالشَّمس إذا سَترها السَّحاب».
سلیمان پسر اعمش ابن مهران از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) و ایشان از پدر خود و ایشان از امام زین العابدین (علیه السلام) چنین نقل می فرمایند: «ما امامان مسلمانان و حجت های خداوند بر جهانیان هستیم، آقای مؤمنان و رهبر آنها و سرپرست آنهاییم، ماییم امان برای اهل زمین همان طور که ستارگان برای اهل آسمان امان می باشند و ما کسانی هستیم که آسمان به واسطه ی ما فرو نمی ریزد، خداوند به وسیله ی ما باران رحمتش را نازل می فرماید و به وسیله ی ما زمین خیرات و برکاتش را بیرون می ریزد، اگر ما بر روی زمین نبودیم (و امر ما در روی زمین نبود)، زمین اهل و ساکنانش را فرو می برد و بدانید زمین، از هنگام خلقت آدم (علیه السلام) هرگز از حجت خالی نمی ماند، (اگر حجت خدا نباشد، فیض خداوند قطع می شود، باران نمی بارد، زمین برکاتش را بیرون نمی دهد و ستارگان از حرکت می ایستند. اگر حجت نباشد، دیگر زمین امنیت ندارد.) به همین دلیل همیشه از زمان آدم ابوالبشر بر روی زمین حجت بوده است (و تا قیامت هم خواهد بود). فقط گاهی این حجت ظاهر و پیدا بوده است و گاهی غایب، مستور و ناپیدا و تا قیامت هم چنین خواهد بود. اگر حجت (علیه السلام) نبود، خداوند پرستش نمی شد». سلیمان گفت: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: چگونه مردم از حجت (علیه السلام) نفع می برند زمانی که او غایب است؟ حضرت فرمودند: «همان گونه که از خورشید، زمانی که پوشیده شده و زیر ابر نهان گشته است، بهره می برند».
۱۹۲. ۲- در کتاب مناقب علی بن ابی طالب نوشته ی خوارزمی و در کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۸۹، صفحه ۴۷۷ آورده اند:
عَن ثابت الثمالی، عَن علی بن الحسین رضی الله عنهما قالَ: «لَیْسَ بَیْنَ اللهِ وَ بَیْنَ حُجَّتِهِ حِجَابٌ فَلَا للهِ دُونَ حُجَّتِهِ سِتْرٌ نَحْنُ أَبْوَابُ اللهِ وَ نَحْنُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِیمُ وَ نَحْنُ غَیْبَتهُ علم الله وَ تَرَاجِمَهُ وَحیهِ وَ نَحنُ أَرْکَانُ تَوْحِیدِهِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ سِرِّه».
علی بن حسین (علیهما السلام) فرمودند: «میان خداوند و حجتش پرده و حجابی نیست و برای خداوند غیر از حجتش ستری نیست. ماییم درهای (رحمت) خداوند و ماییم صراط مستقیم خداوند و ماییم جا و مکان علم خداوند و معناکننده ی وحی او و ارکان توحید او و موضع سرّ خداوند».
دقت کنید، فقط میان خداوند و ایشان هیچ گونه حجابی نیست و ایشان سرالله هستند، ابواب رحمت و صراط مستقیم و ارکان توحید و معناکننده ی وحی می باشند. ایشان موضع سر خداوند هستند که در هر عصر و زمانی به وسیله ی ایشان، این رحمت ها به بشر می رسد.
۱۹۳. ۳- در کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۸۹، صفحه ۴۷۷ و در کتاب فرائد السمطین نوشته ی حافظ الشیخ محمد ابراهیم الشافعی الحموئی به سند خود از ابابصیر و او از خیثمه الجعفی و او از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل کرد:
قال سَمعتُ ابا جعفر محمد الباقر رضی الله عنه یقول: «نَحن جنب الله و نحن صفوته و نحن خیرته و نحن مستودع مواریث الانبیاء و نحن امَناءَ الله عز و جل و نحن حجه الله و عَن ارکانَ الایمان و نحن دَعائِم الاسلام و نحن من رَحمه الله علی خلقَه و بِنا یَفتح الله و بِنا یَختِم و نحن الاَئِمه الهُداه و الُدعاه الی الله و نحن مَصابیح الدُّجی و مِنار الهُدی و نحن العلم المرفوع للحق مَن تمسک بِنا لحق و مَن تأخر عَنَّا غرق و نحن قادَه الغر المحجِلین و نحن الطَّریق الواضِح و الصراط المستقیم الی الله و نحن مِن نعمَه الله عز و جل عَلی خَلقه و نحن مَعدن النُبوه و مَوضع الرِّساله و مُختلف الملائکه و نحن المِنهاج و نحن السِراج لِمَن استضاء بِنا و نحن السبیل لِمَن اقتَداء بِنا و نحن الاَئمه الهُداه الی الجنه و نحن عَری الاسلام و نحن الجَسور و القناطر من مَضی علیها لحق و من تخلف عَنها محق و نحن السنام الاعظم و بِنا ینزل الله عز و جل الرَّحمه علی خلقه و بِنا یسقون الغیث و بِنا یَصرف عَنکُم العذاب فَمن عَرَفنا و نَصرنا و عَرف حقَّنا و اخُذ بِاَمرنا فَهُو منا و الینا».
حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «ماییم نزدیکان خدا و ماییم برگزیدگان او و ماییم نیکوترین خلق خداوند و ماییم جایگاه امانات و مواریث انبیا و ماییم امنا و امین های خداوند عز و جل و ماییم حجت و برهان و ارکان ایمان خداوند و ماییم پایه های خیمه اسلام و ماییم واسطه رحمت خداوند بر خلقش، امور به ما گشوده و افتتاح می شود وهمه رحمت های خداوند به ما ختم می گردد. ماییم ائمه و راهنمایان و دعوت کننده به سوی او و ماییم چراغی نورانی و محل روشنایی هدایت و ماییم پرچم ها و نشانه های بلند که به وسیله ی ما مردم به سوی حق خوانده می شوند. آن کس که به ما تمسک جست (به راه آمد) به ما ملحق شد (هدایت شد) و هر کس که به راه ما نیامد و به ما ملحق نشد، منحرف شد. پیش آهنگ سفید پیشانیان ماییم و ماییم طریق واضح راه راست به سوی خداوند و ماییم یکی از نعمت های خداوند بر مخلوقاتش؛ ما معدن نبوت و موضع و محل رفت و آمد فرشتگانیم، ما راه آشکار و روشن خداوندیم. ما چراغ های روشن هستیم برای کسی که طلب روشنایی کند، ما صراط مستقیم هستیم برای کسی که به ما اقتدا کند. ما پیشوایان راهنما به سوی بهشت هستیم؛ ما تجسم واقعی و عینی اسلام هستیم. ما پل هایی هستیم که هر کس از آن گذشت، به ما ملحق شد و آن کس که از آن تخلف کرد، نابود شد؛ ماییم محل نورگیرنده ی بزرگ و رکن اعظم. به وسیله ی ما رحمت خداوند برای خلق نازل می شود و به واسطه ی ما زمین از باران سیراب می شود، عذاب به وسیله ی ما از شما برمی گردد، پس کسی که ما را شناخت و ما را یاری کرد و حق ما را شناخت و معارف اسلام و احکام دین را از ما گرفت و به امر ما عمل کرد، از ماست و به سوی ماست».
۱۹۴. ۴- در کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۸۷، صفحه ۴۷۸ به نقل از مناقب احمد حنبل نوشته است:
و فی المناقب اَن جعفر الصادق رضی الله عنه، کیف قالَ فی خطبته: «ان الله اوضِح بِائمه الهدی مِن اهل بیت نَبینا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) دینَه و ابلَج بِهم عَن باطِن ینابیع عِلمَه فَمَن عرَف مِن الاَمه واجِب حق امامَه وجد حلاوَه ایمانَه و عِلم فَضل طلاوَه اسلامه لاَنَّ الله و رَسوله نصب الامام علماً لِخَلقه و حجه علی اهل عالَمه و البسه تاج الوِقار و غشاه نور الجَبار یمده بسیب مِن السماء لا یَنقَطع مواده و لا یَنال ما عِند الله الا بِجهه اسبابه و لا یَقبل الله معرفه العباد ایاه الا بِمَعرفه الامام فَهُو عالم بما یرد علیهِ مِن ملتبسات الوحی و مُعمیات السُنن و مُشتبِهات الفِتن فَلَم یَزال الله تبارک و تعالی یَختارُهُم لِخَلقه مِن وُلد الحسین علیه السلام مِن عقب کُل امام و یَصطَفیهُم لِذلک و یَجتَبیهُم و یَرضی بِهم عَن خلقه و یرتَضیهم و کل ما مضی منهُم امام نصب الله لخلقه مِن عقب الامام، اماماً و علماء بینا و مناراً نیرا ائمه منَ الله یَهدون بِالحق و بِه یَعدلون و هُم خیره مِن ذریه آدم و نوح و ابراهیم و اسماعیل و صَفوه مِن عتره محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) اصطنعهم الله فی عالَم الذر قبلَ خلق جِسمه عَن یَمین عرشه محبوا بِالحکمه فی عِلم الغَیب عِنده و جعلَهُم الله حیاهً للانام و دعائِم الاِسلام».
در کتاب مناقب آمده است که حضرت امام صادق (علیه السلام) در خطبه ی خود فرمودند: «خدای تعالی دین خود را به وسیله امامان و هادیان از اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) واضح و روشن ساخت؛ به وسیله ی این امامان باطن علم خودش را روشن و نورانی گردانید. (قرآن ظاهری دارد و باطنی که باطن قرآن به وسیله ی امامان روشن می شود.) هر کس از امت واقعیت و شخصیت و حق واجب امامش (علیه السلام) را بشناسد، آن گاه شیرینی ایمان را درک می کند و او فضل، بهجت و سرور اسلام را می فهمد. خداوند تعالی امام (علیه السلام) را شاخص و عَلَم و راهنمای کلیه مخلوقات قرار داده است و امام (علیه السلام) دلیل و حجت بر اهل زمین است و بر همین اساس تاج وقار بر امام (علیه السلام) پوشانید و با نور خود او را پوشانیده است. خداوند به امام (علیه السلام) مدد می رساند به وسیله ای از آسمان که آن وسیله پاره و گسیخته نمی شود. خداوند (کلیه فیوضاتش را و آنچه در نزد خود اوست به کسی نمی رساند) جز به اسباب و وسیله ی آن (و امام وسیله و اسباب فیض خداوند بر بندگان است) و خداوند شناخت و معرفت خود را قبول نمی کند مگر به شناخت و معرفت امام (علیه السلام).
«وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَ اللهِ إِلَّا بِجِهَهِ أَسْبَابِهِ وَ لَا یَقْبَلُ اللهُ معرفه العباد ایاه إلّا بِمعرفه الامام»
امام (علیه السلام) عالم و دانا می باشد بر آنچه از متشابهات وحی بر او وارد می شود و معماهای اخبار و اشتباهات فتنه ها را می شناسد، پس خداوند متعال ائمه (علیهم السلام) را برگزید به جهت خلق خود، از فرزندان حسین (علیه السلام) و قرار داد در پشت سر هر امامی که اختیار می کرد، برای این امر الهی (یعنی همیشه از نسل امام حسین (علیه السلام) امامی باید باشد) و هر یکی از این امامان (علیهم السلام) فوت کند، خداوند امامی دیگر را به جای او با نشانه و دلیل آشکارا نصب می کند و امامان (پیشوایان) از طرف خدا راهنمای حقند و برپا کننده ی عدالت و حق و بهترین مردم از فرزندان آدم (علیه السلام) و نوح (علیه السلام) و ابراهیم (علیه السلام) می باشند که اینها همه از خاندان و عترت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می باشند. خداوند کریم اینها را در عالم ذر اولی پدید آورده و ایشان قبل از خلقت جسمشان در عالم ذر اولی خلق شده اند و خداوند نور آنها را در طرف راست عرش خود قرار داده است.
«محبوا بِالحکمَه فی عِلم الغَیب عِنده وجعلَهُم الله حیاهً للانام و دعائِم الاِسلام»
خداوند اینها را در علم غیب خود فرو برد؛ یعنی، این ها در علم غیب خداوند غرق شده اند و خداوند این ها را حی و زنده برای مردم قرارداد (می دانیم اگر هر انسانی روح از تنش خارج شود می میرد، امامان «حیاهً للانام» هستند یعنی جسم امام به منزله ی روح خلق است یعنی اگر امام نباشد مردم نمی توانند باشند) و آنها را پایه های اسلام قرداد».
۱۹۵. ۵- در کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۸۹، صفحه ۴۷۹ به نقل از مناقب خوارزمی چنین آمده است:
و فی مناقب، عَن عَبْدِ الْأَعْلَی بْنِ أَعْیَنَ قالَ: سَمِعتُ جعفر الصادق رضی الله عنه یَقولُ: «قَد وَلَدَنی رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) و أَنَا أَعلَمُ کِتَابَ اللهِ وَ فِیهِ خبر بَدَءَ الخَلقِ وَ مَا هُوَ کائِنٌ إِلَی یَومِ القیَامَهِ وَ فِیهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الأَرضِ وَ خَبَرُ الجَنَّهِ وَ خَبَرُ النَّارِ وَ خَبَرُ مَا کانَ وَ مَا یکون و أنا أَعلَمُ ذَلِکَ کله کانَّما أَنظُرُ إِلَی کَفِّی إِنَّ اللهَ یَقولُ: فیه ﴿تِبیَاناً لِّکُلِّ شَیءٍ﴾ (نحل: ۸۹) و یقول تعالی: ﴿ثُمَّ أَورَثنَا الکِتابَ الَّذِینَ اصطَفَینَا مِن عِبادِنَا﴾ (فاطر: ۳۲) فَنحنُ الَّذینَ اصطَفاهمُ اللهُ عزّ و جلّ وَ نَحنُ أورَثنا هذا الکتاب فیه ﴿تِبیَاناً لِّکُلِّ شَیءٍ﴾»
در کتاب مناقب به سند خود از عبد الاعلی فرزند اعین روایت گردیده است که حضرت امام جعفرالصادق (علیه السلام) فرمودند: «من فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم (و از همه) به کتاب خداوند داناتر هستم و در کتاب خداوند شرح ابتدای خلقت و آنچه تا قیامت واقع خواهد شد آمده است. خبر آسمان، زمین، بهشت، جهنم و آنچه که بود و هست (و خواهد بود)، در این کتاب خدا آمده است. (این کتاب هم از گذشته ی هر چیز خبر می دهد و هم از آینده ی آن) و من به تمام آنها عالم و دانا هستم، (و همه ی این علوم) مثل آن است که در کف دست من است و هر گاه من به کف دستم نگاه می کنم همه را می بینم و خداوند می فرمایند: «در کتاب خود، قرآن، هر چیزی را بیان نموده ایم». (همه چیز در قرآن آمده است) و می فرماید: «ما کتاب را به کسانی از بندگانمان که برگزیده ایم، ارث دادیم». و آنها که خداوند برگزیده است، ما هستیم و ما آن کتاب را که در آن همه چیز است، ارث برده ایم».
پس باید همیشه حجت (علیه السلام) باشد و امروز حجت خدا، اعلی حضرتِ قدر قدرتِ قوی شوکت، بقیه الله الاعظم، حضرت حجه بن الحسن العسکری (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که زنده هستند.
در قرآن کریم و احادیث نبوی و روایات اسلامی پیشگویی هایی درباره ی ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد که قسمتی از آنها قبلاً اتفاق افتاده است و قسمت هایی هم در آینده رخ خواهند داد. در این پیشگویی ها بیان شده است که مسلمانان در دوران غیبت به سختی هایی گرفتار می شوند که در این سختی ها و گرفتاری ها امتحان خواهند شد. از سویی دیگر، غیبت حضرت ولی الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر اساس حکمت و فلسفه ای مخصوص است و ولی حق بدون دلیل غایب نشده است. از جمله ی این دلایل، امتحان مردم در عصر غیبت می باشد. حکمت این که قبلاً نیز بعضی از انبیای الهی (علیهم السلام) غیبت داشته اند، امتحان مردم زمانشان بوده است. مثلاً حضرت موسی (علیه السلام) چهل روز از مردم خود غایب شد و آنها گوساله پرست شدند و این امتحان الهی در بسیاری از امت ها بوده است؛ لذا در زمان غیبت حضرت ولی عصر (علیه السلام) هم این امتحان برای مسلمین وجود دارد، چنانچه:
۱۹۶. ۱- در ینابیع الموده، باب ۷۱، صفحه ۴۲۴ چنین آمده است:
عَن امیر المؤمنین علی رضی الله عنه قال: «ما یَجیءُ نَصرُ اللهِ حتّی تکونوا اهون عَلَی الناس مِن المیتهِ و هو قولُ رَبّی عز و جل فی کتابِه فی سوره یوسف ﴿حَتَّی إِذَا استَیئَسَ الرُّسُلُ وَ ظَنّوا أَنَّهُم قَد کُذِبوا جَاءَهُم نَصرُنا﴾ (یوسف: ۱۱۰).
وَ ذلک عند قیامِ قائمِنا المهدی (علیه السلام)».
حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند: «نصرت و یاری خدا نمی آید (برای شما) تا شما بر مردم پست تر از مرده شوید چنان که در سوره ی یوسف، آیه ۱۱۰ خداوند عز و جل فرموده است: ﴿تا آن که نا امید شدند از پیامبران و گمان کردند ایشان دروغ گویند یاری ما به آنان رسید﴾ و این گمان نزدیک قیام قائم ما حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
این امتحان بسیار سخت است و خوشا به حال کسانی که در این امتحان قبول شده و سرفراز بیرون آیند.
۱۹۷. ۲- در کتاب عقد الدُّرَر فی اخبار الامام المنتظر نوشته ی شیخ جمال الدین یوسف دمشقی چنین آمده است:
عَن محمد بن علی الباقر: «لا یَظهر المَهدی الّا علی خوف شدید و زلزال و فِتنه نصیبَ الناس و طاعون قبلَ ذلک و سیف قاطع بینَ العَرب و اختلاف شدید بینَ الناس و تشتت فی دینَهُم و تَغیَّر فی حالِهم حتی یَتَمنَّی الموت صباحاً و مساءً مِن عظمِ ما تَری من کلب الناس و اکل بَعضُهم بَعضاً فَخروجه عم اذا خَرج یکون عِند النّاس و القنوط مِن اَن یَری فرَجاً فَیا طوبی لِمَن ادرَکته و کامِن الصاره و الوَیل کل الوَیل لِمَن خالفه و خالَف امره»
امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهر نمی شود مگر این که مردم در ترس و خوف شدید به سر می برند و زلزله و فتنه نصیب بشر می شود و مردم به بیماری هایی نظیر طاعون مبتلا می شوند و شمشیر بین عرب گذاشته می شود و بین مردم اختلاف شدید ایجاد می شود و تشتت زیاد در ایمانشان پیدا کنند، در احوالشان تغییر ایجاد می شود (آن قدر مشکلاتشان زیاد می شود) که مردم هر صبح و شب طلب مرگ می کنند، بعضی مردم مثل سگ می شوند که می خواهند مردم را بخورند تا سرانجام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کنند، خوشا به حال کسی که او را درک کند (و آن زمان را ببینند، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ملاقات کنند و از انصار و یاران آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند) و وای بر کسانی که با آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مخالفت کنند و مخالف فرمان ها و کارهای ایشان باشند».
۱۹۸. ۳- در کتاب نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار نوشته ی سید مؤمن الشبلنجی مصری شافعی باب ۲، صفحه ۱۸۹ آمده است:
عَن ابی جعفر رضی الله عنه قال: «اذا تشبّه الرّجال بالنِّساء و النِّساء بالرِّجال و رکبت ذوات الفُروج السروج و امات النّاس الصلوات و اتّبعوا الشَّهوات و استخفوا بالدماء و تعاملوا بالربا و تظاهروا بالزنا و شیّدوا البناء و استحلوا الکذب و أخذوا الرشاء و اتَّبعوا الهوی و باعُوا الدّین بِالدُّنیا و قطعوا الارحام و ضنوا بِالطعام و کانَ الحلم ضعفاً و الظُلم فَخراً و الأمراء فَجره و الوزراء کذبه و الأمناء خؤنه و الأعوان ظلمَه و القرّاء فِسقه و ظَهر الجور و کثرَ الطَلاق و بَدأ الفُجور و قبلت شهاده الزور و شربَ الخُمور و رَکبت الذُکور الذکور و استغنت النساء بالنساء و اتَّخذ الفیء مغنما و الصدقه مغرماً و اتَّقی الأشرار مخافه السنتهم و خروجَ السُفیانی مِن الشام و الیَمانی مِن الیَمن و خَسف بالبیداء بین مَکه و المَدینه و قُتِل غلامَ مِن آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) بین الرُکن و المَقام و صاحَ صائح مِن السَماء بِأنَّ الحق مَعَه و مع اتباعِه»
امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: «زمانی که مردها به زن ها و زن ها به مردها شبیه شوند و زن ها سوار بر زین شوند و مردم بدون نماز از دنیا بروند و از شهوات پیروی کنند و خونریزی را برای خود کوچک بدانند و معاملات ربوی انجام دهند و آشکارا زنا کنند و بناهای زیبا بسازند و دروغ را حلال بشمارند و رشوه بگیرند و از هوای های نفسانی خود تبعیت کنند و دین را به دنیا بفروشند و قطع رحم کنند و در آن زمان حلم و بردباری را ضعف بدانند و ظلم را فخر بشمرند و امیران فاسد گردند و وزرا دروغگو شوند و امینان خائن گردند و دوستان ظلم کنند و قراء فاسق گردند و ظلم وجور ظاهر شود و طلاق زیاد شود و شهادت باطل را قبول کنند و شارب خمر گردند و مردها به مردها اکتفا کنند و زن ها به زن ها راضی گردند و از اشرار به دلیل شر زبانشان بترسند و سفیانی از شام قیام کند و یمانی از یمن قیام کند و در بیداء، بین مکه و مدینه در زمین فرو رود و پسری از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را بین رکن و مقام بکشند و صدایی از آسمان بلند شود که حق با اوست (یعنی؛ با قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و با تابعان او».
۱۹۹. ۴- در منتخب کنزالعمال نوشته ی متقی هندی، مجلد ۵، صفحه ۴۰۷ آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یأتی علی الناس زمان هِمَّتُهُم بُطونُهم و شَرَفُهُم تَباعُهُم، قِبلَتُهُم نِسائُهُم و دینُهم دراهُم و دِنایرهُم اولئِک شرّ الخلق لا خلق لهُم عندالله»
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمانی بر مردم خواهد آمد که تمام همت آنها شکمشان و شرفشان، ثروتشان می گردد، قبله ی آنها زنانشان و دین آنها پول هایشان می شود، اینها بدترین خلق خدا هستند.
۲۰۰. ۵- در البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان نوشته ی متقی هندی، باب ۴ آمده است:
اخرج ابونعیم عن علی قالَ:«لا یَخرُج المهدی حتّی یَقتُل ثلث و یَموت ثلث و یبقی ثلث»
ابو نعیم نقل می کند که امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:«حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام نمی کند مگر این که یک سوم مردم کره ی زمین کشته شوند و یک سوم دیگر بمیرند و یک سوم بمانند».
۲۰۱. ۶- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۱، صفحه ۴۲۷ آمده است:
قوله تعالی ﴿وَلَوْ تَرَی إِذْ فَزِعوا فَلَا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِن مَکانٍ قَریبٍ وَ قَالُوا ءَامَنَّا بِهِ وَ أَنَّی لَهُمُ التَّناوُشُ مِن مَّکانٍ بَعیدٍ﴾ (سبأ: ۵۲-۵۱).
إلی آخر السوره عن الحارس، عَن علی کرم الله وجهه فی هذه الآیه قال: «قبل قیام قائمنا المهدی یَخرُج السُفیانی فَیَملِک قدر حملَ المرءه تِسعَه اشهر و یأتی المدینَه جیشَه حتی اذا انتَهی الی البیداء خسفَ الله به»
از حارث روایت است که حضرت علی (علیه السلام) درباره ی آیات ۵۲ و ۵۱ سوره ی سباء فرمودند: «کمی پیش از ظهور حضرت قائم ما مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (شخصی به نام) سفیانی قیام می کند و به مدت حمل یک زن، یعنی ۹ ماه سلطنت می کند و لشکر او به سمت مدینه حرکت می کند تا به بیداء می رسد (یک میل مانده به ذو الحیفه (مسجد شجره)، بیداء نام دارد که بین مکه و مدینه است) زمانی که به بیداء رسیدند به امر خداوند زمین او را فرو می برد.
۲۰۲. ۷- در کتاب ینابیع الموده، باب ۷۱، صفحه ۴۲۶ آمده است:
«وَ فی سوره الشعراء ﴿إِن نَّشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیهِم مِّنَ السَّمَاءِ ءَایَهً فَظَلَّتْ أَعناقُهُم لَهَا خاضِعینَ﴾ (الشعراء: ۴).
عَن عمر بن حنظله قال سُئلتُ جعفر بن الصادق رضی الله عنه عن علامات قیام القائم. قال: خمسَ علامات قبل قیام القائم علیه السلام الصَّیحه و خروجَ السُّفیانی و الخسَف و قتلَ نفس الزکیه و الیَمانی. قال: فتلوت هذه الآیه. فَقلت له: هی الصیحه؟ قال: نعم..».
عمر بن حنظله گوید: از امام صادق (علیه السلام) دربار ه ی قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرسیدم؛ فرمودند: «پیش از قیام قائم ما پنج علامت خواهد بود:
اول) صیحه ی آسمانی (که صدایی بین زمین و آسمان بلند می شود و همه اهل زمین این صدا را می شنوند.)
دوم) خروج و قیام سفیانی (از نسل ابو سفیان است.)
سوم) فرو رفتن سفیانی و همه ی لشکریانش در زمین.
چهارم) کشته شدن نفس زکیه.
پنجم) قتل یمانی
گوید: آن آیه را خواندم و عرض کردم: این آیه همان صیحه است؟ فرمودند: آری، هر گاه این صیحه ظاهر شود، گردن های دشمنان خداوند متعال خاضع و خاشع و تسلیم شود.
در ذیل این آیه ابی بصیر و ابی الورد هر دو از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده اند که فرمودند: «این آیه درباره ی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نازل شد و منادی به اسم او و اسم پدرش از آسمان ندا می کند».
۲۰۳. ۸- در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان نوشته ی علاء الدین متقی هندی، باب چهارم چنین آمده است:
عَن ابی عبد الله الحسین بن علی قال: «للمهدی خَمس علامات؛ السفیانی و الیمانی و الصیحه مِن السماء و الخسف بِالبیداء و قتل نفس الزکیه».
امام حسین (علیه السلام) فرمودند: برای قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و قبل از قیام ایشان پنج علامت است:
اول) خروج سفیانی
دوم) قتل یمانی
سوم) صیحه ی آسمانی
چهارم) فرو رفتن سفیانی با لشکریانش در بیداء
پنجم) قتل نفس زکیه
۲۰۴. ۹- در کتاب الفِتَن و المَلاحِمْ نوشته ی ابو عبد الله نعیم بن حَمّاد مَرْوزی، باب تَسمیه الفتن الّتی هی کائنه، صفحه ۲۹ آمده است:
حدثنا الوَلید بن مسلم، عن اسماعیل بن رافع، عَمَّن حدَّثه، عن أبی سعید الْخُدْریّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «سَتَکونُ بَعدی فِتَنٌ مِنْها فِتْنَهُ الْأَحْلاس، یَکونُ فیها حَرْبٌ وَهَرَبٌ، ثُمَّ بَعْدَها فِتَنٌ أَشَدُّ مِنْها، ثُمَّ تَکونُ فِتْنَهٌ کُلَّما قیلَ اَنْقَطَعَتْ تَمادَتْ، حتّی لا یَبْقی بَیْتٌ إلّا دَخَلَتْهُ وَ لا مُسْلِمٌ الّا صَکَّتْهُ، حَتّی یَخْرُجَ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتی».
۲۰۵. ۱۰- در الْمُصَنَّف نوشته ی عبد الرزاق صنعانی، مجلد ۱۱، باب المهدی، صفحه ۳۷۱، حدیث ۲۰۷۷۰ آمده است:
أخْبرنا عبد الرزاق قال: أخبرنا مَعْمَرُ، عن ابی هارون، عن معاویه بن قُرَّهَ، عن ابی الصدیق الناجی، عن ابی سعید الخُدری: ذکر رسول الله (صلی الله علیه و آله): «بَلاءٌ یُصیبُ هذِهِ الْاُمَّهَ، حتّی لا یَجِدَ الرَّجُلُ مَلْجَأً یَلْجَأُ الیه مِنَ الظُلم فَیَبعث الله رَجُلاً مِنْ عِتْرَتی من اهل بیتی..».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بلایی نصیب این امت می شود (که بسیار شدید است) تا آنجا که مسلمانان مردی را نمی یابند که ملجأ و مأوای آنها شود و از ظلم ظالم به او پناه ببرند. پس خداوند مردی از عترت و اهل بیت من را برمی انگیزاند».
۲۰۶. ۱۱- در کتاب الْمُصَنَّف فی الاحادیث و الآثار نوشته ی حافظ عبد الله بن محمد بن ابی شَیْبه، مجلد ۸، صفحه ۶۷۸، حدیث ۱۸۵ آمده است:
ابی معاویه، عن الأعْمَش، عن عَطِیَّه، عن ابی سعید قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَخْرجُ رَجُلٌ مِنْ أَهل بیتی عِنْدَ انْقِطاعٍ مِنَ الزَّمانِ و ظُهورِ مِنَ الْفِتَنِ یَکونُ عَطاؤُهُ حَثیاً».
ابی معاویه از اعمش و او از عطیه و او از ابی سعید خدری روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردی از اهل بیت من پس از گذشت زمان و ظاهر شدن فتنه ها قیام می کند و بخشش او بسیار زیاد است».
۲۰۷. ۱۲- در کتاب المُعْجَم الاوسط نوشته ی حافظ ابو القاسم سلیمان بن احمد طبرانی، مجلد ۵، صفحه ۳۳۸، حدیث ۴۶۶۳ آورده است:
حدثنا عبد الرحمن بن عُمَرٍ و أبو زُرْعَه قال: حدثنا ابو الیمان قال: حدثنا اسماعیل بنُ عَیّاش، عن المُثنّی بن الصَّبّاحِ، عن عمرو بن دینارِ المَکّی، عن سعید بن المسیّب، عن طَلحه بن عبیدالله، عن النَّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «سَتکُونُ فِتْنَهٌ لا یَهْدأُ منها جانبٌ، حتّی یُنادٍ مِنْ السماءِ اِنَّ امیرَکُمْ فلان».
سعید بن مسیب از طلحه بن عبید الله و او از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به زودی فتنه ای (در میان امت) برپا می شود که هیچ کس هیچ پناهگاهی برای نجات از آن نمی یابد؛ تا آنجا که منادی از آسمان ندا می دهد که همانا امیر و فرمانده شما فلانی است».
۲۰۸. ۱۳- در کتاب الفِتَن و المَلاحِمْ نوشته ی ابو عبد الله نعیم بن حَمّاد مَرْوزی، باب اجتماع الناس بمکه و بیعَتُهم للمهدی فیها، صفحه ۱۹۰ آمده است:
حدثنا ابو یوسُف المقدسی، عن عبد الملک بن ابی سلیمان، عن عمرو بن شُعیب، عن ابیه، عن جده قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «فی ذِی القَعْدهٍ تَجاذُبُ الْقَبائِلٍ وَ عامئذٍ یُنْهَبُ الْحاج فَتَکونُ مَلْحَمَهَ بِمِنی فَیکثُرُ فیها الْقَتْلی وَ تُسْفَکُ فیها الدِّماءُ حتّی تَسیلَ دِماؤُهُمْ عَلی عَقَبَهِ الْجَمْرَهٍ حتّی یَهْرُبُ صاحِبُهُم فیوتی بین الرکن و المقام فَیُبایَعُ و هو کاره..».
۲۰۹. ۱۴- در کتاب المستدرک علی الصحیحین نوشته ی ابو عبد الله حاکم نیشابوری، مجلد ۴، صفحه ۵۰۳ آورده است:
أخبرنی محمد بن المُؤَمَّل، حدثنا الفضل بن محمد، حدثنا نُعَیْمُ بن حَمّاد، حدثنا أبو یوسف المقدسی، عن عبد الملک بن ابی سلیمان، عن عَمْرو بن شعیب، عن ابیه، عن جده قال: قال رسول الله: «فی ذِی القَعْدهٍ تَجاذَبُ الْقَبائِلُ وَ تُغادِر فَیُنْهَبُ الْحاجُّ فَتَکونُ مَلْحَمَه بِمِنی یَکْثُرُ فیها الْقَتْلی وَ یَسیلُ فیها الدِّماءُ حَتّی تَسیلَ دِماؤُهُمْ عَلی عَقَبَهِ الْجَمْرَهِ حتّی یَهْرُبَ صاحِبُهُم».
۲۱۰. ۱۵- در المعجم الاوْسَط، مجلد ۴، صفحه ۵۳۸، حدیث ۳۹۱۷ آمده است:
حَدَّثنا عَلِیُّ بنُ سَعیدٍ الرّازِیُّ قال: حَدَّثنا عَلِیُّ بنُ الحسنِ الخَواصُّ، قال: حَدَّثنا زَیْدُ بنُ أبی الزَّرْقاء، حَدَّثنا ابنُ لَهیعَهَ قالَ: حَدَّثنا عَیّاشُ بْنُ عَبّاسٍ القِتْبانِیُّ، عَن عبدِ الله بنِ زُرَیْرٍ الغافِقِیِّ، عَنْ عَلِیِّ بن أبی طالبٍ، أنّ رَسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکُونُ فی آخِرِ الزَّمانِ فِتْنَهٌ تُحَصِّلُ النّاسَ کَما یُحَصَّلُ الذَّهَبُ فی الْمَعْدِنِ، فَلاتَسُبُّوا أهْلَ الشّامِ، ولکنْ سُبُّوا أشْرَارَهُمْ، فَإنَّ فیهِمُ الْأَبْدالَ، یُوشِکُ أنْ یُرْسَلَ عَلی أهْلِ الشّامِ [سَببٌ مِنَ السَّماءِ] سَبَبٌ، فَیُفَرِّقُ جَماعَتَهُمْ حَتّی لَوْ قاتَلَهُمُ الثَّعالِبُ غَلَبَتْهُمْ، فَعِنْدَ ذلِکَ یَخْرُجُ خارِجٌ مِنْ أهْلِ بَیْتِی فی ثَلاثِ رایاتٍ، المُکْثِرُ یَقُولُ: هُمْ خَمْسَهَ عَشَرَ أَلْفاً، وَ الْمُقِلُّ یَقُولُ: هُمْ اثْنا عَشَرَ ألفاَ، أَمارَتُهُمْ: أَمِتْ أَمِتْ، یَلْقَوْنَ سَبْعَ رایاتٍ، تَحْتَ کُلِّ رایَهٍ مِنْها رَجُلٌ یَطْلُبُ الْمُلْکَ، فَیَقْتُلُهُمُ اللهُ جَمیعاً، وَ یَرُدُّ اللهُ إِلی الْمُسْلِمینَ أُلْفَتَهُمْ وَ نِعْمَتَهُمْ وَ قاصِیَهُمْ وَدانِیَهُمْ».
۲۱۱. ۱۶- در المعجم الاوْسَط، مجلد ۱، صفحه ۲۰۳، حدیث ۳۹۳ آمده است:
حَدَّثَنا أحمدُ بنُ رِشْدین قال: حَدَّثنا محمدُ بنُ سُفیان الحَضْرَمِیُّ قالَ: حَدَّثَنا ابنُ لَهیعَهَ عَن عَیّاشُ بْنُ عَبّاس و عبدِ الله بنِ هُبَیْرَهَ و الحارث بن یَزیدَ، عَن عبد الله رَزین، عَنْ عَلِیِّ بن أبی طالبٍ قال: قالَ رَسول اللهِ (صلی الله علیه و آله): «یَکُونُ فی آخِرِ الزَّمانِ فِتْنَهٌ یُحَصِّلُ النّاسُ فیها کَما یُحَصَّلُ الذَّهَبُ وَ الفِضَّهُ فی الْمَعْدِنِ».
۲۱۲. ۱۷- در کتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ی نُعَیْم بن حَمّاد، صفحه ۱۹۴ آمده است:
حَدَّثَنا رِشْدین، عَن ابنِ لَهیعَهَ، عَن عَیّاشُ بْنُ عَبّاس الزرقی، عَن ابنِ زُرَیْرٍ، عَن عَلِیٍّ قالَ: یا رسول اللهِ (صلی الله علیه و آله)، عَلی أَهْلِ الشّامِ مَنْ یُفَرِّقُ جَماعَتَهُمْ حَتّی لَوْ قاتَلَهُمُ الثَّعالبُ غَلَبَتْهُمْ وَ عِنْدَ ذلِکَ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أهْلِ بَیْتِی فی ثَلاثِ رایاتٍ، المُکْثِرُ یَقُولُ: «خَمْسَهَ عَشَرَ أَلْفاً، وَ الْمُقِلُّ یَقُولُ: اثْنا عَشَرَ ألفاَ، أَمارَتُهُمْ: أَمِتْ أَمِتْ، عَلی رایَهٍ مِنْها رَجُلٌ یَطْلُبُ الْمُلْکَ، أَوْ یَبتَغی له المُلْک، فَیَقْتُلُهُمُ اللهُ جَمیعاً، وَ یَرُدُّ اللهُ عَلَی الْمُسْلِمینَ اُلْفَتَهُمْ وَ قاصِیَهُمْ وَیزاربهم».
قسمت بیست و چهارم: خروج پرچم های سیاه از خراسان (علامت قبل از ظهور)
۲۱۳. ۱- در سنن ترمذی، مجلد۳، (آخر کتاب الفتن)، صفحه ۳۶۲، حدیث ۲۳۷۱ و عارضه الاحوذی بشرح صحیح الترمذی، مجلد۹، صفحه ۱۲۲ به روایت ابو هریره آمده است:
حَدَّثنا قتیبهُ اُخْبِرَنا رشْدین بن سعید، عن یونس، عن ابن شهاب انوهری، عن قبیضه، عن ابن ذُؤیب، عن ابی هریره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «تَخْرُجُ مِن خراسانَ رایاتٌ سُودٌ لَا یَرُدُّها شَیءٌ حتّی تُنصَبَ بِایلیاءَ».
ابو هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از خراسان پرچم های سیاه خارج می شود و پیش می روند، هیچ چیز آنها را برنمی گرداند تا آن که (پرچم ها) در «ایلیا» نصب شوند».
۲۱۴. ۲- در الفتن و المَلاحم نوشته ی نُعیم بن حَمّاد صفحه ۱۱۹ به روایت ابو هریره آمده است:
حَدَّثنا قُتیبه بن سعید، حَدَّثنا رشْدین بن سعید، عن یونس، عن یزید الأیْلی، عن ابن شهاب، عن قبیضهَ بن ذُؤَیبٍ، عن ابی هریره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «تَخْرُجُ مِنْ خُراسان رایاتٌ سُودٌ لایَرُدَّها شیءٌ حَتّی تُنصَبَ بایلیاء یعنی بیت المقدس».
ابو هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از خراسان پرچم های سیاه خارج می شود؛ هیچ چیز اینها را برنمی گرداند تا این که پرچم ها در «ایلیا» یعنی بیت المقدس نصب شوند».
۲۱۵. ۳- در مسند امام احمد حنبل، مجلد۲، صفحه ۳۶۵ به روایت ابو هریره نوشته شده است:
حَدَّثنا عبد الله، حَدَّثنا ابی، حَدَثنا یحیی بن غَیلانَ و قُتیبهُ بن سعید قالا: حَدَّثنا رِشْدین بن سعد، قال: یحیی بن غیلان فی حدیثه: حدثنی یونس بن یزید، عن ابن شهاب، عن قبیضه، عن ابی هریره، عن رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «یَخْرُجُ مِنْ خُراسان رایاتٌ سُودٌ لایَرُدَّها شیءٌ حَتّی تُنصَبَ بایلیاء».
ابو هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از خراسان پرچم های سیاه خارج می شوند و هیچ چیز اینها را برنمی گرداند تا این که در ایلیا نصب شوند».
۲۱۶. ۴- در الکامل، مجلد ۳، صفحه ۸۵ به روایت ابو هریره آمده است:
حَدَّثنا احمد بن حَفْصٍ السعدی، حَدَّثنا سُوَید بن سعید، حَدَّثنا داود بن عبد الجبارالأوْدِیّ، عن ابی شراعه، عن ابی هریره قال: رسول الله (صلی الله علیه و آله): «اذا اقْبَلَتِ الرّایاتُ السُودُین قِبَلِ المشرق لا یَرُدّها شَیءٌ حتی تُنصَبَ بایلیاء».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هنگامی که پرچم های سیاهی از مشرق به سوی شما می آیند، هیچ چیز اینها را برنمی گرداند تا در ایلیا نصب شوند».
۲۱۷. ۵- در کتاب دلائل النبوه و معرفه أحوال صاحب الشریعه نوشته ی ابو بکر بن حسین بیهقی مجلد ۶، صفحه ۵۱۶ به روایت ابی هریره آمده است:
أخبرنا ابو عبد الله الحافظ و أبو صادقٍ محمد بن ابی الفوارس العَطّار قالا حَدَّثنا ابو العباس محمد بن یعقوب، حَدَّثنا محمد بن اسحاق، حَدَّثنا عبد الله بن یوسف، حَدَّثنا رشدین بن سَعد، عن یونس بن یَزید، عن ابن شهاب، عن قبیضه بن ذُؤَیْب، عن ابی هریره، عن النبی (صلی الله علیه و آله): «تَخْرُجُ رایاتٌ سُودٌ مِن خُراسان لا یَرُدها شَیءٌ حتّی تُنْصَبَ بایلیاء».
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پرچم های سیاه از خراسان خارج می شوند؛ هیچ چیز اینها را برنمی گرداند تا این که این پرچم ها در ایلیا نصب شوند».
۲۱۸. ۶- در کتاب میزان الاعتدال فی نَقد الرِّجال نوشته ی ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان ذَهَبی، مجلد ۲، صفحه ۱۰، شماره ۲۶۲۲ آمده است:
داود بن عبد الجبار الکوفی المؤذّن، عن التابعین...، عن ابی شراعه، عن ابی هریره... مرفوعاً: «اِذا أقْبَلَتِ الریاتُ السُودُیِنْ قِبَلِ المشرق فلا یَرُدُّها شیءٌ حتی تُنْصَبَ بایلیاء».
«هنگامی که پرچم های سیاهی از مشرق به سوی شما می آیند، هیچ چیز اینها را برنمی گرداند تا در ایلیا نصب شوند».
۲۱۹. ۷- در سنن ابن ماجه، مجلد ۲، صفحه ۱۳۶۷، حدیث ۴۰۸۴ و در کنز العمال نوشته ی علامه متقی هندی، مجلد ۱۴، صفحه ۲۶۳، حدیث ۳۸۶۵۸ و در المسند الجامع، مجلد۳، صفحه ۳۴۵، حدیث ۲۰۶۵ (به روایت ثوبان هاشمی) آمده است:
حَدَّثنا محمد بن یَحیی و احمد بن یوسف قالا: حَدَّثنا عبد الرّزّاق، عن سُفیان الثّوْرِیِّ، عن خالدٍ الحَذّاءِ، عن أبی قِلابه، عن أبی أسماءَ الرَّحَبیِّ، عن ثَوبانَ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَقْتَتِلُ عِنْدَ کَنْزکُم ثَلاثَهٌ کُلُّهُمُ اِبنُ خَلیفهٍ، ثُمَّ لا یَصیرُ إلی واحِدٍ مِنْهُمْ. ثُمَّ تَطلُعُ الرَّایاتُ السُّودُ مِن قِبَلِ المَشرقِ، فَیَقْتُلوُنَکُمْ قتلاً لَمْ یُقْتَلْهُ قَوْمٌ»
ثُمَّ ذَکَرَ شَیئاً لا أحْفَظُهُ فقال: «فَإذا رَأیتُمُوه فَبایعُوه و لَو حَبْواً علی الثَّلْجِ، فَإِنَّهُ خلیفَهُ اللهِ الْمَهْدِیُّ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در نزد گنج شما سه نفر باهم می جنگند که هر سه نفرشان پسر خلیفه هستند، سپس نمی شود (زنده نمی ماند) الّا یکی از ایشان. سپس پرچم های سیاه از طرف مشرق (ظاهراً ایران و خراسان) بیرون می آید، پس با شما می جنگند، جنگی که چنان جنگی را هیچ قومی نکرده باشد». سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبی را بیان کردند که آن را حفظ نکردم. پس فرمودند: «هنگامی که او را دیدید پس با او بیعت کنید «وَ لَوْ حبواً علی الثلج» حتی اگر شده روی برف بروید و این بیعت را انجام دهید، پس به درستی که او خلیفه ی خدا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۲۲۰. ۸- در کتاب المستدرک علی الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری، مجلد ۴، صفحه ۴۶۳ به روایت ثوبان هاشمی آورده است:
أخبرنا أبو عبد الله الصَفّار، حَدَّثنا محمد بن ابراهیم بن أرُومه، حَدَّثنا الحسین بن حَفْضْ، حَدَّثنا سُفیان، عن خالِدٍ الحَذّاءِ، عن أبی قِلابهَ، عن أبی اسْماءِ، عن ثُوبان (الهاشمی) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَقْتَتِلُ عِنْدَ کَنْزکُم ثَلاثَهٌ کُلُّهُمْ اِبنُ خَلیفهٍ، ثُمّ لا یَصیرُ إلی واحِدٍ مِنْهُمْ. ثُمَّ تَطلُعُ الرّایاتُ السُّودُ قِبَلِ المشرقِ، فَیُقاتِلونَکُمْ قِتالاً لَمْ یُقاتِلْهُ قَوْمٌ» ثُمَّ ذَکَرَ شَیئاً، فقال: «إذا رَأیتُمُوه فَبایِعُوه و لوْ حَبْواً علی الثَّلْجِ، فَإِنَّهُ خلیفَهُ اللهِ الْمَهْدِی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در نزد گنج شما سه نفر را می کشد که هر سه نفرشان پسر خلیفه هستند، سپس نمی شود الّا یکی از ایشان. سپس پرچم های سیاه از طرف مشرق (ظاهراً ایران و خراسان) بیرون می آید، پس با شما می جنگند، جنگی که چنان جنگی را هیچ قومی نکرده باشد». سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبی را بیان فرمودند که آن را حفظ نکردم. پس فرمودند: «هنگامی که او را دیدید پس با او بیعت کنید «وَ لَوْ حبواً علی الثلج» حتی اگر شده روی برف بروید و این بیعت را انجام دهید، پس به درستی که او خلیفه ی خدا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۲۲۱. ۹- در کتاب دلائل النبوه و معرفه أحوال صاحب الشریعه نوشته ی ابو بکر احمد بن حسین بیهقی، مجلد ۶، صفحه ۵۱۵ آمده است:
أخبرنا أبو عبد الله الحافظ، أخبرنا أبو عبد الله بن محمد بن مَخْلَد بن أبان الجوهری ببغداد، حَدَّثنا عبد الله بن احمد بن ابراهیم الدِّوْرَقِیّ، حَدَّثنا یعقوب بن حمید بن کاسب، حَدَّثنا عبد الرَّزّاق، أخبرنا الثَوْرِیّ، عن خالدٍ الحَذّاءِ، عن ابی قِلابهَ، عن ابی أسماءِ، عن ثّوبان (الهاشمی) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یقْتَتِلُ عِندَ کَنْزِکُمْ هذِهِ ثَلاثَهٌ کُلُّهُمْ وَلَدُ خَلیفهٍ لا تَصیرُ إلی واحدٍ مِنهُمْ ثُمَّ تُقْبِلُ الرّایاتُ السُّودُین خُراسان فَیَقْتُلونَکُمْ مَقتلهً لَمْ تَروانِتلَها». ثُمَّ ذَکَرَ شیئاً: «فَإذا کانَ ذلِکَ فَأتُوهُ و لَوْ حَبواً علی الثَّلج، فَإنَّهُ خَلیفهَ الله».
وَ فی روایه ابن عَبْدان: «ثُمَّ تَجیءُ الرّایاتُ السُودُ فیقتُلونَکُمْ قَتَلاً لَمْ یَقْتُلُهُ قَوْمٌ، ثُمَّ یَجیءُ خَلیفَهُ اللهِ الْمَهْدِیُّ فاذا سمِعْتُمْ بِهِ فَأتُوُهُ، فَبایِعوُهُ، فَإنَّهُ خَلیفَهُ الله المهدیّ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در نزد گنج شما سه نفر را می کشد که هر سه نفرشان پسر خلیفه هستند، سپس نمی شود الّا یکی از ایشان. سپس پرچم های سیاه از طرف مشرق (ظاهراً ایران و خراسان) بیرون می آید، پس با شما می جنگند، جنگی که چنان جنگی را هیچ قومی نکرده باشد». سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مطلبی را بیان فرمودند که آن را حفظ نکردم. پس فرمودند: «هنگامی که او را دیدید پس با او بیعت کنید «وَ لَوْ حبواً علی الثلج» حتی اگر شده روی برف بروید و این بیعت را انجام دهید، پس به درستی که او خلیفه ی خدا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۲۲۲. ۱۰- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۵، صفحه ۲۷۷ آمده است:
حَدَّثنا عبد الله، حَدَّثَنی أبی، حدَّثنا وَکیع، عن شَریک، عن علی بن زید، عن ابی قلابه، عن ثوبان (الهاشمی): قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «إذا رَأیتُمُ الرّایاتِ السُّود قَدْ جاءَتْ مِنْ قِبَلِ خُراسانَ فَائتُوها، فَإِنَّ فیها خلیفه الله المهدی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هنگامی که پرچم های سیاه را دیدید که از طرف خراسان آمدند، پس آن را بگیرید، به درستی که خلیفه ی خدا بین آنهاست».
۲۲۳. ۱۱- در سنن ابن ماجه، باب خروج المهدی، مجلد ۲، صفحه ۱۳۶۶، حدیث ۴۰۸۲ آمده است:
حدثنا عثمان بن ابی شیبه، حدثنا معاویهُ بن هِشام، حدثنا علیُّ بن صالح، عن یَزید بن ابی زیاد، عن ابراهیم، عن عَلْقَمَه، عن عبد الله قال: بَیْنَما نحنُ عندَ رَسول الله (صلی الله علیه و آله) إِذا أَقْبَلَ فِتیَهٌ مِنْ بنی هاشمٍ فَلَمّا رَآهُ النَّبیُّ (صلی الله علیه و آله) اغرَوْرَقَتْ عَیناهُ و تَغَیّرَ لَوْنُهُ قال: فَقُلْتُ: ما نَزَالُ نَرَی فی وَجْهِکَ شَیئاً نکْرَهُهُ! فَقالَ: إِنَّا أهْلُ بَیْتٍ اختارَاللهُ لَنَا الآخِرَهَ عَلیَ الدُّنیا وَ إِنَّ أهلَ بَیْتی سَیَلْقَوْنَ بَعْدی بَلاءً و تَشْریداً و تَطْریداً حَتّی یَأتِیَ قَوْمٌ مِن قِبَلَ اَلمَشْرِق مَعَهُمْ رایاتٌ سودٌ. فَیَسْأَلُونَ الخَیْرَ فَلا یُعْطَوْنَهُ فَیُقاتِلونَ فَیُنْصَرونَ، فَیِعْطَونَ ما سَألُوا فَلا یَقْبَلُونهُ حتّی یَدْفَعوها إلی رَجُلٍ مِنْ أهْلِ بَیْتی فَیَمْلَؤُها قِسطاً کَما مَلَؤَوها جَوْرَاً فَمَنْ أدْرَکَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَلْیَأتِهِمْ و لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ».
در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که جوانی از بنی هاشم آمد پس وقتی پیغمبر او را دید (حالت) چشمانشان منقلب شد (وقتی به انسان غمی برسد، آن غم برچهره و چشمان او تاثیر می گذارد) و رنگ چهره ی ایشان عوض شد. سپس راوی می گوید که عرض کردم (ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) من همواره در چهره ی شما چیز ناراحت کننده ای می بینم. پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همانا ما اهل بیتی هستیم که خدا برای ما آخرت را بر دنیا اختیار کرده است و همانا بعد از من به اهل بیتم بلا، سختی و انزوا می رسد تا جایی که قومی از جانب مشرق که همراهشان پرچم های سیاه رنگ است، برمی خیزند. پس این قوم امر خیر را طلب می کنند ولی (خیر را) به آنها نمی دهند. پس آنها مبارزه می کنند و یاری می شوند و به آنها آنچه می خواستند، اعطا می شود، ولی (بعضی از مردم نادان و دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) آنان را قبول نمی کنند تا این که (آن بلاها، سختی ها، رنج ها و انزواها) به وسیله ی مردی از اهل بیت من دفع می شود پس آن (زمین) را پر از قسط می کند همان طور که پر از جور شده بود. پس هر کس از شما او را درک کرد، به او بپیوندد حتی اگر لازم شد بر روی برف بروید».
ابن کثیر در کتاب النهایه، أو الفتن و الملاحم، مجلد ۱، صفحه ۲۸ پس از نقل حدیث فوق می گوید: «و فیه دلاله علی ان یَکون المهدیّ بعد دوله إبن عباس و أنّه یَکون من اهل البیت و من ذُرّیَّه فاطمه بنت رسول الله (صلی الله علیه و آله)».
۲۲۴. ۱۲- در الفتن و الملاحم نوشته ی نعیم بن حمّاد، صفحه ۱۷۴ آمده است:
حدثنا محمد بن فُضَیْل و عبد الله بن ادریس و جریر، عن یَزید بن أبی زیادٍ، عن إبراهیمَ، عَن عَلْقَمهَ، عَن عبد الله قال: بَیْنَما نحنُ عندَ رَسول الله علیه السلام اذ ْجاءَ فِتْیهٌ منْ بنی هاشمٍ، فَتَغَیّرَ لَوْنَهُ فَقُلْنا: یا رسول الله، ما نَزالُ نَری فی وَجْهِکَ شَیئاً نَکْرَهُهُ! فَقالَ: «انّا أهْلُ بَیْتِ اختارَاللهُ لَنَا الآخِرَهَ عَلیَ الدُّنیا و اِنَّ أهلَ بَیْتی هؤُلاءِ سَیُقْتَلُوْنَ بَعْدی بَلاءً وتَطْریداً و تَشْریداً حَتّی یَأتِیَ قَوْمٌ مِن ها هُنا مِنْ نَحْوِ اَلمَشْرِقِ اصْحابُ رایاتٍ سودٍ یَسْأَلُونَ الحَقَّ فَلا یُعْطَوْنَهُ مَرَّتَیْنِ أو ثَلاثاً فَیُقاتِلونَ فَیُنْصَرونَ، فَیِعْطَونَ ما سَألُوا فَلا یَقْبَلْوها حتّی یَدْفَعوها إلی رَجُل مِنْ أهْل بَیْتی فَیَمْلَأُها عَدلاً کَما مَلَؤُوها ظُلماً فَمَنْ أدْرَکَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَلْیَأتِهِمْ و لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ، فَانَّهُ المَهدِیّ».
۲۲۵. ۱۳- در الکامل نوشته ی ابن عَدِیّ، مجلد ۴، صفحه ۲۲۸، شماره ۱۰۴۶ و میزان الاعتدال، مجلد ۲، صفحه ۴۱۶، حدیث ۴۲۹۵ و لسان المیزان، مجلد ۳، صفحه ۲۸۲، حدیث ۱۱۹ آمده است:
و قال [ابن عَدِیّ]: حدثنا علیُّ بن سعیدبن بشیر، حدثنا عبد الله بن داهر بن یحیی الرّازِیُّ، حدثنی ابی، عَن ابن أبی لیلی، عن الحَکَمَ بن عُتَیْبَه، عن ابراهیمَ، عن عَلْقَمهَ و الاسود، عن عبد الله بن مسعودٍ قال: بَیْنَما نحنُ عندَ رَسول الله (صلی الله علیه و آله) أقْبَلَ نَفَرٌ منْ بنی هاشمٍ اَوْ فِتیهٌ فَلَمّا رَآهُمُ أحْمَرَّ لَوْنَهُ أو اَحْمَرّ وَجْهُهُ و اغرَوْرَقَتْ عَیناهُ فَقُلْتُ: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله)، وَاللهِ ما نزالُ نَری فی وَجْهِکَ ما تکرَهُ! فَقالَ: «إنّا أهْلُ بَیْتٍ اختارَاللهُ لَنَا الآخِرَهَ عَلیَ الدُّنیا و اِنَّ أهلَ بَیْتی هؤُلاءِ سَیَلْقَوْنَ بَعْدی بَلاءً و تَطْریداً و تَشْریداً حَتّی یَجیءِ قَوْمٌ هاهُنا مِن قِبَلِ اَلمَشْرِقِ اصحابُ رایاتٍ سودٍ یَسْأَلُونَ الحقَّ فَلا یُعْطَوْنَهُ ثُمَّ یَسْأَلونَ الحقَّ فلا یُعْطَونَهُ- قال ذلک مَرَّتین أوْ ثلاثاً- فَیُقاتِلونَ فَیُنْصَرونَ، فَیِعْطَونَ ما سَألُوا فَلا یَقْبَلْونَ ثُمَّ یُعْطَوْنَ ما سأَلوا فَلا یَقْبَلونَهُ- قال ذلک مرَّتین أوْ ثلاثاً-حتّی یَدْفَعوها إلی رَجُل مِنْ أهْل بَیْتی فَیَمْلَأُها قِسطاً کَما مَلِئَتْ ظُلْمَاً أوْ کَما مَلَؤها ظُلْماً فَمَنْ أدْرَکَ مِنکُمْ ذلِکَ الزَّمان فَلیَجَئهُم وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ».
۲۲۶. ۱۴- در المستدرک علی الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری، مجلد ۴، صفحه ۴۶۴ با دو طریق نقل شده است:
أخبرنی أبوبکر بن دارِم الحافظُ بِالکوفه، حدثنا محمد بن عثمان بن سعیدٍ القُرَشِیُّ، حدثنا یزید بن محمد الثَّقَفِیُّ، حدثنا حبان بن سَدیر، عَن عمرو بن قَیس المُلائیّ، عن الحَکَم، عن إبراهیمَ، عن عَلْقَمَه بن قَیسٍ و عَبیدَه السَّلْمانِیّ، عن عبد الله بن مسعودٍ قال: أَتینا رسول الله (صلی الله علیه و آله)، فخَرجَ إلَینا مُسْتَبْشِراً یُعْرَفُ السُّرورُ فی وَجْهِه، فما سَألناهُ عَن شَیءٍ إلّا أَخْبَرَنا بِه وَلا سَکَتنا إلّا ابتَدَأَنا، حتّی مَرَّتْ فِتْیَهٌ مِن بنی هاشمٍ فیهم الحَسَنُ و الحُسَیْنُ، فلمّا رَآهُم التَزَمَهُم وَانهَمَلَتْ عَیْناهُ، فَقُلْنا: یا رسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله)، ما نَزالُ نَری فی وَجْهِکَ شَیْئاً نَکْرَهُهُ! فقال: «إنّا أهْلُ بَیْتٍ اخْتارَاللهُ لَنا الآخِرَهَ عَلَی الدُّنْیا، وَ إنَّهُ سَیَلْقی أهلُ بَیْتی مِنْ بَعْدی تَطْریداً وَ تَشْریداً فی الْبلادِ، حَتّی تَرفعَ رایاتٌ سودٌ مِنَ الْمَشْرق، فَیَسْألونَ الْحَقَّ فَلا یُعْطونَهُ، ثُمَّ یَسأَلونَهُ فَلا یُعْطوْنَهُ، ثُمَّ یَسأَلونَهُ فَلا یُعْطوْنَهُ، فَیُقاتِلونَ فَیُنْصَرونَ، فَمَنْ أدْرَکَهُ مِنْکُمْ أو مِنْ أَعْقابِکُم فَلْیَأتِ إِمامَ أَهْل بَیتی وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ؛ فَإنَّها رایات هُدیً یَدْفَعونَها إلی رَجُلٍ مِنْ أهْلِ بَیْتی، یواطئءُ اسْمُهُ اسْمی وَ اسمُ أبیهِ اسْمَ أبی، فَیَمْلِکُ الْأَرْضَ فَیَمْلَؤُها قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرَاً وَ ظُلْماً».
۲۲۷. ۱۵- در اخبار اصفهان، مجلد ۲، صفحه ۱۲ آمده است:
حدَّثَنا أحمد بن إسحاقَ، حدَّثنا علیُّ بن الوزیر، حدَّثنا اسماعیل بن موسی السُّدِّیُّ، حدَّثنا عمرو ابنُ القاسم، عن یَزیدَ بن أبی زِیادٍ، عن ابراهیمَ، عن عَلْقَمَهَ، عن عبد الله قال: کُنّا جلوساً عند النَّبِیّ (صلی الله علیه و آله) فَرأَینا فی وَجْهِهِ شَیْئاً کَرِهْناهُ فَقُلْنا: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله)، ما نَزالُ نَری فی وَجْهِکَ الشَّیءَ نَکْرَهُهُ فَما ذاک؟! قال: «إنّا أهْلُ بَیْتٍ اخْتارَاللهُ لَنا الآخِرَهَ عَلَی الدُّنْیا، وَ إنَّ أَهلَ بَیْتی سَیَلْقَوْنَ بَعْدی أَثَرَهً تَطْریداً وَ تَشْریداً».
۲۲۸. ۱۶- در میزان الاعتدال، مجلد ۴، صفحه ۴۲۳، شماره ۹۶۹۵ ترجمه ی یزید بن أبی زیاد آمده است:
قال: العُقَیْلِیّ: حدّثناه (حدیث الرّایات) محمد بن اسماعیل، حَدَّثَنا عَمْرو بن عَوْن، أخبرنا خالد بن عبد الله، عن یَزیدَ بن أبی زیادٍ، عن إبراهیمَ، عن عَلْقَمَهَ، عن عبد الله، قال: کُنّا جلوساً عند النَّبِیّ (صلی الله علیه و آله) إذ جاءَهُ فِتْیَهٌ مِن قُرَیْشٍ، فَتَغَیَّر لَوْنُه، فقُلْنا: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله)، إنّا لا نَزال نَری فی وَجْهِکَ الشَّیءَ تَکرَهُه! فقال: «إنّا أهْلُ بَیْتٍ اخْتارَاللهُ لَنا الآخِرَهَ عَلَی الدُّنْیا، وَ إنَّ أَهلَ بَیْتی سَیَلْقَوْنَ بَعْدی أَثَرَهً تَطْریداً وَ تَشْریداً حَتّی یَجیءَ قَوْمٌ مِنْ هاهُنا- و أومَأَ بِیَدهِ نحو المشرِق- أصحاب رایاتٍ سُودٍ- یَسْأَلونَ الْحَقَّ وَ لا یُعْطَوْنَهُ- مَرَّتَیْنِ أو ثَلاثاً- فَیُقاتِلونَ، فَیُعْطَوْنَ ما سَأَلوا فَلا یَقْبَلُونَ حَتّی یَدْفَعوها إلی رَجُلٍ مِنْ أهْلِ بَیْتی، یَمْلَأُها عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، فَمَنْ أَدْرَکَ ذلِکَ مِنْکُمْ فَلْیَأْتِهِ وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْجِ».
۲۲۹. ۱۷- در میزان الاعتدال، مجلد ۳، صفحه ۲۸۴، شماره ۶۴۲۴ ترجمه ی عمرو بن قاسم آمده است:
عَبّاد بن یَعقوب و اسماعیل بن بنت السُّدِّیَّ قالا: أَخَبَرنا عمرو بن القاسم التّمّارُ، عن یَزیدَ بن أبی زِیادٍ، عن إبراهیمَ، عن عَلْقَمَهَ، عن عبد الله مرفوعاً: «إذا رَأَیّتُمُ الرّایاتِ السُّودَ قَدْ خَرَجَتْ فَأْتوها وَ لَوْ حَبْواً عَلَی الثَّلْج».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هنگامی که پرچم های سیاه را دیدید که خارج شدند، پس آن را بگیرید، حتی اگر شده روی برف بروید».
۲۳۰. ۱۸- در لسان المیزان، مجلد ۲، صفحه ۱۶۶ ترجمه ی حِبّان بن مدیر صَیْرفیّ کُوفیّ آمده است:
روی عن عمرو بن قیسٍ، عن الحسن، عن أبی عُبیدَه، عن عبد الله، اَنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «إذا أقْبَلتِ الرّایاتُ السّودُ مِنْ خُراسانَ فَأْتوها؛ فَإنَّ فیها المَهْدِیَّ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هنگامی که پرچم های سیاه (را دیدید که) از طرف خراسان آمدند، پس آن را بگیرید، به درستی که خلیفه ی خدا بین آنهاست».
قسمت بیست و پنجم: خروج سفیانی (علامت قبل از ظهور)
۲۳۱. ۱- در کتاب المستدرک علی الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری، مجلد ۴، صفحه ۵۲۰ به روایت ابو هریره آمده است:
حَدَّثنا ابو محمد احمد بن عبد الله المُزنِیّ، حَدَّثنا زکریّا بن یحیی السّاجیُّ، حَدَّثنا محمد بن اسماعیل ابن ابی سمینه، حَدَّثنا الولیدُ بن مسلم، حَدَّثنا الأوزایمّی، عن یحیی بن ابی سَلَمه، عن ابی هریره قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ السفیانیّ فی عُمْق دمشق وَ عامَّهُ مَنْ یتَّبعَهُ مِنْ کَلْبٍ فَیُقْتَلُ حَتَّی یَبْقُرَ بُطُون النّساءِ وَ یَقْتُلَ الصِّبیانَ، فَتَجْمَعُ لَهُم قَیسٌ فَیَقْتُلُها حتی لا یُمْنَعُ ذَنْبٌ تَلْعَهٍ و یَخْرجُ رَجُلٌ مِنْ اَهْلِ بیتی فی الحرّه فَیَبْلُغُ السُّفیانیُّ، فَیَبْعَثُ إِلَیهِ جُنداً مِنْ جُنُودِهِ فَیَهْزمُهُم فَسَیر إلیه السفیانیُّ و معه حتّی إذا صارَ ببیداءَ مِنْ الارضِ خسِفَ بِهم فلا یَنْجُو مِنْهُمْ اِلّا المُخْبِرُ عنهم».
۲۳۲. ۲- در کتاب سنن النسائی بشرح حافظ جلال الدین سیوطی و در حاشیه کتاب الامام السُّندی، مجلد ۵، صفحه ۲۰۶ به روایت ابو هریره آمده است:
أخْبَرَنَا عِمْرانُ بنُ بَکَّار قالَ حَدَّثنَا بِشْرٌ، أَخبَرَنی أَبی عن الزُّهْرِیِّ، أخبرنی سُحَیْم، أَنَّهُ سَمِعَ أَبا هریره یَقولُ: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَغْزُو هذا البیتَ جَیْشٌ فَیُخسَفُ بِهم بالبیداء».
۲۳۳. ۳- در کتاب سنن النسائی بشرح حافظ جلال الدین سیوطی و در حاشیه ی کتاب الامام السّندی، مجلد ۵، صفحه ۲۰۶ به روایت ابو هریره آمده است:
أخبرنا محمد بن ادریس ابو حاتم الرازی... عن ابی مسلمٍ الأغَرِّ، عن أبی هُریره، عن النَّبیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَنْتَهی الْبُعُوثُ عَنْ غَزْوِ هذا البَیتِ حتَّی یُخسَفَ بِجَیشٍ مِنْهُمْ».
۲۳۴. ۴- در کتاب حِلیَهُ الاولیاء و طبقات الاصفیاء نوشته ی حافظ ابو نعیم احمد بن عبد الله اصفهانی، مجلد ۷، صفحه ۲۴۴ آمده است:
حَدَّثنا ابراهیم بن احمد حصین، حَدَّثنا عبید بن غنّام بن حَفْص بن غیاث قال: وجدتُ فی کتاب عَمّیِ عَمْرو بن حَفص بن غیاثٍ، حَدَّثنا أبی، عن مِسْعَرْ، عن طلْحه بن مُصَرِّفٍ، عن أبی مسلم الأغَرِّ، عن أبی هریره، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تلته البُعُوثُ عَن غَزْوَه بیت الله حتّی یُخسفَ بِجَیشٍ مِنْهُمْ».
۲۳۵. ۵- در سُنن ابی داود، مجلد ۲، صفحات ۴۲۲ و ۴۲۳، شماره ۴۲۸۶ و عَوْن المَعْبُود، مجلد ۱۱، صفحه ۳۷۵ آمده است:
حَدَّثنا محمد بن المُثَنّی، حدَّثنا مُعاذُ بن هِشامٍ، حَدَّثنی أَبی، عن قتاده، عَن صالحٍ أَبی الخَلیلِ، عَن صاحِبٍ لَهُ، عَن أمِّ سَلَمهَ زَوْجِ النّبیّ (صلی الله علیه و آله)، عَنِ النّبیّ (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکونُ اخْتِلافٌ عِنْدَ مَوْتِ خَلیفَهٍ فَیَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أهلِ الْمَدینَهِ هارِباً إِلی مَکَّهَ فَیَأْتیهِ ناسٌ مِنْ أَهْلِ مَکّهَ فَیُخْرِجُونَهُ وَ هُوَ کارِهٌ فَیُبایِعُونَهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ وَیُبْعَثُ إِلَیْهِ بَعْثٌ مِنْ الشّامِ فَیُخْسَفُ بِهِمْ بِالْبَیْداءِ بَیْنَ مَکَّهَ وَ الْمَدینَهِ، فَإِذا رَأَی النّاسُ ذلِکَ أَتاهُ أَبْدالُ الشّام وَ عَصائِبُ أَهْلِ الْعِراقِ فَیُبایِعونَهُ ثُمَّ یَنْشَأُ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ أَخْوالُهُ کَلْبٌ فَیَبْعَثُ إِلَیْهِمْ بَعْثاً فَیَظْهَرُونَ عَلَیْهِمْ وَ ذلِکَ بَعْثُ کَلْبِ وَ الْخَیْبَهُ لِمَنْ لَمْ یَشْهَدْ غَنیمَهَ کَلْبٍ، فَیَقسِمُ الْمالَ وَ یَعْمَلُ فی النّاسِ بِسُنَّهِ نَبیِّهِمْ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ یُلْقِی الْإِسْلامُ بِجِرانِهِ فِی الْأَرْضِ فَیَلْبَثُ سَبْعَ سِنینَ ثُمَّ یَتَوَفّی وَ یُصَلّی عَلَیْهِ الْمُسْلِمُونَ».
۲۳۶. ۶- در مُسْنَد احمد حَنْبَل، مجلد ۶، صفحه ۳۱۶ آمده است:
حَدَّثنا عبد الله، حدَّثنی أبی، حدثنا عبد الصّمد و حَرَمِیُّ المعنی قالا: حدثنا هِشامٌ، عَن قَتادَهَ، عَن أبی الخلیل، عَنْ صاحِبٍ لَه، عَنْ اُمِّ سَلَمَهَ أنَّ رَسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکونُ اخْتِلافٌ عِنْدَ مَوْتِ خَلیفَهٍ فَیَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ أهلِ الْمَدینَهِ هارِبٌ إِلی مَکَّهَ فَیَأْتیهِ ناسٌ مِنْ أَهْلِ مَکّهَ فَیُخْرِجُونَهُ وَ هُوَ کارِهٌ فَیُبایِعُونَهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ فَیُبْعَثُ إِلَیْهِمْ جَیْشٌ مِنَ الشّامِ فَیُخْسَفُ بِهِمْ بِالْبَیْداءِ، فَإِذا رَأَی النّاسُ ذلِکَ أَتَتْهُ أَبْدالُ الشّامِ وَ عَصائِبُ الْعِراقِ فَیُبایِعونَهُ ثُمَّ یَنْشَأُ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ أَخْوالُهُ کَلْبٌ فَیَبْعَثُ إِلَیْهِ المکّیُّ بَعْثاً فَیَظْهَرُونَ عَلَیْهِمْ وَ ذلِکَ بَعْثُ کَلْبٍ وَ الْخَیْبَهُ لِمَنْ لَمْ یَشْهَدْ غَنیمَهَ کَلْبٍ، فَیَقسِمُ الْمالَ وَ یَعْمَلُ فی النّاسِ سُنَّه نَبِیِّهِمْ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ یُلْقِی الْإِسْلامُ بِجِرانِهِ إِلَی الْأَرْضِ یَمْکُثُ تِسْعَ سِنینَ». قال حرمیّ: أَوْ سَبْعَ.
۲۳۷. ۷- در مسند أبی یَعْلی، مجلد ۱۲، صفحه ۳۶۹، حدیث ۶۹۴۰ آمده است:
حَدَّثَنا أبو هِشامٍ الرِفاعِیُّ، حدثنا وَهْبُ بنُ جَریرٍ، حدثنا هِشامُ بنُ أبی عبد الله، عَن صالحٍ أبی الخَلیلِ، عَن صاحِبٍ لَهُ- و ربّما قال صالح عن مّجاهدٍ- عَن اُمِّ سَلَمَه زَوْجِ النّبِیّ (صلی الله علیه و آله) قالت: قال رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله): «یَکُونُ اختلافٌ عِندَ مَوْتِ خلیفهٍ فَیخرُجُ رَجُلٌ مِنْ قُرَیشٍ مِنْ أَهلِ الْمَدینَه هارباً إلی مَکَّهَ وَ هُوَ کارّهٌ فَیُبایِعُهُمْ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ فَیَبْعَثونَ إلَیْه جَیْشاً مِنَ الشّامِ فَإذا کانوا بالبَیْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، فإذا بَلَغَ النّاسُ ذلِکَ أتاهُ أَبْدال اَهْلِ الشّامِ و عَصائِبُ مِن أَهْلِ العِراقِ، فَیُبایِعونَهُ وَ یَنْشَأُ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ، أخْوالُهُ کَلْبٌ، فَیَبْعَثُ إلَیْهِمْ بَعْثاً–أو قال جَیْشاً فیهِمْ مؤمِنهُمْ- وَیَظهَرونَ عَلَیْهِمْ فَیَقْسِمُ بَیْنَ النّاسِ فَیْئَهُمْ وَ یُعْمِلُ فیهِمْ سُنَّهَ نَبِیِّهِمْ وَ یُلْقی الإسلامُ بِجِرانِهِ إلَی الارضِ یَمْکُثُ سَبْعَ سِنینَ».
۲۳۸. ۸- در موارد الظَّمان إلی زَوائد ابن حبّان، مجلد ۶، باب ما جاء فی الْمَهْدِیِّ، صفحه ۱۳۳، حدیث ۱۸۸۱ آمده است:
أَخْبرنا أبو یَعْلی، حَدَّثنا محمد بن یزیدَ بنِ رفاعه، حدّثنا وَهْبُ بنُ جَریر، حدَّثنا هِشامُ ابنُ أبی عبد الله، عَن قتادهَ، عَن صالحٍ أَبی الخَلیلِ، عَن مُجاهِدٍ، عَن اُمِّ سَلَمهَ قالت: قالَ رسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): «یکونُ اختلافٌ عِندَ مَوْتِ خلیفهٍ یَخرُجُ رَجُلٌ مِنْ قُرَیشٍ مِنْ أَهلِ الْمَدینَه هارباً إلی مَکَّه، فَیَأْتیهِ ناسٌ مِنْ أهلِ مَکَّهَ، فَیُخْرِجُونَهُ وَ هُوَ کارّهٌ فَیُبایِعُونَهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ فَیَبْعَثونَ إلَیْه جَیْشاً مِنَ الشّامِ فَإذا کانوا بالبَیْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، فإذا بَلَغَ النّاسُ ذلِکَ أتاهُ اَهْلُ الشّامِ و عَصائِبُ مِن أَهْلِ العِراقِ، فَیُبایِعونَهُ وَ یَنْشَأُ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ أخْوالُهُ مِنْ کَلْبٍ فَیَبْتَعِثونَ إلَیْهِمْ جَیْشاً فیَهْزِمونَهُمْ وَ یَظهَرونَ عَلَیْهِمْ فَیَقْسِمُ بَیْنَ النّاسِ فَیْئَهُمْ وَ یُعْمِلُ فیهِمْ بِسُنَّهَ نَبِیِّهِمْ وَ یُلْقی الإسلامُ بِجِرانِهِ إلَی الارضِ یَمْکُثُ سَبْعَ سِنینَ».
۲۳۹. ۹- در سُنَن أبی داود مع العون، (کتاب المَهْدِیّ)، مجلد ۱۱، صفحه ۳۸۰، شماره ۴۲۶۹ وَ بَذْلُ المَجْهود فی حَلِّ أبی داوُد، کتاب المَلاحِم، مجلد ۱۷، باب فی ذِکر المَهْدِیّ، صفحه ۱۹۸ آمده است:
حدَّثنا عُثمانُ بنُ أَبی شَیْبَهَ، حَدَّثنا جَریرٌ، عَن عَبْدِ العَزیزِ بنِ رُفَیْعٍ، عَن عُبَیْدِاللهِ بنِ الِقِبْطِیَّهِ، عَن اُمِّ سَلَمَهَ، عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) بِقِصَّهِ جَیشِ الْخَسْفِ، قُلْتُ: یا رسول اللهِ (صلی الله علیه و آله)، فکَیْفَ بِمَنْ کانَ کارِهاً؟ قال: «یُخْسَفُ بِهِمْ وَلکِنْ یُبْعَثُ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَلی نِیَّتِهِ».
۲۴۰. ۱۰- در المعجم الأَوسَط، مجلد ۲، صفحه ۸۹، حدیث ۱۱۷۵ آمده است:
حَدَّثَنا احمدُ، قال حدَّثنا عبد الله بن جَعْفرٍ، قال حدَّثنا عُبَیْدُ اللهِ بنُ عَمْرٍو، عَنْ مَعْمَرٍ، عَن قَتادَهَ، عَن مُجاهِدٍ، عَن اُمِّ سَلَمَهَ قالت: سَمِعْتُ رَسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «یَکونُ اخْتِلافٌ عِنْدَ مَوْتِ خَلیفَهٍ، فَیَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ بنی هاشمٍ، فَیَأْتی مَکَّهَ فَیَسْتَخْرجُهُ النّاسُ مِنْ بَیْتِهِ وَهو کارِهٌ فَیُبایِعونَهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ، فَیُجَهَّزُ إلَیْهِ جَیْشٌ مِنَ الشّامِ، حَتّی إذا کانوا بِالبَیْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، فَیَأتیهِ عَصائِبُ العِراقِ وَ أبدالُ الشّامِ، وَ یَنْشَأُ رَجُلٌ بِالشّامِ، وَ أخْوالُهُ کَلْبٌ، فَیُجَهَّزُ إلَیْهِ جَیْشٌ فیَهْزِمُهُمُ اللهُ فَتَکونُ الدّائِرَهُ عَلَیْهِمْ، فَذلِکَ یَوْمُ کَلْبٍ، الخائِبُ مَنْ خابَ مِنْ غَنیمَهِ کَلْبٍ، فَیَسْتَفْتِحُ الکُنوزَ وَ یَقْسِمُ المالَ وَ یُلْقِی الإسلامُ بِجِرانِه إلَی الأَرْضِ، فَیَعیشُ بِذلِکَ سَبْعَ سِنینَ، أو قال: تِسْعَ سِنینَ».
۲۴۱. ۱۱- در المُعجَم الکبیر، مجلد ۲۳، صفحه ۳۹۰، حدیث ۹۳۱ آمده است:
حَدَّثنا حَفْصُ بنُ عُمر بن الصّبّاح الرَّقِّیُّ، حدثنا عُبَیْدُ اللهِ بنُ عَمْرٍو، عَن مُعْمَرٍ، عَن قَتادَهَ، عَن مُجاهِدٍ، عَن اُمِّ سَلَمَهَ قالت: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ اخْتِلافٌ عِنْدَ مَوْتِ خَلیفَهٍ، فَیَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ بنی هاشمٍ مِنَ الْمَدینَهِ إلی مَکَّهَ فَیَجیئُهُ ناسٌ فَیُبایِعونَهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ وَهو کارِهٌ فَیُجَهَّزُ لَهُمْ جَیْشٌ مِنَ الشّامِ، حَتّی إذا کانوا بِالبَیْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، فَیَأتیهِمْ عَصائِبُ العِراقِ وَ أبدالُ الشّامِ، وَ یَنْشَأُ رَجُلٌ بِالشّامِ، أخْوالُهُ کَلْبٌ، فَیُجَهَّزُ إلَیْهِمْ جَیْشاً فیَهْزِمُهُمُ اللهُ وَ تَکونُ الدّائِرَهُ عَلَیْهِمْ، وَ ذلِکَ یَوْمُ کَلْبٍ، وَ الخائِبُ مَنْ خابَ مِنْ غَنیمَهِ کَلْبٍ، وَ یَسْتَخْرِجُ الکُنوزَ وَ یَقْسِمُ المالَ وَ یُلْقِی الإسلامُ بِجِرانِه إلَی الأَرْضِ، یَعیشُ فی ذلِکَ سَبْعَ سِنینَ، أو سِتَّ سِنینَ».
قال عُبید الله: فحدّثت به لَیْثاً فقال حدّثنیه مجاهد.
۲۴۲. ۱۲- در صحیح مُسلّم بشرح النَّوَوّی، کتاب الفِتَن و أشراط السّاعه، مجلد ۸، صفحه ۱۶۶ آمده است:
حدَّثنا قُتَیْبَهُ بن سَعیدٍ وَ ابو بکرِ بنُ أبی شَیْبَهَ وَ اسحاقُ بنُ أبراهیمَ و اللَّفْظُ لِقُتَیْبَه قالَ أسحاقُ: أخْبَرنا وَ قالَ الآخَرانِ: حَدَّثَنا جَریرٌ، عَنْ عَبْدِ العَزیزِ بنِ رُفَیْعٍ، عَنْ عُبَیْدِاللهِ بنِ الْقِبْطِیَّهِ قال: دَخَلَ الْحارِثُ بنُ أبی رَبیعَهَ وَ عَبْدُ اللهِ بنُ صَفْوانَ وَ أنا مَعَهُما عَلی أُمِّ سَلَمَهَ أُمُّ الْمُؤمِنینَ، فَسَأَلاها عَن الجَیْشِ الَّذی یُخْسَفُ بِهِ وَ کانَ ذلِکَ فی أیّامِ ابن الزُّبَیْرِ فَقالَتْ: قال رسولُ الله (صلی الله علیه و آله): «یَعُوذُ عائِذٌ بالْبَیْتِ فَیُبْعَثُ إلَیْهِ بَعْثٌ، فَإذا کانوا بِبِیْداءَ مِنَ الأَرْضِ خُسِفَ بِهِمْ». فَقُلْتُ: یا رسولَ الله (صلی الله علیه و آله)، فَکَیْفَ بِمَنْ کانَ کارِهاً؟ قال: «یُخْسَفُ بِهِ مَعَهُمْ، وَلکِنَّهُ یُبْعَثُ یَوْمَ الْقِیامَهِ عَلی نِیَّتِهِ». و قالَ أَبو جَعْفَرٍ: هِیَ بَیْداءُ الْمَدینَهِ.
۲۴۳. ۱۳- در سُنَن ابن ماجه، مجلد ۲، باب جَیْشَ البَیْداء، صفحه ۱۳۵۱، حدیث ۴۰۶۵ با سه طریق نقل می کند:
حَدَّثَنا محمَّد بنُ الصَّبّاحِ، وَ نَصْرُ بنُ عَلِیٍّ، وَ هارونُ بنُ عَبْدِ اللهِ الْحَمّالُ، قالوا: حدَّثنا سُفْیانُ بنُ عُیَیْنَهَ، عَن محمد بنِ سُوقَهَ، سَمِعَ نافِعَ بنَ جُبَیْرٍ یُخِبِرُ عَنْ أُمِّ سَلَمَهَ، قالَتْ: ذَکَرَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله) الْجَیشَ الَّذی یُخْسَفُ بِهِمْ»؛ فَقالَتْ أُمِّ سَلَمَهَ: یا رسولَ الله (صلی الله علیه و آله)، لَعَلَّ فیهِمُ الْمُکْرَهُ؟ قالَ: «إنَّهُمْ یُبعَثونَ عَلی نِیّاتِهِمْ».
۲۴۴. ۱۴- المصنَّف، نوشته ی ابن أبی شَیْبَه، مجلد ۸، صفحه ۶۰۹، کتاب الفتن، صفحه ۴۰، حدیث ۱۱۵ آمده است:
حدَّثنا عَفّان، قال: حدَّثنا عِمْران القَطّان، عن قِتادَه، عن أبی الخلیل، عن عبد الله بن الحارث، عن اُمّ سَلَمهَ، قالت: قالَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله): «یُبایَعُ لِرَجُلٍ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ کَعِدَّه أَهْلِ بَدْرٍ، فَتَأتِیهِ عَصائِبُ الْعِراقِ وَ أَبْدالُ الشّامِ، فَیَغْزُوهُمْ جَیْشٌ مِنْ أَهْلِ الشّامِ، حَتّی إذا کانوا بِالْبَیْداءِ یُخْسَفُ بِهِمْ، ثُمَّ یَغْزُوهُمْ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ أَخْوالُهُ کَلْبٌ، فَیَلْتَقونَ فَیَهْزِمُهُمُ الله» فَکانَ یُقالُ: الخائِبُ مَنْ خابَ غَنیمَهَ کَلْبٍ».
ام سلمه روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عده ای با مردی (یعنی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام بیعت می کنند که تعدادشان مانند تعداد اصحاب بدر است (یعنی۳۱۳ نفر). آن گاه گروه هایی از عراق و ابدال شام نزد او می آیند، سپس لشگری از اهل شام با آنها به جنگ می پردازد و سرانجام این لشگر در بیداء در زمین فروخواهند رفت..».
۲۴۵. ۱۵- در المُعْجَم الکبیر، مجلد ۲۳، صفحه ۲۹۵، حدیث شماره ۶۵۶ آمده است:
حَدَّثَنا أحمدُ بنُ موسی الشّامِیُّ البَصْرِیُّ، حدَّثنا سَهْلُ بنُ تَمّام بن بَزیع، حدّثنا عِمْران القَطّان عَن قَتادَهَ، عَنْ أبی الخَلیلِ، عَنْ عبد الله بن الحارث، عَن اُمِّ سَلَمهَ قالت: قالَ رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله): «یُبایَعُ لِرَجُلٍ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ کَعِدَّهِ أَهْلِ بَدْرٍ، فَتَأتِیهِ عَصائِبُ الْعِراقِ وَ أَبْدالُ الشّامِ، فَیَغْزُوهُمْ جَیْشٌ مِنْ أَهْلِ الشّامِ، حَتّی إذا کانوا بِالْبَیْداءِ خُسِفَ بِهِمْ،َ یَغْزُوهُمْ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ أَخْوالُهُ کَلْبٌ، فَیَلْتَقونَ فَیَهْزِمُهُمُ فَکانَ یُقالُ: الخائِبُ مَنْ خابَ غَنیمَهَ کَلْبٍ».
۲۴۶. ۱۶- در المُعْجَم الکبیر، مجلد ۲۳، صفحه ۳۸۹، حدیث شماره ۹۳۰ آمده است:
حدَّثنا یَعْقوبُ بنُ إسحاق المخرمیّ، حَدَّثنا عَفّان بنُ مُسلِمٍ، حدثَّنا عِمْرانُ القَطّان، عَنْ قَتادَهَ، عَنْ أبِی الخَلیلِ، عَنْ عبد الله بن الحارث، عَن اُمِّ سَلَمَهَ قالت: قال رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله): «یُبایَعُ لِرَجُلٍ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ کَعِدَّه أَهْلِ بَدْرٍ، فَتَأتِیهِ عَصائِبُ الْعِراقِ وَ أَبْدالُ الشّامِ، فَیَغْزُوهُمْ جَیْشٌ مِنْ أَهْلِ الشّامِ، حَتّی إذا کانوا بِالْبَیْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، ثُمَّ یَغْزُوهُمْ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ أَخْوالُهُ کَلْبٌ، فَیَلْتَقونَ فَیَهْزِمُهُمُ اللهُ. فَکانَ یُقالُ: الخائِبُ مَنْ خابَ غَنیمَهَ کَلْبٍ».
۲۴۷. ۱۷- در المُسْتَدْرَک، مجلد ۴، صفحه ۴۳۱ آمده است:
حدَّثنا علیِّ بن حَمْشاذ العدل، حدَّثنا ابراهیمُ بنُ الحُسَین الهَمَدانِیّ، حدَّثَنا عمرو بنُ عاصِمٍ الکِلابِیُّ، حدَّثَنا ابو العوّام القَطّان، حدَّثنا قَتادَهُ، عَن أبِی الخَلیلِ، عَن عبد الله بنِ الحارِث، عَن اُمِّ سَلَمه رضی الله عنها قالت: قال رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله): «یُبایَعُ لِرَجُلٍ مِنْ اُمَّتی بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقامِ کَعِدَّه أَهْلِ بَدْرٍ، فَتَأتِیهِ عُصُبُ الْعِراقِ وَ أَبْدالُ الشّامِ، فَیَأتیهِمْ جَیْشٌ مِنَ الشّامِ، حَتّی إِذا کانوا بِالْبَیْداءِ خُسِفَ بِهِمْ، ثُمَّ یَسیرُ إلَیهِ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ أَخْوالُهُ کَلْبٌ، فَیَلْتَقونَ فَیَهْزِمُهُمُ اللهُ». قالُ: و کان یُقالُ: «إِنَّ الخائِبُ یَوْمَئِذٍ مَنْ خابَ مِنْ غَنیمَهِ کَلْبٍ».
۲۴۸. ۱۸- در کتاب المُعْجَمُ الْاوْسَط، مجلد ۶، صفحه ۲۲۲، حدیث ۵۴۶۹ آمده است:
حدَّثَنا محمّدُ بنُ عُثمانَ بنِ أبی شَیْبَهَ، حدَّثنا محمّدُ بنُ عِمْرانَ بنِ أَبی لیلی، قال: حدَّثنا المُطَّلِبُ بنُ زِیادٍ، عَنْ لَیْثِ بنِ أبی سُلَیْمٍ، عَن أبی جَعْفَرٍ محمّد بنِ عَلِیِّ بنِ حُسَیْنٍ، عَن اُمِّ سَلَمَهَ قالت: قالَ رَسولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): «یَسیرُ مَلِکُ الْمَشْرِقِ إلی مَلِکِ الْمَغْرِبِ فَیَقْتُلُهُ، ثُمَّ یَسیرُ مَلِکُ الْمَغْرِبِ إلی مَلِکِ الْمَشْرِقِ فَیَقْتُلُهُ، فَیَبْعَثُ جَیْشاً إلَی الْمَدینَه فَیُخْسَفُ بِهِمْ، ثُمَّ یَبْعَثُ جَیْشاً فَیُنسِی ناساً مِنْ أَهْلِ الْمَدینَهِ، فَیَعوذُ عائِذٌ بِالْحَرَم، فَیَجْتمِعُ النّاسُ إلَیه کَالطّائِرِ الوارِدَهِ المتفَرّقهِ حَتّی یَجْتَمِعَ إلَیْهِ ثَلاثُ مِائَهٍ و أَرْبعَهَ عَشَرَ فیهِمْ نِسْوَهٌ، فَیَظْهَرُ عَلی کُلِّ جَبّارٍ و ابنِ جَبّارٍ و یُظْهِرُ مِنَ الْعَدْلِ ما یَتَمنَّی لَهُ الْأَحْیاءُ أمْواتَهُمْ، فَیَحیی سَبْعَ سِنینَ، فَإنْ زادَ ساعَهً فأربَعَ عَشرهَ، ثُمَّ ما تحْتَ الْأرْضِ خَیْرٌ مِمّا فَوْقَها».
۲۴۹. ۱۹- در صحیح مُسْلِم بشرح النَّوَوِیّ، مجلد ۸، صفحه ۱۶۷ آمده است:
حدَّثنا عَمْرُو النّاقِدُ و ابن أبی عُمَرَ وَ اللَّفْظُ لِعَمْرٍو قالا: حَدَّثنا سُفْیانُ بنُ عُیَیْنَهَ، عَنْ أُمَیَّهَ بنِ صَفْوانَ سَمِعَ جَدَّهُ عبد الله بنَ صَفْوانَ یَقُولُ: أخْبَرَتْنی حَفْصَهُ أُنَّها سَمِعَتِ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله) یَقول: «لَیَؤُمَّنَّ هذا الْبَیْتَ جَیْشٌ یَغْزُونَهُ، حَتّی إِذا کانوا بِبَیْداءَ مِنَ الْأَرْضِ یُخْسَفُ بِأَوْسَطِهِمْ وَیُنادِی أَوَّلُهُمْ آخِرَهُمْ، ثُمَّ یُخْسَفُ بِهِمْ فَلایَبْقی إلّا الشَّریدُ الَّذی یُخْبِرُ عَنْهُمْ». فَقالَ رَجُلٌ: أَشْهَدُ عَلَیْکَ أَنَّکَ لَمْ تَکْذِبْ عَلی حَفْصَهَ أنَّها لَمْ تَکْذِبْ عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله).
۲۵۰. ۲۰- در سُنَن النَّسائی بشرح جلال الدین السُّیوطِیّ و حاشیه السِّندِیّ، مجلد ۵، صفحه ۲۰۷ به روایت حفصه دختر عمر بن خطاب آمده است:
أَخبَرَنی مُحمَّدُ بنُ دَاوُدَ المِصِّیصِیُّ قالَ: حَدَّثَنا یَحییَ بنُ مُحمَّدِ بنِ سابِقٍ قالَ: حَدَّثَنا أَبو أُسامَهَ قال: حَدَّثَنا عبدُ السَّلام عَنِ الدَّلانِیِّ، عَن عَمرِو بنِ مُرَّهَ، عَن سالِمِ بنِ أبِی الجَعدِ، عَن أخیهِ قالَ: حَدَّثَنی ابن أبی رَبیعَهَ، عَن حَفصَهَ بِنتِ عُمَرَ قالَت: قالَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله): «یُبعَثُ جُندٌ إلی هذا الحَرَمِ، فَإذا کانُوا بِبَیداءَ مِنَ الأَرضِ خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ لَم یَنجَ أَوسَطُهُم..».
قُلتُ: أَرَأیتَ إن کانَ فیهِم مُومِنُونَ؟ قالَ: «تَکُونُ لَهُم قُبُوراً».
أخبَرنَا الحُسَینُ بنُ عیسی قالَ حَدَّثَنا سُفیانُ عَن أُمَیَّهَ بنِ صَفوانَ بنِ عبد الله بنِ صَفوانَ سَمِعَ جَدَّهُ یَقولُ: حَدَّثَتنی حَفصَهُ أَنَّهُ قالَ (صلی الله علیه و آله): قال (صلی الله علیه و آله): «لَیومَّنَّ هذا البَیتَ جَیشٌ یَغزُونَهُ، حَتّی إذا کانُوا بِبَیداءَ مِنَ الأَرضِ خُسِفَ بِأَوسَطِهِم، فَینادِی أوَّلُهُم وَ آخِرُهُم فَیُخسَفُ بِهِم جمِیعاً، وَ لا یَجُو إلَّا الشَّریدُ الَّذی یُخبِرُ عَنهُم».
فَقالَ لَهُ رَجُلٌ: أشهَدُ عَلَیکَ أنَّکَ ما کَذَبتَ عَلی جَدِّکَ وَ أَشهَدُ عَلی جَدِّکَ أنَّهُ ما کَذَبَ عَلی حَفصَهَ وَ أشهَدُ عَلی حَفصَهَ أنَّها لَم تَکذِب عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله).
۲۵۱. ۲۱- در صحیح مسلم بشرح النَّوَوِیّ، مجلد ۸، صفحه ۶ به روایت حفصه دختر عمر بن خطاب آمده است:
وَ حَدَّثَنی مُحَمَّدُ بنُ حاتِمِ بنِ مَیمُونٍ، حَدَّثَنا الوَلیدُ بنُ صالِحٍ، حَدَّثَنا عُبَیدُاللهِ بنُ عَمرٍو، حَدَّثَنا زَیدُ بنُ أَبی أُنَیسَهَ، عَن عَبدِ المَلِکِ العامِرِیِّ، عَن یُوسُفَ بنِ ماهَکَ، أخبَرنی عبد الله ابنُ صَفوانَ، عَن أُمِّ المُؤمِنینَ أنَّ رَسُولَ الله (صلی الله علیه و آله) قالَ: «سَیَعُوذُ بِهذا البَیتِ یَعنِی الکَعبَهَ قَومٌ لَیسَت لَهُم مَنَعَهٌ وَ لا عَدَدٌ وَ لا عُدَّهٌ، یُبعَثُ إِلَیهِم جَیشٌ، حَتّی إذا کانوا بِبَیداءَ مِنَ الأَرضِ خُسِفَ بِهِم».
قالَ یُوسُفُ: وَ أَهلُ الشّامِ یَومَئذٍ یَسیرُونَ إِلی مَکَّهَ فَقالَ عبد الله بنُ صَفوانَ: أَما وَاللهِ ما هُوَ بِهذا الجَیشِ.
۲۵۲. ۲۲- در کتاب التّاج الجامع للأصول، مجلد ۵، صفحه ۳۴۱ در شرح روایت یاد شده، آمده است:
حَقّاً لَیسَ هُوَ هذا الجَیشَ الآتِی لِقِتالِ ابنِ الزُّبَیرِ، لأنّه لم یُخسَف به و ما سَمِعنا بَجیشٍ خُسِف بِه للآن وَ لو وَقَعَ لَاَشتَهَرَ أمرُه کأصحابِ الفیل.
۲۵۳. ۲۳- در المُعجَم الأوسَط، مجلد۵، صفحه ۲۷ و ۲۸، حدیث ۴۰۴۲ به روایت ام حبیبه آمده است:
حدَّثنا علیُّ بنُ سَعیدٍ، حدَّثنا عبدُالرّحمنِ بنُ سَلَمَه الرّازِیُّ، قال: حدَّثنا سَلَمَهُ بنُ الفَضل، عَن محمّدِ بن إسحاقَ،عَن محمّد بنِ ابراهیمَ التَیمِیّ، عَن أبِی الجرَّاحِ مولی اُمِّ حَبیبَه، عَن أُمِّ حَبیبَهَ قالت: سَمِعتُ رَسولَ الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «یَخرُجُ ناسٌ مِن قِبَلِ المَشرِقِ یُریدُونَ رَجُلاً عِندَ البَیتِ، حَتّی إذا کانُوا بِبَیداءَ مِنَ الأَرضِ بِهِم، فَیَلحَقُ بِهِم من یَخلُفهُم، فَیُصیبُهُم ما أصابَهُم». قُلتُ: یا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله)، فَکَیفَ بِمَن أُخرِجَ مُستکرَهاً؟ قال: «یُصیبُهُ ما أصابَ النّاسَ، ثُمَّ یَبعَثُ اللهُ کُلَّ امرِئٍ عَلی نِیَّتهِ».
۲۵۴. ۲۴- در عارِضَه الأَحوَذِیِّ، شرح صحیح التِّرمذیّ، أبواب الفِتَن، باب ما جاء فِی الخَسف، مجلد۹، صفحه ۳۳ آمده است:
حدَّثنا مَحمودُ بنُ غَیلانَ، حَدَّثَنا أبُو نُعَیمٍ، حَدَّثَنا سُفیانُ، عَن سَلَمَهَ بنِ کُهَیلٍ، عَن أبی إدریسَ المَرهَبِیِّ، عَن مُسلِمِ بنِ صَفوانَ، عَن صَفِیَّه قالَت: قالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَنتَهِی النّاسُ عَن غَزوِ هذا البَیتِ، حَتّی یَغزُوَ جَیشٌ حَتّی إذا کانُوا بِالبَیداء- أو بِبَیداءَ مِنَ الأَرضِ- خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ لَم یَنجُ أَوسَطُهُم». قُلتُ: یا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله)، فَمَن کَرِهَ مِنهُم؟ قالَ: «یَبعَثُهُمُ اللهُ عَلی ما فی أَنفُسِهِم». قالَ أبو عیسی: هذا حدیثٌ حَسَنٌ صحیحٌ.
۲۵۵. ۲۵- در سُنَن ابن ماجَه، مجلد ۲، صفحه ۱۳۵۱، شماره ۴۰۶۴ به روایت صَفیَّه آمده است:
حدَّثَنا أبوبَکرُ بنُ أَبی شَیبَهَ، حَدَّثَنا الفَضلُ بنُ دُکَینٍ، حَدَّثَنا سُفیانُ، عَن سَلَمَهَ بنِ کُهَیلٍ، عَن أَبی إدریسَ المُرهِبِیِّ، عَن مُسلِمِ بنِ صَفوانَ، عَن صَفِیَّهَ قالَت: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): «لا یَنتَهِی النّاسُ عَن غَزوِ هذا البَیتِ، حَتّی یَغزُوَ جَیشٌ حَتّی إذا کانُوا بِالبَیداء (أو بَیداءَ مِنَ الأَرضِ) خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ لَم یَنجُ أَوسَطُهُم». قُلتُ: فَإِن کانَ فیهِم مَن یُکرَهُ؟ قالَ: «یَبعَثُهُمُ اللهُ عَلی ما فی أَنفُسِهِم».
۲۵۶. ۲۶- در سُنَن ابن ماجَه، مجلد ۲، صفحه ۱۳۵۰، شماره ۴۰۶۳ به روایت حفصه آمده است:
حَدَّثَنا هِشامُ بنُ عَمّار، سَفیانُ بنُ عُیَینَهَ،عَن أُمَیَّهَ بنِ صَفوانَ بنِ عبد الله بن صَفوانَ سَمِعَ جَدَّهُ عبد الله بنَ صَفوانَ یَقُولُ: أَخبَرَتنی حَفصَهُ أَنَّها سَمِعَت رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ: «لَیَؤُمَّنَّ هذاالبَیتَ جَیشٌ یَغزُونَهُ حَتّی إِذا کانُوا بِبَیداءَ مِنَ الأَرضِ خُسِفُ بِأَوسَطِهِم وَ یتنادِی أَوَّلُهُم آخِرَهُم فَیُحسَفُ بِهِم فَلا یَبقی مِنهُم إِلّا الشَّریدُ الَّذی یُخبِرُ عَنهُم». فَلَمّا جاءَ جَیشُ الحَجّاجِ ظَنَنّا أَنَّهُم هُم. فَقالَ رَجُلٌ: أَشهَدُ عَلَیکَ أَنَّکَ لَم تکذِب عَلی حَفصَهَ وَ أنَّ حَفصَهَ لَم تَکذِب عَلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله).
۲۵۷. ۲۷- در مسند امام احمد حنبل، مجلد۶، صفحه ۳۳۶ و ۳۳۷ آمده است:
حدَّثنا عبد الله، حَدَّثَنی أبی، حدَّثنا وَکیع قال: حدَّثنا سُفیانُ، عن سَلَمهَ بنِ کُهَیلٍ، عَن أبی إدریسَ، عَن ابنِ صَفوانَ، عَن صَفِیَّهَ أُمِّ المؤمِنینَ قالَت: قالَ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَنتَهی النّاسُ عَن غَزوِ هذا البَیتِ حَتّی یَغزُوَه جَیشٌ، حَتّی إذا کانُوا ببَیداءَ مِنَ الأرضِ خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم، وَ لَم یَنجُ أَوسَطُهُم». قالَت: قُلتُ: یا رَسُولَ الله (صلی الله علیه و آله)، أَرَأَیتَ المُکرَهَ مِنهُم؟ قالَ: «یَبعَثُهُمُ اللهُ عَلی ما فی أنفُسِهِم». قالَ سُفیانُ: قالَ سَلَمهُ: فَحَدَّثَنی عبید بن أبی الجَعدِ، عَن مُسلِمٍ نَحوَ هذا الحَدِیث.
۲۵۸. ۲۸- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۶، صفحات ۳۳۷ آمده است:
حدَّثنا عبد الله، حَدَّثَنی أبی، حدَّثنا عَبدُالرَّحمنِ بنُ مَهدِیّ، حدَّثنا سُفیانُ، عَن سَلَمَهَ یَعنی ابنِ کُهَیلٍ، عَن أبی إدریسَ، عَن ابنِ صَفوانَ، عَن صَفِیَّهَ بِنتّ حُیَیّ، عَنِ النَّبیّ (صلی الله علیه و آله) قالَ: «لا یَنتَهی النّاسُ عَن غَزوِ هذا البَیتِ، حَتّی إذا کانُوا ببَیداءَ مِنَ الأرضِ خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم، وَ لَم یَنجُ أَوسَطُهُم». قالوا: یا رَسُولَ الله، یَکُونُ فیهِم المُکرَهُ! قالَ: «یَبعَثُهُمُ اللهُ عَلی ما فی أنفُسِهِم».
۲۵۹. ۲۹- در صحیح بخاری، کتاب البُیُوع، باب ما ذُکِر فِی الأَسواق، مجلد۳، صفحه ۱۹ و فتح الباری بشرح صحیح البخاری، مجلد۴، صفحه ۳۳۸ به روایت عایشه دختر ابو بکر و صحیح مُسلِم بشرح النَّوَوِیّ، مجلد۱۸، صفحات ۶ و ۷ آمده است:
حَدَّثَنا مُحَمَّدُ بنُ الصَّبّاحِ، حَدَّثَنا إِسماعیلُ بنُ زَکَرِیّا، عَن مُحَمَّدِ بنِ سُوقَهَ، عَن نافِعِ بنِ جُبَیرِ بنِ مُطعِمٍ قالَ: حَدَّثَنی عائِشَهُ رَضِیَ اللهُ عَنها قالَت: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله):«یَغزُو جَیش الکعبهَ، فإذا کانُوا ببَیداءَ مِنَ الأرضِ یُخْسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم». قالَت: قُلتُ: یا رَسُولَ الله، کَیفَ یُخسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ فیهِم أَسواقُهُم وَ مَن لَیسَ مِنهُم؟! قالَ: «یُخسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم، ثُمَّ یُبعَثُونَ عَلی نِیّاتِهِم».
۲۶۰. ۳۰- در الإحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد۸، صفحه ۲۶۷، حدیث ۶۷۲۰ به روایت عایشه آمده است:
ذِکرُ الخبر المُدحِض قَولَ مَن نَفی کونَ الخَسفِ فی هذه الأُمّه أخبرنا الحسینُ بنُ سفیان، قال حَدَّثَنا محمّدُ بنُ بکّار بن الریّان، قال: حَدَّثَنا اسماعیلُ ابنُ زَکَریّا، عَن محمّدِ بنِ سُوقهَ، قال: سمعتُ نافعَ بنَ جُبَیرِ بنِ مُطعِمٍ یقول: حَدَّثَتنی عائشهُ قالَت: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): «یَغزُو جَیشٌ الکَعبَهَ، حَتّی إذا کانُوا ببَیداءَ مِنَ الأرضِ خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم». قالَت عائشَهُ: یا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله)، وَ فیهِم سواهُم وَ مَن لَیسَ مِنهُم! قال: «یُخسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم، ثُمَّ یُبعَثُونَ عَلی نِیّاتِهِم».
۲۶۱. ۳۱- در حِلیَهُ الأَولِیاء نوشته ی ابو نعیم اصفهانی، مجلد۵، صفحه ۱۱ به روایت عایشه بنت ابو بکر آمده است:
حدَّثنا محمّدُ بن علیِّ بنُ مُسلم العقیلیّ، حدَّثنا الحسینُ بنُ علیّ الولید الفَسَوِیّ، حدَّثنا سعیدُ ابنُ سلیمان [سفیان بن سلیمان]، حدَّثنا أبو اسحاقَ بنُ حمزهَ، حدَّثنا أبو بکر بنُ الجعدح و حدَّثنا أبو أحمدَ محمدُ بنُ أحمد الجُرجانِیُّ، حدَّثنا الحسنُ بنُ سُفیان قالا: حدَّثنا محمّدُ بنُ بکّار، حدَّثنا أسماعیلُ بنُ زَکَریّا، عَن محمّدِ بنِ سُوقَهَ، عَن نافِعَ بنِ جُبَیرِ بن مُطعِمٍ قال: حَدَّثَتنی عائشهُ قالَت: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله):«یَغزُوا جَیشٌ الکَعبَهَ، حَتّی إذا کانُوا ببَیداءَ مِنَ الأرضِ خُسِفَ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ فیهِم أَشرافُهُم». قالَت عائشَهُ: فَقُلتُ یا رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله)، فَکیفَ یُخسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم وَ فیهِم أَشرافُهُم. [وَمَن لَیسَ مِنهُم؟!] قال: «یُخسَفُ بِأَوَّلِهِم وَ آخِرِهِم، ثُمَّ یُبعَثُونَ عَلی نِیّاتِهِم».
صَحیِحٌ مُتَّفَقٌ عَلَیهِ، مِن حَدِیثِ مُحَمّد بن سُوقَه و رَواه الثَّورِیُّ و ابنُ عُیَینه، عَن محمد، عَن نافِع، عَن اُمّ سَلَمَه.
قسمت بیست و ششم: علائم روز ظهور
همه ی انبیای الهی به آمدن موعودی در آخر الزمان، بشارت داده اند و همه گفته اند، روزی فراخواهد رسید که در آن روز مردی الهی قیام خواهد کرد که ظلم را ریشه کن خواهد کرد و عدل را به جای ظلم خواهد نشاند، او فساد را ریشه کن و شرک و بت پرستی را نابود خواهد کرد و در زمان او توحید جهانگیر خواهد شد... همه انبیا، اولیا و انسان ها منتظر فرارسیدن چنین روزی بوده اند و هستند، به همین جهت روز ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسیار زیبا و با شکوه خواهد بود.
در اخبار اسلامی به روز ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیامت صغری گفته شده است که ما در این نوشته بر اساس اختصار، به چند حدیث از کتب اهل سنت درباره ی آن روز اکتفا می کنیم:
۲۶۲. ۱- در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، باب ۱ و در کتاب ینابیع الموده، باب ۷۸، صفحه ۴۴۷ و ۴۷۰ و در کتاب فرائد السمطین و کتاب اسعاف الراغبین نوشته ی ابو العرفان شیخ محمد بن صبان مصری شافعی، باب ۲، صفحه ۱۳۹ چنین آمده است:
قالَ: «و جاءَ فی رِوایات انَّه عندَ ظهورَه یُنادی فوقَ رأسه مَلِکٌ هذا المهدی خَلیفَهَ الله فَاتَبَعوهُ... (الی ان قال) و انَّ المهدی یَستَخرِجُ تابوت السَّکینه مِن غار انطاکیه و اسفار التوراه مِن جَبَل بِالشام یُحاج بِها الیهود فَیسلم کثیر منهُم»
«و آمده است که هنگام ظهورش (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ملکی بالای سر ایشان صدا می زند: این مهدی خلیفه الله (علیه السلام) است، از او تبعیت کنید (و به او بپیوندید) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تابوت سکینه را از غار انطاکیه و اسفار تورات را از کوه شام خارج می کند و یهود محتاج او می شوند و بسیاری از آنها تسلیم امر او می گردند».
۲۶۳. ۲- در ینابیع الموده، باب ۷۱، صفحه ۴۲۶ چنین آمده است:
«... فی قولِه تعالی ﴿وَ إِن نَّشَأ نُنَزِّل عَلَیهِم مِّنَ السَّماءِ فَظَلَّت أَعناقُهُم لَها خاضِعین﴾ (شعراء: ۴) عَن ابی بصیر و ابی الورد، هما عَن الباقر رضی الله عنه قال: «هذه الآیه نزلَت فی القائم یُنادی مِناد بِاسمِهُ و اِسمِ ابیه مِن السَّماء»
ابا بصیر و ابی الورد چنین روایت کرده اند که حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «این آیه (سوره شعرا، آیه ۴) در وصف قائم نازل شده و منادی به اسم او و اسم پدر او از آسمان ندا می کند».
۲۶۴. ۳- در ینابیع الموده، صفحه ۴۲۹ چنین آمده است:
﴿وَ استَمِع یَومَ یُنادِ المُنادِ مِن مَّکانٍ قَریبٍ * یَومَ یَسمَعونَ الصَّیحَهَ بِالحَقِّ ذلِکَ یَومُ الخُروجِ﴾ (ق: ۴۱-۴۲) عَن الصادق رضی الله عنه قال: «یُناد منادی بِاسم القائم و اسم ابیه علیهما السلام و الصیحه فی هذه الآیه صیحه مِن السَّماء و ذلک یَوم خُروج القائم علیه السلام».
حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «(هنگام ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منادی به اسم قائم و اسم پدر او ندا می کند و صیحه در این آیه، صیحه ای است (که) از آسمان (بلند می شود) و آن روز، روز خروج و انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۲۶۵. ۵- در کتاب میزان الاعتدال، مجلد ۱، صفحه ۶۳، حدیث ۱۹۹ و در کتاب لسان المیزان، مجلد ۱، صفحه ۱۰۵، حدیث ۳۱۱ آمده است:
قال حدثنا عبد الوهاب بن نَجْدَه، حدثنا اسماعیل بن عیّاش، عن صَفْوان، عن عبد الرحمن بن جُبَیْر، عن کَثیر بن مُرَّه، عن ابن عُمَرَ مرفوعاً: «یَخْرُجُ المَهْدِیُّ و علی رَأسِه مَلَکٌ ینادی هذا الْمَهدیُّ فَاتَّبِعوهُ».
عبد الله بن عمر بن خطاب می گوید: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند و بر بالای سر او فرشته ای است که ندا می کند: (ای مردم) این مهدی (موعود) (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. از او تبعیت کنید».
۲۶۶. ۶- در کتاب تلخیص المُتشابه نوشته ی خطیب بغدادی، مجلد ۱، صفحه ۴۱۷، حدیث ۶۶۰ آمده است:
عن ابو الفرج الاصبهانی، عن سلیمان بن احمد طبرانی، عن ابراهیم بن محمد بن عون، حدثنا عبد الوهاب بن الضحاک، حدثنا اسماعیل بن عیّاش، عن صفوان بن عمرو، عن عبد الرحمن بن جُبَیْر بن نَضَر، عن کثیر بن مُرَّه، عن عبد الله بن عمرو، عن النبی (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ الْمَهدیُّ وَ عَلی رَأسِهِ مَلَکٌ یُنادی: اِنَّ هذا المهدی فاتَّبعوه».
عبد الله بن عمرو از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند در حالی که بر روی سرشان فرشته ای ندا می دهد که این حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، از او تبعیت کنید».
۲۶۷. ۷- در کتاب میزان الاعتدال، مجلد ۲، صفحه ۶۷۹، حدیث ۵۳۱۶ در ترجمه ی عبد الرحمن بن ضحاک آورده است:
عن اسماعیل بن عیّاش، عن صفوان بن عمرو، عن عبد الرحمن بن جُبَیْر، عن کثیر بن مُرَّه، عن عبد الله بن عمر قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ الْمَهدیُّ وَ عَلی رَأسِهِ عمامَهٌ(۶) فیها مُنادٍ یُنادی: هذا الْمَهْدیُّ خَلیفهُ الله فَاتَبِعُوهُ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند و بر روی سرش عمامه ای است و بالای آن منادی ندا در می دهد: این حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. «خلیفه الله»، خلیفه خداوند است از او تبعیت کنید».
قسمت بیست و هفتم: ۳۱۳ نفر شورای انقلاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
برپایی یک حکومت جهانی، ریشه کن کردن فساد از کره زمین و نابودی شرک و بت پرستی ساده نیست؛ به همین جهت سپاه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای انجام چنین انقلابی از ۳۱۳ مرد الهی برخوردار است که ایشان را در این ظهور یاری خواهند کرد.
۲۶۸. ۱- در کتاب نور الابصار، مناقب آل بیت النبی المختار نوشته ی سید مؤمن شبلنجی شافعی مصری، باب ۲، صفحه ۱۸۹ چنین آمده است:
«عَن أبی جعفر رضی الله عنه قال... فَاِذا خرج أسنَدَ ظهره إلی الکَعبه و إجتمع إلیه ثلثمِائه و ثلاثَه عَشر رَجلاً مِن أتباعِه فَاوَّل ما یَنطِق بِه هذه الآیه ﴿بَقِیَّهُ اللهِ خَیرٌ لَّکُم اِن کُنتُم مُّؤمِنِین﴾ (هود: ۸۶) ثُمَّ یَقول أنا بَقیه الله و خلیفَته و حجته علیکُم فَلا یَسلِم علیه أحد إلّا قال السَّلام علیکَ یا بَقیه الله فی الارض فَاذا اجتَمع عندَه العقد عشر آلاف رجل فَلا یَبقی یهودی و لا نصرانی و لا أحد ممَن یَعبد غیر الله تَعالی الّا آمَن و صدَّق و تکون الملَّه واحده ملَّه الاسلام و کلّ ما کان فی الارض مِن معبود سَوی الله تنَزِل علیه نارٌ مِن السّماء فَتحرقه و الله اعلم»
حضرت صادق (علیه السلام) فرمودند: «زمانی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند پشت خود را به دیوار کعبه می گذارند، دور تا دور او ۳۱۳ نفر از تابعانش جمع می شوند. آن گاه حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آیه ی ﴿بَقِیَّهُ اللهِ خَیرٌ لَّکُم اِن کُنتُم مُّؤمِنِین﴾ را قرائت می فرمایند، سپس می فرمایند: منم خلیفه خداوند و منم حجت خداوند بر شما. هیچ کس تسلیم او نمی گردد مگر این که می گوید: «السلام علیکَ یا بقیه الله فی الارض» پس هنگامی که نزد او ده هزار نفر (سربازان إمام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جمع شوند، هیچ یهودی و نصرانی، حتی یک نفر هم نمی ماند مگر این که همه به او ایمان می آورند و همه او را تصدیق می نمایند و ملت اسلام واحد می شود. تنها معبودی که پرستش می شود الله است و هر کس غیر خدا کس دیگری را عبادت کند، آتشی از آسمان می آید و او را می سوزاند».
۲۶۹. ۲- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۱ آمده است:
عَن الإمام جعفر الصادق رضی الله عنه فی قوله عزَّ و جل ﴿فَاستَبقوا الخیرات أینما تَکونوا یَأتِ بِکُم الله جمیعاً﴾ (بقره: ۱۴۸) قال: «یعنی أصحاب القائم الثلثمائه و بِضع عشر وهم و الله الاُمَه المَعدوده یَجتَمعون فی ساعه واحده کقزَع الخریف».
حضرت امام صادق (علیه السلام) ذیل آیه ی ۱۴۸ سوره ی بقره فرمودند: یعنی اصحاب قائم زیادتر از ۳۱۰ نفر هستند (یعنی۳۱۳نفر) به خدا قسم معدودی هستند که در یک ساعت جمع می شوند؛ همچون جمع شدن پاره های ابر در فصل پاییز».
۲۷۰. ۳- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۴ آمده است:
عَن باقر و الصادق رضی الله عنهما فی قوله تعالی ﴿وَلَئِن اَخرنا عَنهُم العَذاب إلی اُمَّه مَعدوده﴾ (هود: ۸) قالا: «انَّ الاُمَه المعدوده هم أصحاب المهدی فی آخرالزمان ثلثمأه و ثلثه عشر رجلاً کعدَّه اهل بدر یَجتمعون فی ساعه واحده کما یَجتمع قزَع الخریف».
حضرت امام باقر (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیه ۸ سوره ی هود فرمودند: «امت معدود اصحاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخر الزمان هستند، تعدادشان ۳۱۳ نفر است مانند تعداد اهل بدر؛ در یک ساعت واحد به گرد ایشان جمع می شوند همان طور که ابرهای پاییز در یک ساعت واحد گرد هم می آیند».
۲۷۱. ۴- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۴ آمده است:
عَن الصادق رضی الله عنه فی هذه الآیه ﴿لو أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّهً أَوْ آوِی إِلَی رُکْنٍ شَدِیدٍ﴾ (هود: ۸۰) قال: «قوه القائم علیه السلام و الرکن الشّدید أصحابه ثلثمأه و ثلثه عشر رجلاً».
حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره ی آیه ی ۸۰ سوره ی هود فرمودند: «مراد از قوه در آیه، حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و مراد از رکن شدید، اصحاب آن جنابند که ۳۱۳ مرد هستند».
۲۷۲. ۵- ابو عبد الله، نُعَیْم بن حَمّاد مَرْوزی در کتاب الفتن و الملاحم، (به کوشش محمود حلبی)، صفحه ۱۹۰:
حدثنا ابو یوسف المقدسی، عن عبد الملک بن ابی سلیمان، عن عمرو بن شُعَیْب، عن أبیه، عن جدّه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «... فَیُوتیِ بین الرُّکْنِ و الْمَقامِ، فَیُبایَعُ وَ هُو کارِهُ... فَیُبایِعُهُ مِثْلَ عِدَّهَ أهْلَ بَدْرٍ..».
عمر بن شعیب از پدرش و او از جدش و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام می آیند و ۳۱۳ نفر به عدد اصحاب بدر آمده و با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیعت می کنند».
۲۷۳. ۶- در کتاب المستدرک علی الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری، مجلد ۵، صفحه ۵۰۳ آمده است:
أخبرنی محمد بن المُؤمل، حدثنا الفضل...، عن عَمْرو بن شُعَیب، عن أبیه، عن جدِّه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «... فیاتی بین الرُّکن و المقام فَیُبایِعُ وَ هُو کارِهٌ، یُقالُ لَهُ: إنْ أَبَیْتَ ضَرَبْنا عُنُقُکَ یُبایِعُه مِثْلَ عِدَّهِ أهلِ بَدرٍ».
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در حین انقلاب و حرکت انقلابیشان از پرچمی استفاده می کنند که روی آن نوشته است: «البیعه لله» یعنی بیعت فقط از آن خداوند است. چون حکومت، حکومت الهی است. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مانند همه ی انبیا و حضرت خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را به خداوند، به الله دعوت می کنند و محور اصلی حکومت آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، توحیدی و الهی است، لذا بر روی پرچم انقلابی آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است: «البیعه لله»
۲۷۴. ۱- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۴ چنین آمده است:
عَن نوف انَّه قال: «رایَه المهدی فیها مکتوبٌ البیعهُ لله»
نوف گوید: «بر روی پرچم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نوشته شده است: بیعت از آن خداوند است».
۲۷۵. ۲- متقی هندی در البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، باب ۷ آورده است:
عَن إبن سیرین قال: «علی رآیه المهدی البیعه لله».
ابن سیرین می گوید: «بر روی پرچم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) «البیعه لله» است».
۲۷۶. ۳- در البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان نوشته ی متقی هندی، باب ۷ آورده است:
عَن عمار یاسر قال: «إذا بَلَغ السُّفیانی الکوفه و قتل أعوان آل محمد خرَجَ علیه المهدی علی لوایه شعیب بن صالح».
عمار یاسر می گوید: «هنگامی که سفیانی در کوفه ظاهر شود و دوستان و نزدیکان آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را می کشد، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در برابر او خروج می کند و پرچم شعیب بن صالح همراه اوست».
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دین جدیدی نمی آورند بلکه ایشان اسلام را ترویج می کنند و به اسلام قدرت و عظمت می بخشند. ظهور ایشان بسیار شبیه قیام و انقلاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است. در احادیث نیز به این موضوع اشاره شده است؛ ظهور ایشان از مکه و در مسجد الحرام و کنار خانه ی خدا آغاز می گردد:
۲۷۷. ۱- در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان نوشته ی متقی هندی، باب ۱ آمده است:
عن حذیفه بن الیمان، عن النبی (صلی الله علیه و آله) فی قصَّه المهدی «و مُبایعته بین الرکن و المقام و خروجَه متوجهاً الی الشام قال: و جبرئیل علی مقدَّمه و میکائیل علی ساقَه یَفرح بِه أهل السَّماء و الأرض و الطیر و الوحش و الحیتان فی البَحر».
حذیفه بن یمان از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که درباره ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «و (تعدادی) با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام بیعت می کنند و آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند و به سمت شام می رود و جبرئیل جلودار ایشان و میکائیل پشت سرشان است. به خاطر ظهور ایشان، اهل آسمان ها و زمین و پرندگان و حیوانات و تمام آبزیان شاد می شوند».
۲۷۸. ۲- در کتاب عقد الدّرر نوشته ی شیخ جمال الدین یوسف دمشقی، باب ۳ آمده است:
عن رسول الله (صلی الله علیه و آله) فی قصَه السفیانی و ما یَفعَله مِن الفجور و القتل قال: «فقعد ذلک یُنادی مناد مِن السماء، یا اَیُّهَا الناس إنَّ الله قد قطعَ عَنکُم ید الجبار و المنافقین و أشیاعِهُم و ولّاکم خیر اُمَّه محمد (صلی الله علیه و آله) فَالحقوا به بِمکه فَاِنَّه المهدی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی قصه ی سفیانی و کارهایی که او از ظلم وجور و فجور انجام می دهد و انسان هایی که می کشد فرمودند: «منادی از آسمان صدا می زند: ای مردم، خدا از سر شما دست جبارین، منافقین و پیروان آنها را قطع کرد و این که از امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) باشید، برای شما خیر است؛ به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در شهر مکه ملحق شوید که او در آنجاست».
۲۷۹. ۳- در کتاب البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان نوشته ی متقی هندی، باب ۷ آورده است:
عَن ابی جعفر: «... قائم بین الرکن و المقام، جبرئیل عَن یَمینه و میکائیل عَن یساره، تصیر الله شیعته مِن اطراف الارض..».
حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام قیام می کند، جبرئیل سمت راست ایشان و میکائیل سمت چپشان است، خداوند شیعیان ایشان را از اطراف زمین جمع می کند».
۲۸۰. ۴- در سُنن أبی داود، مجلد ۲، صفحات ۲۲ و ۲۳، شماره ۴۲۸۶ و عَون المَعبُود، مجلد ۱۱، صفحه ۳۷۵، شماره ۴۳۶۶ آمده است:
حَدَّثنا محمّدِ بنُ المُثَنّی، حَدَّثنا معاذ بنُ هِشام، حَدَّثَنی أَبی، عَن قِتادَهَ، عَن صالحٍ أَبِی الخَلیلِ، عَن صَاحِبٍ لَهُ، عَن أُمِّ سَلَمَهَ زَوجِ النَّبیّ (صلی الله علیه و آله)، عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکُونُ إختِلافٌ عِندَ مَوتِ خَلیفَهٍ، فَیَخرُجُ رَجُلٌ مِن أهلِ المَدینَهِ هارِباً إِلی مَکَّهِ، فَیَأتیهِ ناسٌ مِن أَهلِ مَکّهِ فَیُخرِجُونَهُ وَ هُوَ کارِهٌ فَیُبایِعُونَهُ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ وَ یُبعَثُ إِلَیهِ بَعثٌ مِن أَهل الشّام فَیُخسَفُ بِهِم بِالبَیداءِ بَینَ مَکَّهِ وَ المَدینَهِ، فَإِذا رَأی النّاسُ ذلِکَ أَتاهُ أَبدالُ الشّامِ وَ عَصائبُ أَهلِ العِراقِ فَیُبایِعُونَهُ ثُمَّ یَنشَأُ رَجُلٌ مِن قُرَیشٍ أَخوالُهُ کَلبٌ فَیَبعَثُ إِلَیهِم بَعثاً، فَیَظهَرُونَ عَلَیهِم وَ ذلِکَ بَعثُ کَلبٍ، وَ الخَیبَهُ لِمَن لَم یَشهَد غَنیمَهَ کَلبٍ، فَیَقسِمُ المالَ، وَ یَعمَلُ فِی النّاسِ بِسُنَّهِ نَبِیِّهِم وَ یِلقِی الإِسلامُ بِجِرانِهِ الی الأَرضِ، فَیَلبَثُ سَبعَ سِنینَ ثُمَّ یَتَوَفّی وَ یُصَلّی عَلَیهِ المُسلِمُونَ».
ام سلمه همسر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمودند: «در هنگام مرگ خلیفه اختلاف و دو دستگی رخ خواهد داد. پس مردی از اهل مدینه خروج می کند درحالی که به سوی مکه می گریزد، پس مردمی از اهل مکه می آیند و او را بیرون می کنند و او کراهت دارد. پس با او بین رکن ومقام بیعت می کنند و گروهی از اهل شام به سوی او گسیل می شود. پس زمین، آنها را در سرزمینی به نام بیداء در خود فرومی برد که این سرزمین بین مکه و مدینه واقع است. پس هنگامی که مردم این را دیدند، نیکوکاران شام و مردان پاکیزه ی اهل عراق به سوی او می آیند، پس با او بیعت می کنند. سپس مردی از قریش که دایی های او از قبیله ی کلب هستند، پیدا می شود. پس گروهی را به سوی قبیله اش (قبیله ی کلب) می فرستد، پس بر ایشان ظاهر می شوند و آن گروه و سپاه کلب است و ناامیدی برای کسی است که در غنیمت های به دست آمده توسط سپاه کلب حاضر نباشد، پس مال را تقسیم می کند و بین مردم به سنت پیغمبرشان عمل می کند و اسلام را در زمین منتشر می سازد. پس هفت سال درنگ می کند (زندگی می کند)، سپس وفات می کند و مسلمانان بر او نماز می گزارند».
۲۸۱. ۵- در الفِتَن و المَلاحِم نوشته ی نعیم بن حمّاد، صفحه ۱۸۸ آمده است:
حدَّثنا ابن ثَورٍ و عبدالرزّاق، عَن مَعمَرٍ، عَن قِتادَهَ قال: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): «یَخرُجُ المَهدِیُّ مِنَ المَدینَهِ إِلی مَکَّه، فَیَستَخرِجُونَهُ النّاسُ مِن بَینِهم، فَیِبایِعونهَ بَینَ الرُّکنِ و المَقامِ وَ هُوَ کارِهٌ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مدینه به سوی مکه خارج می شود. عده ای از مردم با او خروج می کنند و آنها با او بین رکن و مقام بیعت می کنند..».
۲۸۲. ۶- در الفِتَن و المَلاحِم نوشته ی نعیم بن حمّاد، صفحه ۱۹۴ آمده است:
حدَّثنا ابن ثَورٍ و عبدالرزّاق و ابنُ مَعاذٍ، عَن مَعمَرٍ، عَن قتادَهَ قال: قالَ رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): «یَأتیهِ عَصائِبُ العِراقِ وَ أَبدالُ الشّامِ فَیُبایِعُونَهُ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقام، فَیُلقِی الإسلامُ بِجِرانِهِ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردم عراق و بزرگان شام می آیند و با مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام بیعت می کنند..».
۲۸۳. ۷- در المُصَنَّف عبدالرزّاق صَنعانِیّ یَمانِیّ، مجلد ۱۱، (باب فی المَهدِیّ)، صفحه ۳۷۱ آمده است:
أخبرَنا عبد الرَّزّاق، عَن مَعمَرٍ، عَن قَتادَهَ یَرفَعه إلَی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکُونُ إختِلافٌ عِندَ مَوتِ خَلیفَهٍ، فَیَخرُجُ رَجُلٌ مِن أهلِ المَدینَهِ فَیَأتی مَکَّه، فَیَستَخرِجُهُا النّاسُ مِن بَیتِهِ وَ هُوَ کارِهٌ، فَیُبایِعُونَهُ بَینَ الرُّکنِ وَ المَقامِ فَیُبعَثُ إِلَیهِ جَیشٌ مِنَا لشّامِ، حَتّی إذا کانوا بِالبَیداءِ خُسِفَ بِهِم، فَیَأتیهِ عَصائِبُ العِراقِ وَ أَبدالُ الشّامِ فَیُبایِعُونَهُ، فَیَستَخرِجُ الکُنُوزَ وَ یَقسِمُ المالَ، وَ یُلقِی الإِسلامُ بِجِرانِهِ إِلی الأَرضِ، یَعیشُ فی ذلِکَ سَبعَ سِنینَ أَو قالَ: تِسعَ سِنینَ».
۲۸۴. ۸- در کتاب مِنْحَه المعبود فی ترتیب مُسنَد الطَّیالُسیَ نوشته ی ابو داود احمد عبد الرحمن البنّا، مشهور به الساعاتی، مجلد ۲، باب ما جاءَ فی بیعه المهدی و خراب الکعبه آخر الزمان، صفحه ۲۱۶ به روایت ابو هریره آمده است:
حَدَّثنا یونس، قال: حَدَّثنا أبو داود قال: حَدَّثنا إبن أبی ذِئْبٍ قال: أخبرنی سَعید بن سَمْعانَ مولی المُشمَعِلّ قال: سَمعت أبا هریره یُحَدِّثُ أبا قتادهَ و هُو یَطوف بالبیت فقال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یُبایَعُ لِرَجُلٍ بین الرُّکنِ و المقام و أوّل مَن یَسْتَحِلُّ هذا البیت أَهْلُه، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَکَهِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تجیِءُ الْحَبَشَهُ فیُخْرِبُونَهُ خَراباً لا یُعْمَرُ بَعْدَهُ و هُمُ الّذینَ یَسْتَخْرج کَنْزَهُ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «با مردی (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بین رکن و مقام (در مکه مکرمه) بیعت می کنند و هرگز خانه ی خدا حلال نمی شود مگر برای اهلش. پس، هنگامی که خانه را حلال شمردند، پس، از کشتن و هلاکت عرب سؤال نکن. سپس به حبشه می آیند و آن را ویران می کنند، ویران ساختنی که بعد از آن آباد نمی گردد و آنان کسانی هستند که گنج (حبشه) را بیرون می آورند».
۲۸۵. ۹- در کتاب المُصَنَّف فی الاحادیث و الآثار نوشته ی حافظ عبد الله بن ابی شیبه و در کتاب الفتن، صفحه ۴۰، حدیث ۱۳۶ آمده است:
حَدَّثنا یزید بن هارون قال: أخبرنا ابن ذِئْبٍ عن سعید بن سَمْعان سَمعت ابا هریرهَ یخبر أبا قتاده، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یُبایَعُ لِرَجُلٍ بین الرُّکنِ و المقام و لَن تستحِلَّ البیت إلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَکَهِ الْعَرَبِ، تَأتی الْحَبَشَهُ فیُخْرِبُونَ خَراباً لا یُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذین یَسْتَخْرجُونَ کَنْزَهُ».
۲۸۶. ۱۰- مُسند امام احمد حنبل (رهبر حنابله)، مجلد ۲، صفحه ۳۱۲ به روایت ابو هریره آمده است:
حَدَّثنا زیدُ بن الحُباب، حَدَّثنا ابن أبی ذِئْبٍ، حدَّثنی سعید بنُ سَمْعانَ سمعت ابا هریره یُحدِّث أبا قتاده قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یُبایَعُ لِرَجُلٍ بین الرُّکنِ و المقام و لَن یَستحِلَّ البیت اِلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَکَهِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تجیِءُ الْحَبَشَهُ فیُخْرِبُونَهُ خَراباً لا یُعْمَرُ بَعْدَهُ و هُمُ الّذینَ یَسْتَخْرجون کَنْزَهُ».
۲۸۷. ۱۱- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۲، صفحه ۲۹۱ و مُسند شرح احمد محمد شاکر، مجلد ۱۵، صفحه ۳۵، حدیث ۷۸۹۷ آمده است:
حَدَّثنا یزید، عن ابن ابی ذئْبٍ، عن سعید بن سَمْعانَ قال: سمعت ابا هریره یخبر أبا قتاده أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «یُبایَعُ لِرَجُلٍ ما بین الرُّکنِ و المقام، لَن یَسْتَحِلَّ البیت اِلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا یَسْأَلُ عن هَلَکَهِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تَأتی الْحَبَشَهُ فیُخْرِبُونَهُ خَراباً لا یُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذین یَسْتَخْرجُونَ کَنْزَهُ».
۲۸۸. ۱۲- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۲، صفحه ۳۲۸ آمده است:
حَدَّثنا ابو النَّضْر، عن ابن ابی ذِئْبٍ، اسحاق بن سلیمانَ قال: حَدَّثنا ابن ابی ذئْبٍ، عن سعید بنُ سَمْعانَ قال: سمعت ابا هریره یُحَدِّثُ أبا قتاده أنّ النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یُبایَعُ لِرَجُلٍ بین الرُّکنِ و المقام و لَن یَستحِلَّ البیت اِلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَکَهِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تَأتی الْحَبَشَهُ فیُخْرِبُونَهُ خَراباً لا یُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذین یَسْتَخْرجُونَ کَنْزَهُ».
۲۸۹. ۱۳- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۲، صفحه ۳۵۱ به روایت ابو هریره آمده است:
حَدَّثنا حسن بن محمد، عن ابن ابی ذِئْبٍ، عن سعید بنُ سَمْعانَ أنّه سَمِعَ ابا هریره یُخْبر أبا قتادهَ أنّ النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یُبایَعُ لِرَجُلٍ بین الرُّکنِ و المقام و لَن یَستحِلَّ هذا البیت اِلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَکَهِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تَأتی الْحَبَشَهُ فیُخْرِبُونَهُ خَراباً لا یُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذین یَسْتَخْرجُونَ کَنْزَهُ».
۲۹۰. ۱۴- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد ۸، صفحه ۲۹۲ آمده است:
ذکر الموضع الّذی یُبایَعُ فیه الْمَهدِیّ: أخبرنا ابو یَعْلی قال: حَدَّثنا ابو خَیْثَمَهَ،...قال:حَدَّثنا اسحاق بن سلیمان الوازی قال: سمعتُ ابن ابی ذِنْبٍ، یَذکر عن سعید بن سَمعان: انَهُ سَمَعَ ابا هریره یُحَدِّثُ ابا قتاده، أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «یُبایَعُ لِرَجُلٍ بین الرُّکنِ و المقام و لَن تستحِلَّ هذا البیت إلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَکَهِ الْعَرَبِ ثُمَّ تَظْهَرُ الحبشه... فیُخْرِبُونَهُ خَراباً لا یُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذین یَسْتَخْرجُونَ کَنْزَهُ».
۲۹۱. ۱۵- در کتاب المستدرک علی الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری، مجلد ۴، صفحه ۴۵۲ به دو طریق آورده است:
حَدَّثنا أبو العباس محمد بن یعقوب، حَدَّثنا الربیعُ سلیمان، حَدَّثنا أسدُ بن موسی، حَدَّثنا إبن أبی ذئب و حَدَّثنا أبو عبد الله محمد بن یعقوب الحافظ و حَدَّثنا حامد بن أبی حامدِ المُقری، حَدَّثنا إسحاق بن سلیمان الرازی قال: سمعتُ إبن أبی ذئْب یُحدّث عَن سعید بن سَمْعانَ قال: سمعتُ أبا هریره یُحدِّثُ أبا قتادهَ أنَّ النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یُبایَعُ لِرَجُلٍ بین الرُّکنِ و المقام و لَن یَستحِلَّ البیت اِلَّا أَهْلُهُ، فَاذا اسْتَحَلُّوهُ فَلا تَسْأَلْ عن هَلَکَهِ الْعَرَبِ، ثُمَّ تَجیءُ الْحَبَشَهُ فیُخْرِبُونَهُ خَراباً لا یُعْمَرُ بَعْدَهُ اَبداً و هُمُ الّذین یَسْتَخْرجُونَ کَنْزَهُ».
همان طور که می دانیم طومار نبوت و رسالت، به وجود اقدس حضرت خاتم الانبیا محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) پیچیده شد و دیگر پس از ایشان پیامبری نخواهد آمد و کتابی هم به جز قرآن به عنوان یک روش جدید نازل نخواهد شد. حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نهج البلاغه می فرمایند: «الخاتم لما سبق و الفاتح لمستقبل» یعنی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گذشته را که نبوت بود ختم فرمودند و آینده را که امامت باشد گشودند، لذا آن حضرت، خاتم الانبیا (صلی الله علیه و آله و سلم) و کتاب ایشان، خاتم الکتب است.
در قرآن آمده است که در آخر الزمان شخصی قیام می کند که اسلام را جهانی خواهد کرد و آن شخصیت، وجود اقدس بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و وقتی ایشان بیایند مروج قرآن و عترت حضرت خاتم المرسلین (صلی الله علیه و آله و سلم) خواهند بود. پس روش و سنت ایشان همان روش و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است، چنان که:
۲۹۲. ۱- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۳۳ آمده است:
و عَن عایشَه، عَن النّبی (صلی الله علیه و آله) انّه قال: «المَهدی رجل مِن عترَتی یقاتِل عَلی سُنَّتی کما قاتَلتُ أنا علی الوَحی»
عایشه نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردی از عترت و خانواده ماست؛ بر طبق سنت من (برای برپایی عدل) مبارزه می کند همان طور که من بر اساس وحی مبارزه کردم».
پس، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تلاش می کنند سنت از یاد رفته ی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را زنده کنند و ایشان برای برپایی سنت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) مبارزه می نمایند.
۲۹۳. ۲- در کتاب المُعْجَم الاوسط نوشته ی حافظ ابو القاسم سلیمان بن احمد طبرانی، مجلد ۲، صفحه ۴۷، حدیث ۱۰۷۹ آورده است:
حدثنا أحمد، حدثنا أبو جعفر...، عن أبی سعید الخدری قال: سمعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِن اُمَّتی یَقولُ بِسُنَّتی،... تُملَأُ الارض به قسطاً و عدلاً کما مُلِئت جوراً و ظلماً..».
ابو سعید خدری می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «مردی از امت من قیام می کند». آن گاه فرمودند: «او به سنت و روش من قیام می کند...، زمین را پر از عدل و داد می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۲۹۴. ۳- در کتاب الفتن و الملاحم نوشته ی ابو عبد الله نُعَیْم بن حَمّاد مَرْوزی، باب نسبه المهدی، صفحه ۲۰۸ آمده است:
حدثنا الولید، عن شیخ، عن الزُّهَریّ، عن عُرْوَه، عن عائشه، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «رَجُلٌ مِنْ عتْرَتی، یُقاتِلُ عَلَی سُنَّتی کما قاتَلْتُ أنا عَلَی الوحی».
ولید از شیخ و او از زهری و او از عروه و او از عایشه نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردی از عترت و خانواده ی من، بر طبق سنت من (برای برپایی عدل) مبارزه و جهاد می کند، همان طور که من بر اساس وحی مبارزه کردم».
در ابتدای اسلام متأسفانه اعراب، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به عنوان پیامبرِ حامل وحی قبول نداشتند؛
بنابراین حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) برای اثبات مدعای خود، با کفار برای وحی مبارزه می کردند.
در آخر الزمان متأسفانه مسلمانان از سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دور می شوند و چیزی را که خودشان می سازند، اسلام و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می دانند. در چنین زمانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کنند و مردم را به سنت واقعی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دعوت می کنند. مردم با ایشان از در مبارزه وارد می شوند و آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای اجرای سنت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) با آنها مبارزه می کنند.
همان طور که قبلا اشاره کردیم، در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کل کره ی زمین مسلمان خواهند شد و دیگر از جنگ های مذهبی خبری نخواهد بود، همچنین در ظهور ایشان یک حکومت واحد جهانی تشکیل می شود و مرزها برداشته می شود. از آن پس انسان ها به خاطر زمین و سرزمین جنگ نخواهند کرد و ناسیونالیسم به انترناسیونالیسم تبدیل می گردد. در آن حکومت؛
اولاً: دیانت و دین رسمیش اسلام است و محور اصلی آن حکومت الله است.
ثانیاً: کل کره ی زمین به صورت یک کشور در می آید. مرزها برداشته شده و ناسیونالیسم به انترناسیونالیسم تبدیل می شود.
ثالثاً: یک حکومت واحد جهانی تشکیل می شود و اداره ی جهان به دست این حکومت واحد جهانی الهی، صورت می گیرد.
رابعاً: رهبر آن حکومت، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند.
خامساً: در آن حکومت کفر ریشه کن می شود. (یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً)
۲۹۵. ۱- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۱ آمده است:
و عَن رفاعه بن موسی قال: سَمعتُ جعفر الصادق رضی الله عنه یقول فی قوله تعالی فی سوره آل عمران ﴿وَ لَهُ أَسلَمَ مَن فِی السَّمواتِ وَ الأَرضِ طَوعاً وَ کَرْهاً﴾ (آل عمران: ۸۳) قالَ: «إذا قام القائم المهدی لا یبقی أرض إلّا نودی فیها شهادَه أن لا اله الّا الله و انَّ محمداً رسول الله (صلی الله علیه و آله)»
از رفاعه بن موسی از حضرت جعفر الصادق (علیه السلام) درباره ی این آیه از سوره ی آل عمران که خداوند می فرمایند: ﴿و هرآن چه در آسمان و زمین است تسلیم او می شوند چه بخواهند چه نخواهند﴾، چنین فرمودند: «در زمان ظهور حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هیچ نقطه ای از زمین باقی نمی ماند مگر آن که در آنها به لا اله الّا الله و محمداً رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت می دهند».
۲۹۶. ۲- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۳ آمده است:
و عَن أبی بصیر و عَن سماعه هما عَن جعفر بن الصادق رضی الله عنه فی قوله تعالی ﴿هوَ الَذّی اَرسَلَ رَسولَه بِالهُدی وَ دینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلیَ الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکونَ﴾ (توبه: ۳۳؛ صف: ۹) قالَ: وَ الله ما یُجئ تأویلها حتی یَخرج قائِم المهدی علیه السلام فإذا خَرَجَ القائم لَم یَبق مُشرک إلّا کَرِهَ خروجَه وَ لَا یَبقی کافر إلّا قتل حتی لَو کان کافر فی بَطن صخره قالَت: یا مؤمن فی بطنی کافر فَاکسرنی و أقتله و هذه الآیه فی ثلاث سوره التوبه و سوره الصف و فیها ﴿و لَو کَره المشرکون﴾ و فی سوره الفَتح و عَن عبایه بن ربعی قال: قال أمیر المؤمنین علی کرَّمَ الله وجهه فی هذا الآیه و الذی نفسی بِیَده لا تبقی قریَه الّا نودی فیها بشهاده أن لا إله إلّا الله وَ أن محمداً رسول الله (صلی الله علیه و آله) بکره و عشیاً و عَن زین العابدین و عَن الباقر رضی الله عنهما قالَ: «إنَّ إلاسلام قَد یُظهره الله علی جمیع الأدیان عندَ قیام القائم علیه السلام».
از ابی بصیر و سماعه، هر دو از امام صادق (علیه السلام) آمده است که حضرت (علیه السلام) درباره ی این آیه ﴿او خدایی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن دین بر همه ادیان چیره شود اگر چه مشرکین کراهت داشته باشند﴾ فرمودند: «به خدا سوگند تأویل این آیه صدق نمی کند تا قائم موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کند، پس هنگامی که خروج کند (در هر زمینی که او ظاهر شود)، مشرکی باقی نمی ماند مگر آن که خروج او را کراهت دارد و باقی نمی ماند مشرکی مگر آن که کشته می شود تا جایی که اگر کافر در شکم سنگ سختی باشد، سنگ می گوید: ای مؤمن، در شکم من کافری است، مرا بشکن و او را بکش و این آیه در سه سوره یکی در سوره ی توبه، دیگری در سوره ی صف و دیگری در سوره ی فتح آمده است. در سوره ی فتح خداوند می فرماید: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسولَهُ بِالهُدَی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلیَ الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللهِ شَهِیداً﴾ (فتح: ۲۸) عبایه بن ربعی گوید: حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) در ذیل این آیه فرمودند: «قسم به کسی که جان من در ید قدرت اوست، باقی نمی ماند قریه و دهی جز آن که در صبح و شام در آن ندا داده می شود به شهادت لا اله الّا الله و انَّ محمداً رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)». و حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «وقت قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خدا اسلام را بر تمام دنیا ظاهر می کند».
در انتخاب امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جهان به عنوان رهبر، امام و زعیم، مردم جهان عبارتند از:
الف) در زمان ظهور، مؤمنین واقعی به راحتی به آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایمان خواهند آورد و تجدید بیعت می کنند و آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در امر الهیش یاری می کنند.
ب) مستضعفین جهان که از ظلم و جور حکومت های خودکامه و ظالم به زانو درآمده اند، به راحتی گرد حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می گیرند تا به وسیله ی ایشان، هم خودشان به عدالت برسند و هم جهان پر از عدل و داد شود.
ج) مؤمنین به کتب آسمانی، منتظر ظهور یک منجی الهی هستند که در کتب آنها به آمدنش تصریح شده است.
همه ی این ها سبب می شود که مردم به راحتی گرد آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را بگیرند، برای موفقیت ایشان تلاش کنند و با ایشان همراهی و همکاری نمایند. در کتب اهل سنت نیز به این مطلب تصریح شده است.
۲۹۷. ۱- ابن عساکر، در تاریخش، مجلد۱، صفحه ۶۲ و کتاب صواعق المحرقه، نوشته ی ابن حجر شافعی و ینابیع الموده، صفحه ۴۳۳ آمده است:
و عَن علی رضی الله عنه قال: «إذا قام قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) جمع الله له أهلَ المَشرق و أهلَ المَغرب فَیَجتَمعون کَمی یجتَمع قزَع الخَریف، فَأمّا الرفَقاء فَمِن أهل الکوفَه و امّا الابدال فَمِن اهلَ الشام»
از حضرت علی (علیه السلام) آمده است که فرمودند: «زمان قیام حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداوند همه ی مردم شرق و غرب عالم را به دور او جمع می کند، مانند جمع شدن پاره های ابر در فصل پاییز و رفقای او أهلِ کوفه و خوبان و ابدال اهل شام هستند (که همه گرد او جمع می شوند)».
دقت کنید که قبل از ظهور حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف):
مردم پراکنده اند، مانند ابرهای پراکنده، اما امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که تشریف بیاورند همه دور ایشان جمع می شوند، مانند ابرهای پراکنده ای که یک باره جمع می گردند، به دور ایشان حلقه می زنند.
۲۹۸. ۲- در کتاب صحیح ابن ماجه، جزء الثانی فی ابواب الفتن فی باب خروج المهدی و در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان نوشته ی حافظ گنجی شافعی و در کتاب منتخب کنز العمال نوشته ی متقی هندی، مجلد ۶، صفحه ۲۹ و در ینابیع الموده خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۳۷ آورده اند:
و عَن عبد الله بن الحارث بن جزء الزبیدی قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَخرج الناس مِن أهلَ المَشرق و المَغرب فَیوطَئون لِلمهدی یعنی سلطانَه».
از عبد الله بن حارث بن جزء زبیدی نقل شده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اهل مشرق و مغرب عالم برای ملاقات با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آیند و همه، سلطنت او را قبول می کنند».
۲۹۹. ۳- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۳ آمده است:
و عَن زین العابدین و عَن الباقر رضی الله عنهما قالَ: «إنَّ الإسلام قَد یُظهره الله علی جمیع الادیان عندَ قیام القائم علیه السلام».
و امام زین العابدین (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و امام باقر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «وقت قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خدا اسلام را بر تمام دنیا ظاهر می کند».
۳۰۰. ۴- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۶ آمده است:
و فی سوره الروم ﴿وَ یَومَئذٍ یُفرحُ المُؤمِنونَ بِنَصرِ اللهِ﴾ (روم: ۴-۵) عَن أبی بصیر، عَن جعفر الصادق رضی الله عنه قالَ: «عِندَ قیامَ القائم علیه السلام یَفرَحُ المؤمنونَ بِنَصرِ الله»
در سوره ی روم آمده است: ﴿روزی که مؤمنین به نصرت خدا شاد و مسرور می شوند﴾ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «مؤمنین در ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به نصرت و یاری خداوند مسرور و شاد می گردند».
۳۰۱. ۵- در سنن ابن ماجه، مجلد۲، صفحه ۱۳۶۶، حدیث ۴۰۸۸ آمده است:
حدثنا حَرْمَلَهُ بن یَحْیی المِصْریُّ و ابراهیمُ بن سعیدٍ الجَوْهَرِیُّ قالا: حدثنا أبو صالح عبد الغفّار بن داود الحَرّانِیّ، حدثنا ابن لَهیعَهَ، عن أبی زُرعَهَ عَمرُو بن جابِرٍ الْحَضْرَمِیّ، عن عبد الله بن الحارث بن جَزءِ الزُّبیدیّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ ناسٌ مِنَ الْمشْرِقِ (و المغرب) فَیُوَطِّئون لِلْمهْدِی یعنی سُلْطانَهُ».
حَرْمَلَهُ بن یَحْیی مصری و ابراهیم بن سعید جوهری هر دو از ابو صالح عبد الغفّار بن داود و او از ابن لَهیعَه و او از ابی زرعه و او از عَمرو بن جابر حَضْرَمِی و او از عبد الله بن حارث بن جَزء زُبیدی نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردم (زیادی،ناس) از مشرق و مغرب عالم به دیدن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آیند و همه سلطنت او را می پذیرند».
دقت بفرمایید، شرق و غرب عالم به دیدن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آیند. همه، سلطنت و عدالت پروریِ حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می پذیرند و ایشان را یاری می کنند.
۳۰۲. ۶- در کتاب المُعْجَم الاوسط نوشته ی حافظ ابو القاسم سلیمان بن احمد طبرانی، مجلد ۱، صفحه ۲۰۰، حدیث ۲۸۷ آمده است:
عَن أبی زُرْعَهَ عَمْرو بن جابر، عن عبد الله بن الحارث بن جَزءٍ الزُّبَیْدِیِّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ قَوْمٌ مِن قِبَلِ الْمشْرِقِ فَیُوَطَّئون لِلْمهْدِیِّ سُلْطانَهُ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قومی از مشرق قیام می کند و با حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ملاقات می کند و همه سلطنت او را قبول می نمایند».
در همین کتاب، احادیث و روایات زیادی داریم که اثبات می کنند حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای برافراشتن پرچم توحید و برپایی عدالت، کل جهان را فتح خواهند کرد، اما در بعضی روایات درباره ی فتح برخی از نقاط کره زمین اسم برده شده است. البته این نکته قابل ذکر است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در فتوحاتشان فقط برپایی حکومت الله را در نظر دارند که ﴿اِن الحکم إلّا لله﴾ (انعام: ۵۷) آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نمی خواهند مانند جهان گشایان دیگر که برای خواهش های نفسانی و حکومت نمودن خودشان، سرزمینها را فتح می کنند، قیام کنند بلکه آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به امر الهی برای برپایی قوانین الهی تلاش می کنند. ایشان ملت ها را مانند جهان گشایان، خوار و ذلیل و بدبخت نمی کنند بلکه قیام و حکومت ایشان رحمت، برکت، آسایش و راحتی برای همه ی بشریت است و همه ی انسان ها برای رسیدن به این هدف، آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری می کنند. در اینجا چند روایت در این مورد می آوریم:
۴۹۴. ۱- در کتاب عِقدُ الدُّرَر فی اخبار الامام المنتظر، باب دوم، صفحه ۵۵ آمده است:
وَ عَن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقُومُ السَاعَهُ حَتّی یَلیَ الارض رَجُلٌ مِن اهل بیتی، اِسمُهُ کَاِسمی».
عبد الله بن مسعود از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا این که مردی از اهل بیت من (یَلیَ الارض) پادشاه، والی و صاحب ولایت زمین شود، اسم او مانند اسم من است».
۴۹۵. ۲- در مسند امام احمد حنبل، مجلد۳، صفحه ۳۷ نوشته شده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «اُبشِّرکُم بالمهدی... فیملاء الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض..».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت می دهم شما را به مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)... به وسیله ی او زمین پر از قسط و عدل می شود همان طور که پر از ظلم و جور شده بود؛ ساکنان آسمان و زمین از او راضی می شوند».
۴۹۶. ۳- در کتاب عِقدُ الدُّرَر فی اخبار الامام المنتظر، باب هفتم فی شرفه و عظیم منزلته، صفحات ۲۲ و ۲۱۲ آمده است:
وَ عَن اَمیرِ المُؤمنین عَلیِّ بن ابی طالب فی قصَّه المَهدیِّ قال: «وَ لا یُترَکُ بدعَهٌ اِلّا اَزالَها وَ لا سُنَّهٌ اِلّا اَقامَها وَ یَفَتَحُ قُسطَنطنیَّهَ وَ الصّینَ وَ جِبالَ الدِّیلَم... ثُمَّ یَفعَلُ اللهُ ما یَشاءُ».
حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) درباره ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «هیچ بدعتی ترک نمی شود مگر آن که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن را نابود سازد و هیچ سنتی اقامه نمی گردد مگر این که او اقامه می کند و او قسطنطنیه، چین و کوه های دیلم را فتح خواهد نمود... سپس خداوند هرچه بخواهد انجام می دهد».
۴۹۷. ۴- در کتاب عِقدُ الدُّرَر فی اخبار الامام المنتظر، باب ۱۱ (فی اختلاف الرّوایات فی مدّت اقامته)، صفحه ۳۰۷ آمده است:
عَن مُحَمَّد بن الحَنَفیِه قالَ: «یَنزِلُ خَلیفَهٌ مِن بنی هاشمِ بَیتَ المقدس فیملَأُ الارض عدلاً، یَبنی بَیتَ المقدس بناءً لَم یُبنَ مِثلُهُ».
محمد بن حنفیه می گوید: «خلیفه ای از بنی هاشم در بیت المقدس نزول اجلال می فرمایند. ایشان زمین را پر از عدل و داد می کند و بیت المقدس را می سازد به طوری که مثل آن را قبلاً هیچ کس نساخته باشد».
در طول تاریخ بیت المقدس دست به دست گشته است؛ در درگیری ها بعضی اوقات خراب شده و سپس ساخته شده است. می گوید: «امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن چنان بیت المقدس را عالی می سازند که کسی قبلاً نساخته است».
۴۹۸. ۵- در منتخب کنز العمال، مجلد ۶، صفحه ۳۰ آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَو لَم یَبقَ مِنَ الدُنیا الّا یَومً لَطَوَّلَهُ الله تعالی حتّی یملک رَجُلٌ مِن اهل بیتی جبل الدیلم و القسطنطنیه»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از عمر دنیا باقی نمانده باشد مگر یک روز، خداوند تعالی آن روز را طولانی گرداند تا مردی از اهل بیت من بر دیلم و قسطنطنیه حکومت کند».
خداوند منان در قرآن کریم، یکی از اهداف ارسال رسل را پر کردن زمین از قسط و عدل بیان می فرمایند؛ چنانچه در سور ه ی حدید، آیه ۲۵ آمده است:
﴿لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ أَنزَلنا مَعَهُم الکِتابَ وَ المیزانَ لِیَقوَمَ النّاسُ بِالقِسطِ وَ اَنزَلنَا الحَدِیدَ فِیهِ بَأسٌ شَدِیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ﴾
ما به تحقیق رسولان خود را با دلایل و بینات آشکار فرستادیم و همراه ایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم را به قسط و عدل برپا دارند و بر آنها آهن را که در سختی و محکمی شدید است و برای مردم منافع فراوانی دارد، نازل کردیم.
پس یکی از اهداف ارسال رسل برپایی قسط و عدل است، اما متأسفانه در طول تاریخ صاحبان زر و زور و تزویر نگذاشتند برنامه ی انبیا تمام و کمال پیاده شود. امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که بیایند زمین را پر از عدل و داد خواهند کرد و هدف و امید و آرزوهای همه ی پیامبران را جامه ی عمل خواهند پوشاند یا به زبان دیگر، خداوند به وسیله ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کاری می کند که در طول تاریخ هیچ کس نکرده و آن، گسترش عدل و داد در سرتاسر جهان است.
۳۰۳. ۱- در تذکره الخواص الامه نوشته ی سبط بن جوزی حنفی، صفحه ۳۷۷ آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یخرُج فی آخَر الزَّمان رجلٌ من وُلَدی إسمهُ کإسمی و کنیتهُ ککُنیتی یَملاءُ الاَرض عدلاً کما ملئَت جَوراً فذلِکَ هوَ المَهدی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان مردی از فرزندان من قیام می کند، اسم او اسم من است و کنیه ی او مانند کنیه ی من است، او زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همان طور که پر از ظلم و جور شده بود و او همان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۳۰۴. ۲- در کتاب صحیح ابن ماجه، صحیح ابی داود، مجلد ۲، صفحه ۲۰۷، صحیح ترمذی، مجلد ۲، نور الابصار، باب ۲، صفحه ۱۵۴، ینابیع الموده، باب ۷۳، صفحه ۴۳۲ و در مسند امام احمد حنبل چنین آمده است:
«لَو لَم یَبقَ مِن الدَّهر إلّا یَوم یَبعث الله رَجلاً مِن أهلَ بیتی یَملاءها عدلاً کما مُلئَت جوراً».
«اگر از (عمر) دنیا نماند مگر یک روز، خداوند مردی از اهل بیت و خانواده ی مرا برمی انگیزد، (تا انقلابی پر شکوه برپا کند) خدا به وسیله ی او جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمین پر از ظلم را تبدیل به زمین پر از عدل می کنند که این کار بسیار مشکلی است.
۳۰۵. ۳- در کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، باب ۷۱، صفحه ۴۲۳ آمده است:
وَ عَن زُرارَه، عَن الباقر رضی الله عنه قالَ: «یُقاتِلون حتی یُوَحّد وَ الله و لا یُشرِکُ بِه شیاً و تخرج العَجوزه الضعیفَه مِن المَشرق تُرید المغرب لا یؤذیها أحَدٌ و یَخرج الله مِن الارض نباتُها و یَنزِل مِن السماء قطرها».
و از زراره (نقل است) که گفت: امام محمد باقر (علیه السلام)
فرمودند: «جهاد می کنند تا وقتی که تمام مردم موحد شوند و برای خدا شریکی قرار ندهند و در آن زمان اگر پیر زنی ضعیف قصد رفتن از مشرق به مغرب کند، احدی مزاحم او نمی شود و به او آزار نمی رساند و خدا از زمین، سبزه های آن را بیرون می آورد و از آسمان، قطرات بارانش را فرو می ریزد».
۳۰۶. ۴- در کتاب ینابیع الموده، باب ۷۱، صفحه ۴۲۹ آمده است:
فی قوله تعالی ﴿اعلَموا أَنَّ اَللهَ یُحِی الأَرضَ بَعدَ مَوتِهَا﴾ (حدید: ۱۷).
عَن سلام بن المستنیر، عن الباقر رضی الله عنه قال: «یُحیها الله بِالقائم علیه السلام فَیَعدل فیها، فَیحیی الأرض بِالعدل بَعد موتَها بِالظلم».
از سلام بن مستنیر (روایت شده است) که گفت: امام باقر (علیه السلام) درباره ی آیه ۱۷ سوره ی حدید فرمودند: «خدا زمین را توسط حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده می کند، پس (ایشان) زمین را پر از عدل و داد می کند (همان طور که پر از ظلم شده است)، زمین را به وسیله ی عدل زنده می کند، بعد از مرگش (زمین) به وسیله ی ظلم».
۳۰۷. ۵- در کتاب کشف الاستار عن زوائِد البَزّار علی الکتب السّنَّه نوشته ی حافظ نور الدّین علی بن ابی بکر هَیْثِمیّ، مجلد ۴، باب المهدی، صفحه ۱۱۴، حدیث ۳۳۲۶ به روایت ابو هریره:
حَدَّثنا ابوْ یَزَیْد عمرو بن یزید الجَرْمیّ، حَدَّثنا محمد بن مروان العقیلی، حَدَّثنا هِشام، عن محمد، عن ابی هُریره قال: ذکر رسول الله (صلی الله علیه و آله) المَهدی قال: «إن قَصُرَ فَسَبْعُ و إِلّا فَثَمان و إِلّا فَتِسْعُ وَ لَتُمْلَأَنّ الارض عدلاً و قسطاً کما مُلِئَتْ جوراً و ظلماً».
۳۰۸. ۶- در سنن ابی داود، مجلد ۲، جزء۴، کتاب المهدی، صفحه ۱۹۸، حدیث ۴۲۸۲ آمده است:
حَدَّثنا ابن وَهَب، عن الحارِث بن نَبْهان، عن عمرو بن زیاد، عن أبی نَضَرَهَ، عن أبی سعیدٍ (خدری)، عن النّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَمْلَأُ الاَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ قَبْلَهُ ظُلْماً و جوراً...».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمین را پر از عدل و داد می کند، همان طور که قبل از آن، پر از ظلم و جور شده بود».
۳۰۹. ۷- در مُسند أبی یَعْلی مَوْصلی، مجلد ۲، صفحه ۳۶۷، حدیث ۱۱۲۸ آمده است:
حَدَّثنا قَطَن بن نُسَیْر، حَدَّثنا عُدَیُّ بن أبی عُمارَهَ، حَدَّثنا مَطَر الوَرّاق، عن أبی الصّدّیق، عن أبی سَعید، عَنْ رسولِ الله (صلی الله علیه و آله) قال: «لَیَقُومَنَّ علی اُمَّتی مِنْ أهل بَیْتی أقْنی، أجْلی، یُوسِعُ الأَرضَ عَدْلاً کَمی وَسِعَتْ ظُلْماً و جَوْراً».
ابی سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردی از اهل بیت من بر امتم قیام می کند، او بینی کشیده و باریک و پیشانی بلند دارد، عدل را (در زمین) توسعه می دهد همان طور که ظلم و جور وسعت پیدا کرده است.
۳۱۰. ۸- در کتاب اَلمُعجَمَ الأوسط نوشته ی حافظ ابو القاسم سلیمان بن احمد طبرانی، مجلد ۱۰، صفحه ۲۰۹، حدیث ۹۶۵۶ آمده است:
حَدَّثنا یعقوب بن إسحاق قال: حَدَّثنا عَفّانُ قال: حَدَّثنا عِمْرانُ قال: حَدَّثنا قتادَهُ قال:حَدَّثنی أبو نَضرَهَ، عن أبی سعید الخُدری، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَمْلِکُ رَجُلٌ مِنْ أهل بیتی أجْلَی الْجَبْهَهِ أَقْنی الأَنف یَملاءُ الأرض قسطاً و عدلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً و جَوْراً یَعیشُ هکذا و بَسَطَ کَفَّهُ الْیُمنی و بَسَطَ اِلی جَنْبِها أصْبَعَیْنِ و بَسَطَ کَفَّهُ الْیُسْری».
۳۱۱. ۹- در کتاب المُستَدْرک علی الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری آمده است:
حَدَّثنا أبو العباس محمد بن یعقوب، حَدَّثنا محمد بن إسحاق الصَغانی، حَدَّثنا عمرو بن عاصِم الکِلابّی، حَدَّثنا عِمرانُ القَطّان، حَدَّثنا قتاده، عَن أبی نَضَرَهَ، عَن أبی سعید قال: قال:
رسول الله (صلی الله علیه و آله): «الْمَهدیُّ مِنّا اَهل الْبَیتِ، أَشَمُّ الْأَنْفِ أقنی أجْلی، یَملا الارض قسطاً کما ملئت جوراً و ظُلْماً، یَعیش هکَذا و یَساره و أصبعَیْن مِنْ یَمینه المُسَبِّحَه و الابهام و عَقدَ ثلاثَه».
۳۱۲. ۱۰- در کتاب مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۵۲، حدیث ۱۱۴۸۴ آمده است:
...عن ابی سعید الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «اُبَشِّرُکُمْ بالمهدی...فَیَملاَ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً..».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد بر شما به ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)... پس زمین را پر از عدل وداد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود..».
۳۱۳. ۱۱- در کتاب المُصَنَّف نوشته ی حافظ ابو بکر عبد الرزّاق بن همّام صَنْعانیّ، مجلد ۱۱، باب المهدی، صفحه ۳۷۱ آورده است:
اُخبرنا مَعْمَر، عَن أبی هارون، عَن معاویه بن قُرَّهَ، عن أبی الصِّدِّیق النّاجّی، عَن أبی سعیدٍ الخُدْریّ قال: ذَکَرَ رَسولُ الله (صلی الله علیه و آله)، «بَلاءٌ یُصیبُ هذِهِ الاُمَّهَ حَتَّی لا یَجِدَ الرَّجُلُ مَلْجَأً یَلْجأُ إلَیْهِ مِنَ الظُلم فَیَبْعَثُ اللهُ رَجُلاً مِنْ عِتْرتی مِن أهل بیتی فَیَمْلَأُ به الأرْضَ قِسْطاً کَمی مُلئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بلایی نصیب این امت (امت اسلامی) می شود تا آنجا که یک مرد نمی یابند که او را از شر ظلم و ظالم ملجاء خود قرار دهند؛ خداوند در آن هنگام مردی را از عترت و اهل بیت من برمی انگیزاند که به وسیله ی او زمین پر از عدل و داد می شود همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۳۱۴. ۱۲- در المستدرک علی الصحیحین نوشته ی حافظ ابو عبد الله حاکم نیشابوری، مجلد ۴، صفحه ۴۶۵ آمده است:
أُخبرنی الحسین بن علی بن محمد بن یحیی التَّمیمی أنباً أبو محمد الحسن بن إبراهیم إبن حیدر الحِمْیرَیّ، بالکوفه، حدثنا القاسم بن خَلیفهَ، حدثنا أبو یحیی عبدالحمید بن عبد الرحمن الحمّانیّ، حدثنا عمر بن عبید الله العَدوِیّ، عَن معاویه بن قُرَّهَ، عَن أبی الصدیق النّاجیّ، عَن أبی سعید الخدری قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یُنْزِلُ بأُمَّتی فی آخر الزَّمان بَلاءٌ شَدیدٌ مِنْ سُلْطانِهِمْ لَمْ یسْمَعْ بَلاءً أشَدُّ مِنهُ و حَتّی تَضیقَ عَنْهُمُ الْأرْضَ الرَّحْبَهَ و حَتّی یَملاَ الْارضُ جُوراً و ظلما لا یَجِدُ المُؤْمِنُ مَلْجَأَ یَلْجئ إلَیْهِ من الظُلْمِ فَیَبْعَثَ الله عَزَّوَجَلَّ رَجُلاً مِنْ عِتْرَتیِ فَیَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوْراً».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزَّمان به امت من بلایی بسیار شدید از سوی سلطان و حاکم آنها نازل می گردد که هیچ گوشی چنین ظلمی را نشنیده است تا آنجا که زمین بر آنها تنگ و پر فشار و پر از ظلم و جور می گردد؛ مؤمن برای خود ملجاء و مأوایی که از شرک آن ظلم و ظالمان به آن پناه ببرد، نمی یابد. پس (در چنین موقعیتی) خداوند مردی را از عترت من برمی انگیزاند که او زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همان طور که پر از ظلم و جور شده است».
۳۱۵. ۱۳- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۲۸ آمده است:
حدثنا عبد الصمد، حدثنا حَمّاد بن سَلَمهَ، حدثنا مُطرَف بن المعلی، عن أبی الصدیق، عن أبی سعید: أَنَّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «تُمْلَأُ الْارْضُ ظُلماً وَ جُوراً ثُمَّ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ عِتْرَتیِ... فَیَمْلَأُ الارض قِسطاً وَ عَدْلاً».
عبد الصمد... (به نقل از) ابو سعید خدری روایت می کند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمین پر از ظلم و جور می شود، سپس مردی از عترت من خارج می گردد... و زمین را پر از عدل و داد می نماید».
۳۱۶. ۱۴- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۷۰ آمده است:
حدثنا الحسن بن موسی قال: حدثنا حَمّادُ بنُ سَلَمَهَ، عن أبی هارونَ الْعَبْدیِّ و مَطَرِ الوَرّاق، عن أبی الصِّدّیق النّاجیّ، عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «تُمْلَأُ الارضُ جَوراً وَ ظُلْماً فَیَخْرُجُ رَجُلٌ من عِتْرَتی... فَیَملَأُ الارضَ قسطاً وَ عَدْلاً».
۳۱۷. ۱۵- در المستدرک علی الصحیحین، مجلد۴، صفحه ۵۵۸ آمده است:
حدثنا ابو العباس محمد بن یعقوب، حدثنا حجّاج الربیع بن سلیمان، حدثنا أسَد بن موسی، حدثنا حَمّادُ بنُ سَلَمَهَ، عن مَطَرَ و أبی هارون، عن أبی الصِّدّیق النّاجیّ، عن أبی سعید الخُدْری أنَّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «تُمْلَأُ الارضُ جَوراً وَ ظُلْماً فَیَخْرُجُ رَجُلٌ من عِتْرَتی».
۳۱۸. ۱۶- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۳۶ آمده است:
حدثنا محمد بن جعفر، حدثنا عَوْف، عن ابی الصدیق الناجی، عن ابی سعید الخُدْری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقومُ الساعَهُ حتی تَمْتَلئَ الْارْضُ ظُلماً وَ عُدْواناً. قال: ثُمَّ یَخْرُجُ رجل مِنْ عِترتی، أو من أهل بیتی یَمْلؤُها قسطاً وَ عَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلماً وَ عُدْواناً».
محمد بن جعفر... از ابو سعید خدری روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا این که زمین پر از دشمنی و ظلم گردد؛ سپس (مردی) از عترت و خاندان من یا از اهل بیت من قیام می کند که (زمین را) پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۳۱۹. ۱۷- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۱۷ آمده است:
حدثنا أبو النَّضْر، حدثنا أبو معاویه شیبان، عن مَطَرَ بن طهمان، عن أبی الصّدیق الناجی، عن أبی سعید الْخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقومُ الساعَهُ حتی یَملِکَ رَجُلٌ مِنْ أَهل بیتی، أجلی، أقْنی یَملأُ الارض عَدلاً کما مُلِئَت قَبْلَهُ ظُلْماً..».
ابو النضر نقل می کند از ابو معاویه شیبان و او از مطر بن طمان و او از ابی صدیق الناجی که ابو سعید خدری گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا این که مردی از اهل بیت من بر روی زمین حکومت برپا کند و او پیشانی بلند و بینی کشیده دارد و زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که قبلاً پر از ظلم شده بود».
۳۲۰. ۱۸- در مسند ابی یَعْلی، مجلد ۲، صفحه ۲۷۴، حدیث ۹۸۷ آمده است:
حدثنا أبی یعلی... حدثنا زُهیر... حدثنا أبو الصدیق، عن أبی سعید الخدری، عن النَّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَقومُ الساعَهُ حتی تَمْتَلئَ الْارْضُ ظُلماً وَ عُدْواناً. ثُمَّ یَخْرُجُ رَجل مِنْ أهل بیتی، أو قال من عترتی فَیَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلماً وَ عُدْواناً».
۳۲۱. ۱۹- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد ۸، بخش ذکر البیان بأن خروج المهدی...، صفحه ۲۹۰، شماره ۶۷۸۴ آمده است:
أُخبر أحمد بن علی بن المُثنی قال: حدّثنا أبو خَیْثَمه قال: حدثنا یحیی بن سعید قال: حدثنا عوف، قال: حدثنا أبو الصدیق، عن أبی سعید الْخُدری، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لاتَقومُ الساعَهُ تَمْتَلئَ الْارْض ظُلماً وَ عُدْواناً. ثُمَّ یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی، أو عترتی، فَیَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلماً وَ جوراً».
۳۲۲. ۲۰- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد ۸، بخش ذکر البیان بأن خروج المهدی...، صفحه ۲۹۱، شماره ۶۷۸۷ آمده است:
أخبرنا محمد بن علی بن العباس المروزی قال: حدثنا الحسن بن عَرَفَه قال: حدثنا هاشم بن القاسم قال: حدثنا شیبان بن عبد الرحمن بن مَطر الوَرّاق، عن أبی الصدیق الناجی، عن أبی سعید قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقومُ الساعَهُ حَتَّی یَملِکَ رَجُلٌ مِنْ أَهل بیتی، أقْنی یَملأُ الارض عَدلاً کما مُلِئَت قَبْلَهُ ظُلْماً...».
محمد بن علی بن العباس از حسن بن عرفه و او از هاشم بن القاسم و او از شیبان بن عبد الرحمن و او از مَطَر الوَرّاق و او از ابی الصدیق الناجی و او از ابی سعید خدری نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
فرمودند: «قیامت هرگز برپا نمی شود مگر این که مردی از اهل بیت من بیاید و حکومت کند و زمین را پر از عدل و داد نماید، همان طور که قبلاً پر از ظلم و جور شده بود».
۳۲۳. ۲۱- در المستدرک علی الصحیحین، مجلد ۴، صفحه ۵۵۷ (با چهار طریق) آمده است:
حاکم نیشابوری نقل می کند: حدثنا الشیخ أبو بکر بن إسحاق و علی بن حَمْشاذَ العَدَل و أبو بکر محمد بن أحمد بن بالوُیْه قالوا: حدثنا بِشر بن موسی الأسدی، حدثنا هَوْذَه بن خلیفه، حدثنا عوف بن أبی جمیله و حدثنا الحسین بن علی الدّارمی، حدثنا محمد بن إسحاق الامام، حدثنا محمد بن بشار، حدثنا إبن عَدیّ بن عَوْف، حدثنا أبو الصدیق الناجی، عن أبی سعید الخدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقومُ الساعَهُ تَمْلأُ الْارْض ظُلماً وَ جُوراً وَ عُدْواناً. ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْ أهل بیتی مَن یَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلماً وَ عُدْواناً».
الشیخ ابو بکر بن اسحاق از علی بن حَمْشاذَ و او از ابو بکر محمد بن احمد و او از بِشر بن موسی الأسدی و او از هَوْذَه بن خلیفه و او از عوف بن ابی جمیله و او از حسین بن علی دارمی و او از محمد بن اسحاق الامام و او از محمد بن بشار و او از عَدیّ بن عَوْف و او از ابو الصدیق الناجی و او از ابی سعید الخدری نقل کرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نخواهد شد مگر این که زمین پر از ظلم و جور و دشمنی شود. سپس مردی از اهل بیت من قیام می کند که زمین را پر از عدل و داد می کند، همان طور که پر از ظلم و جور و دشمنی شده بود».
۳۲۴. ۲۲- در کتاب حلیه الاولیاء نوشته ی حاکم ابو نعیم اصفهانی، مجلد ۳، صفحه ۱۰۱ آمده است:
حدثنا ابو بکر بن خَلّاد قال: حدثنا الحارث بن ابی أُسامه قال: حدثنا هَوْذَه قال: حدثنا عَوْف الاعرابّی، عن ابی الصّدیق، عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَتُمْلَأَنَّ الأرضُ ظُلماً وَ عُدْواناً. ثُمَّ لَیَخرُجَنَّ مِنْ اهل بیتی أو قال: عترتی، مَن یَمْلأُها قِسْطاً وَعُدْواناً».
۳۲۵. ۲۳- در کتاب المعجم الکبیر نوشته ی حافظ ابو القاسم سلیمان بن احمد طَبرانی، مجلد ۱۰، صفحات ۱۳۶ و ۱۳۷ (به روایت عبد الله بن مسعود) آمده است:
حدثنا الحسین بن إسحاق التُسْتَریُّ، حدثنا واصل بن عبد الاعلی، حدثنا محمد بن فُضَیل، عن عثمان بن عبد الله بن شُبْرُمَه، عن عاصم بن أبی النَّجود، عن زرّ بن حُبیش، عن عبد الله إبن مسعود قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِن أهل بیتی یواطئ إسْمُهُ إسمی و خُلْقُهُ خُلْقی یَمْلَأُها عَدْلاً و قِسطاً کما مُلِئَت ظُلماً و جَوْراً».
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم):
فرمودند: «مردی از اهل بیت من قیام می کند که اسم او اسم من است و خُلق و خوی او خُلق و خوی من است. او آن (زمین) را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۳۲۶. ۲۴- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان (متوفی۳۵۲ه.ق)، مجلد ۸، باب ذکر البیان بأنّ المَهْدیَّ یشبه خُلْقُه المصطفی، صفحه ۲۹۱، شماره ۶۷۸۶ (به روایت عبد الله بن مسعود) آمده است:
أُخبرنا محمد بن أحمد بن أبی عون الرَّیّانیّ قال: حدثنا علی بن المنذر قال: حدَّثنا ابنُ فُضَیْل قال: حدّثنا عثمان بن شُبْرُمَه، عن عاصم بن أبی النّجُود، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اُمَّتی یواطئ إسمُهُ إسمی وَ خُلْقُهُ خُلْقی. فَیَملأها قِسطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَت ظلماً و جوراً».
۳۲۷. ۲۵- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۳، حدیث ۱۰۲۱۲ آمده است:
حدثنا موسی بن هارون، حدثنا عبد الله بن داهرٍ الرّازِیُّ، حدثنا عبد الله بن عبدالقُدّوس، عن الأعمش، عن عاصم بن أبی النَّجُود، عن زِرِّ بن حُبیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقومُ السّاعهُ حَتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِنْ أهل بیتی، یواطئ إسْمُهُ إسمی، یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً کما مُلِئَت ظلماً و جَوراً».
عبد الله بن مسعود گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا مردی از اهل بیت من به حکومت برسد؛ اسم او اسم من است. او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده است».
۳۲۸. ۲۶- در الْمُعْجَمْ الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۲۱۹ آمده است:
حدَّثَنا الحسن بنُ اسحاقَ التُسْتَرِیُّ، حدَّثَنا حامِدُ بن یحیی الْبَلْخِیُّ، حدَّثنا سفیان بن عَیَیْنَهَ، عَنْ عاصِم بن أبی النَّجود، عَن عبد الله بن مسعود قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یَذهَب الایام وَ اللیالی حَتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِن اَهْلِ بیتی یواطئ إسمه إسمی یَمْلَأُ الأرض قِسطاً».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شب ها و روز ها به پایان نمی رسد مگر این که مردی از اهل بیت من به حکومت برسد اسم او اسم من است؛ (خدا به وسیله او) زمین را پر از قسط می کند».
۳۲۹. ۲۷- در کتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ی نعیم بن حمّاد، باب سیره المهدی و عَدْله...، صفحه ۲۰۱ آمده است:
حدثنا الولید، عن سعید، عن قتاده، عن أبی نَضْرَه، عن أبی سعید الخدری عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَحْثی المالَ حَثیاً لا یَعُدَّهَ عَدّاً یَملأ الأرضَ عَدْلاً کما مُلئت جوراً و ظُلماً».
ولید از سعید و او از قتاده و او از ابی نَضْرَه و او از ابو سعید الخدری و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «(حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مال را آن قدر زیاد می بخشد که به عدد در نمی آید، زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده است».
۳۳۰. ۲۸- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۴، حدیث ۱۰۲۲۰ (به نقل از دو طریق) آمده است:
حدَّثنا عمر بن إبراهیم بغدادی و محمد بن أحمد بن أبی خَیْثَمَهَ، حدَّثنا محمد بن علی بن خالد العطار، حدَّثنا عمر بن عبد الغفار، حدَّثَنا شُعْبَهُ، عَن عاصِم بن أبی النَّجود، عَن زِرّ بن حُبَیش، عَن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یذهب الدنیا حتی یلی رجل مِن أهل بیتی، یَمْلَأ الْأَرْضَ قِسْطَاً وَ عَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً یواطئ إسمهُ إسمی».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا نمی رود (عمر دنیا به پایان نمی رسد) تا این که مردی از اهل بیت من قیام کند؛ زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. اسم او، اسم من است».
۳۳۱. ۲۹- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۵، حدیث ۱۰۲۲۵ آمده است:
حدَّثنا عبد الله بن أحمد، حدَّثنا عبد الله بن عمر بن أبان، حدَّثنا یوسف بن حَوْشَب، حدَّثنا واسط بن الحارث، عن عاصم بن أبی النَّجود، عَن زرّ بن حُبَیش، عَن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یذهب الدنیا حتی یلی رجل مِن أهل بیتی، یُوافق إسمه إسمی یَمْلَأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کما مُلِئَتْ جُوراً و ظُلْماً».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا نمی رود (عمر دنیا به پایان نمی رسد) تا این که مردی از اهل بیت من قیام کند. اسم او موافق اسم من است. زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۳۳۲. ۳۰- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۶، حدیث ۱۰۲۲۸ آمده است:
حدّثنا یعقوب ابن اسحاق النیشابوری، حدّثنا مسلم بن الحجّاج، حدَّثَنا أبو غَسّان الْمِسْمَعِیُّ، حدَّثنا مُعاذ بن هشام، حدَّثَنی أبی، عَن عاصِم، عن زرٍّ، عَن عبد الله بن المسعود، عَن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «لایَذْهَبُ الْأَیامُ حَتّی یَمْلکَ رَجُلٌ مِنْ أهل بَیْتی یواطئ إسْمُهُ إسمی یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَت ظُلْماً و جَوْراً».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا نمی رود (عمر دنیا به پایان نمی رسد) تا این که مردی از اهل بیت من قیام کند. اسم او، اسم من است. زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۳۳۳. ۳۱- در المعجم الصغیر، مجلد ۲، صفحه ۱۴۸ آمده است:
حدثنا یحیی بن اسماعیل بن محمد بن یحیی بن محمد بن زیاد بن جریر بن عبد الله البَجَلیَّ الکوفی،حدَّثَنا جعفر بن علی بن خالد بن جریر بن عبد الله البَجَلیّ، حدَّثَنا ابو الأ حْوص سلام بن سُلَیْم، عن عاصم بن ابی النَّجود، عن زرِّ بن حُبَیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا یذهب الدُّنیا حتی یملکَ رَجُلٌ مِن أهل بیتی، یواطئ إسْمُهُ إسمی یَمْلَأُ الْأَرضَ عدلاً و قسطاً کما مُلِئَت جَوراً و ظلماً».
۳۳۴. ۳۲- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحه ۱۳۳، حدیث ۱۰۲۱۴ آمده است:
حدَّثَنا موسی بن هارون، حدَّثَنا عبد الله بن داهِرٍ الرّازِیَّ، حدَّثَنا عبد الله بن عبد القُدّوس، عَن الأَعْمَش، عن عاصم بن أبی النَّجود، عن زرِّ بن حُبَیْش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقومُ السّاعَهُ حَتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِنْ أهل بَیْتی، یواطئ إسْمُهُ إسمی یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسطاً کما مُلِئَت ظُلْماً و جوراً».
عبد الله بن مسعود می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا این که مردی از اهل بیت من قیام کند. اسم او، اسم من است. زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۳۳۵. ۳۳- در الکامل، مجلد ۷، صفحه ۹۳ با ترجمه ی واسط بن حارث آمده است:
حدَّثَنا محمد بن ابراهیم بن میمون السّراج، حدَّثنا عبد الله بن عمر بن أبان، حدَّثَنا یوسف بن حَوْشَب، حدّثنا واسط بن الحارث، عن عاصم، عن زرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَذْهَبُ الدُّنیا حتّی یَمْلِکَ رَجُلٌ مِن أهلِ بَیْتی، یَمْلَأُ الأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرَاً و ظُلْماً».
محمد پسر ابراهیم سراج روایت می کند از عبد الله پسر عمر پسر ابان و او از یوسف فرزند حَوشب و او از واسط فرزند حارث و او از عاصم و او از زر و او از عبد الله بن مسعود روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دنیا نمی گذرد (به پایان نمی رسد) مگر این که مردی از اهل بیت من به حکومت برسد؛ او زمین را پر از قسط و عدل می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۳۳۶. ۳۴- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۱، صفحه ۹۹ آمده است:
قال أبو نُعَیْمٍ: رجلاً مِنّا. قال: و سَمِعْتُه مرّهً یذکره عَن حبیب، عن أَبی الطُّفَیْلِ، عن عَلِیٍّ، عنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله): «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدنیا إلّا یَوْمٌ لَبَعَثَ الله عزوجل رجُلاً مِنّا (اهل بیتی) یَمْلؤها عَدْلاً کما مُلئت جوراً».
ابی طفیل از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) روایت می کند که آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از دنیا (عُمرِ دنیا) نماند مگر یک روز، خداوند (در آن روز) مردی از ما را (اهل بیت من را) برمی انگیزاند که زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از جور شده بود».
۳۳۷. ۳۵- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۱، صفحه ۹۹ و تحقیق احمد محمد شاکر، مجلد ۲، صفحه ۱۱۷ و ۱۱۸ آمده است:
حدَّثَنا حَجَّاج و أبو نُعَیْمٍ قالا: حدَّثنا قِطْرٌ، عن القاسم بن أبی بَزَّه، عن أبی الطُّفَیْلِ، قال حجّاج: سَمِعْتُ عَلِیّاً یقول: قالَ رسولُ الله (صلی الله علیه و آله): «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدنیا إلّا یَوْمٌ لَبَعَثَ الله رَجُلاً مِنّا (مِنْ أهْلِ بَیْتی) یَمْلؤها الأَرضَ عَدْلاً کما مُلِئَتْ جَوْراً».
حجاج و ابو نعیم هر دو می گویند که (قطر) گفت قاسم بن ابی بزه روایت کرده است از ابی طفیل و ایشان از حجّاج نقل می کند که حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر از (عمرِ) دنیا باقی نماند مگر یک روز، خداوند در آن روز مردی از ما (اهل بیت (علیهم السلام) را) برمی انگیزاند که زمین را از عدل و داد پر می کند همان طور که پر از جور شده است».
۳۳۸. ۳۶- در المعجم الأوسط، مجلد ۹، صفحه ۱۵۰، حدیث ۸۳۲۱ آمده است:
حدَّثنا موسی بن زَکریّا، قال: حدَّثنا محمدُ بنُ یحیی الأزْدِیُّ، قال: حدَّثنا داوُد بنُ المُحَبَّرِ، قال: حدَّثنا المُحَبَّرُ بنُ قَحْذَمٍ، عن مُعاوِیَهَ بنِ قُرّهَ، عن أبیه، قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَتُمْلَأَنَّ الْأَرْضُ جَوْرَاً وَ ظُلْماً، فَإِذا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، بَعَثَ اللهُ رَجُلاً إسْمُهُ إسْمی، یَمْلَأُها قِسْطاً و عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً و ظُلْماً».
موسی بن زکریا می گوید:.... معاویه بن قُرّه از پدرش روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمین پر از ظلم و جور خواهد شد وقتی که زمین پر از جور و ظلم شد، خداوند مردی را که اسم او اسم من است برمی انگیزاند که او آن (زمین) را پر از قسط و عدل می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۳۳۹. ۳۷- در أخبار اصبهان، مجلد ۲، صفحه ۱۶۵ آمده است:
حدَّثنا محمدُ بنُ الفَضْلِ بنِ قُدَیدٍ، حدَّثنا الحسنُ بنُ یوسفَ بنِ سعیدٍ المصریّ، حدَّثنا محمدُ ابنُ یحیی بن مَطر المُخَرِّمیّ، حدَّثنا داودُ المُحَبَّر، حدَّثنا أبی: المُحَبَّرُ بنُ قَحْذَمٍ، عن أبیه: قَحْذَمِ بنِ سلیمانَ، عَن مُعاویهَ بنِ قُرَّهَ، عن أبیه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَتُمْلَأَنَّ الْأَرْضُ جَوْرَاً وَ ظُلْماً، فَإِذا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً، بَعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنّی إسْمُهُ إسْمی، فَیَمْلَأُها قِسْطاً و عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً و ظُلْماً».
محمد بن الفضل می گوید... معاویه بن قُرّه از پدرش روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمین پر از ظلم می شود، زمانی که زمین پر از جور و ظلم شد، خداوند مردی را که از من است و اسم او اسم من است برمی انگیزد که او (زمین را) پر از قسط و عدل می کند همان طور که پر از جور و ظلم شده بود».
۳۴۰. ۳۸- در المعجم الکبیر، مجلد ۲۲، صفحه ۳۷۴، حدیث ۹۳۷ و تهذیب تاریخ دمشق، صفحه ۳۵۱، حدیث ۴ و فتح الباری، مجلد ۱۳، صفحه ۲۱۴ و الحاوی للفتاوی، مجلد ۲، صفحه ۱۳۴ آمده است:
حدَّثَنا أبو عامر النَّحْویّ، حدَّثنا سُلَیمانُ بنُ عبد الرّحمن الدَّمَشْقِیّ، حدَّثنا حسینُ بنُ علیٍّ الکّنْدِیَّ، مولی جریر، عن الأَوْزاعِیّ، عَن قَیْسِ بنّ جابِرِ الصَّدَفِیِّ، عَن أبیه، عَن جَدِّه، أنّ رَسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) قال: «سَیَکُونُ بَعْدی خُلَفاءٌ وَ مِنْ بَعْدِ الْخُلَفاءِ اُمَراءٌ وَ مِنْ بَعْدِ الأُمَراءِ مُلُوکٌ و مِنْ بَعْدِ الْمُلُوکِ جَبابِرَهٌ، ثُمَّ یَخْرُجُ رَجُلٌ مّنْ أَهْلِ بَیْتی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً..».
ابو عامر نقل می کند... قیس بن جابر الصّدفی و او از پدرش و او از جدش که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من به زودی خلفا می آیند و بعد از خلفا امیران، بعد از امیران پادشاهان، بعد از پادشاهان جباران و ستمگران می آیند. سپس مردی از اهل بیت من قیام می کند، زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از جور شده بود..».
۳۴۱. ۳۹- در کتاب الإستیعاب، ذیل الاصابه، مجلد ۲، صفحه ۱۱۱، حدیث ۲۸۹ آمده است:
جابر بن عبد الله الصَّدَفیّ: روی عَن النَّبیّ (صلی الله علیه و آله) أنَّه قال: «یَکُونُ بَعْدی خُلَفاءٌ وَ بَعْدِ الْخُلَفاءِ اُمَراءٌ وَ بَعْدِ الأُمَراءِ مُلُوکٌ و بَعْدَ الْمُلُوکِ جَبابِرَهٌ وَ بَعْدَ الجَبابِرَهِ یَخْرُجُ رَجُلٌ مّنْ أَهْلِ بَیْتی یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلاً».
جابر بن عبد الله الصَّدفی روایت می کند از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد ازمن خلفا و بعد از خلفا امرا و بعد از امرا ملوک و پادشاهان و بعد از پادشاهان جباران (می آیند) و بعد از جباران مردی از اهل بیت من قیام می کند که زمین را پر از عدل و داد می کند».
۳۴۲. ۴۰- در الفِتَن و المَلاحِم نوشته ی نُعَیْم بن حَمّاد، صفحه ۶۴ آمده است:
حدَّثنا الْوَلیدُ، عَن ابن لَهیعَهَ، عَن عبد الرّحمن بن قیس بن جایر الصَّدَفِیّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ بَعْدَ الْجَبابرَهِ رَجُلٌ مِنْ أَهل بَیْتی، یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً...»
ولید بن لَهیعه و او از عبد الرحمن بن قیس و او از جابر الصَّدفی و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت می کند: «بعد از من جبارانی خواهند آمد و بعد از جباران مردی از اهل بیت من (به پا می خیزد)، زمین را پر از عدل و داد می کند..».
۳۴۳. ۴۱- در الفِتَن و المَلاحِم نوشته ی نُعَیْم بن حَمّاد، صفحه ۲۱۵ آمده است:
حدَّثنا ابنُ لَهیعَهَ، عَن عبد الرّحمن بن قَیْس بن جایر الصَّدَفِیّ فی أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «سَیَکونُ مِنْ أَهْلِ بَیْتی رَجُلٌ، یَمْلَأُ الأَرْضَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ جَوْراً».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به زودی مردی از اهل بیت من می آید. زمین را پر از عدل می کند همان طور که پر از جور شده بود».
قسمت سی و پنجم: در زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فقر ریشه کن می شود
۳۴۴. ۱- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۳۷ و۵۲، کنز العمال نوشته ی متقی هندی، جلد ۶ صفحه ۲۹، اسعاف الراغبین نوشته ی ابو العرفان شیخ محمد صبان شافعی، باب ۲، صفحه ۱۳۷، نور الابصار نوشته ی شبلنجی شافعی باب ۲، صفحه ۱۸۸، صواعق المحرقه نوشته ی ابن حجر و در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۶۹ آمده است:
اخرج احمد و الماوردی انه (صلی الله علیه و آله) قالَ: «أَبشَروا بِالمَهدی رجلٌ مِن قریش مِن عترَتی یَخرج فی إختلاف مِن الناس و زلزال فیملأ الارض عدلا و قسطاً کما ملئت ظلماً و جوراً و یرضی عنه ساکن السماء و ساکن الارض و یُقسم المال بِالسویه و یَملاء قلوب اُمه محمد غناءً و یَسعهُم عدلَه حتی أنَّه یأمُر منادیاً فَیُنادی مَن لَه حاجه إلی المال یَأتیه فما یاتیه أحد إلّا رجلٌ واحدٌ یأتیه فَیَسئله فَیَقول له المهدی ائتَ سادان حتی یؤتیه فَیأتیه فیقول أنا رسول المهدی أَرسَلَنی إلیکَ لِتعطینی فَیقول أَحِث فَیحثی فَلا یستَطیع أن یحمِله فیَلقی حتی یکون قدر ما یَستَطیع أن یحمِله فَیخرج به فَیَندم فَیَقول أنا کنتُ أجشع الأمه نفساً کُلهم دعی إلی هذا المال فَتَرکوه غیری فیَرد علیه فَیَقول السادان إِنّا لا نَقبل شیئاً أعطَیناه فیلبَث فی ذلک ستاً أو سبعاً أو ثمانیاً أو تسعَ سنین و لا خیر فی الحَیاه بعدَه».
ابوسعید خدری گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مژده باد بر شما به آمدن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از قریش از خاندان من؛ او زمانی که مردم در اختلاف و تزلزل به سر می برند، قیام می کند و زمین را پر از عدل و داد می کند، همان طور که پر از ظلم و جور شده بود؛ اهل آسمان ها و زمین از او راضی شوند و اموال را به مساوات تقسیم می کند. (و چون حکومتش را ثبات داد) دل های امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پر از غنا و بی نیازی می شود و عدل او گسترش می یابد تا جایی که منادی صدا می زند: هر که حاجتی دارد و ثروت می خواهد بیاید بگیرد؛ و کسی نمی آید مگر مردی که نزد او می آید و ایشان او را پیش خادم و خزانه دار می فرستند و او می گوید: من فرستاده حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستم تا به من مال بدهی. خادم و خزانه دار می گوید: برو هر قدر می خواهی بردار. او می رود و آن قدر برمی دارد که نمی تواند حمل کند، بعد بیرون می آید پس پشیمان می شود و می گوید: این چه کاری بود که من کردم، من از همه طمع کارترم، زیرا همه ی آنها را خواندند و جز من کسی توجه نکرد و نیامد. او برمی گردد تا آن مال را پس دهد. خزانه دار می گوید ما آنچه داده ایم پس نمی گیریم..».
۳۴۵. ۲- در تاریخ ابن عساکر، مجلد ۱، صفحه ۱۸۶، منتخب کنزالعمال متقی هندی، صفحه ۳۰ و در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۳۰ آمده است: (این روایت را مسلم و احمد آورده اند)
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکون فی آخر امَّتی خَلیفَه یحثی المال حثیاً و لا یَعُداً عدّاً».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزمان خلیفه و امامی می آید که مال را مشت کند و بدون شمارش بدهد».
۳۴۶. ۳- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۳۱ و صحیح ترمذی آمده است:
و عَن أبی سعید الخدری، عَن النبی (صلی الله علیه و آله) فی قصه المهدی قال: «فَیجیء إلیه الرَجل فَیَقول: یا مهدی، أعطنی أعطنی أعطنی. قال: فَیَحثی لَه فی ثوبه ما إستطاع أَن یَحمله».
از ابی سعید خدری از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در قصه حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «مردی خدمت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آید و می گوید: یا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من عطا کن، به من عطا کن، به من عطا کن. حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن قدر به دامن او می ریزد که توانایی بردن آن را ندارد».
قسمت سی و ششم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هنگام ظهور چهره ای جوان خواهند داشت
همان طور که در احادیث و روایات اسلامی آمده است، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمری طولانی دارند، اما در این عمر طولانی همیشه چهره ای جوان خواهند داشت و در هنگام ظهور نیز دارای چهره ای جوان هستند. بنابر این در هنگام ظهور عده ای آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار کرده و می گویند: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای عمری طولانی است و باید شیخ کبیر باشد، درحالی که تو چهره ای جوان داری؛ پس تو آن مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود نیستی. یکی از مسائل محیرالعقول مسئله ی مهدویت همین قضیه است که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دارای عمری طولانی هستند اما چهره ای جوان دارند و احادیثی که درباره ی چهره ی جوان داشتن حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وجود دارد، راه را بر کسانی که اشکال می گیرند بسته است که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بصوره شابٍ دون اربعین سنه است. ایشان به صورت جوانی زیر چهل سال هستند درحالی که عمری طولانی دارند. اگر کسی پیر شود پس از پیری، مرگ به سراغش می آید و ما اگر بتوانیم عارضه ی پیری را حذف کنیم، انسان می تواند جوان بماند و سال های سال زندگی کند.
۳۴۷. در کتاب عقد الدرر نوشته ی محمد بن یوسف گنجی شافعی و در ینابیع الموده نوشته ی قندوزی حنفی، صفحه ۴۹۲ چنین آورده اند:
عَن حسن بن علی رضی الله عنهما أَنَّه قال: «لَو قام المهدی لَأَنکَره الناس لِأَنَّه یَرجع إلیهِم شاباً و هُم یَحسبونه شیخاً کبیر».
حضرت امام حسن بن علی (علیهما السلام) فرمودند: «اگر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام کنند، مردم ایشان را انکار خواهند کرد، زیرا او (هنگام ظهور چهره ای جوان دارد و) به صورت جوان به سوی مردم برمی گردد؛ در حالی که مردم گمان می کنند که او پیرمردی است».
۳۴۸. ۱- در کتاب مستدرک علی الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری، مجلد ۴، صفحه ۴۶۵، در اسعاف الراغبین نوشته ی ابو العرفان شیخ محمد صبان مالکی مصری، صفحه ۱۳۴ و در الصواعق المحرقه نوشته ی ابن حجر شافعی چنین آورده اند:
عَن ابی سعید خدری رضی الله عنه قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله): «یُنزِل بِأُمَّتی فی آخر الزمان بَلاءٌ شدیدٌ مِن سلطانِهم لَم یَسمع بَلاءٌ أشدُّ مِنه حتی تَضیق عَنهم الارض الرحبَه حتی یَملاء الأرض جوراً و ظلماً لا یَجد المؤمن ملجأ یَلتجی إلَیه مِن الظلم فَیَبعث الله عز و جل رجلاً مِن عترَتی فَیَملاء الأرض قِسطاً و عدلاً کما مُلئَت ظلماً و جوراً یَرضینَ عَنه ساکِنَ السَّماء و ساکِن الارض لا تَدَّخر الأرض مِن بَذرها شیئاً الّا اَخرجَنه و لا السَّماء مِن قطرها شیئاً الّا صبّه الله علیهِم مدراراً تتمنی الاحیاء الاَموات ممّا صنع الله عز و جل بِأهل الارض مِن خیره».
ابی سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزمان بر امت من بلایی شدید از سوی سلطان آنها نازل می شود که هیچ گوشی شدیدتر از آن را نشنیده است، به حدی که زمین بر آنها تنگ می شود و پر از ظلم و جور می گردد و مؤمنین ملجاء و پناهی نمی یابند، در این هنگام خداوند مردی از اهل بیت مرا به پا خواهد داشت که زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد همان طور که پر از ظلم و جور شده بود، از حکومت او ساکنین آسمان ها و زمین راضی می شوند، زمین برکات و نعماتش را بیرون می دهد و آسمان همه ی قطرات بارانش را می باراند تا جایی که زنده ها به خاطر این خیراتی که خداوند برای اهل زمین قرار داده است آرزو می کنند که ای کاش مرده ها زنده بودند».
۳۴۹. ۲- در کتاب نور الابصار، باب ۲، صفحه ۱۸۷، اسعاف الراغبین، باب ۲، صفحه ۱۳۵، ینابیع الموده، صفحه ۴۶۹ و در الصواعق المحرقه آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المهدی مِن وُلدی، وجهَه کَالکوکب الدّری، اللَّون لونٌ عربیٌ و الجسم جسم إسرائیلی ای طویل یَملاء الأرض عدلاً کما مُلئت جوراً یرضی لِخلافَته أهلَ ساکن السَّماء و أهلَ ساکن الأرض و الطَیر فی الجَو»
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است، صورتش همچون ستاره درخشان، رنگش رنگ عربی و قامتش بلند و اسرائیلی است؛ زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود، از ظهور و انقلاب ایشان اهالی و ساکنان آسمان ها و زمین و حتی مرغان و پرندگان در هوا راضی و خشنود می شوند».
۳۵۰. ۳- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۳ آمده است:
عَن مجاهد، عن ابن عباس رضی الله عنهما ﴿هَوَ الَّذِی أَرسَلَ رَسولَهُ بِالهُدَی وَ دِینِ الحَقِّ لِیُظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفَی بِاللهِ شَهِیداً﴾ (فتح: ۲۸) فی الآیه قال: «لا یَبقی صاحبَ مِله الاصار الی الاسلام حتی تَأمن الشاه مِن الذئب و البقر مِن الاسد و الانسان مِن الحیه و حتی لا تَقرض الغائره جراباً و ذلک عِند قیام القائم علیه السلام».
از مجاهد نقل شده، از ابن عباس نقل شده است که درباره ی آیه ﴿اوست خداوندی که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاد تا این دین بر کلیه ی ادیان ظفر یابد و این کافی است که خداوند شاهد آن باشد﴾ گفت: «هیچ صاحب ملتی باقی نمی ماند مگر این که به اسلام می گراید تا جایی که گوسفند از گرگ، گاو از شیر و انسان از گزنده ایمن می شوند تا جایی که موش، هیچ انباری را سوراخ نمی کند و آن زمان قیام قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۳۵۱. ۴- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحات ۲۱ و۲۲ آمده است:
...عن ابی سعید الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یخرج المهدی فی اُمَّتی... یُرْسِلُ السماء عَلَیهم مِدْراراً و لا تَدَّخِرُ الْأرضُ من نباتِها شیئاً و یَکُونُ المال کُدُوسا..».
ابوسعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان امت من قیام می کند... آسمان بر آنها تمام نعمت و برکاتش را می فرستد و زمین نبات و نعمت های خود را در درون خود نگاه نمی دارد و او مال را بین مردم تقسیم می کند..».
۳۵۲. ۵- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۳۷ آمده است:
...عن ابی سعید الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «اُبَشِّرُکُمْ بالمهدی... وَ یَرْضی عَنْهُ ساکِنُ السماءِ و ساکِنُ الأرضِ، یَقْسِمُ المال صَحاحاً..».
ابوسعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد بر شما به (ظهور) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)... (او کسی است که) ساکنان آسمان و زمین از او رضایت دارند، او بیت المال را به طور صحیح و درست بین مردم تقسیم می کنند».
۳۵۳. ۶- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۵۲، حدیث ۱۱۴۸۴ آمده است:
... عن ابی سعید الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «اُبَشِّرُکُمْ بالمهدی... وَ یَرْضی عَنْهُ ساکِنُ السماءِ و ساکِنُ الارض..».
ابو سعید خدری می گوید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد به (ظهور) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)... (هنگامی که او ظهور می کند) ساکنین آسمان و ساکنین زمین از او راضی هستند».
۳۵۴. ۷- در المصنف نوشته ی عبد الرزّاق صَنْعانی، مجلد ۱۱، باب المهدی، صفحه ۳۷۱، حدیث ۲۰۷۷۰ آمده است:
أخبرنا عبد الرزّاق قال: أخبرنا مَعْمَرٌ، عن أبی هارون، عن مُعاویه بن قُرَّهَ، عن أبی الصّدّیق النّاجیّ، عن أبی سعید الخُدْری قال: ذکر رسول الله (صلی الله علیه و آله): «... یُبْعَثُ اللهُ رَجُلاً مِنْ عترتی، من أهل بیتی... یَرْضی عَنْهُ ساکِنُ السماءِ وَ ساکن الأرض، لا تَدَعُ السَّماءُ مِنْ قَطْرِها شَیْئاً إلّا صَبَتْهُ مِدْراراً و لا تَدَعُ الأَرْضُ مِنْ مالها شَیْئاً اِلّا أَخْرَجَتْهُ حَتّی تَتَمَّنی الْاَحْیاءُ الاَمْواتَ»
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند مردی از عترت من را که از اهل بیت من است برمی انگیزاند... ساکنین آسمان ها و ساکنین زمین از او و قیام و انقلابش راضی هستند. در زمان او آسمان یک قطره از بارانش را دریغ نمی کند مگر این که (به جای نیکویش) سرازیر کرده و می باراند و زمین هیچ (گنج و) مالی را نگاه نمی دارد مگر این که آن را بیرون می ریزد، تا جایی که زنده ها آرزو می کنند، ای کاش مرده های ما زنده بودند».
۳۵۵. ۸- در کتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ی نعیم بن حمّاد، باب تسمیه سیره المهدی و عدله، صفحه ۲۰۱ آمده است:
قال مُعَمَرُ و حدثنا أبو هارون، عن مُعاویه، عن أبی الصّدّیق النّاجی، عن أبی سعید الْخُدْری، عن النبیّ (صلی الله علیه و آله) قال: «یَرْضی عَنْهُ ساکِنُ السَّماءِ و ساکنُ الأَرْضِ لا تَدَعُ السَّماءُ مِنْ قَطْرِها شَیْئاً إلّا صَبَتْهُ و لا الأَرْضُ مِنْ نباتِها شَیْئاً اِلّا أَخْرَجَتْهُ حَتّی تَتَمَّنی الْاَحْیاءُ الاَمْواتَ».
ابو سعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمودند: «ساکنین آسمان و ساکنین زمین از او (از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و انقلاب جهانیش) راضی می شوند. آسمان تمام قطرات بارانش را (در جاهای مفید) می باراند و زمین همه برکات و نعماتش را بیرون می ریزد و هیچ چیز مفیدی را باقی نمی گذارد (این زمان آن قدر زیبا و با شکوه است که) زنده ها آرزو می کنند، ای کاش مرده های ما زنده می بودند (و از این فضا بهره مند می شدند)».
۳۵۶. ۹- در المستدرک علی الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری، مجلد ۴، صفحه ۴۶۵ آمده است:
أخبرنی الحسین بن علی بن محمد بن یحیی التَّمیمیّ، أَنبا أبو محمد الحسن بن ابراهیم ابن حیدر الحِمْیَریّ، بالکوفه، حدثنا القاسم بن خَلیفهَ، حدثنا أبو یحیی عبدالحمید بن عبد الرحمن الحِمّانِّی، حدثنا عمر بن عُبَیْد الله العَدویّ، عن معاویهَ بن قُرَّهَ، عن أبی الصّدّیق النّاجی، عن أبی سعیدٍ الخُدْری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «فَیَبْعَثُ الله عز و جل رَجُلاً مِنْ عترتی، فَیَملأَ الأرض قِسطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، یَرْضی عَنْهُ ساکِنُ السَّماءِ و ساکِنُ الْارضِ لا تَدَّخِرُ الأرض مِن بذْرِها شَیْئاً إلّا أَخْرَجَتْهُ وَ لا السِّماءُ مِنْ قَطْرِها شَیْئاً إلّا صَبَّهُ الله عَلیهِم مِدْراراً... تَتَمنَّی الأحیاءُ الأمواتَ ممّا صَنَعَ اللهُ عزَّ و جلَّ بِاَهْلِ الْأَرْضِ مِنْ خَیْرِه».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند عز و جل، مردی از عترت مرا به پا می دارد. پس او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم وجور شده بود. ساکنین آسمان و ساکنین زمین از او (و حکومتش) راضی می گردند. زمین همه ی برکات و بذرش را بیرون می ریزد (و کشاورزی بسیار مثمر ثمر خواهد شد و درختان میوه های خود را به بهترین نحو به بار می آورند) و آسمان همه بارانش را می باراند... تا آنجا که زنده ها آرزو می کنند ای کاش مرده های ما زنده بودند و از این زندگی نیکو بهره مند می شدند که خدا آن را در اختیار اهل زمین قرار داده است».
۳۵۷. ۱۰- در کتاب المستدرک علی الصحیحین، مجلد ۴، صفحات ۵۵۷ و ۵۵۸ آورده است:
أخبرنی أبو العباس محمد بن احمد المَحْبوبیّ بمَرْو، حدثنا سعید بن مسعود، حدثنا النَضْر بن شُمَیْل، حدثنا سُلیمان بن عبید، حدثنا أبو الصدیق الناجی، عن أبی سعید الخُدْری أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «یَخْرُجُ فی آخِرِ اُمَّتی المَهْدی یَسْقیه الله اَلْغَیْثَ وَتُخْرِجُ الارضُ نَباتَها وَیُعْطی الْمَالَ صَحاحاً وَ تَکْثُر الماشِئَهُ و تَعْظمُ الْاُمَّهُ...».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر امت من حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند. خداوند زمین را از باران سیراب می کند و زمین نباتات و برکاتش را خارج می نماید. او (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اموال را به صورت صحیح می بخشد و امت اسلامی در حکومت ایشان به کرامت و عظمت خویش می رسند..».
۳۵۸. ۱۱- در المُصَنَّف نوشته ی ابن أبی شَیْبَه، مجلد ۸، صفحه ۶۷۸ و در مجلد ۴، صفحه ۱۸۴ آمده است:
ابو معاویه و ابن تُمَیْر، عن موسی الجُهِنیّ، عن زیدٍ العَّمِیَّ، عن أبی الصِّدِّیق النّاجی، عن أبی سعید الخُدْرِی قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی اُمَّتی المَهْدی... فیمْلَأُها قسطاً و عدلاً کما مُلِئَتْ جوراً تُمْطِرُ السَّماءُ مَطَرَها و تُخْرِجُ الأَرْضُ بَرَکتها». قال: «تَعیشُ اُمَّتی فی زمانِهِ عَیْشاً لَمْ تَعِشْهَ قَبْلَ ذلِکَ».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان امت من می آید... او جهان را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود. آسمان همه بارانش را می باراند و زمین همه برکاتش را خارج می کند». و فرمودند: «امت من در زمان او آن چنان (عالی و خوب) زندگی می کنند که هرگز قبل از آن زندگی نکرده بودند».
۳۵۹. ۱۲- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۲۷ آمده است:
حدثنا ابن نُمَیْر، حدثنا موسی یعنی الجُهِنیّ قال: سمعتُ زیداً العَّمی قال: حدثنا أبو الصِّدِّیق النّاجی قال: سمعتُ أبا سعیدٍ الخُدْری قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی اُمَّتی المَهْدِیُّ... یَمْلَأُ الأرضَ قِسطاً و عدلاً و تُخْرِجُ الأَرضَ نَباتَها وَ تُمْطِرُ السَّماءُ قَطْرِها».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان امت من می آید... او زمین را پر از عدل و قسط می کند. (در زمان ایشان) زمین همه ی نباتات خود را خارج می کند و آسمان همه ی باران هایش را می باراند.
۳۶۰. ۱۳- در کتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ی نعیم بن حمّاد، باب اجتماع النّاس بِمَکَّه و بَیْعَتهم للمهدی فیها...، صفحه ۱۹۰ آمده است:
حدثنا ابو یوسف المقدسی، عن عبد الملک بن ابی سلیمان، عن عَمرو بن شعیب، عن ابیه، عَن جدّه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «... یَرْضی عَنْهُ ساکنُ السَّماءِ وَ ساکِنُ الْأَرْضِ».
عَمرو بن شعیب از پدرش حدیث کرد و او از جدش نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(زمانی که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام فرمایند) همه ساکنین آسمان و زمین از ایشان راضی می شوند».
۳۶۱. ۱۴- در کتاب المستدرک علی الصحیحین، مجلد ۴، صفحه ۵۰۳ آمده است:
أخبرنی محمد بن المُؤمِّل، حدثنا الفَضْلُ بن محمد...، عن ابی عَمْرْو بن شعیب، عن ابیه، عَن جدّه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «... یَرْضی عَنْهُم ساکنُ السَّماءِ وَ ساکِنُ الْأَرْضِ».
عَمرو بن شعیب از پدرش حدیث کرد و او از جدش نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ساکنان آسمان و زمین از ایشان (از ظهور و انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی هستند».
۳۶۲. ۱- در کتاب تذکره الخواص الامه نوشته ی سبط بن جوزی، صفحه ۳۷۷ آمده است:
قال السُّدَی: «یَجتمع المهدی و عیسی بن مریم فَیجیء وقت الصلوه فَیقول المَهدی لِعیسی: تَقدَّم فَیَقول عیسی أنتَ أولی بِالصلوه فَیصلّی عیسی ورائه مأموماً».
سدی از حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) در یک جا قرار خواهند گرفت و وقت نماز حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عیسی (علیه السلام) می فرمایند: «شما امام جماعت شوید». حضرت عیسی (علیه السلام) در جواب می فرمایند: «شما به نماز (و امام جماعت شدن) اولی هستید». سپس، عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می ایستد و به صورت مأموم به ایشان اقتدا کرده و نماز می خواند».
۳۶۳. ۲- در کتاب ینابیع الموده، باب ۷۱، صفحه ۴۲۲ آمده است:
عَن محمد الباقر فی قوله تعالی ﴿وَ إِن مِّن أَهلِ الکِتابِ إِلَّا لَیُؤمِنَنَّ بِهِ قَبلَ مَوتِهِ وَ یَومَ القِیامَهِ یَکُونُ عَلَیهِم شَهِیداً﴾ (نساء: ۱۵۹).
قالَ: «إنَّ عیسی علیه السلام یُنزل قبل یَوم القیامه إلی الدُنیا فَلا یَبقی أهلَ مِلَّه یَهودی و لا غَیره الّا آمنوا بِه قَبل مَوتِهم و یُصلی عیسی خلفَ المهدی علیهما السلام».
امام محمد باقر (علیه السلام) درباره ی آیه ی ﴿از اهل کتاب نمی ماند مگر این که قبل از مرگش به او ایمان می آورد و در روز قیامت او بر آنها گواه است﴾ فرمودند: «حضرت عیسی (علیه السلام) پیش از قیامت کبری (از آسمان) به سوی دنیا فرود می آید. کسی از ملت یهود و نصاری و غیر از آنها باقی نمی ماند مگر این که قبل از مرگشان به او ایمان می آورند و حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نماز می خواند».
۳۶۴. ۳- در منتخب کنز العمال، مجلد ۶، صفحه ۳۰، در البیان فی اخبار مهدی صاحب الزمان نوشته ی گنجی شافعی و در کتاب المهدی نوشته ی حافظ ابو نعیم آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «مِنّا الذی یُصلی عیسی مِن خَلفِه».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «کسی که حضرت عیسی (علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند از ماست».
۳۶۵. ۴- در ینابیع الموده، باب ۷۸، صفحه ۴۴۹ و در کتاب الفتن نوشته ی حافظ ابو نعیم آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «مِنّا الَّذی یُصَلّی عیسی بنُ مریَم خلفَه». و فیه بسنده عَن هشام بن محمّد قال: «المهدی الَّذی یؤم عیسی بن مریم».
ابو نعیم به سند خودش از ابو سعید خدری نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «آن کسی که حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سرش نماز می خواند، از ماست». و در همین کتاب به سند خود از هشام بن محمد گوید که فرمودند: «آن مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که بر عیسی بن مریم (علیه السلام) امام می شود».
۳۶۶. ۵- در کتاب صحیح بخاری، مجلد ۴، کتاب بدء الخلق، باب نزول عیسی بن مریم، صفحه ۱۴۳ به روایت ابو هریره آمده است:
حَدَّثنا ابن بُکَیْرٍ، حَدَّثنا اللَّیث، عن یونس، عن ابن شهاب، عن نافع مولی أبی قتاده الأنصاری أنَّ أبا هریره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «کَیْفَ اَنْتُمْ إِذا نَزَل اِبْنَ مَرْیَمَ فیکُمْ وَ امامُکُمْ مِنْکُمْ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «چگونه خواهید بود هنگامی که عیسی بن مریم (علیه السلام) بر شما نازل شود و اِمامِتان (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از خود شما خواهد بود».
۳۶۷. ۶- ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری بشرح البخاری، مجلد ۶ (کتاب احادیث الانبیاء)، باب ۴۹ (باب نزول عیسی بن مریم)، صفحه ۶۱۱، حدیث ۳۴۴۹ نوشته است:
وَ قال...الابُریُّ فی مناقب الشافعی: «تواتر الأخبار بأنّ المَهدِی من هذه الاُمه وَ إِنَّ عیسی یُصَلّی خَلْفه».
در مناقب شافعی به صورت تواتر آمده است که حضرت مهدی (موعود) (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از این امت (اسلامی) است و عیسی، پشت سر او نماز می خواند.
۳۶۸. ۷- در کتاب التاج الجامع للأصول، مجلد ۵، صفحه ۳۵۸ آمده است:
«أنَّه الخلیفه الذی یُنزل عیسی بن مریم فی زمنه و هو المهدی».
«همانا او خلیفه ای است که در زمانش حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) نازل می شود و او همان مهدی است».
۳۶۹. ۸- در کتاب فتح الباری بشرح صحیح البخاری، مجلد ۶، صفحه ۶۱۱ آمده است:
«و فی صلوه عیسی خَلْف رَجُل مِن هذه الاُمّه مع کونه فی آخرالزمان و قرب قیام الساعه دلاله للصحیح من الاقوال أنّ الأرض لا تخلو عن القائِم الله بحجه».
در نماز عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت مردی از این امّت در آخر الزمان و نزدیک برپایی قیامت دلالت صحیح دارد بر گفته ای که همانا زمین از قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حجه الله (علیه السلام) خالی نمی ماند.
در اینجا استدلال به وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می شود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند که مردی از این امت در آخر الزمان (قبل از قیامت) قیام می کند قبل از قیامت که در حدیث می فرمایند:
«باید همیشه بر روی زمین یک حجت باشد». زیرا «لو لا الحجه لساخت الارض باهلها».
۳۷۰. ۹- در کتاب التاج الجامع للأصول فی احادیث الرسول نوشته ی منصور علی ناصف است:
و فی حدیث احمد فاذاهم بعیسی فیقال: «تَقدّم یا روح الله». فیقول: «لیتَقَدَمْ إمامُکُمْ فَلْیُصَلِّ بِکُمْ».
هنگامی که (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می فرمایند، حضرت عیسی (علیه السلام) نیز از آسمان نازل می شود. در هنگام نماز) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حضرت عیسی بن مریم (علیه السلام) می فرمایند: «جلو بایست ای روح الله». حضرت مسیح (علیه السلام) می فرمایند: «شما مقدم تر هستید». امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جلو می ایستند و ایشان به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اقتدا می کند.
۳۷۱. ۱۰- در کتاب صحیح مسلم بشرح النّووی، مجلد ۲، باب نزول عیسی بن مریم، صفحه ۱۹۲ به روایت ابی هریره آمده است:
حَدَّثنی حَرْمَلَهُ بن یحیی، أخْبرنا ابن وَهب، أخْبرنی یُونُسُ، عن ابن شِهابٍ قال: أخبرنی نافع مُولی أبی قتادهَ الانصاری، أنَّ أبا هریره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «کَیفَ اَنْتُمْ إِذا نَزَلَ ابن مریم فیکُمْ وَ إمامُکُمْ مِنکُمْ».
ابو هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهید بود هنگامی که عیسی بن مریم (علیه السلام) در (بین) شما نازل شود و امام شما از خود شما خواهد بود».
۳۷۲. ۱۱- در صحیح مسلم، مجلد ۲، باب نزول عیسی بن مریم حاکماً بشریعه نبیّنا، صفحه ۹۴ آمده است:
و حَدَّثنا زُهیر بن حرب، حَدَّثنی الولید بن مُسْلِم، حَدَّثنا ابن ابی ذِنْبٍ، عَن شهاب، عن نافع مُولی ابی قتاده، عن ابی قتاده، عن ابی هُریره أن رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «و کیف انتم إذا اَنزَلَ فیکم ابن مریم فاَمَّکُم مِنکُم..».
ابی هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهید بود هنگامی که (عیسی) ابن مریم (علیه السلام) (از آسمان) در (بین) شما نازل می شود و امام شما از خود شماست».
۳۷۳. ۱۲- در کتاب الفتن و الملاحم نوشته ی ابو عبد الله نُعیم بن حَمّاد مَرْوزی، صفحه ۳۱۹ آمده است:
عبد الرزّاق عن مَعْمَرِ، عن الزُّهری، قال الزُّهری، عن نافع مَؤلی ابی قتاده، عن ابی هُرَیره قال، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «کَیْفَ بِکُمْ إذا نَزَلَ بِکُمْ ابنُ مریم فَاَماکُمْ أو قال (إمامُکمْ مِنکُمْ).
ابو هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهید بود هنگامی که (عیسی) ابن مریم (علیه السلام) بر شما نازل می شود و امام شما از خود شماست».
۳۷۴. ۱۳- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۲، صفحه ۲۷۲ و شرح احمد محمد شاکر، مجلد ۱۴، صفحه ۹۳، حدیث ۷۶۶۶ آمده است:
حَدَّثناعبد الرزّاق، حدثنا مَعْمَرِ، عن الزُّهری، عن نافع مَولی أبی قتاده، عن ابی هُرَیره قال، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «کَیْفَ بِکُمْ إذا نَزَلَ بِکُمْ ابنُ مریم فَامکم أو قال إمامکُمْ منکم».
ابو هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهید بود هنگامی که (عیسی) ابن مریم (صلی الله علیه و آله و سلم) در (بین) شما نازل شود و امام شما از خود شماست».
۳۷۵. ۱۴- در مُسند احمد بن حنبل، مجلد ۲، صفحه ۳۳۶ آمده است:
حَدَّثنا عثمان بن عمر، حَدَّثنا ابن أبی ذِئْب، عن الزُّهری، عن نافع، مولی أبی قَتاده، عن أبی هریره أنَّ النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «کَیْفَ بِکُمْ إذا نَزَلَ فیکُمْ عیسی بن مریم و إمامُکُمْ منکُمْ».
ابو هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهید بود هنگامی که عیسی بن مریم (علیه السلام) بر شما نازل می شود و امام شما از خود شماست».
۳۷۶. ۱۵- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حَبّان (متوفای ۳۵۴ه.ق) مجلد ۸، صفحه ۲۸۳ و ۲۸۴، شماره ۶۷۶۴ آمده است:
اخبرنا عبد الله بن محمد بن مسلم، قال حَدَّثنا عبد الرحمن بن ابراهیم قال: حَدَّثنا الولیدُ بن مسلم، قال: حَدَّثنا الأوزاعِیُّ، عن ابن شهاب أنّ نافعَ بن ابی نافع مولی ابی قتاده اَخبِره ابا هُرَیره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «کیف انتم إذا نَزَلَ ابن مریم فیکم وَ إمامُکم مِنکُم».
ابو هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهید بود هنگامی که (عیسی) ابن مریم (علیه السلام) در (بین) شما نازل می شود و امام شما از خود شماست».
۳۷۷. ۱۶- در الأسماءِ و الصفات نوشته ی حافظ احمد بن حسین بن علی بیهقی، مجلد ۲، صفحه ۱۶۶ آمده است:
أخبرنا ابو عبد الله الحافظ، أخبرنا ابو بکر بن اسحاق، أخبرنا احمد بن ابراهیم، حَدَّثنا ابن بُکیر، حَدَّثنی اللّیْث، عن یُونُس، عن ابن شِهابٍ، عَن نافعِ مولی ابن قتاده الانصاری قال: إنّ أبا هریره قال، قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «کیف أنْتُمْ إذا نَزَل ابن مریم مِنَ السماءِ فیکم وَ إمامُکُمْ مِنْکُمْ».
ابو هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «شما چگونه خواهید بود هنگامی که (عیسی) ابن مریم (علیه السلام) در بین) از آسمان شما نازل می شود و امام شما از خود شماست».
۳۷۸. ۱۷- در صحیح مسلم بشرح النّووی، مجلد ۲، باب نزول عیسی بن مریم حاکماً بشریعه نبیّنا، صفحه ۹۵ به روایت جابر بن عبد الله انصاری آمده است:
حَدَّثنا الوَلیدُ بن شجاعٍ و هارون بنُ عبد الله و حَجّاجُ بنُ الشّاعِر قالوا: حَدَّثنا حَجّاجُ (و هو ابن محمد)، عن ابن جُرَیحٍ قالَ: اَخْبَرَنی أبو الزُّبیر، أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبد الله یَقولُ: سَمِعْتُ النَّبیّ (صلی الله علیه و آله) یَقولُ: «لا تَزالُ طائِفهٌ مِنْ اُمتی یُقاتلونَ عَلَی الْحَقّ ظاهِرینَ إِلی یَوْمِ القیامَهِ قال: فَینْزِلُ عیسی بن مَرْیَمَ (علیه السلام) فَیَقولُ أمیرُهُمْ: تَعالَ صَلّ لَنا فَیَقُولُ: إنَّ بَعْضُکُمْ عَلی بَعْضٍ أمراءُ تَکْرِمَهَ الله هذِهِ الاُمَّه».
جابر بن عبد الله می گوید: شنیدم از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «از بین نمی روند عده ای از امت من که به حق جهاد می کنند تا قیامت. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس عیسی بن مریم (علیه السلام) نازل می شود، پس امیرشان می گوید: برای ما نماز بخوان. پس می گوید: همانا بعضی از شما بر بعضی دیگر امیر و فرمانروا است و این کرامتی است که خدا به این امت کرده است».
۳۷۹. ۱۸- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۳۴۵ به روایت جابر بن عبد الله انصاری آمده است:
حَدَّثنا موسی، حَدَّثنا ابنُ لَهیعَه، عَن أبی الزُّبَیْز، عَن جابِر، أنَّهُ سَمِع النبی (صلی الله علیه و آله) یَقول: «لا تَزالُ طائِفَهٌ مِنْ اُمَّتی یُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرینَ اِلی یوم القیامهِ قال: فَیَنزِلُ عیسی بن مریم (علیه السلام) فَیَقولُ أمیرُهُمْ تَعالَ صَلّ بِنا فَیَقُولُ: لا إنَّ بَعْضُکُمْ عَلی بَعْضٍ أمیرٌ لِیُکْرِمَ الله هذه الاُمَّهَ».
جابر بن عبد الله می گوید: شنیدم از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «از بین نمی روند طایفه ای از امت من که به حق جهاد و مبارزه می کنند تا روز قیامت. سپس حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عیسی بن مریم (علیه السلام) از آسمان فرود می آید. همانا بعضی از شما بر بعضی دیگر امیر و فرمانروا است و این کرامتی است که خدا به این امت کرده است».
۳۸۰. ۱۹- در کتاب مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۳۸۴ به روایت جابر بن عبد الله آمده است:
حَدَّثنی حَجّاج قال: ابن جُریجِ: أخبِرنی أبو الزُّبَیْر، أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبد الله یقول: سَمِعْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یَقولُ: «لا تَزالُ طائِفهٌ مِنْ اُمَّتی یُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرین اِلی یوم القیامه». قال: فَیَنزَلُ عیسی بنُ مَرْیَمَ (صلی الله علیه و آله). فَیَقولُ أَمیرُهُمْ تعال صَلِّ بِنا. فَیَقولُ: لا، إنِّ بَعْضُکُمْ عَلَی بَعْضٍ أُمراءُ تَکْرِمَهَ الله عزّ و جَلَّ هذِهِ الاُمَّه».
جابر بن عبد الله می گوید: شنیدم از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمودند: «از بین نمی روند طایفه ای از امت من که به حق جهاد و مبارزه می کنند تا روز قیامت. سپس حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عیسی بن مریم (علیه السلام) از آسمان فرود می آید... همانا بعضی از شما بر بعضی دیگر امیر و فرمانروا است و این کرامتی است که خدا به این امت کرده است».
۳۸۱. ۲۰- در کتاب المَنارُ الْمُنیف فی الصحیح و الضَّعیف نوشته ی شمس الدین ابو عبد الله محمد بن ابو بکر حنبلی دمشقی معروف به ابن قَیِّم جُوزِیّه، صفحه ۱۴۷، حدیث ۳۳۸ آمده است:
قال الحارثُ بن أبی اُسامهَ فی "مُسْنده" حَدَّثنا اِسماعیلُ بن عبد الکریم، حَدَّثنا إبراهیم بن عَقیل، عَن أبیه، عَن وَهْب بن مُنَبّه، عن جابر بن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَنْزِلُ عیسی بنُ مریمَ فَیقولُ أمیرُهُمْ المهدیُّ تَعالَ صَلِّ بِنا فَیقول: لا، إنَّ بَعْضَهُم أمیرُ بِعضٍ، تَکْرِمَهً لِهذِهِ الاُمّه».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: عیسی بن مریم (علیه السلام) فرود می آید و امیرشان مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید که جلو بایست و بر ما نماز بخوان (من به شما اقتدا کنم) و او می گوید: نه همانا بعضی از شما امیر بعضی دیگر است و این کرامتی است بر این امت (اسلامی)».
۳۸۲. ۲۱- در مُسند أبی یَعْلی الموصلی، مجلد ۴، صفحه ۵۹، حدیث ۲۰۷۸ آمده است:
حَدَّثنا حَفْصُ الحُلْواِنیُّ، حَدَّثنا بُهْلول بن مُوَرِّق الشامیِ، عن موسی بن عُبیْدهَ، عَن أخیه، عَن جابرٍ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله):«لا تَزالُ اُمَّتی ظاهرینَ عَلَی الْحَقِّ حتّی یَنْزِلَ عیسی بن مریم فَیقول إمامُهُمْ، تَقَدَّم، فَیَقولُ: أنتُمْ أَحَقَّ بَعْضُکَمْ أُمَراءُ بَعضٍ، أمْرٌ أکْرَمَ الله بِهِ هذه الأُمَهَ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عیسی بن مریم (علیه السلام) فرود می آید و امامشان (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید که جلو بایست (من به شما اقتدا کنم) پس او می گوید: همانا بعضی از شما امیر بعضی دیگر است و این کرامتی است بر این امت (اسلامی)».
۳۸۳. ۲۲- در کتاب مسند ابی عَوانَه نوشته ی حافظ یَعقوب اسحاق اسفراینی، مجلد ۱، صفحه ۱۰۶ نوشته است:
حَدَّثنا یوسف بن مسلم و عباس الدُّورِی و محمد بن اسماعیل الصائِغ، قالوا حَدَّثنا حَجّاج بن محمد، عن ابن جُرَیْجٍ قال: أخبرنی ابو الزُّبَیْر أنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبد الله یقول: سَمِعْتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «لا تَزالُ طائِفهُ مِنْ اُمَّتی یُقاتِلونَ عَلَی الْحَقِّ ظاهرین اِلی یوم القیامه». قال: فَیَنزَلُ عیسی بنُ مَرْیَمَ. فَیَقولُ أَمیرُهُمْ: تعالُ صَلِّ بِنا. فَیَقولُ: لا، إنِّ الله بَعْضُکُمْ عَلَی بَعْضٍ أُمراءُ تَکْرِمَهَ الله هذِهِ الاُمَّهً».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «... عیسی بن مریم (علیه السلام) فرود می آید و امیرشان (حضرت مهدی) (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید که بیا بر ما نماز بخوان (من به شما اقتدا کنم) پس او می گوید: نه، همانا بعضی از شما امیر بعضی دیگر است و این کرامتی است بر این امت (اسلامی)».
۳۸۴. ۲۳- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حَبّان، مجلد ۸، صفحه ۲۸۹، حدیث ۶۷۸۰ آمده است:
أخبرنا محمد بن المُنذر بن سعید قال: حَدَّثنا حَجَّاج، عن ابن جُرَیْج قال: أخْبرنی أبو الزبَیْر اَنَّهُ سَمِعَ جابر بن عبد الله یقول: سَمِعتُ رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «لا تَزالُ طائِفهٌ مِنْ اُمَّتی یُقاتِلونَ عَلَی الحَقِّ ظاهرین إلی یومِ القیامه فَیُنزلُ عیسی ابنُ مَرْیَمْ. فَیَقولُ أمیرُهُمْ: تعالَ صَلِّ لَنا. فَیَقولُ لا، إنَّ بَعْضُکُمْ علی بَعْضٍ أُمراءُ لِتکْرِمَهِ الله هذِهِ الْاُمَّه».
۳۸۵. ۲۴- در السُنن الکُبْری نوشته ی ابو بکر احمد بن حسین بن علی بیهقی، مجلد ۹، صفحه ۳۹ به روایت جابر بن عبد الله انصاری آمده است:
أخبرنا أبو عبد الله الحافظ و أبو بکر بن الحسن القاضی و أبو سعید بن ابی عمرو، قالوا حَدَّثَنا أبو العباس محمد بن یعقوب، حَدَّثَنا محمد بن اسحاق الصِّغّانِیّ، حَدَّثنا حَجّاج بن محمد، عن أبی جُریج أخْبرنی ابو الزُّبَیْر أنَّهُ سمع جابر بن عبد الله یقول سمعت النبی (صلی الله علیه و آله) یقول: «لا تَزالُ طائفهٌ مِنْ اُمَّتی یُقاتِلونَ علی الحقِّ ظاهِرین الی یوم القیامه. فَیُنزلُ عیسی ابنُ مَرْیَمْ. فَیَقولُ أمیرُهُمْ: تعالَ صَلِّ لَنا. فَیَقولُ لا، إنَّ بَعْضُکُمْ علی بَعْضٍ أُمراءُ لِتکْرِمَهِ الله هذِهِ الْاُمَّه».
۳۸۶. ۲۵- المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف نوشته ی شمس الدین ابو عبد الله محمد بن ابی بکر حنبلی دمشقی معروف به ابن قَیّم جَوزیّه، صفحه ۱۴۷، حدیث ۳۳۷ آمده است:
و قال أبو نُعَیْم، حدّثنا أبو الفَرَج الاصفهانی، حدثنا احمد بن الحسین، حدثنا أبو جعفر بن طارق، عن الجید بن نظیف، عن أبی نَضْرَه، عن أبی سعید قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «مِنّا الذی یُصَلِّی عیسی بن مریم خَلْفَهُ».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از ماست کسی که عیسی بن مریم (علیه السلام) پشت سر او نماز می خواند».
۳۸۷. ۲۶- تاریخ مَدینه دِمَشْق (معروف به تاریخ دمشق) نوشته ی حافظ ابو القاسم علی بن حسن بن هِبَه الله بن عبد الله شافعی (معروف به ابن عساکر)، مجلد ۷، صفحه ۳۴۱ از دو طریق نقل می کند:
کتب إِلیّ أبو طالب الحسین بن محمد بن علی الزَّیْنَبیّ و حدّثنا أبو طاهر ابراهیم بن الحسن الفقیه عنه، حدثنا القاضی ابو القاسم علیُّ بنُ المُحَسَّن بن علی التَّنوُخِیُّ، ابو الحسین محمد بن المظفَّر بن موسی الحافظ - من لفظ - حدّثنا أبو بکرٍ احمد بن محمد بن عبید الله الدِمَشْقیَّ، أخبرنی طاهرُ بن علیّ، حدّثنا علیّ بن هاشم، حدثنا ابن الهیثم، حدثنا محمد بن ابراهیم، أنّ امیر المؤمنین أباجعفر حَدِّثه عَن ابیه، عَن ابن عباس، أنّ رَسولَ الله (صلی الله علیه و آله) قال: «کَیْفَ تُهْلِکُ اُمَّهٌ أنا أوَّلُها وَ عیسی فی آخرها وَ الْمَهْدِیُّ مِنْ أهل بَیْتی فی وَسَطِها».
ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که ایشان فرمودند: «چگونه این امت هلاک شوند (یعنی هلاک نمی شوند) درحالی که من در اول آنها، عیسی بن مریم (علیه السلام) در آخر آنها و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بیت من در وسط آنهاست».
۳۸۸. ۲۷- کنز العُمال، مجلد ۱۴، صفحه ۲۶۹، حدیث ۳۸۶۸۲ به نقل از تاریخ مدینه دِمشق نوشته ی ابن عساکر آورده است:
... عَن ابن عباس قال رَسول الله (صلی الله علیه و آله): «کَیْفَ تُهْلِکُ اُمَّهٌ أنا فی أوَّلُها وَ عیسی بنُ مَرْیَمْ فی آخِرِها وَ الْمَهْدِیُّ مِنْ أهل بَیْتی فی وَسَطِها».
ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که ایشان فرمودند: «چگونه این امت هلاک شوند (یعنی هلاک نمی شوند) درحالی که من در اول آنها، عیسی بن مریم (علیه السلام) در آخر آنها و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از اهل بیت من در وسط آنهاست».
۳۸۹. ۲۸- در کتاب أخبار المَهْدی نوشته ی حافظ ابو نعیم اصفهانی و کنز العمال، مجلد۱۴ صفحه ۲۶۶، حدیث ۳۸۶۷۱ آمده است:
«لَنْ تَهْلِکَ اُمَّهٌ أنا فی أوَّلُها وَ عیسی بن مَرْیَمْ فی آخِرِها وَ الْمَهْدِیُّ فی اوْسَطِها».
ابن عباس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «هرگز امتی که من در اولشان و عیسی بن مریم (علیه السلام) در آخر آنها و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در وسط آنها باشد، هلاک نمی شوند».
۳۹۰. ۳۰- در مسند احمد، مجلد ۴، صفحه ۲۱۶ و ۲۱۷ آمده است:
حدثنا یَزیدُ بن هارونَ حدثنا حمّادُ بنُ سَلَمَه، عَن علیِّ بن زَیْدٍ، عَن أبی نَضْرَهَ قال: أَتَیْنا عثمانَ بنَ أبی العاص فی یومِ جُمُعهٍ لِنَعرِضَ علیه مُصْحَفاً لنا عَلی مُصْحَفِه، فلمّا حضَرتِ الجمعهُ أَمَرنا فَاغْتَسلنا، ثُمّ أتانا بطیبٍ فَتَطَیَّبْنا، ثُمَّ جِئنا إلی المسجد فَجَلسْنا إلی رَجُلٍ، فَحدَّثنا عَن الدَّجّال، ثُمَّ جاء عثمانُ بنُ أبی العاص، فقُمنا إلیه فَجَلَسْنا، فقال: سَمِعْتُ رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «... و یَنْزِلُ عیسَی بنُ مَرْیَمَ عِنْدَ صَلاهِ الْفَجْرِ، فَیَقُولُ لَهُ أمیرُهُمْ: یا رُوحَ اللهِ تَقَدَّمْ صَلِّ فیقول: هذِهِ الاُمَّه أُمراءٌ بَعْضهم عَلی بَعْض، فَیُقدَّمُ أَمیرُهُم فَیُصَلّی..».
...رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «...عیسی بن مریم (علیه السلام) در هنگام نماز صبح فرود می آید. پس امیرشان به او می فرماید: ای روح الله جلو بایست و نماز بخوان (نماز را به تو اقتدا کنیم) پس (حضرت عیسی (علیه السلام) می فرمایند: این امت بعضی بر بعضی دیگر امیرند، پس امیر ایشان (که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشد) جلو می آید و نماز می خواند (و همه به ایشان اقتدا می کنند)».
۳۹۲. ۳۱- در المستدرک عَلَی الصَّحیحَین، مجلد ۴، کتاب الفِتَن و المَلاحِم، باب نزول عیسی مِنَ السَّماء، صفحه ۴۷۸ آمده است:
أخبرَنی الحَسنُ بنُ حکیم المَرْوَزِیُّ، حدّثنا أحمد بن ابراهیم الشذوری، حدّثنا سعیدُ بنُ هُبَیْرَهَ، حدّثنا حَمّادُ بنُ یزیدَ، عَن أیّوبِ السَّخْتِیانِیّ و عَلِیِّ بن زَید بن جُدْعان، عَن أبی نَضْرَهَ قال: أَتَیْنا عثمانَ بنَ أبی العاص یَوْم الْجمعَه لنعارضَ مُصْحَفنا بِمُصْحَفِه، فلمّا حَضَرتِ الجُمعهُ أَمَرنا فَاغْتَسلنا وَ تَطَیَّبْنا وَرُحْنا إلَی الْمَسْجِدِ فَجَلسْنا إلی رَجُلٍ، یُحَدِّث، ثُمَّ جاء عثمانُ بنُ أبی العاص، فتَحوّلنا إِلَیْهِ، فقال عثمان: سَمِعْتُ رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «... فَیَنْزِلُ عیسَی بنُ مَرْیَمَ علیه الصَّلاهُ و السَّلامُ عِنْدَ صَلاهِ الْفَجْرِ، فَیَقُولُ لَهُ إمامُ النّاسِ: تَقَدَّمْ یا رُوحَ اللهِ فَصَلِّ بِنا. فیقول: إنَّکُمْ مَعْشَرَ هذِهِ الأّمَّه- أُمراءٌ بَعْضُکم عَلی بَعْضٍ تَقدَّم أنْتَ فَصَلِّ بِنا، فَیَتَقدَّمُ فَیُصَلّی بِهِم».
هذا حدیثٌ صحیح الإسناد علی شرط مُسلِم بذکر أَیُّوب السَّخْتِیانِیّ و لم یُخرجاه.
عثمان بن ابی العاص می گوید: شنیدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «عیسی بن مریم (علیه السلام) که درود و سلام بر او باد، هنگام اذان صبح فرود می آید پس امام مردم (امام همه ی انسان ها یعنی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به ایشان می فرماید: ای روح الله، بر ما نماز بگزار (برای نماز جماعت جلو بایست تا به تو اقتدا کنیم.) حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید: همانا شما مشعر این امت هستید، شما جلو بایستید تا ما به شما اقتدا کنیم. پس (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) جلو می ایستند و نماز می خوانند».
۳۹۲. ۳۲- در مُسنَد احمد بن حنبل، مجلد ۴، صفحه ۴۲۹ آمده است:
حدَّثنا حَمّادُ بن سَلَمهَ، حدّثنا قَتادَهُ، عَن مُطَرِّفٍ، عَن عِمْران بن حُصَیْن: إنّ رسولَ الله (صلی الله علیه و آله) قال: «لا تَزالُ طائِفَهٌ مِنَ اُمَّتی عَلَی الْحَقِّ، ظاهِرینَ عَلی مَنْ ناواهُمْ حَتّی یَأْتِیَ أَمْرُ اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی وَ یَنْزِلُ عیسی ابنُ مَرْیَمَ (علیه السلام)».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «طایفه ای از امت من که بر حق هستند، نابود نمی شوند و می مانند تا این که امر خدا به آنها می رسد و عیسی بن مریم (علیه السلام) فرود می آید».
۳۹۳. ۳۳- در مشکاه المصابیح، مجلد ۳، صفحه ۲۹۳، حدیث ۶۲۸۷ و المناقب، باب ثواب هذه الأمّه، فصل سوم آمده است:
روی رَزین، عَنْ جَعْفرٍ، عَنْ أَبیه، عَن جَدَّه قال: قالَ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله): «أَبْشِرُوا، و أَبْشِرُوا، إِنَّما مَثَلُ الْغَیْثِ، لا یُدْری آخِرُهُ خَیْرٌ أَمْ أَوَّلُهُ، أَوْ کَحَدیقَهٍ أُطْعِمَ مِنْها فَوْجٌ عاماً، ثُمَّ اُطْعِمَ مِنْها فَوْجٌ عاماً، لَعلَّ آخِرَها فَوْجاً أَنْ یَکُونَ أعْرَضَها عَرْضاً وَ أَعْمَقَها عُمْقاً وَ أَحْسَنَها حُسْناً. کَیْفَ تُهْلِکُ أُمَّهٌ أَنا أوَّلُها وَ الْمَهْدِیُّ وَسَطُها وَ الْمَسیحُ آخِرُها. وَلکِنْ بَیْنَ ذلِکَ فَیْجٌ أَعْوَجُ لَیْسُوا مِنّی وَ لا أنَا مِنْهُمْ».
قسمت سی و نهم: توسل انبیا به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) موعود در زمان های مختلف
یکی از زیباترین فرازهای سند مهدویت و قائمیت که می تواند برای ما آموزنده باشد توسل انبیا به ساحت مقدس امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. در طول تاریخ هرگاه پیامبری با مشکلات بسیار شدید روبه رو می شد چون همه می دانستند، در آخرالزمان شخصی قیام خواهد کرد که تاج و تخت ستمکاران را به باد خواهد داد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد و ظلم را نابود خواهد نمود، به همین جهت در مشکلات به او پناه می بردند و از خدا می خواستند که فرج آن موعود الهی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نزدیک فرماید. مثلاً:
۳۹۴. ۱- در مناقب نوشته ی موفق بن احمد خوارزمی و در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۹۷ آمده است:
عن المفضل قال سُئِلتُ جعفر الصادق عن قوله عزو جَلّ ﴿وَ اذِ ابتَلَی إِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ﴾ (بقره: ۱۲۴) الآیه قال: «هی الکلمات التی تَلَقَّاها آدَمُ مِن رَّبِّهِ فَتابَ عَلَیهِ و هُو أنَّه قال: یا ربّ اسئلُکَ بحقِّ محمّد و علی و فاطمه وَ الحَسن وَ الحُسین إلّا تبت علی فَتاب الله علیه اِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. فَقلتُ لَهُ: یا بنَ رسول الله (صلی الله علیه و آله)، فَما یعنی بقولهِ (فَاَتَمَّهُنَّ) قالَ یعنی اَتَمَّهُنَّ إلی القائم المهدی اثنا عشر إماماً تسعهٌ من ولد الحسین علیهم السلام».
مفضل گفت: از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) از تفسیر بیان خداوند سبحان پرسیدم که می فرمایند: ﴿وَ اذِ ابتَلَی إِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ﴾ فرمودند: آن کلمات (که ابراهیم به آن امتحان شد) همان کلماتی است که خداوند متعال به آدم آموخت و توبه ی آدم، به آن (اسماء) بخشیده شد. آدم عرض کرد: خدایا از تو می خواهم به حق محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی (علیه السلام) و فاطمه (علیها السلام) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) توبه مرا قبول کن و توبه او قبول شد، همانا خداوند مهربان و بازگشت کننده است. راوی می گوید از حضرت (علیه السلام) پرسیدم مقصود از ﴿فَاَتَمَّهُنَّ﴾ در آیه چیست؟ فرمودند: آن جناب تمام کرد ایشان را تا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که جمعاً دوازده نفرند و نُه نفر ایشان از اولاد امام حسین (علیه السلام) هستند.
در این بحث متوجه می شویم کلمات در آیه ی ﴿وَ اذِ ابتَلَی إِبراهیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ﴾ (بقره: ۱۲۴) و آیه ی ﴿فَتَلَقّی آدمُ مِن رَبِّهِ کَلِماتٍ﴾ (بقره: ۳۷) نام چهارده معصوم (علیهم السلام) است که فَاَتَمَّهُنَّ امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشند. حضرت ابراهیم (علیه السلام) در توسل به چهارده معصوم (علیهم السلام) و شناخت نسبت به ایشان تمام مراحل را به اتمام رسانید که اتمام آن وجود اقدس حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
۳۹۵. ۲- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۴ آمده است:
قالَ جَعفر الصّادق رضی الله عنه: «ما کانَ قول لوط علیه السلام لقومِهِ ﴿لَو أَنَّ لِی بِکُم قُوَّهً أَو اَوِی إِلَی رُکنٍ شَدِیدٍ﴾ (هود: ۸۰) إلّا تمنیاً لقوّهِ القائم المَهدی و شدّهِ أصحابه و هم الرکن الشدّید فاِنَّ الرجل مِنهُم یُعطی قوهَ اربعین رجلاً و اِنَّ قلب رجل مِنهُم أشدُّ مِن زبر الحدید لو مرّوا بالجِبال الحَدید لتد کدکت لا یکفُون سیوفَهم حتی یرض الله عزَّوجلّ».
در قرآن کریم داریم که حضرت لوط (علیه السلام) زمانی که در منتها درجه، مورد اذیت و آزار قوم خود قرار گرفت فرمود: ﴿لَو أَنَّ لِی بِکُم قُوَّهً أَو اَوِی إِلَی رُکنٍ شَدِیدٍ﴾ یعنی (او گفت: افسوس! ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم یا تکیه گاه و پشتیبان محکمی در اختیارم بود) حضرت امام صادق (علیه السلام) درباره ی این قول حضرت لوط (علیه السلام) فرمودند: «قول لوط برای قوم خود نبود مگر آرزوی قوت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و زیادی نیروی اصحاب آن جناب و آنها رکن محکم هستند چون به یک مرد ایشان نیروی چهل مرد عطا شده و دل هر مردی از ایشان سخت تر از تکه های آهن خواهد بود. اگر از کوه های آهن در حال ریزش و خرابی گذر کنند، دست برنمی دارند تا رضایت خدای سبحان را جلب کنند».
توجه فرمایید که حضرت لوط (علیه السلام) در مبارزه با ظالمین می فرماید: افسوس، ای کاش در برابر شما قوه یا قدرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می داشتم و او به من کمک می کرد.
۳۹۶. ۳- در ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۲۴ آمده است:
وَ عَن صالِحِ بن سَعد، عَن الصّادق رضی الله عنه فی هذهِ الایَه قال: «قوه القائم و الرکن الشدید اصحابهُ ثلثمئه و ثلثه عشر رجلاً».
و از صالح بن سعد از امام جعفر صادق (علیه السلام) در این آیه روایت شده که فرمودند: «مراد از قوه حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و رکن شدید اصحاب آن جنابند، ۳۱۳ مرد».
البته همان طور که گفتیم هدف ما در این نوشته اختصار است و الّا آیات و روایات زیادی در این باره وجود دارد و ما به همین نمونه ها بسنده می کنیم.
می دانید این جمله را چه کسی می فرمایند؟ کسی که دارای مقام امامت و ولایت مطلق الهی است؛ کسی که شیعه و سنی ایشان را صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می خوانند و ایشان همه چیزش صادق بود، خُلقش صادق بود، خویَش صادق بود، در گفتارش صادق بود، در رفتارش صادق بود. شیعه و سنی ایشان را رئیس مذهب می خوانند. ایشان کسی است که افکار علمیش در قرن بیستم و بیست و یکم، در دانشگاه های جهان مورد بررسی قرار می گیرد. ایشان حضرت امام جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) هستند.
۳۹۷. در کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب ۷، صفحه ۲۱۲ آمده است:
عن ابی عبد الله اَنَّه سُئِلَ: هَل وُلِدَ المَهدِیُّ؟ قال: «لا وَ لَو اَدْرَکتُهُ لَخَدَمْتَهُ اَیّامَ حَیاتی».
از حضرت ابی عبد الله (علیه السلام) (امام جعفر صادق (علیه السلام) سئوال شد: آیا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) متولد شده است؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: «خیر (او متولد نشده است.) اگر او را درک کنم به تحقیق همه ی عمر خدمتش را می کنم. (و یا در همه ی عمر در خدمتش خواهم بود.)»
زیباترین انقلاب ها، باعظمت ترین ظهورها، با جلال ترین قیام ها و عالی ترین نهضت ها، نهضت مهدی فاطمه (علیهما السلام) است. انقلاب، ظهور، قیام و نهضت آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام، انقلاب، نهضت و ظهور مهر، دوستی و روشنی است. آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با قیام خود همه ی خوبی ها، زیبایی ها و مهربانی ها را می آورند و همراه با این زیبایی، شکوه و عظمت، همه ی زشتی ها و بدی ها را از بین می برند. خوشا به حال کسانی که در عصر ظهور مهدویت زندگی می کنند.
۳۹۸. ۱- در کتاب البیان نوشته ی حافظ یوسف بن جلیل بن عبد الله دمشقی، در کتاب حلیه الاولیاء نوشته ی ابو نعیم اصفهانی، در کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۴۹۱، کتاب البرهان فی علامات مهدی صاحب الزمان و در نور الابصار، باب ۲، صفحه ۱۸۸ آمده است:
عَن علی بن ابی طالب قال: «قُلت: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) أَمِنّا آل محمد المهدی أو مِن غیرنا؟» فَقال صلی الله علیه و سلم: «لا بَل مِنّا، یَختِم الله له الدین کَما افتَتَح بِنا و بنا یَنقَذون مِن الفتنه کما أنقذُوا مِن الشرک و بِنا یؤلف الله قُلوبهم بَعد عداوَه الفتنه کما ألَّف بین قلوبِهم بعد عداوه الشرک و بنا یصبحون بعد عداوه الفتنه إخواناً فی دینهم».
امیر المؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند: «به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم: یا رسول الله، آیا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است یا از غیر ما خواهد بود؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: «(خیر از غیر ما نیست) بلکه از ماست، دین به ما ختم می شود همان طور که به ما آغاز و گشوده شد و به او (مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امت من از فتنه ها نجات می یابند، چنان که مردم به وسیله ی ما از شرک خلاص گردیدند. خداوند به وسیله ی ما در دل ها الفت و دوستی انداخت بعد از آن همه دشمنی و عداوت که بود و مردم (به وسیله ی ما) پس از فتنه ها برادر شدند».
پس توجه بفرمایید، فتنه ها با ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از بین می رود و شرک، بت پرستی، خودپرستی و دیگرپرستی نابود می شود.
۳۹۹. ۲- در کتاب موده القربی نوشته ی سید علی الهمدانی شافعی، صفحه ۲۵۹ و در ینابیع الموده، باب ۷۷، صفحه ۴۴۵ آمده است:
عَن ابن عباس قالَ: قالَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: «اِنَّ الله فتحَ هذا الدین بِعلیّ و اذا قَتَل فَسد الدین و لا یصلحه الّا المهدی».
ابن عباس می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند فتح و گشایش دین را به دست حضرت علی (علیه السلام) قرار داد و حضرت علی (علیه السلام) دین را آغاز کرد و پس از شهادت او دین فاسد می شود و اصلاح نمی کند آن را مگر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)».
۴۰۰. ۳- در اسعاف الراغبین و در ینابیع الموده، باب ۷۳، صفحه ۴۳۳ آمده است:
الطبرانی قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المهدی مِنّا یَختِم الدین بنا کَما فتح بِنا».
طبرانی از حضرت علی (علیه السلام) مرفوعاً نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما است، خدا دین را به ما ختم می کند همان گونه که آن را به دست ما گشود».
۴۰۱. در کتاب عقد الدرر فی اخبار الامام المنتظر، باب ۷، صفحه ۲۱۱ آمده است:
وَ عَن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب فی قصَّه المهدی قالَ: «فَیَبعَثُ المَهدی اِلی اُمَرائِهِ بِسائِر الامصار بالعَدل بَینَ الناسِ وَ تَرعی الشّاهُ وَ الذئبُ فی مَکانٍ واحد و تَلعَب الصبیانُ بالحَیاتِ و العَقارِبِ لا یَضُرُّهُم شَئٌ وَ یَذهَبُ الشَّرُّ وَ یَبقی الْخَیرُ وَ یزْرَعُ الانسانُ مُدّاً یخرُجُ لَهُ سَبع مأه مُدّاً کمی قال الله تعالی ﴿کَمَثلِ حَبَّهٍ اَنبَتَت سَبعَ سَنابِلَ فی کُلِّ سُنْبُلهٍ مِّائَهُ حَبَّهٍ وَ اللهُ یُضاعِفُ لِمَن یَشاءُ﴾ (بقره: ۲۶۱) و یَذهَبُ الرّبا و الزّنا و شُربُ الخَمرَ و الرّیاءِ وَ تَقبَلُ الناسُ علی العِبادَه و المَشروع وَ الدِّیانَهِ و الصَّلوه فی الجَماعاتِ وَ تَطُول الاَعمارُ و تُؤدّی الامانَهُ و تَحمُلُ الاشجار و تتضاعَفُ البَرَکاتُ و تَهلِکُ الاشرارُ وَ یَبقی الاخیارُ و لا یَبقی مَن یُبغَضُ اهل البیت».
حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) درباره ی عصر (طلایی) حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرماندهان خود را به شهرهای مختلف (جهان) می فرستد و به آنها دستور می دهد تا بین مردم به عدالت رفتار کنند. (در عصر طلایی مهدویت) گوسفند و گرگ در یک مزرعه به چرا مشغول می شوند (و هیچ کدام متعرض دیگری نمی شوند.) کودکان با مارها و عقرب ها بازی می کنند و به آنها هیچ ضرری نمی رسد. شر می رود و خیر باقی می ماند. انسان یک مد (یا یک پیمانه بذر) می کارد و هفتصد برابر برداشت می نماید، همان طور که خداوند در قرآن می فرماید: ﴿مَثَل آنان که اموالشان را در راه خداوند انفاق می نمایند مانند دانه ای است که از یک دانه هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد (که یک دانه بذر هفتصد دانه می شود) و خداوند از آن مقدار نیز به هر که بخواهد بیفزاید﴾ (در عصر طلایی مهدویت) ربا، زنا، شرب خمر و ریا از بین می رود و دیگر وجود نخواهد داشت و مردم به عبادات و اعمال شرعی و دین داری و شرکت در نمازهای جماعت مشغول خواهند شد. عمرها طولانی می گردد، (در آن عصر) امانت ادا می گردد، درختان (به حد وفور) بار می دهند، برکت های الهی زیاد می شود، انسان های شرور هلاک و نابود می شوند و نیکوکاران باقی می مانند (و در آن زمان) دیگر هیچ کس که دشمن اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام باشد باقی نمی ماند».
قسمت چهل و سوم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طاووس اهل بهشت است
۴۰۲. در کنز الحقایق فی حدیث خبر الخلائق نوشته ی عبدالرئوف المنادی، ینابیع الموده، باب ۵، صفحه ۱۸۱، در نور الابصار، باب ۲، صفحه ۱۸۷ و در کتاب الفردوس، باب الألف و اللام، صفحه ۴۳۵ و ۴۸۹ آمده است:
قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المهدی طاووس اهل الجنه».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) طاووس اهل بهشت است».
۴۰۳. ۱- در کتاب عِقد الدرر فی اخبار امام المنتظر نوشته ی شیخ جمال الدین یوسف دمشقی، باب ۳ آمده است:
فِی الحرث مِن مُغَیره النضری قال: قُلتُ لِأبی عبد الله الحسین بن علی: بِأیِّ شَیءٍ نَعرف المهدی؟ قالَ: «بِمَعرفَه الحلال و الحرام و بِحاجَه الناس الیه و لا یَحتاج الی أحد الحدیث».
حرث می گوید: به ابی عبد الله الحسین (علیه السلام) گفتم که به چه چیزی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شناخته می شود؟ فرمودند: «به شناخت او به حلال و حرام خداوند (یعنی، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه احکام الهی آگاهی دارند و دارای شناخت کامل هستند.) و به محتاج بودن مردم به او (که در هر مسئله و هر چیز به او محتاجند و به او مراجعه می کنند و او به همه احتیاجات آنها اعم از اقتصادی، سیاسی، علمی و... پاسخ می دهد) و او به هیچ کس احتیاج ندارد».
این از علامت های شناخت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در هر عصر و زمان است که امام باید اعلم الناس در هر عصری باشد و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز در عصر خودشان اعلم الناس هستند.
۴۰۴. ۲- در کتاب اسعاف الراغبین نوشته ی ابو العرفان شیخ محمد صبان مصری شافعی باب ۲، صفحه ۱۴۹ آمده است:
قالَ و جاءَ فی روایات أنَّه عِندَ ظهوره یُنادی فوقَ رأسه مَلِکٌ هذا المهدی خلیفَه الله فَاتَّبعوه (الی أن قال) و انَّ المهدی یَستخرجُ تابوت السَّکینه مِن غار أنطاکیه و أسفار التوراه مِن جبل بِالشام یُحاجُّ بِها الیَهود فَیسلم کثیر منهُم.
صاحب کتاب اسعاف الراغبین نوشته است: بر اساس تحقیقاتی که من کرده ام و آنچه در روایات آمده است، در هنگام ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرشته ای بالای سر او فریاد می زند: این حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه خداست. از او تبعیت کنید. همانا این مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تابوت سکینه را از غار انطاکیه و اسفار تورات را از کوه شام خارج می کند (که) به وسیله ی آن (تورات) با همه ی یهودیان احتجاج می کند؛ پس (به همین دلیل) بسیاری از آنها تسلیم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می شوند.
قسمت چهل و پنجم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، کوکب دُرّی یا ستاره ی درخشان است
۴۰۵. ۱- در جامع الصغیر، حدیث ۹۲۴۵، علاء الدین علی بن حسام الدین، مشهور به متقی هندی در کنز العمال، مجلد ۶، صفحه ۳۰، خواجه کلان قندوزی حنفی در ینابیع الموده، باب ۵۶، صفحه ۱۸۸ آورده اند:
قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المهدی رجلٌ مِن وُلدی وَجهه کَالکوکب الدُرّی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مردی از فرزندان من است و صورت او مانند کوکب دُرّی یا ستاره ای درخشان می درخشد.
۴۰۶. ۲- ابن حجر شافعی در صواعق المحرقه و خواجه کلان قندوزی حنفی در ینابیع الموده، باب ۸۵، صفحه ۴۶۹ آورده اند:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المهدی مِن ولدی وجهَهُ کَالکوکَب الدّری اللون لونُ عربی و الجسم جسم إسرائیلی أی طویل..».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است، صورت او مانند ستاره ای درخشان است و رنگ او رنگ عربی است و جسم او اسرائیلی و بلند قامت است».
۴۰۷. ۳- در کتاب میزان الاعتدال فی نقد الرجال، مجلد۳، صفحه ۴۴۹، حدیث ۷۱۱۴ نوشته ی ابو عبد الله محمد بن احمد بن عثمان ذَهَبی (۷۴۸-۶۷۳ ه.ق)، در کتاب الفردوس مجلد ۴، صفحه ۲۲۱، حدیث ۶۶۶۷، در الجامع الصغیر مجلد ۲، صفحه ۶۷۲، حدیث ۹۲۴۵ و در کتاب لسان المیزان، مجلد ۵، صفحات ۲۳ و ۲۴، حدیث ۲۸۹ (به روایت حذیفه بن یمان) آمده اند:
قال ابو نعیم حَدَّثنا سلیمان بن احمد، حَدَّثنا محمد بن ابراهیم کثیر، حَدَّثنا رَوّاد، حَدَّثنا سفیان، عن ربعی، عن حذیفه: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «المهدی رجلٌ مِن ولدی، وَجْهَهُ کالکوکب الدُّرّی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من است و صورتش مانند ستاره ای درخشان می درخشد».
۴۰۸. ۴- در کتاب عقد الدُّرر فی اخبار الامام المنتظر، صفحه ۵۶ نوشته ی علامه شیخ یوسف گنجی شافعی (از علمای قرن هفتم هجری) آمده است:
قال رسول الله: «یَقومُ فی آخِرالزَّمان رَجُلٌ من عترتی شابٌ حَسَن الوَجه اَقنی الاَنف، یَملاء الارض قسطاً و عدلاً کما مُلئت ظلماً وَ جَوراً..».
رسول خدا (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «در آخر الزمان مردی از فرزندان و عترت من قیام می کند، او جوانی زیباروی و خوش سیما می باشد که دارای بینی کشیده است، زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده است».
قسمت چهل و ششم: مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از سادات اهل بهشت است
۴۰۹. در صحیح ابن ماجه، در مستدرک الصحیحین نوشته ی حاکم نیشابوری و کتاب ینابیع الموده نوشته ی خواجه کلان قندوزی حنفی، صفحه ۲۴۵ و ۳۰۹ آمده است:
عَن أنَس قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «نحن بنو عبد المطلب سادات أهلِ الجَنّه: أنا و علی و حمزه و جعفر و الحسن و الحسین و المهدی».
انس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمودند: «ما فرزندان عبد المطلب، سادات و بزرگان اهل بهشتیم: من و علی (علیه السلام) و حمزه (علیه السلام) و جعفر (علیه السلام) و حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)».
در زمان ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداوند برکات آسمان ها و زمین خود را به مردم ارزانی می دارد و همه از نعمت های خداوند متنعم می شوند.
۴۱۰. ۱- در کتاب مستدرک علی الصحیحین، مجلد ۴، صفحه ۵۵۷ آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یُخرجُ فی آخر الزمان أمّتی المهدی، یَسقیه الله الغیث و تَخرج الارض نَباتها و یُعطی المال صَحاحاً و تُکثر الاشیه، تُعظم الامه..».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر امت من حضرت مهدی (علیه السلام) خارج می گردد. خداوند به وسیله ی بارانش زمین را سیر اب می کند و زمین برکاتش را بیرون می ریزد، خداوند به مردم مال فراوان خواهد داد و امت اسلامی به عظمت و شکوه و جلال خواهند رسید..».
۴۱۱. ۲- در مستدرک علی الصحیحین، مجلد ۴، صفحه ۵۵۸ آمده است:
عَن النبی: «یَکون فی اُمّتی المهدی... یُنعَم اُمّتی فیه نِعمهً لَم ینعموا مثلها قطّ، تؤتی الارض اُکُلَها لا تدّخر عَنهُم شیئاً..».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: حضرت مهدی (علیه السلام) در امت من است... امت من در زمان او به همه ی نعمت ها می رسند و در نعمت ها فرو خواهند رفت، آن قدر نعمت زیاد می شود که کسی نظیر آن را ندیده است، انواع خوراکی ها از زمین بیرون می آیند، زمین هیچ چیز را از اهلش دریغ نخواهد کرد..».
۴۱۲. ۳- در کتاب المُعْجَم الأوسط، مجلد ۶، صفحه ۱۹۳، حدیث ۴۵۰۲ به روایت ابو هریره آمده است:
حَدَّثنا محمد بن احمد بن ابی خیْثَمه قال: حَدَّثنا ابو یزید الجَرْمِیّ قال: حَدَّثنا محمد بن مَروان، عن هِشامِ بن حَسّان، عن محمد بن سیرین، عن ابو هریره: أنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکونُ فی اُمتی المهدیّ... یُنْعمُ اُمتّی فیه نِعْمهً لَمْ یَنْعُموا مِثْلَها، یُرسل السَّماءُ عَلَیْهْمْ مِدْراراً و لا تَدَّخِرُ الارضُ شَیئاً مِنَ النَّباتِ وَ المالُ کُدُوسُ، یَقُومُ الرّجُلُ فَیَقُولُ: یا مهدی أعْطِنی. فَیَقولُ خُذْهُ».
ابوهریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان امت من می آید... و در حکومت او امت من متنعم به نعمت های الهی خواهند شد که تا به حال چنین نعمت هایی دیده نشده است. آسمان در زمان او بارانش را می باراند و هیچ نباتی در زمین نمی ماند و زمین همه ی نعماتش را بیرون می فرستد. اموال فراوان می شود آن قدر که مردی می گوید: یا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به من مال اعطا کن و مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به او می گوید: (هر چه می خواهی) بگیر».
۴۱۳. ۴- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حَبّان، مجلد ۸، صفحه ۲۴۰، حدیث ۶۶۴۶ به روایت ابو هریره آمده است:
اخبِرنا محمد بن اسحاق بن ابراهیم مولی ثقیف قال: حَدَّثنا قُتیبهَ بن سعید قال: حَدَّثنا یعقوبُ بن عبد الرحمن، عن سهیل بن ابی صالح، عن ابیه، عن ابی هریره قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقومُ السّاعهُ حَتّی یَکْثر المال و یَفیضَ حَتّی یُخْرِجَ الرّجُلُ زَکوه مالِهِ فَلا یَجِدُ أحَداً یَقْبَلُها مِنْهُ».
ابی هریره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود مگر این که ثروت ها زیاد خواهد شد، آن قدر نعمت ها زیاد می شود که اگر کسی بخواهد زکات مالش را بدهد (فقیری) پیدا نمی کند که زکاتش را به او بدهد. (کسی را پیدا نمی کند که آن را قبول کند.)»
۴۱۴. ۵- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحات ۲۱ و ۲۲ و المسند الجامع، مجلد ۶، صفحه ۵۱۹، حدیث ۴۷۱۳ آمده است:
حَدَّثنا محمد بن جعفر، حَدَّثنا شُعبه قال: سمعتُ زَیْداً أبا الحَواریّ قال: سمعتُ أبا الصدیق یُحدّث عن ابی سعیدٍ الْخُدْرِیِّ قال: خشینا أَنْ یَکُونَ بعد نبیّاً حَدَثٌ فَسَألْنا رسول الله (صلی الله علیه و آله) فقال: «یَخْرُجُ المهدیُّ فی اُمَّتی... یُرْسِلُ السَّماء علیهم مِدْراراً ولا تَدَّخِرُ الْارضُ مِن نباتِها شَیْئاً و یَکُونُ المالُ کُدُوساً. قال: یَجیءُ الرِّجلُ إلَیْه فیقول یا مهدیّ أعطنی أعْطِنی. قال: فَیَحثی لَهُ فی ثَوبِه مَا اسْتَطاعَ أنْ یَحْمِلَ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در میان امت من قیام می کند... در آن زمان آسمان بارانش را می باراند و زمین هیچ دانه ای را در خود نگاه نمی دارد و بیرون می فرستد، ثروت به فروانی می رسد. حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردی خدمت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رسد و می گوید: ای مهدی، به من مال اعطا کن. به او گفته می شود هرچه می خواهی بردار. او آن قدر برمی دارد که نمی تواند حمل کند».
۴۱۵. ۶- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۳۷ آمده است:
عن ابی سعید الْخُدری قال: قال رسول الله: «أُبَشِّرُکُمْ بالمهدی یُبْعَثُ فی امتی... یَرْضی عَنهُ ساکِنُ السماءِ و ساکِنُ الْأَرضِ، یَقسِمَ الْمالَ صَحاحاً».
ابو سعید خدری گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد بر شما بر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که در میان امت من برانگیخته می شود... ساکنان آسمان و زمین از او راضی می شوند و اموال را به بهترین وجه بین مردم تقسیم می کند».
۴۱۶. ۷- در سنن ابن ماجه، مجلد ۲، صفحه ۱۳۶۶، حدیث ۴۰۸۳ آمده است:
حدثنا نَصْر بن علی الجَهْضَمُّی، حدثنا محمد بن مروان العُقَبلیُّ، حدثنا عُمارَهُ بن أبی حَفْصَهَ، عن زیدٍ العَّمّی، عن أبی صِدّیق النّاجیّ، عن أبی سعیدٍ الخُدْرِیّ، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکونُ فی اُمَّتی المَهْدیُّ... فَتَنْعَمُ فیه اُمَّتی نِعْمَهً لَمْ یَنْعَموا مِثْلَها قَطُّ تُؤْتی اُکُلَها و لا تَدَّخِرُ مِنْهُمْ شَیْئاً وَ الْمَالُ یَوْمَئذٍ کُدُوسُ، فَیَقُومُ الرَّجُلُ فَیَقُولُ: یا مَهْدِی أعْطنی، فَیَقُولُ: خُذْ».
ابو سعید خدری گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در امت من مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آید... و امت مرا در نعمت ها فرو خواهد برد که هرگز (قبل از آن چنین نعمت هایی ندیده اند) و امت اسلامی از این نعمت ها تناول می کند و هیچ نعمتی نیست مگر این که در عصر مهدویت وجود دارد و مردم از نظر مالی غنی می گردند حتی اگر مردی بگوید: یا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، از مال به من چیزی بده. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید: بگیر. (هرقدر می خواهی ببر.)»
۴۱۷. ۸- در کتاب الفتن و الملاحم نوشته ی نُعَیْم بن حَمّاد، باب سیره المهدی و عدن، صفحه ۲۰۲ آورده است:
حدثنا محمد بن مَروانَ العِجْلیّ، عن عُمَارَهَ بن اَبی حَفْصَهَ، عن زیدٍ العَمّیّ، عن ابی الصَّدّیق النّاجیّ، عن ابی سعید الخُدْری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «تَنْعَمُ اُمَّتی فی زَمَنِ المهدیّ نِعْمهً لم یَنْعَموا مِثْلَها قَطُّ، تُرْسِلُ السَّماءُ عَلَیهم مِدراراً و لا تزرع الأَرْضُ شَیْئاً مِنْ النَّباتِ إلّا أَخْرَجَتَهُ وَ المالُ کُدُوسُ یَقُومُ الرَّجُلُ فَیَقُولُ: یا مَهْدِیُّ أعْطِنی. فَیَقولُ: خُذْ».
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «امت من در زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از نعمت هایی که قبلاً هرگز مثل آن را ندیده بودند، متنعم می شوند. آسمان همه ی نعمت های خود را بر آنها می فرستد و هیچ زمینی نیست که در آن زراعت شود مگر این که آن زمین همه ی نباتات خود را بیرون می ریزد و مال فراوان می شود (و بیت المال به نحو احسن بین مردم تقسیم می شود تا جایی که) مردی به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گوید: یا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به من (از مال) بده. حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: بگیر».
۴۱۸. ۹- در الکامل فی التاریخ نوشته ی ابو الحسن عزّ الدین علی بن محمد معروف به ابن اثیر، مجلد۳، صفحه ۲۰۱ آمده است:
حدثنا عُماره بن ابی حَفْصهَ، عن زیدٍ العَّمیّ، عن أبی الصدیق الناجی، عن ابی سعید الخُدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکُونُ فیِ اُمَّتی الْمَهدیَّ... تَنْعَمُ فیها اُمَّتی نِعْمَهَ لَمْ یَنَعَموا مِثْلَها قَطٌّ، یُرْسِلُ عَلَیهمُ السَّماءُ مِدْراراً لا تَدَّخِرُ الْاَرْضُ شَیْئاً مِنْ النَّباتِ وَ الْمالُ کُدُوسُ یَقولُ یا مهدیُّ أعْطنی. فَیَقُول: خُذْ».
ابوسعید خدری گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در میان امت من حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می آید... در زمان او امت من در نعمتی عظیم غرق می شوند که مثل آن را هرگز قبلاً ندیده اند، در زمان او آسمان بارانش را می فرستد و زمین همه چیزش را از نباتات و...خارج می کند مال فراوان می شود و (مثلاً) شخصی می گوید: ای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به من عطا کن. حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرمایند: بگیر».
۴۱۹. ۱۰- در المعجم الکبیر، مجلد ۱۹، صفحه ۳۲۳، حدیث شماره ۶۸ آمده است:
حدَّثَنا محمدُ بنُ عَبْدوس بن کامل السَّراج، حدَّثنا احمد بن محمد بن نیزَک و حدَّثنا احمد بن محمد بن صَدَقه حدَّثنا محمد بن یحیی الأَزْدِیّ، قالا حدَّثنا داودُ بن المُحَبَّرِ ابن قَحْذَمٍ، عَن مُعاویهَ بنِ قُرَّهَ، عَن أبیه قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَتُمْلَأَنَّ الْأَرْضُ قِسطاً وَ عَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْمَاً وَ جَوْراً، حَتّی یَبْعَثَ اللهُ رَجُلاً مِنّی اسْمُهُ اسْمی و اسْمُ أَبیهِ اسْمُ أَبی(۷)، فَیَمْلَأُها قِسْطاً وَعَدْلاً کَما مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً، یَلْبَثُ فیکُمْ سَبْعاً اَو ثَمانِیاً، فَإِنْ کَثُرَ فَتِسْعاً، لا تَمْنَعُ السَّماءُ قَطْرَها وَ لا الأَرْضُ شَیْئاً مِنْ نَباتِها».
محمدُ بنُ عَبْدوس... از مُعاویهَ بنِ قُرَّهَ از پدرش روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمین پر از ظلم و جور می شود و پس از آن پر از قسط و عدل خواهد شد تا این که خداوند مردی را از من (اهل بیت (علیهم السلام) برمی انگیزاند که اسم او اسم من است و اسم پدر او اسم پدر من است۱؛ او زمین را پر از عدل و قسط می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده است... در زمان ایشان آسمان قطراتش را نگاه نمی دارد و از باریدن منع نمی کند (و باران رحمت در زمان ایشان خواهد بارید.) و زمین چیزی از نباتات را در خود نگاه نمی دارد (هر دانه ای که کاشته شود، سبز خواهد شد.)
۴۲۰. ۱۱- در المطالب العالیه، مجلد ۵، صفحه ۷۷، شماره ۴۴۸۰ که با دو طریق آورده است:
قال البَزّاز: حدَّثَنا اسماعیل بنُ أبی الحارث و أحمد بنُ یحیی السُّوسی قالا: حدَّثَنا داوُدُ بنُ المُحَبَّرِ بنِ قَحْذَمٍ، حدّثنی أبی، عَن أبیه قَحْذَم بن سُلیمان، عَن مُعاویه بن قُرَّه، عَن أبیه قال: قالَ رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لَتُمْلَأُ الْأَرْضُ ظُلْماً وَ جَوْراً، فَإِذا مُلِئَتْ ظُلْمَاً وَ جَوْراً بَعَثَ اللهُ تعالی رَجُلاً مِنّی اسْمُهُ اسْمی أو اسم نبیّ، یَمْلَأُها قِسْطاً وَ عَدْلاً فَلا یَمْنَعُ السَّماءُ شَیئْاً مِنْ قَطْرِها وَ لا الأَرْضُ شَیْئاً مِنْ نَباتِها»
بزّاز روایت می کند از... معاویه بن قُرَّه از پدرش و او می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «زمین پر از ظلم و جور می شود، هنگامی که پر از ظلم و جور شد، خدا وند مردی از من را که اسم او اسم من است (و یا اسم او اسم نبی) است برمی انگیزاند؛ او زمین را پر از قسط و عدل می کند، آسمان همه بارانش را فرو می ریزد و هیچ بخل نمی ورزد و زمین هیچ چیزی را نگاه نمی دارد و برکات و نباتات خودش را بیرون می فرستد. (یعنی؛ هم نعمات آسمانی و هم نعمات زمینی فراوان می شود.)
۴۲۱. ۱- در صحیح مسلم بشرح النَّوَوِیّ، مجلد ۸، باب الفتن و اشراط الساعه، صفحه ۱۸۵ به روایت جابر بن عبد الله آمده است:
حَدَّثنا زهیر بنِ حرب و علی بن حُجْر قالا: حَدَّثنا اسماعیل بن ابراهیم، عن الْجُریْریّ، عن أبی نَضْرَهَ قال: کُنّا عند جابر بن عبد الله... قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخِرِ اُمَّتی خلیفهٌ یَحْثِی الْمالَ حَثْیاً لا یَعُدُّهُ عَدّاً». قال: قلتُ لأَبی نَضْرَهَ وَ ابی الْعَلاءِ: أتَرَیانِ أنَّهُ عُمَرُ بن عبد العزیز. فقالا: لا.
جریری و ابی نَضَرَه گفتند: ما نزد جابر بن عبد الله انصاری بودیم. او گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر امت من (یا در آخرالزمان) خلیفه ای می آید که مال و ثروت را بین مردم تقسیم می کند، اموالی که او می بخشد آن قدر زیاد است که به شمارش در نمی آید». ابی نضره و ابی العلا می گویند: گفتیم: آیا این خلیفه عمر بن عبد العزیز است؟ آن دو گفتند: خیر. (زیرا این خلیفه در آخر الزمان، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.)
۴۲۲. ۲- در کتاب صحیح مسلم بشرح النَّووِی، مجلد ۸، صفحه ۱۸۵ آمده است:
وَ حَدَّثنی زُهیر بن حَرْبٍ، حَدَّثنا عَبْدُ الصَّمُدَ بن عَبْدِ الوارِثِ، حَدَّثنا أبی، حدثنا داوود، عَنْ ابی نَضَرَهَ، عن ابی سعید و جابر بن عبد الله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخر الزّمان خلیفهُ یَقْسِمُ الْمالَ و لا یَعُدُّهُ».
زهیر بن حرب گفت: عبد الصمد بن عبد الوارث برای ما روایت کرد و ابی نضره برای ما حدیث کرد از ابی سعید و جابر بن عبد الله که روایت کردند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خلیفه ای می آید که مال را تقسیم می کند و (مال آن قدر زیاد است که) نمی شمارد».
به دو حدیث بالا توجه کنید، در حدیث اول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «یَکون فی آخر امّتی» و در حدیث دوم فرمودند: «یَکونُ فی آخر الزمان»؛ به طور کلی همه ی احادیثی که مانند دو حدیث بالا هستند، فقط به آخر الزمان و دوران پر برکت اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت بلند همت، امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اشاره دارد و در مورد حکومت ایشان صِدْق می کند که:
اولاً: قیام ایشان یا در آخر الزمان یا در آخر امت است.
ثانیاً: فقط در ظهور ایشان است که عدالت واقعی پیاده خواهد شد.
ثالثاً: بخشش مال فقط در زمان ایشان برای کلّ کره ی زمین به این صورت انجام می گیرد.
۴۲۳. ۳- در کتاب الْفِتَن و الملاحم نوشته ی ابو عبد الله نُعیم بن حَمّاد مَرْوزی، صفحه ۲۰۳ آمده است:
حَدَّثنا عبد الوهّاب الثقفی، عَن الجُرَیْریّ، عن ابی نَضرَهَ، عَن جابر بن عبد الله، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکونُ فی اُمَّتی خلیفهُ یَحْثِی الْمالَ حَثْیاً لا یَعُدُّهُ عَدّاً».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در امت من خلیفه ای می آید که مال و ثروت را بی حساب و بسیار زیاد تقسیم می کند و به مردم می بخشد، آن را نمی شمارد».
۴۲۴. ۴- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۳۱۷ آمده است:
حَدَّثنا اسماعیل،عَن الجُرَیْریّ، عن ابی نَضرَهَ قال کُنّا عندجابر بن عبد الله قال... قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخِرِ اُمَّتی خلیفهُ یَحثُوا الْمالَ حَثْواً لا یَعُدُّهُ عَدّاً». قال الجریری: فقلتُ لابی نَضْرَه و ابی العَلاءِ: أتَرَیانه عُمر بن عبد العزیز؟ فقال: لا.
ابی نضره گفت: ما نزد جابر بن عبد الله بودیم، او گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر امت من خلیفه ای می آید که اموال را تقسیم می کند و می بخشد و به شمارش در نمی آید». جریری گفت: به ابی نضره و ابی العلاء گفتم: آیا آن خلیفه عمر بن عبد العزیز است؟ جابر گفت: خیر.
این که راوی سؤال می کند: آیا آن شخص عمر بن عبد العزیز نیست؟ علتش این است که در میان خلفای بنی امیه و بنی عباس بهترین و عالی ترین خلیفه، عمر بن عبد العزیز بود.
۴۲۵. ۵- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۳۳۳ آمده است:
حَدَّثنا عَبْدُ الصَّمُد،حَدَّثنا داود، عَنْ ابی نَضَرَهَ، عن ابی سعید و جابر بن عبد الله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخر الزّمان خلیفهٌ یَقْسِمُ الْمالَ و لا یَعُدُّهُ».
ابی سعید و جابر بن عبد الله گفتند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خلیفه ای می آید که مال را میان مردم بی حساب و بسیار زیاد تقسیم می کند و (آن مال را) نمی شمارد.
۴۲۶. ۶- در کتاب کشف الأستار عن زوائِد البَزَّار علی الکُتب السنَّه نوشته ی حافظ نور الدین علی بن ابی بکر هیثمی، مجلد ۴، صفحه ۱۱۴، حدیث ۳۳۲۷ آمده است:
حَدَّثنا عمرو بن علیّ، حَدَّثنا عبد الوهاب، حَدَّثنا الجُرُیْریّ، عن ابی نَضَرَهَ، عن جابر قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکون فی امتی خَلیفه یَحثوا الْمال فی الناس حَثیاً، لا یَعُدّهُ عَدَّاً» ثم قال: «و الذی نفسی بِیَدِه لَتَعُودُنَّ رواه البَزّار».
جابر گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در میان امت من خلیفه ای می آید که اموال را به مردم می بخشد، آن قدر که حساب ندارد. سپس فرمودند: به آن خدایی که جانم در دست اوست، آنها (آن مال) را برمی گردانند (زیرا همه بی نیاز هستند.)»
۴۲۷. ۷- در کتاب مُسند ابی یَعْلی نوشته ی حافظ احمد بن علی بن المُثنی التمیمی، مجلد ۲، صفحه ۴۲۱، حدیث ۱۲۱۶ آمده است:
أخبر أبو یعلی احمد بن علی المُثنّی الموصِلی حَدَّثنا ابو خثیمه، حَدَّثنا عبد الصمد، حَدَّثنا ابی، حَدَّثنا داوُدُ، عن ابی نضره، عن ابی سعید و جابر بن عبد الله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخر الزّمان خلیفه، یَقْسِمُ الْمالَ و لا یَعُدُّهُ».
ابی سعید و جابر بن عبد الله هر دو از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت کردند که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خلیفه ای می آید که مال را تقسیم می کند و بدون حساب و شمارش (بسیار زیاد) می بخشد».
۴۲۸. ۸- در الاحسان بترتیب صحیح ابن حَبّان، مجلد ۸، صفحه ۲۴۰، حدیث ۶۶۴۷ به روایت جابر بن عبد الله آمده است:
أخبر أبو یعلی قال:حَدَّثنا ابو خُثیمه قال: حَدَّثنا اسماعیل بن ابراهیم، قال حدَّثنا الجُرَیْری، عن ابی نَضْرَهَ، قال: کُنّا عند جابر بن عبد الله قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخر امّتی خلیفهٌ یَحثی الْمال حَثْیاً لا یَعُدُّهُ عدّاً».
ابی نضره گفت: ما نزد جابر بن عبد الله بودیم، او گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر امت من خلیفه ای می آید که مال را می بخشد (بسیار زیاد و) بدون شمارش».
۴۲۹. ۹- در کتاب المستدرک علی الصحیحین، مجلد ۴، صفحه ۴۵۴ آمده است:
اُخبرنا الحسن بن یعقوب بن یوسف العدل، حَدَّثنا یحیی بن ابی طالب، حَدَّثنا عبد الوهاب ابن عطاء، أنباءِ سعید بن إِباس الجُرَیْرِی، عن ابی نَضْرَهَ، عن جابر بن عبد الله انصاری عنهما قال... قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی امتی خلیفه یَحثی المال حَثیاً ولا یَعُدُّهُ عدّاً».
هذا حدیث صحیحٌ علی شرط مُسلم و لم یُخرجاهُ بهذا السیاقه، إِنَّما أخرج مُسلم حدیث داود بن ابی هند، عن أبی نَضْرَهَ، عن سعید، عن النبی (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخِرِ الزمان خلیفه یُعْطی المال و لا یَعُدُّهُ عَدّاً» و هذا له علّه.
۴۳۰. ۱۰- در کتاب المستدرک علی الصحیحین، مجلد ۴، صفحه ۴۵۴ آمده است:
حَدَّثنا علی بن عیسی، حَدَّثنا الحسین بن محمد بن زیاد، حَدَّثنا ابو موسی و محمد بن بَشّار قالا: عبد الوهاب بن عبد المجید، حَدَّثنا داود بن ابی هِند، عن ابی نَضْرَهَ، عن جابر و ابی سعید أنَّ نبیَّ الله (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکونُ فی آخر هذه الامه خلیفهٌ یَقْسِمُ الْمال لا یَعُدُّهُ عَدّاً».
جابر از ابی سعید روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر این امت من خلیفه ای می آید که مال را بدون شمارش (و زیاد) می بخشد». (هر کس هر قدر بخواهد به او داده می شود و بخشش در آن عصر بدون شمارش است.)
۴۳۱. ۱۱- در کتاب سنن ترمذی، مجلد ۳، باب ما جاءَ فی المهدی، صفحه ۴۳۹، حدیث ۲۲۳۲ و عارضه الاحْوذِی بشرح صحیح الترمذی نوشته ی حافظ ابو بکر محمد بن عبد الله معروف به ابو بکر بن العربی مالکی، مجلد۹، صفحه ۷۵ آمده است:
حَدَّثنا محمد بن بَشّار، حَدَّثنا محمد بن جعفر، حَدَّثنا شُعْبَهُ قال سَمِعْتُ زیِداً العَمِّیِّ قال: سَمِعْتُ ابا الصدیق النّاجیّ یُحدِّثُ، عن ابی سعید الخُدْری قال: خَشینا أَنْ یَکُونَ بَعْدَ نبیاً حَدَثٌ فَسَألْنا نبی الله (صلی الله علیه و آله) فقال: «اِنَّ فی اُمَّتیِ الْمَهدیّ یَخْرُجُ... قال: فَیَجیءُ إلَیْه رَجُلٌ فَیَقولُ: یا مهدی أعْطِنیِ أعطنی. قال: فَیَحْثی لَهُ فی ثُوبِهِ مَا اسْتَطاعَ أنْ یَحْمِلَهُ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «همانا در میان امت من مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهد کرد... فردی نزد او می آید و می گوید: ای مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، به من مال اعطا کن. حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آن قدر به او می دهند که او استطاعت بردنش را ندارد».
۴۳۲. ۱۲- در صحیح مسلم بشرح النَّووِیّ، بخش کتاب الفتن و أشراط الساعه، مجلد ۸، صفحه ۱۸۵ آمده است:
حدثنا نَصرُ بن علی اَلْجَهْضَمیُّ، حدثنا بِشْرٌ- یَعنی ابن المُفَصَّل - و حدثنا عَلیُ بن حَجْر السَّعْدِیُّ، حدثنا إسماعیل - یعنی ابن عُلَیَّه- کلاهُما عَنْ سعید بن یَزید، عن ابی نَصْرَهَ، عَن أبی سعید قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «مِنْ خُلَفائِکُمْ خَلیفَهٌ یَحْثُو الْمالَ حَثْیاً لا یَعُدُّهُ عَدّاً».
نصر بن علی الجهضمی از پسر مفصل و او از علی بن حجر السعدی و او از اسماعیل... و همه از ابو سعید خُدری نقل می کنند و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که ایشان فرمودند: «در میان خلفای شما خلیفه ای است که مال را بسیار زیاد می بخشد، به طوری که به عدد در نمی آید».
۴۳۳. ۱۳- در صحیح مسلم بشرح النَّووِیّ، مجلد ۱۸، صفحه ۳۹ آمده است:
حدّثنی زُهَیْرُ بن حَرْبٍ، حدثنا عبدالصَّمَدِ بنُ عبد الوارثِ، حدثنا أبی، حدثنا داود، عَن أبی نَضَرَهَ، عَن ابی سعید و جابر بن عبد الله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخر الزمانِ خَلیفَهٌ یَقْسِمُ المالَ و لا یَعُدَّهُ».
زهیر بن حرب از عبد الصمد بن عبد الوارث و او از پدرم و او از داود و او از نَضرَه و او از ابی سعید خدری و جابر بن عبد الله و این دو نفر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کنند که فرمودند: «در آخر الزمان خلیفه ای می آید که مال را بدون عدد و بسیار زیاد تقسیم می کند و می بخشد».
۴۳۴. ۱۴- در کتاب الفِتَن و الملاحِم نُعیم بن حَمّاد، باب سیره المهدی و عَدْله و...، صفحه ۲۰۰ آمده است:
حدّثنا ابو معاویه، عَن داود، عَن ابی نضَرَه، عَن ابی سعید، عَن النَّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَخْرُجُ فی آخر الزمان خلیفهٌ یُعْطِی الْمالَ بِغَیْرِ عَدَد».
ابو معاویه از داود و او از نضره و او از ابو سعید خُدری روایت می کند که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خلیفه ای قیام می کند که مال را بدون حساب (و بسیار زیاد) می بخشد.
۴۳۵. ۱۵- در مسند احمد حنبل، مجلد ۳، صفحات ۴۸ و ۴۹ آمده است:
حدثنا عبد الصمد، حدثنا أبان، حدثنا سعید بن زید، عَن ابی نَضْرَهَ، عَن ابی سعیدٍ الخدری، عَن النَّبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکُونُ بَعْدِی خَلیفهٌ یَحثی المال حَثْیاً و لا یَعُدَّهُ عَدّاً».
عبد الصمد از ابان و او از سعید بن زید و او از ابی نضره و او از ابی سعید روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بعد از من خلیفه ای می آید که مال را بدون شمارش (و بسیار زیاد) می بخشد».
۴۳۶. ۱۶- در مُسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۹۸ آمده است:
حدثنا خَلَفَ بن الولید، حدثنا عَبّاد بن عبّاد، حدثنا مُجالِدٌ، عَن ابی الوَدّاک، عَن ابی سعید الخُدری قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «إنَّ مِنْ أُمَرائکُمْ امیراً یَحْثی المال حَثْیاً و لا یَعُدَّهُ عَدّاً، تأتیه الرَّجُلُ فَیَسْأَلُهُ، فَیَقولَ: خُذْ فَیَبْسُطُ الرَّجُلُ ثُوبَهُ فَیحْثی فیه. وَ بَسطَ رسول الله (صلی الله علیه و آله) مِلْحَفَهَ غَلیطَهً کانت عَلَیْه یحکی صنیع الرَّجُل، ثُمَّ جمع إلَیْهِ أکْنافَها، قال: فیأخُذُهُ ثُمَّ یَنْطَلِقُ».
ابو سعید می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «همانا از امیران و فرماندهان شما فرماندهی است که مال را بدون شمارش می بخشد، مردی می آید از او می خواهد. او می فرماید: بگیر. آن مرد ظرف خود را باز می کند و آن را پر می نماید...»
۴۳۷. ۱۷- در مسند ابو یَعْلی، مجلد ۲، صفحه ۴۷۰، حدیث ۱۲۹۴ آمده است:
حدثنا ابو خثیمه، حدثنا عبد الصمد...، عَن ابی نَضَرهَ، عَن ابی سعید الخدری قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ خَلیفَهٌ یَحْثِیِ المال لا یَعُدُّهُ عَدّاً».
ابی سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خلیفه ای می آید که مال را بدون حدّ و حساب می بخشد».
۴۳۸. ۱۸- در مُسند أبو یَعْلی، مجلد ۲، صفحه ۳۵۶، حدیث ۱۱۰۵ آمده است:
حدثنا سلیمان بن عبد الجبّار أبو أیوب، حدثنا سَهْل بن عامِر، حدثنا فضیل بن مَرزُوق، عَن عَطِیَّه، عَن ابی سعید قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخِرِ الزَّمان عَلی تَظاهُرِالْعُمروَ انقطاعٍ مِنَ الزَّمانِ امامُ یَکونُ أعطَی النّاس یَجیئُهُ الرَّجُلُ فَیَحثُو لَهُ فی حِجْرِهِ، یَهِمُّهُ مَنْ یَقْبَلُ عَنْهُ صَدَقَهَ ذلِکَ المال ما بیْنَهُ وَ بَیْنَ أهْلِهِ، لِما یُصیبُ النّاس الْخَیْرِ».
۴۳۹. ۱۹- الفتن و الملاحم نوشته ی نعیم بن حَمّاد، صفحه ۱۹۷ آمده است:
حدَّثَنا عبد الرَّزاق، عَن مَعمَرٍ، عَن قَتادَهَ قال: قال رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): «إنّه یَستَخرِجُ الکُنُوزَ وَ یَقسِمُ المالَ وَ یُلقِی الإسلامُ بِجِرانِهِ».
قسمت چهل و نهم: عمران کره ی زمین به دست حضرت مهدی آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)
۴۴۰. در کتاب اسعاف الراغبین، باب ۲، صفحه ۱۵۳ آمده است:
«... و انَّه یَبلغ سُلطانه المَشرق و المغرب و تَظهره لَه الکنوز و لا یَبقی فِی الارض خرابٌ الّا یُعَمِّرُه».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حکومت وسلطنت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شرق و غرب عالم را فرا خواهد گرفت و (در زمان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زمین گنج هایش را بیرون خواهد ریخت و) گنج ها برای او ظاهر خواهند شد و هیچ نقطه ای از زمین باقی نمی ماند که خراب باشد مگر این که (به دست حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) عمران می گردد».
قسمت پنجاهم: مقام و منزلت و عظمت والای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
۴۴۱. ۱- در الکامل ابن عَدِیّ، مجلد ۶، صفحه ۴۴۰ (ترجمه ی مؤمَّل بن عبد الرحمن ثقفی، به روایت ابوهریره) آمده است:
حدَّثنا کهمَس بن مَعْمَرْ و موسی بن الحسن الکوفی جمیعاً بمصر قالا: حَدَّثنا ابو یحیی الوَقار، حَدَّثنا مُؤَمَّلُ بن عبد الرحمن الثقفی، عن عَوْفٍ، عن ابن سیرین، عن ابی هریره، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَکونُ فی آخر الزمانِ خلیفهٌ لا یُفَضِّلُ علیه ابو بکر و لا عمر».
ابو هریره از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می کند که فرمودند: «در آخر الزمان خلیفه ای می آید که ابو بکر و عمر بر او برتری ندارند».
۴۴۲. ۲- در کتاب الفتن و الملاحم نوشته ی نُعیم بن حمّاد مَرْوزی، باب سیره المهدی و عَدْلُهُ...، صفحه ۲۰۰ به روایت ابن سیرین آمده است:
وَحَدَّثنا ضَمَره، عن ابن شَوْذَب، عن محمد بن سیرین أنَّه ذکر فتنهٌ تکون فقال اذا کانَ ذلک فَاجْلِسوا فی بیوتِکُمْ حتی تَسْمَعوا علی الناس بخیر من ابی بکر و عمر. قیل یا ابا بکر(۸)، خیرٌ مِنْ ابی بکر و عمر؟ قال: قد کان یُفضِّلُ علی بعض الانبیاءِ.
ابن سیرین گفت: درباره ی فتنه های آخر الزمان، زمانی که این فتنه ها را مشاهده کردید مواظب باشید و در خانه های خود بنشینید (تا این که مردی بیاید) افضل و برتر از ابو بکر و عمر. سؤال شد افضل از ابو بکر و عمر؟ فرمودند: «او بر بسیاری از انبیا فضیلت دارد».
۴۴۳. ۳- در کتاب المُصنّف فی الاحادیث و الآثار نوشته ی حافظ عبد الله بن محمد بن ابی شیبه، مجلد ۸، صفحه ۶۷۹ (۱۹۶) آمده است:
ابو اسامَهَ، عَنْ عَوْفٍ، عن محمد (صلی الله علیه و آله) قال: «یکونُ فی هذه الاُمّهِ خَلیفهٌ لا یُفَضّل علیه ابو بکر و عمر».
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزمان بر این امت خلیفه ای می آید که ابو بکر و عمر بر او برتری ندارند».
۴۴۴. ۴- در سُنَن ابن ماجَه نوشته ی حافظ ابو عبد الله محمد بن یزید ماجه قزوینی، مجلد ۲، صفحه ۱۳۶۸، حدیث ۴۰۸۷، به روایت انس بن مالک آمده است:
حَدَّثنا هَدِیَّهُ بن عبد الوهاب، حَدَّثنا سعد بن عبد الحمید بن جعفر، عَن علی بن زیادِ الیَمامِیّ، عن عِکرَمَه بن عَمّار، عن اسحاق بن عبد الله بن ابی طَلحه، عن انس بن مالک قال: سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: «نَحْنُ وُلد عبد المُطلِب، سادَه أهْلِ الجَنَّهِ، أنا و حَمْزَهُ و عَلیُّ و جعفرٌ و الحسن و الحسین وَ المهدی».
انس بن مالک می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «ما فرزندان عبد المطلب سادات، آقایان و سروران اهل بهشت هستیم. من و حمزه (علیه السلام) و (حضرت) علی (علیه السلام) و جعفر (علیه السلام) و (امام) حسن (علیه السلام) و (امام) حسین (علیه السلام) و (حضرت) مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)».
۴۴۵. ۵- در کتاب اخبار اصبهان نوشته ی حافظ ابو نعیم احمد بن عبد الله اصفهانی از انس بن مالک روایت کرده است:
حَدَّثنا الحسین بن محمد علیّ، حَدَّثنا علی بن محمد بن جعفر بن عَنبسَه وَرّاق عَبْدان، حَدَّثنا عبد الله بن الحسن بن ابراهیم الأنباری، حَدَّثنا عبد الملک بن قُرَیْب، سَمِعتُ کِدام بن مِشعَر ابن کِدام، یُحدِّث عن ابیه، عن قتادَه، عن أنس بن مالک قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «نَحْنُ سَبْعَهٌ بَنُو عَبْد المطلبَ سادات اهل الجنه: أنا و علیٌ أخِی وَ عَمّی حَمْزَهُ و جَعْفَر و الحسن و الحسین و المهدی».
انس بن مالک می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ما هفت نفر از فرزندان عبد المطلب سادات، آقایان و سروران اهل بهشت هستیم: من و برادرم (امام) علی (علیه السلام) و عمویم حمزه (علیه السلام) و جعفر (علیه السلام) و (امام) حسن (علیه السلام)، (امام) حسین (علیه السلام) و (حضرت) مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)».
۴۴۶. ۶- در تاریخ بغداد نوشته ی حافظ ابو بکراحمد بن علی بن ثابت معروف به خطیب بغدادی، مجلد ۹، صفحه ۴۳۴، الفردوس بمأثور الخطاب نوشته ی دیلمی، مجلد ۴، صفحه ۶۸۴۰، تهذیب الکمال فی اسماء الرّجال، مجلد ۱۳، صفحه ۲۶۹، حدیث ۴۶۵۳ (شرح حال علی بن زیاد یمامی)، تحفه الأشراف بمعرفه الاطراف نوشته ی حافظ جمال الدین ابو الحجّاج یوسف بن عبد الرحمن المزِّی، مجلد ۱، صفحه ۸۶، الحاوی للفَتاوِی نوشته ی حافظ جلال الدین عبد الرحمن بن ابی بکر سیوطی، مجلد ۲، صفحه ۱۲۴ و المُسْنَد الجامع، مجلد ۲، صفحه ۴۴۶، احادیث ۱۲۹۳ و ۱۴۹۶ آمده است:
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «نحْنُ ولد عبد المطلب سادَه اهْلِ الجنه أنا و علی و حمزه و جعفر و الحسن و الحسین و المهدی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ما فرزندان عبد المطلب سادات، بزرگان و سروران اهل بهشت هستیم، من، (امام) علی (علیه السلام)، حمزه، جعفر، (امام) حسن (علیه السلام)، (امام) حسین (علیه السلام) و (امام) مهدی (علیه السلام)».
قسمت پنجاه و یکم: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه الله است
۴۴۷. ۱- در سنن ابن ماجه، مجلد ۲، صفحه ۱۳۶۷، حدیث ۴۰۸۴، کنز العُمّال، مجلد ۱۴، صفحه ۲۶۳، حدیث ۳۸۶۵۸ و در کتاب المسند الجامع، مجلد ۳، صفحه ۳۴۵، حدیث ۲۰۶۵ آمده است:
حَدَّثنا محمد بن یحیی... عن أبی اسماءِ الرَّجْمیّ، عن ثوبان (هاشمی) قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «... فَإنَّهُ خَلیفَه الله المهدی».
ثوبان هاشمی می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس همانا مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه ی خداوند است».
۴۴۸. ۲- در کتاب المستدرک علی الصحیحین آمده است:
أخبرنا ابو عبد الله الصفّار...، عن ابی اسماءِ، عن ثوبان قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «... فَإنَّهُ خلیفه الله المهدی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس همانا خلیفه و جانشین خدا حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۴۴۹. ۳- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۵، صفحه ۲۷۷ آمده است:
حَدَّثنا عبد الله... علی بن زید، عن ابی قلابهَ، عن ثوبان قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «... فَإنَّ فیها خلیفه الله المهدی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس همانا در آن (زمین) خلیفه خدا، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۴۵۰. ۴- در کتاب دلائل النبوه و معرفه اصحاب الشریعه نوشته ی ابو بکر احمد بن حسین بیهقی، مجلد ۶، صفحه ۵۱۵ آمده است:
أخبرنا ابو عبد الله الحافظ...، عن ثوبان قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «فَاَنَّه خلیفه الله، المهدی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس همانا خلیفه و جانشین خدا، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است».
۴۵۱. ۵- کتاب دلائل النبوه و معرفه اصحاب الشریعه، مجلد ۶، صفحه ۵۱۶ آمده است:
اخبرنا علی بن احمد...، عن ثوبان قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «... فان فیها خلیفه الله المهدی».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «پس همانا در آن (زمین) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خلیفه الله و جانشین خداوند است».
۴۵۲. ۶- در کتاب اخبار اصبهان نوشته ی حاکم ابونُعَیْم احمد بن عبد الله اصبهانی، مجلد۱، صفحه۸۴ آمده است:
حدثنا محمد بن جعفر، حدثنا احمد بن الحسین الأنصاری، حدثنا احمد بن محمد بن الحسین بن حَفْص، حدثنا جدّی الحسین، حدثنا عِکْرِمَه بن ابراهیم، عن مَطرٍ الوَرّاق، عن ابی الصدیق الناجی، عن ابی سعیدٍ الخُدْریِّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «لا تَقُومُ السّاعهُ حتّی یَسْتخلف رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی أجنَا، أَقنی یَملَأُ الارض عدلاً کمی مُلئت قبل ذلک ظُلماً..».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «قیامت برپا نمی شود تا این که مردی از اهل بیت من خلیفه ی خداوند شود و به خلافت برسد؛ او دارای بینی کشیده است و زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که قبل از آن پر از ظلم و جور شده بود».
۴۵۳. ۷- در کتاب صحیح مسلم بشرح النووی، بخش کتاب الفتن و أشراط الساعه، صفحه ۱۸۵ آمده است:
حدثنا نصر بن علی الجهضمّیُ، حدثنا بشر ابن المفضل...، عن ابی نَضَرهَ، عن ابی سعید قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «مِنْ خُلفائکُمْ خَلیفَهٌ یَحْثُو المال حَثیاً لا یَعُدُّهُ عَدّاً».
ابوسعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «از خلفای شما خلیفه ایست که مال را بسیار زیاد و بدون حساب می بخشد».
۴۵۴. ۸- در کتاب صحیح مسلم بشرح النووی، مجلد۸، صفحه ۱۸۵ آمده است:
حدثنی زُهیر بن حرب، حدثنا عبد الصمد بن عبد الوارث، حدثنا ابی، حدثنا داود، عن ابی نَضَرَهَ، عن ابی سعید و جابر بن عبد الله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکُونُ فی آخر الزمان خلیفه یَقْسِمُ المال وَ لا یَعُدُّهُ».
زهیر بن حرب از عبدالصمد بن عبدالوارث و او از پدرم و او از داود و او از ابی نضره و او از ابی سعید خدری و جابر بن عبد الله نقل می کند که آن دو گفتند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خلیفه ای می آید که مال را بسیار زیاد و بدون شمارش تقسیم می کند».
۴۵۵. ۹- در کتاب الفتن و الملاحم نوشته ی نعیم بن حمّاد، باب سیره المهدی و عَدلَهُ...، صفحه ۲۰۰ آمده است:
حدثنا ابو معاویه، عن داود، عن ابی نَضَرَهَ، عن ابی سعید، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَخْرُجُ فی آخر الزَّمان خَلیفَهً یُعطی المال بِغَیْرِ عَدَدٍ».
ابو معاویه از داود نقل می کند و او از ابی نَضَرَه و او از ابی سعید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزمان خلیفه ای قیام می کند که مال بسیار زیاد و بدون عدد اعطا می کند».
۴۵۶. ۱۰- در کتاب المُصَنِّف فی الاحادیث و الاثار نوشته ی حافظ عبد الله بن محمد بن ابی شیبه کوفی، مجلد۸، صفحه ۶۷۸، حدیث ۱۸۶ آمده است:
حدثنا ابو معاویه، عن داود، عن ابی نَضَرَهَ، عن ابی سعید، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «یَخْرُجُ فی آخر الزَّمان خَلیفَهً یُعطی الْحَقَّ بِغَیْرٍ عَدَدٍ».
ابو معاویه از داود نقل می کند و او از ابی نَضَرَه و او از ابی سعید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خلیفه ای قیام می کند که مال و حق مردم را بغیر عدد و شمارش می بخشد».
۴۵۷. ۱۱- در کتاب المُصَنِّف فی الاحادیث و الاثار، مجلد۳، صفحه ۵ آمده است:
حدثنا ابن ابی عَدِیّ، عن داود، عن أبی نَضَرَهَ، عن ابی سعیدٍ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکُونُ فی آخر الزمان خلیفهٌ یُعْطِیِ المال وَ لا یَعُدُّهُ عَدّاً».
ابی سعید خدری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که فرمودند: «در آخرالزمان خلیفه ای می آید که مال را بدون شمارش و عدد و بسیار زیاد می بخشد».
۴۵۸. ۱۲- در مسند احمد حنبل، مجلد۳، صفحه ۳۸ آمده است:
حدثنا ابن ابی عَدیّ، عبدالصمد بن عبدالوارث حدثنی أبی، حدثنا داود، عن ابی نَضْرَهَ، عن ابی سعیدٍ و جابر قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکوُن فی آخر الزمان خَلیفَهٌ یَقْسِمُ المالَ وَ لا یَعُدُّهُ».
ابن ابی عَدیّ روایت می کند از داود و او از ابی نضره و او از ابی سعید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خلیفه ای می آید که مال را بدون شمارش تقسیم می کند».
۴۵۹. ۱۳- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۶۰ آمده است:
حدثنا اسماعیل، حدثنا سعید بن یزید، عن أبی نضره، عن ابی سعید الخُدْرِی قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «مِنْ خُلَفائِکُمْ خَلیفهٌ یَحثی المال حَثَیاً لا یَعُدُّ عَدّاً».
اسماعیل از سعید بن یزید به روایت از ابی نضره و او از ابی سعید خُدری بیان می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «از خلفای شما خلیفه ایست که مال را بدون شمارش و عدد می بخشد».
۴۶۰. ۱۴- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۹۶ آمده است:
حدثنا عفان، حدثنا حمّادُ بن سَلَمَهَ، عن علی بن زید، عن ابی نَضْرَهَ، عن ابی سعید الخُدری، أنَّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال: «لَیَبْعَثَنَّ الله عزَّ و جَلَّ فی هذِهِ الاُمَّهِ یَحْثی الْمالَ حثیاً و لا یَعُدُّهُ عداً».
عفان از حماد و او از علی بن زید و او از ابی نضره و او از ابی سعید خُدری نقل می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند در میان این امت (مردی را) که مال را بدون حساب می بخشد، برمی انگیزد».
۴۶۱. ۱۵- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۳۳۳ آمده است:
حدثنا عبد الصمد، حدثنا داود، عن ابی نَضْرَهَ، عن ابی سعید و جابر بن عبد الله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخر الزمان خلیفهٌ یَقْسِمُ الْمالَ و لا یَعُّدهُ».
عبد الصمد از داود و او از ابی نَضْرَه و او از ابی سعید و جابر بن عبد الله نقل می کند که آن دو نفر گفتند: حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخرالزمان خلیفه ای می آید که مال را بدون شمارش تقسیم می کند».
۴۶۲. ۱۶- در مُسند ابی یَعْلی، مجلد ۲، صفحه ۴۲۱، حدیث ۱۲۱۶ آمده است:
أُخْبِرنا أبو یَعْلی أحمد بن علی المُثَنّی المَوصِلیّ، حَدَّثنا أبو خَیثَمَهَ، حَدَثنا عبد ُ الصَّمد، حدثنا ابی، حدثنا داود، عن ابی نَضْرَهَ، عن ابی سعید و جابر بن عبد الله قالا: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَکونُ فی آخر الزَّمان خَلیفهٌ یَقْسِمُ الْمالَ و لا یَعُّدهُ».
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «در آخر الزمان خلیفه ای می آید که مال را بدون شمارش تقسیم می کند».
۴۶۳. ۱۷- در سنن ابن ماجه، مجلد ۲، صفحه ۱۳۶۶، حدیث ۴۰۸۸ و کنز العمال مجلد ۱۴، صفحه ۲۶۳، شماره ۳۸۶۵۷ آمده است:
حَدَّثنا حرمَلَهُ بن یَحْیی المِصْرِیُّ و ابراهیم بنُ سعید الجَوْهَرِیُّ قالا: حدثنا أبو صالحٍ عبْدُ الغَفّارِ بن داودَ الحَزانِیُّ، حدثنا ابنُ لَهیعَهَ، عنْ أبی زُرْعَهَ عَمْرو بن جابِرٍ الْحَضْرمیِّ، عَن عبد الله بن الحارثِ بن جزءٍ الزُّبَیْدِیِّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ ناسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئونَ لِلْمَهْدْی یعنی سُلطانَهُ».
۴۶۴. ۱۸- در الْمُعْجَم الاوسط، مجلد ۱، صفحه ۲۰۰، حدیث ۲۸۷ آمده است:
حدثنا احمد بن رِشْدین قال حدثنا محمد بن سُفیانَ الحَضْرمیُّ قال حدثنا ابن لَهیعَهَ، عنْ أبی زُرْعَهَ عَمْرو بن جابِرٍ، عَن عبد الله بن الحارثِ بن جزءٍ الزُّبَیْدِیِّ قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ قَوْمٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ فَیُوَطِّئونَ لِلْمَهْدی سُلطانَهُ».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردمی از مشرق خروج می کنند، پس، از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یعنی سلطنت و حکومت ایشان پیروی می کنند».
۴۶۵. ۱۹- در میزان الاعتدال، مجلد۲، صفحه ۶۷۹، حدیث ۵۳۱۶ آمده است:
عن اسماعیل بن عیاش، عن صفوان، عن عبد الرحمن بن جُبَیر، عن کثیر بن مُرّه، عن عبد الله بن عمر قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ الْمَهْدِیُّ وَ عَلی رَأسِهِ عِمامَهٌ فیها مُناد یُنادِیٍ هذا الْمَهْدْیُّ "خَلیفَهُ الله" فاتَّبِعُوه».
عبد الله بن عمر خطاب می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام می کند درحالی که بر سر عمامه ای دارد و در بالای سرش منادی ندا درمی دهد: «این حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، خلیفه الله و جانشین خداوند، از او تبعیت کنید».
۴۶۶. ۲۰- در اللآلئ المصنوعه، مجلد ۱، باب منلقب سائر الصحابه، صفحه ۴۳۷ آمده است:
الأَزْدِیّ: حدَّثَنا العبّاسُ بنُ ابراهیمَ، حدَّثنا محمدُ بنُ ثواب، حدَّثنا حنان بن سَدیرٍ، عَن عمرو بن قیس، عَن الحسن، عَن عُبیدَه، عَن عبد الله مرفوعاً: «إذا أقْبَلَتِ الرّایاتُ السُّودُ مِنْ خُراسانَ فَأْتُوها فَإِنَّ فیها خَلیفهَ اللهِ المَهْدِیَّ».
الازدی می گوید به ما گفت: عباس بن ابراهیم و او از محمد بن ثواب و او حدیث کرد از حنان بن سدیر و او نقل می کند از عمر بن قیس و ایشان از حسن و او از عبیده و او از عبد الله که: «هنگامی که پرچم های سیاه از خراسان به سوی شما آمدند بدانید که در میان آنها خلیفه الله مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است؛ پس به سوی آنها بروید».
قسمت پنجاه و دوم: امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) رحمه للعالمین است
امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه ی گمراهی ها پایان می دهند، شرک را از بین می برند و قلوب را به هم پیوند می دهند.
۴۶۷. در کتاب الفتن و الملاحم نوشته ی نُعیم بن حَمّاد، باب سیره المهدی و عدْله و... صفحه ۲۰۱ آمده است:
قال الولید، عن ابی رافع اسماعیل بن رافع، عمّن حدّثه، عن ابی سعید الخُدْری، عن النبی (صلی الله علیه و آله) قال: «تأوی إلَیهِ اُمّتُهُ کمی تَأوی النَّحْلَهُ یَعْسُوبَها، یَمْلأَ الارض عدلاً کما مُلئت جوراً، حتّی یَکونَ النّاسُ عَلی مِثل أَمْرِهِمُ الاوّل لا یُوقِظُ نائِماً و لا یِهْرِیقُ دَماً».
نعیم بن حماد در کتاب الفتن و الملاحم، صفحه ۲۰۷ حدیثی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ایشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می فرمایند که مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما است و در ادامه فرمودند: «و بِنا یُسْتنقَذونَ مِن ضَلالَهِ الفِتنَه کمی استنقذوا من ضلاله الشرک و بِنا یؤلِّف الله بین قُلوبهم فی الدین بَعدَ عَدَاوَه الفتنه کما اَلَّفَ بین قلوبِهِم و دینهم بعد عَداوه الشرک». در این حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره ی کارهای حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) صحبت می کنند و می فرمایند (به وسیله ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و به ما شرک و ضلالت و فتنه ها از بین خواهند رفت همان طور که در ابتدای اسلام به وسیله ی ما شرک و ضلالت و فتنه ها از بین رفت. به وسیله ی ما (یعنی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خداوند قلوب را در دین به هم نزدیک می کند بعد از عداوت و دشمنی ها همان طور که خداوند به وسیله ی ما بین قلب ها الفت ایجاد کرد و همه در دین متحد شدند بعد از عداوت و شرکی که داشتند.
قسمت پنجاه و سوم: نام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بشارت دل های خسته در سختی ها است
۴۶۸. ۱- در الحاوی للفتاوی، مجلد ۲،صفحه ۱۳۷، جمع الجوامع، مجلد ۱، صفحه ۳۵، حدیث ۹۶ و کنز العمال، مجلد۴، صفحه ۵۸۴، حدیث ۳۹۶۵۳ و تاریخ مدینه دمشق نوشته ی ابن عساکر، مجلد ۱۹، صفحات ۴۷۴ و ۴۷۵ (ضمن نام زید بن علی بن الحسین) آمده است:
حَدَّثنی ابو القاسم محمود بن عبد الرحمن البُسْتیّ(۹) أخبرنا ابو بکر بن خلف، عن ابو عبد الله الحاکم، عن ابو جعفر محمد بن محمد بن عبد الله البغدادی حَدَّثنا عبد الله بن الحسین بن جابر المَصّیصیّ، حَدَّثنا موسی بن محمد البَلْقاویّ، حَدَّثنا الولید بن محمد المُوَقَّریّ قال: کُنّا علی باب الزُّهری اذ سمع جَبه فقال: ما هذا یا ولید؟! فنظرتُ فإذا رأس زیْد بن علیّ یُطاف به بید اللّعابین فَأخبرتهُ فبکی الزُّهری ثم قال: أهلک أهل هذا البیت العَجَلهُ قلت: و یملکون؟! قال: نعم، حَدَّثنی علی بن الحسین (زین العابدین)، عن ابیه (حسین بن علی): أنَّ رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال لِفاطمه: «أَبْشِری المَهْدیّ مِنْکِ».
۴۶۹. ۲- در کتاب المُعجم الصغیر، صفحه ۵۲، حدیث ۹۴، تحقیق سلیم ابراهیم شماره و تحقیق عبد الرحمن محمد عثمان مدینه المنوره مکیه السلفیه، مجلد۱، صفحه ۳۷ آمده است:
حَدَّثنا احمد بن محمد ابن العباس المُرّیُّ القَنْطَرِیّ، حدَّثنا حَرْب بن الحسن الطحّان، حدثنا حسین بنُ الحسن الأشْقَر، حدثنا قیسُ بنُ الرّبیع، عن الاعمش، عن عَبایَه (یعنی ابن ربعی)، عن ابو ایوب الانصاری قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) لِفاطِمَهَ: «نَبیُنا خَیْرُ الأنبیاء وَ هو أبوکِ و شَهیدُنا خیر الشهداء و هو عَمُّ ابیکِ حَمْزَهُ وَ مِنّا مَن لَهُ جَناحانِ یَطیرُبهما فِی الجَنّهِ حَیْثُ شاءَ و هُوَ اِبْنُ عَمَّ أبیکِ جعفر وَ مِنّا سِبْطا هذِهِ الاُمُّهِ الحَسَنُ و الحُسَیْنُ و هما ابْناکِ وَ مِنّا المهدی».
این روایت متعلق به زمانی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال احتضار بودند، حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) روی صورت پدر خم می شود و اشک ایشان بر روی گونه ی حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) می چکد، آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) چشمان خود را باز می کنند و حضرت فاطمه (علیها السلام) را غمگین می بینند برای رفع غم دخترش او را به چند چیز دلداری می دهند و می فرمایند: (دخترم، فاطمه جان غصه نخور) پیامبر ما بهترین پیامبران است و او پدر توست و شهید ما بهترین شهداء است و او عموی پدرت، حمزه سید الشهداء است (که از ما است) و از ماست شخصی که در بهشت دارای دو بال است و با آن دو بال پرواز می کند و او پسر عموی پدرت، جعفر است و دو سبط این امت یعنی (امام) حسن (علیه السلام) و (امام) حسین (علیه السلام)، پسرانت، از ما هستند و (حضرت) مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماست.
۴۷۰. ۳- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۳۷ آمده است:
حَدَّثنا عبد الرزاق، حَدَّثنا جعفر، عن المُعلی بن زیاد، حَدَّثنا العَلاءُ بن بشیر، عن ابی الصّدّیق النّاجی، عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «اُبَشِّرُکُمْ بالمهدی یُبعَثُ فی امّتی عَلی اخْتِلافٍ مِنَ النّاس و زلازِل فَیَمْلأ الارض قسطاً وَ عَدْلاً کما مُلئتْ جُوراً و ظُلماً، یَرضی عَنهُ ساکن السماءِ وَساکِنُ الأرضِ یَقْسِمُ المالَ صَحاحاً». فقال لَهُ رَجُلٌ ما صَحاحاً؟ قال: «بالسّوِیَّه بیْنَ النّاس» قال: «و یَملَاُ الله قُلوب اُمَّهِ محمّدٍ (صلی الله علیه و آله) غِنیٍ ویَسَعْهُم عَدْلُهُ حَتَّی یَأمُرُ منادیاً فَینادی فَیَقُولُ: مَنْ لَهُ فی مالٍ حاجه؟ فَما یَقُومُ مِنَ النّاس إلّا رَجُلٌ فَیَقُولُ أئْت (السدانَ) یعنی الْخازِنَ، فَقُلْ لَهُ إِنَّ المهدی یأمُرُکَ أن تُعطینی مالاً فیقولُ لَهُ إحْثِ حتَّی إِذا جَعَلَهُ فی حَجْرهِ و أبْرَزَهُ نَدِمَ فَیَقولُ: کُنْتُ أجْشَعَ أُمَّهِ مُحمد نفسا او عَجَزَ عَنّی ما وَسِعَهُمْ قال: فَیَرُدَّهُ فلا یُقبَلُ مِنْهُ فَیُقالُ له: إنّا لا نَأخُذُ شیئاً أعْطیناهُ..».
ابو سعید خدری می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد بر شما (به قیام و انقلاب) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در میان امت من قیام می کند، در حالی که مردم در اختلاف به سر می برند و زلزله ها به وقوع می پیوندد؛ او زمین را پر از قسط و عدل می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود (هستی از او راضی می شود) ساکنین آسمان ها و ساکنین زمین از او راضی می شوند و اموال را به طور صحیح تقسیم می کند»(۱۰).
مردی سئوال کرد: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، این که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مال را صحیح تقسیم می کند یعنی چه؟ حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مال را به طور مساوی بین مردم تقسیم می کند و خدا قلب و دل امت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را از غنی پر می کند (همه چشم و دل سیر می شوند) و همه در برپایی عدل حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری می کنند، حتی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) افرادی را می گمارند که ندا دهند که چه کسی به مال و ثروت احتیاج دارد؟ هیچ کس جواب نمی دهد (همه ثروتمند هستند) تا این که مردی می گوید: من احتیاج دارم. او را نزد وزیر دارایی و خزانه دار می فرستند و می گویند: حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) امر فرموده است که به او هر چه از مال می خواهد بدهید. او به اندازه ای که بخواهد برمی دارد و می برد و سپس برمی گردد و می گوید اینها را نمی خواهم. به او گفته می شود ما هر چه را بخشیده ایم پس نمی گیریم...»
۴۷۱. ۴- در مسند امام احمد حنبل، مجلد ۳، صفحه ۵۲، حدیث ۱۱۴۸۴ آمده است:
... عن ابی سعید الخدری قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «اُبَشِّرُکُمْ بالمهدی، یُبعَثُ فی اُمتی عَلَی اختِلافٍ مِن الناس وَ زَلازِلَ فَیملأُ الارض قسطاً و عَدْلاً کما ملئت جوراً و ظلماً..».
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «بشارت باد برشما به ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هنگامی که او مبعوث می شود (ظهور می کند)، در میان امت من اختلافات و زلزله ها به وقوع می پیوندد؛ او زمین را پر از عدل و داد می کند همان طور که پر از ظلم و جور شده بود».
۴۷۲. ۵- در کتاب الفِتَن و المَلاحِم نوشته ی نُعَیْم بن حَمّاد، صفحه ۲۰۷ آمده است:
حَدَّثَنا الوَلیدُ، عَن عَلِیّ بنِ حَوْشَبٍ سَمِع مَکْحُولاً یُحَدِّثُ عَن عَلِیِّ بنِ أبی طالبٍ قالَ: قُلْتُ: یا رسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله)، المَهْدِیُّ مِنّا أَئمَّهَ الْهُدی أَمْ مِنْ غَیْرِنا؟ قالَ: «بَلْ مِنّا، بِنا یُخْتَمُ الدّینُ کَما بِنا فُتِحَ وَ بِنا یُسْتَنْقَذُونَ مِنْ ضَلالَهِ الْفِتْنَهِ کَما اسْتُنْقِذُوا مِنْ ضَلالَهِ الشِّرْکِ وَ بِنا یُؤَلِّفُ اللهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ فی الدّینِ بَعْدَ عَداوَهِ الْفِتْنَهِ کَما أَلَّفَ اللهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَ دینِهِمْ بَعْدَ عَداوَهِ الشِّرْکِ».
ولید روایت می کند از علی بن حوشب و او می گوید از حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) شنیدم که فرمودند: به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما امامان خواهد بود یا غیر از ما؟ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: بله او از ما خواهد بود (زیرا) دین به ما ختم می شود همان طور که به وسیله ی ما افتتاح شد و گمراهی و ضلالت به پایان می رسد همان طور که به وسیله ی ما ضلالت و شرک از بین رفت و به وسیله ی ما خداوند قلوب را در دین نزدیک می کند همان طور که دشمنی و فتنه که بین قلب ها بود به وسیله ی ما از بین رفت و (مردم) بعد از شرک و دشمنی (باهم دوست شدند.)
۴۷۳. ۶- در کتاب الفتن و الملاحم نوشته ی نعیم بن حمّاد، صفحه ۲۰۷ آمده است:
حدَّثَنا الوَلیدُ وَ رِشْدین، عَن ابن لَهیعَهَ، عَن أَبی زُرْعَهَ، عَنْ عُمَرَ بْنِ عَلِیٍّ، عَنْ عَلِیٍّ، عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) قالَ: «بِنا یُخْتَمُ الدّینُ کَما بِنا فُتِحَ وَ بِنا یُسْتَنْقَذُونَ مِنَ الشِّرْکِ- و قال أحدهما: مِن الضَّلالَهِ وَ بِنا یُؤَلِّفُ اللهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَداوَهِ الَّشِرْکِ- و قال أحدهما: الضَّلالَهِ وَ الْفِتْنَهِ».
ولید و رشدین روایت می کنند از ابن لهیعه و او از ابی زرعه و او از عمر بن علی و او از حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) و ایشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می کند که آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «دین به ما ختم می شود همان طور که به وسیله ی ما افتتاح شد و به وسیله ی ما شرک از بین می رود همان طور که گمراهی از بین رفت و به وسیله ی ما خداوند قلوب را نزدیک می کند بعد از دشمنی و شرک. - همچنین یکی از ایشان در روایت خویش چنین آورده است: - ضلالت و فتنه ها».
۴۷۴. ۷- در المعجم الأَوْسَط، مجلد ۱، صفحه ۱۳۶، حدیث ۱۵۷ آمده است:
حَدَّثَنا أَحمَدُ بن یحیی بن خالِد بن حَیّان قال: حَدَّثَنا محمدُ بنُ سُفیان الحَضْرمِیُّ قال: حَدَّثَنا ابْنُ لَهیعَهَ، عَن أَبی زُرْعَهَ عَمْرِو بْنِ جابِرٍ، عَن عُمَرَ عَلِیِّ بنِ أبی طالبٍ أنّه قال للنَّبیّ: أَمِنّا الْمَهْدِیُّ أَمْ مِنْ غَیْرِنا یا رسولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله) ؟ قال: «بَلْ مِنّا، بِنا یَخْتِمُ اللهُ کَما بِنا فَتَحَ وَ بِنا یُسْتَنْقَذُونَ مِنَ الشِّرْکِ وَ بِنا یُؤَلِّفُ اللهُ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَداوَهٍ بیِّنهٍ کَما بِنا أَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ بَعْدَ عَداوَهِ وَ الشِّرْکِ».
احمد بن یحیی بن خالد فرزند حیان از محمد بن سفیان حضرمی روایت می کند و او از لهیعه و او از ابی زُرعه عمرو بن جابر و او از عمر از حضرت علی (علیه السلام) روایت می کند و او از پدرش حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) که فرمودند: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سؤال کردم: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما است یا از غیر ما؟ حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از مااست؛ خداوند به ما (دین را) ختم می کند همان طور که به (وسیله ی) ما افتتاح فرمود و به وسیله ی ما شرک را از بین می رود و به وسیله ی ما خداوند قلوب را بعد از دشمنی و شرک نزدیک می کند».
۴۷۵. ۱- در کتاب الْمُعْجَم الکبیر، مجلد ۱۰، صفحات ۱۳۶ و ۱۳۷، حدیث ۱۰۲۲۹ (به روایت عبد الله بن مسعود) آورده است:
حدثنا الحسین بن اسحاق التُّستَریُّ، حدثنا واصِلُ بنُ عبدالأَعلی، حدثنا محمد بنُ فُضَیْل، عن عثمان بن عبد الله بن شُبْرُمَه، عن عاصم بن ابی النَّجُود، عن زِرِّ بن حُبیش، عن عبد الله بن مسعود قال: قال النبی (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ اهل بیتی یواطئ إسْمَهُ إسمی و خُلْقُهُ خُلْقی یَمْلَأُها عَدْلاً و قسطاً کما مُلِئَت ظُلْمَاً وَ جَوْراً».
زر بن حبیش از عبد الله بن مسعود گفت که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردی از اهل بیت من قیام می کند، اسم او اسم من است و خُلْق و خوی و روح او مثل خُلْق و خوی و روح من است. او (جهان را) پر از عدل و قسط می کند همان طور که از ظلم و جور پر شده بود».
۴۷۶. ۲- در کتاب الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، مجلد ۸، باب ذکر البیان بان المهدی یشبه خُلْقُهُ خُلْق المصطفی، صفحه ۲۹۱، حدیث ۶۷۸۶ (به روایت عبد الله بن مسعود) آمده است:
أخبر محمد بن شُبْرُمَه، عن عاصم بن ابی النَّجود، عن زِرٍّ، عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ امّتیِ یواطئ إسْمُهُ إسمی وَ خُلْقُهُ خُلْقی فَیَمْلَأُها قسطاً و عَدْلاً کما مُلِئَت ظُلْمَاً وَ جَوْراً».
زر روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «مردی از امت من قیام می کند، اسم او اسم من است و خُلْق و خوی و روح او مانند خُلْق و خوی و روح من است. او (زمین را) پر از داد و عدل می کند همان طور که از ظلم و جور پر شده بود».
قسمت پنجاه و پنجم: بر همه ی مردم واجب است که حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را یاری کنند
در ظهور و بعثت انبیا همیشه مردم به دو دسته تقسیم می شدند؛ دسته ای که در مقابل آنها می ایستادند و دسته ی دیگر کسانی که به آنها ایمان آورده و در امر رسالت و نبوت، آنها را کمک می کردند. لذا قرآن کریم کسانی که انبیای الهی را کمک کردند اهل نجات و فلاح دانسته و آنها را فائزون می داند. در ظهور و قیام امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز مردم چنین هستند، کسانی که یاران آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و کمک کنندگان به آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند و کسانی که بی تفاوت و یا خدای ناکرده دشمن آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشند؛ خداوند کسانی که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را کمک می کنند در «لوح جابر» با کلمه «اولیائی» یعنی دوستان خود معرفی می نماید و می فرماید: «اولئک اولیائی حقاً» آنها اولیای بر حق من (خداوند) هستند. بنابراین ما که در عصر غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زندگی می کنیم، اول باید کمک کنیم تا ظهور آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نزدیک شود و برای نزدیکی ظهور باید سه کار انجام دهیم:
اول: خودسازی:
دوم: دیگرسازی:
سوم: زمینه سازی:
اول: خودمان را بسازیم که زینت اهل بیت (علیهم السلام) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود باشیم و با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سنخیت پیدا کنیم.
دوم: دیگران را بسازیم، هم در جهت پاک شدن و به سمت مذهب آمدن؛ یعنی، از بی دینان بکاهیم و بر متدینین بیافزاییم و إن شاء الله جاذبه داشته باشیم نه دافعه و با جاذبه کسانی که سرگردان و متحیرند را هدایت کنیم.
سوم: زمینه ی ظهور را فراهم کنیم، اگر چنین کردیم از یاران و کمک کنندگان به حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهیم بود(۱۱).
۴۷۷. ۱- در سنن ابی داود، مجلد ۴، صفحه ۱۰۸، حدیث ۴۲۹۰ آمده است:
و قال هارون: حدَّثنا عَمْرُو بن أَبی قَیْس، عَن مُطَرِّف بن طریف، عَن أبی الحسن، عَن هِلال بنِ عمرٍو قال: سَمِعْتُ عَلِیّاً یقول: قالَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وَراءِ النَّهْرِ یُقالُ لَهُ الْحارِثُ بن حَرّاثٍ عَلی مقدمَتِهِ رَجُلٌ یُقالُ لَهُ مَنْصُورٌ، یُوَطِّئُ وْ یُمَکِّنُ لِآلِ مُحمَّدٍ کَما مَکَّنَتْ قُرَیْشٌ لِرَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَجَبَ عَلی کُلِّ مُؤمِنٍ نَصْرُهُ» أو قال: «إِجابَتُهُ»
هارون می گوید: عمر بن ابی قیس به من خبر داد از مُطرف فرزند طریف و او روایت کرد از ابی الحسن و او روایت کرد از هلال بن عمرو و او می گوید از حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) شنیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ماوراء النهر قیام می کند. حارث بن حرّاث در مقابل او مردی به او منصور می گوید، او آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را تمکین می دهد همان طور که قریش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را تمکین داد و بر هر مؤمن واجب است او را یاری کند». یا فرمودند: «(یاری) او را اجابت نماید».
البته در بعضی احادیث این نجات دهنده را با نام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان می کند». چنان که در حدیث بعد به آن اشاره می کنیم.
۴۷۸. ۲- در کتاب بَذل المَجْهود فی حلِّ ابی داود نوشته ی شیخ احمد سهارنفوری (رئیس دانشگاه مظاهر العلوم سهارنفور هند، متوفی ۱۳۴۶ ه.ق) آمده است:
سمعتُ علیاً یَقول: قال النبی (صلی الله علیه و آله): «یَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وَراءِ النَّهْرِ (یعنی ما وَراءِ النَّهر...لِآلِ محمد (یعنی مهدی)... وَجَبَ عَلی کُلِّ مُؤمِنٍ نَصْرُهُ»
(این مرد حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که از آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است) مردی از ما وراء النهر (مانند: سمرقند و بخارا) قیام می کند و بر هر مؤمنی واجب است که ایشان را یاری کند.
۴۷۹. ۳- در ینابیع الموده، باب۷۶، صفحه ۴۴۰ (فی بیان الائمه الاثنی عشر باسمائهم) و فرائد السمطین به نقل از مجاهد و ابن عباس آمده است:
در حدیثی درباره ی اوصیای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دوازدهمین نفر که می رسد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
«وَ اِنَّ الثانی عَشَرَ مِنْ وُلدی یَغیبُ حتّی لا یُری وَ یأتی علی اُمّتی بِزَمَن لا یَبقی من الاسلام الَّا اسمه وَ لا یَبقی من القرآن الّا رَسمُهُ فَحینَئِذ بِأذنُ الله تبارک و تعالی لَهُ بِالخُروجِ فَیُظهِرُ الله الاسلام بِه و یُجدِّدُهُ، طوبی لِمَنْ اَحَبَّهُمْ و تَبَعَهُمْ وَ الْوَیلُ لِمَنْ اَبْغَضَهُمْ وَ خالَفَهُم و طوبی لِمَن تَمَسَّکَ بِه بِهداهُم».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «به درستی که دوازدهمین نفر از اوصیا و فرزندان من (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) غایب می شود به طوری که گویی دیده نمی شود و (در غیبت او) بر این اُمّت زمانی می آید که از اسلام باقی نمی ماند مگر اسمی و از قرآن باقی نمی ماند مگر رسمی. پس در این هنگام خداوند تبارک و تعالی برای حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اذن قیام می دهد و خداوند به وسیله ی مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اسلام را ظاهر می فرماید و تجدید می نماید. خوشا به حال کسی که این دوازده نفر را دوست می دارد و از ایشان تبعیت می نماید و وای بر حال کسی که بغض ایشان را در دل داشته باشد و با ایشان مخالفت نماید و خوشا به حال کسی که به وسیله ی ایشان هدایت شوند».
پس دوست داشتن و تبعیت کردن از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واجب است و دشمنی و بغض ایشان و مخالفت با ایشان حرام است و سبب کفر می شود و خوشا به حال کسانی که به وسیله ی آن حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هدایت می شوند.
قسمت پنجاه و ششم: تبعیت از حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از واجبات است
خداوند در قرآن کریم به مؤمنین دستور می دهد تا از خداوند و رسولش (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولی الامر اطاعت کنند:
﴿أَطِیعوا اَللهَ وَ أَطِیعوا الرَّسولَ وَ أُوْلیِ الأَمرِ مِنکُم﴾ (نساء: ۵۹).
یکی از علت های اصلی موفق نشدن انبیای الهی و اولیای خداوند، اطاعت نکردن و تبعیت نکردن مردم از آنها است. به همین دلیل رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حدیث یوم الدار دستور می فرمایند که مردم از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) اطاعت و تبعیت کنند و در حالی که دست بر شانه حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می زدند فرمودند:
۴۸۳. «إنَّ هذا أخی و وصیی وخلیفتی بعدی فاسمعوا له و أطیعوه»(۱۲).
«ای مردم، شما از این (مرد؛ یعنی، حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) که برادر من و وصی و جانشین من است بعد از من، اطاعت کنید و هرچه او می گوید بشنوید».
و در خطبه ی غدیر فرمودند: «مَن کُنتُ مَولاهُ فَهذا عَلیٌّ مَولاهُ، اَللّهُمَّ والِ مَن والاهُ و عادِ مَن عاداهُ وَ انصُر مَن نَصَرَهُ وَ اخذُل مَن خَذَلَهُ وَ العَن مَن أَنکَرَهُ وَ اغضِب عَلی مَن جَحَدَ حَقَّهُ.»
درباره ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز همین گونه است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «اگر او را درک کردید از او تبعیت کنید و اگر تبعیت کردید از هدایت یافتگان می شوید و اگر از او تبعیت نکردید در ضلالت و گمراهی هستید».
۴۸۴. ۱- در المعجم الکبیر، مجلد ۸، صفحه ۵۱، حدیث ۹۱ و الحاوی للفتاوی، مجلد ۲، صفحه ۱۳۷ و ۱۳۸ آمده است:
حدَّثنا یحیی بنُ عبدِ الباقی، حدَّثنا یوسفُ بن عبد الرَّحمن المَرْوَزِیُّ، حدَّثنا أبو تقی عبد الحمید بن ابراهیم الحِمْصِیُّ، حدَّثنا مَعْدانُ بنُ سلیم الحَضْرَمِیُّ، عَن عبد الرّحمن بن نَجیح، عَن أبی الزّاهِریّه، عَن جُبَیْر بن نُفَیْرٍ، عَن عَوْفِ بنِ مالکٍ قال: قال رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله): «تَجِیءُ فِتْنَهٌ غَبراء مُظْلمه، ثُمَّ یَتْبع الفِتَنُ بَعْضاً حتّی یَخْرُجَ رَجُلٌ مِن أهْلِ بَیْتِی یُقالُ لَهُ الْمَهدِیُّ، فَأِنْ أَدْرَکْتَهُ فَاتّبعهُ وَ کُنْ مِنَ الْمُهْتَدینَ».
جُبیر بن نُفَیر از عوف بن مالک روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «(زمانی می آید) که فتنه ها و ظلم و جور همه را می گیرد تا این که مردی از اهل بیت من قیام می کند که به او مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می گویند. اگر او را درک کردی با او بیعت کن و از هدایت یافتگان باش».
۴۸۵. ۲- در کتاب ینابیع الموده، باب ۷۶، صفحه ۴۴۲ و کتاب فرائد السمطین نوشته ی حموینی آمده است:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در ضمن حدیثی مفصل درباره ی دوازده امام (علیهم السلام) می فرمایند:
«طُوبی لِمَن اَحَبَّهُم و تبعهم و الویل لِمَن ابغَضهُم و خالِفَهُمْ وَ طُوبی لِمَنْ تَمَسَّک بِهِ بِهداهُم»
یعنی «خوشا به حال کسی که ایشان را دوست بدارد و از ایشان تبعیت کند و وای بر کسی که ایشان را دشمن بدارد و با ایشان مخالفت کند و خوشا به حال کسی که به هدایت ایشان تمسک نماید».
۴۸۶. ۱- در کتاب عِقد الدّرر فی اخبار الامام المنتظر نوشته ی شیخ الاسلام یوسف بن یحیی مقدسی شافعی، باب ۵، صفحه ۱۶۴ و ینابیع الموده باب ۹۴، صفحه ۴۹۱ آمده است:
عَن ابن الاعثم الکوفی فی کِتابه «الفتوح»، عَن عَلیٍّ کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ اَنَّهُ قالَ: «وَیحاً لِلطّالقان فَاِنَّ لله تَعالی کُنوُزاً لَیسَت مِن ذَهَبٍ وَ لا فِضَّهٍ وَلکِن بِها رِجالٌ مَعروفوُنَ وَ هُم عَرَفوا الله حَقَّ مَعرِفَتِه وَ هُم اَیضاً اَنصارُ المَهدی سَلامُ اللهَ عَلَیهِ فی آخِرِالزَمان».
ابن اعثم کوفی در کتابش «الفتوح» از حضرت علی (علیه السلام) روایت کرده است که حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «رحمت بر مردم طالقان، چون برای خداوند تعالی گنج هایی است که از طلا و نقره نیستند بلکه آنها مردان شناخته شده ای هستند که خداوند را به حق معرفتش می شناسند و آنها همان یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که سلام خدا بر او باد، در آخرالزمان هستند».
۴۸۷. ۲- در کتاب ینابیع الموده، باب ۷۸، صفحه ۴۴۹ چنین آمده است:
اخرج محمد بن یوسف الگنجی الشافعی عن عَلیٍّ کَرَّمَ اللهُ وَجهَهُ قالَ: «بخ بخ لِلطّالقان فَاِنَّ لله تَعالی کُنوُزاً لَیسَت مِن ذَهَبٍ وَ لا فِضَّهٍ وَلکِن بِها رِجالٌ مَعروفوُنَ وَ عَرَفوا الله حَقَّ مَعرِفَتِه وَ هُم اَیضاً اَنصارُ المَهدی علیه السلام فی آخِرِالزَمان».
محمد بن یوسف گنجی شافعی از حضرت علی (علیه السلام) روایت کرده است که حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: «مبارک باد برمردم طالقان، چون برای خداوند تعالی گنج هایی است که از طلا و نقره نیستند بلکه آنها مردان شناخته شده ای هستند که خداوند را به حق معرفتش می شناسند و آنها همان یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که سلام خدا بر او باد، در آخرالزمان هستند».
۳- ایرانیان در شورای انقلاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که ۲۴ نفر آنها ایرانی هستند، یکی از افتخارات ما ایرانیان این است که همیشه از محبان و دوستداران اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بوده ایم و هستیم و همیشه برای جانفشانی در راه اسلام و قرآن آماده ایم. البته این نکته را هم باید متذکر شوم که اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هم علاقه ی زیادی به این سرزمین داشتند و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز علاقه ی زیادی به این کشور دارند و نمونه های الطاف ایشان را دیده ایم. در شورای انقلاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که از مردم سرتاسر جهان تشکیل می شود، تعداد ایرانیان نسبت به بقیه ی ملیت ها بیشتر است.
در کتاب منتقم حقیقی، صفحه ۳۹۶، چاپ پنجم و در کتاب انقلاب جهانی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تألیف مؤلف همین کتاب، از ابوجارود در روایتی از امام صادق (علیه السلام) و امام باقر (علیه السلام) اسامی شهرها و تعداد افرادی که از آن شهرها عضو شورای انقلاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستند را بیان کرده است که در اینجا به آن اشاره می کنیم:
طالقان بیست و چهار نفر (۲۴)
قم هجده نفر (۱۸)
گرگان دوازده نفر (۱۲)
نیشابور دوازده نفر (۱۲)
شهر ری و تهران هفت نفر (۷)
مشهد پنج نفر (۵)
طبرستان
چهار نفر (۴)
همدان
چهار نفر (۴)
سجستان
سه نفر (۳)
اهواز
دو نفر (۲)
ارسواران
یک نفر (۱)
شیراز
یک نفر (۱)
دامغان
یک نفر (۱)
در بعضی روایات دیگر علاوه بر این ۹۴ نفر، به عده ای از ایرانیان از شهرهای دیگر نیز اشاره شده است:
سبزوار دوازده نفر (۱۲)
قوچان چهار نفر (۴)
استان های شمالی ایران چهار نفر (۴)
کرمان
چهار نفر (۴)
قزوین
سه نفر (۳)
اصفهان یک نفر (۱)
اگر این ۲۸ نفر را به ۹۴ نفر قبلی اضافه کنیم، آن گاه ۱۲۲ نفر از ۳۱۳ نفر شورای انقلاب امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ایرانی هستند.
۴۸۸. در کتاب کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال نوشته ی علاء الدین علی متقی بن حسام الدین هندی آمده است:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به عوف ابن مالک فرمودند: «کَیفَ اَنتُم؟ یا عَوفُ، اِذا اَفتَرَقَت الاُمَّهُ عَلی ثَلاث وَ سَبعینَ فِرقَه، واحِدَهٌ مِنها فِی الجَنَّهِ وَ سائِرُهُنَّ فِی النّار ثُمَّ ذَکَرَ بَعضَ فِتَنِ آخِرِ الزَّمانِ اِلی اَن قالَ: ثُمَّ تَتَبَّعَ الفِتَنُ بَعضُها بَعضاً حَتّی یخرُجَ رَجُلٌ مِن اَهلِ بَیتی یقالُ لَهُ المَهدی فَاِن اَدرَکتَهُ فَاتَّبِعهُ وَ کُن مِنَ المُهتَدینَ».
چگونه خواهی بود ای عوف، هنگامی که امت من ۷۳ فرقه شوند (و فقط یک فرقه آنها حق هستند) و یکی از آنها در بهشت خواهد بود و سایر آنها در آتش دوزخ. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بعضی از فتنه های آخرالزمان را متذکر شدند تا این که فرمود: «پس فتنه ها پشت سر هم خواهد آمد تا مردی از اهل بیت من خروج کند که به او مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) گویند، پس اگر تو او را درک کردی مطیع او باش تا از هدایت شدگان باشی».
ما در اسلام ۷۳ فرقه داریم. از این ۷۳ فرقه، ۷۲ فرقه در پذیرش خلفای بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در عقیده مشترکند؛ یعنی، حنفی ها، حنبلی ها، مالکی ها، شافعی ها و بقیه فرقی که از این چهار فرقه منشعب شده اند، همه معتقدند که خلیفه ی اول ابوبکر، خلیفه ی دوم عمر، خلیفه ی سوم عثمان و خلیفه ی چهارم حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) است. تنها یک فرقه است که سه خلیفه اول را قبول ندارد و معتقد است که حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام)، خلیفه ی بلافصل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است، پس ۷۲ فرقه شبیه هم هستند و یک فرقه به آنها شباهت ندارد و این فرقه در عقیده و عمل، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را امام دوازدهم خود می دانند و معتقدند که امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) زنده و در میان آنهاست؛ لذا در حدیث آمده است: (حَتّی یخرُجَ رَجُلٌ مِن اَهلِ بَیتی یقالُ لَهُ المَهدی فَاِن اَدرَکتَهُ فَاتَّبِعهُ وَ کُن مِنَ المُهتَدینَ).
۴۸۹. ۱- در کتاب فرائد السمطین نوشته ی شیخ الاسلام محمد بن ابراهیم حموینی محدث و فقیه شافعی و البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان نوشته ی علاء الدین متقی هندی و ینابیع الموده، باب ۷۸، صفحه ۴۴۸ آمده است:
سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول: «وَیحَ هذه الاُمَّه مِن مُلُوک جبابِرَه کَیفَ یقتُلونَ وَ یَطرُدُون المُسلِمینَ إلّا مَن أظهر طاعتهم فالمؤمن إلتقی یصانعهم بلسانه و یفرُّ منهم بقلبه فإذا ارادَ الله تبارک و تعالی اَن یعید الاسلام عزیزاً قصم کل جبار عنید و هو القادر علی ما یشاء و اصلح الامه بعد فسادها. یا حُذَیفَه، لَو لَم یبقَ مِنَ الدُّنیا اِلّا یومٌ واحدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلِکَ الیومَ حَتّی یملِکَ رَجُلٌ من اَهلِ بَیتی یُظهِرُ الاسلامَ وَ لا یُخلِفُ وَعدَهُ وَ هُوَ عَلی وَعدِه قَدیرٌ».
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که فرمودند: «وای بر این امت از پادشاهان ظالمشان که چگونه مسلمانان را به قتل رسانده و طرد می کنند مگر کسانی که اظهار به اطاعت ایشان می کنند... مؤمن پرهیزکار با زبان با آنهاست اما قلبش از آنها فراری است پس زمانی که خداوند اراده فرماید تا به اسلام عزت دهد و اسلام را برگرداند، پشت هر ستمکار و ظالمی را می شکند و او تواناست بر آنچه اراده فرماید و اصلاح کند امت را بعد از فاسد شدنشان. ای حذیفه، اگر از عمر دنیا نمانده باشد مگر فقط یک روز، خداوند آن روز را طولانی می کند تا مردی از اهل بیت من به خلافت برسد. او ظاهر کننده ی اسلام است و خداوند هرگز خلف وعده نکرده و بر هر چیزی قادر و تواناست».
«رجلٌ مِن اهل بیتی یُظهرُ الاسلام و لا یُخلف وعده».
پس حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظاهرکننده ی اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
۴۹۰. ۲- در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان نوشته ی گنجی شافعی، ینابیع الموده، باب ۹۴، صفحه ۴۹۱ و نورالابصار، نوشته ی مؤمن شبلنجی، باب ۲، صفحه ۱۸۸ آمده است:
عبد الرحمن بن حاتم از نعیم بن حمّاد و ایشان از ولید و ایشان از علی بن حوشب و سرانجام از حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) روایت می کند که فرمودند:
قُلتُ یا رسولَ الله (صلی الله علیه و آله)، أمِنّا آلِ مُحَمَّدٍ اَلمَهدی اَو مِن غَیرِنا؟ فَقال صلی الله علیه و سلم: «بَل مِنّا؛ یختِمُ اللهُ له الدّین کَما افتَتحَ بنا و بِنا یُنقَذُونَ مِنِ الفِتنَه کَما اَنقَذُوا مِنَ الشِّرکِ بنا وَ بِنا یؤَلِّفُ اللهُ قُلوبِهِم بَعدَ عَداوَهِ الفِتنَهِ کَما اَلَّفَ بینَ قلوبهم بَعدَ عَداوَه الشِّرک و بِنا یصبحونَ بعد عداوه الفتنه اِخواناً فی دینهم».
به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کردم: آیا مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ما آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است یا از غیر ما؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «نه، بلکه از ماست. به وسیله ی ما دین خدا ختم می گردد همان طور که به وسیله ما فتح شد و به وسیله ی ما مردم از فتنه نجات می یابند همان گونه که از شرک نجات یافتند و به وسیله ی ما بین قلوب مردم بعد از عداوت فتنه برادری پدید آمد همان طور که به وسیله ی ما بعد از عداوت شرک بین قلوبشان الفت و دوستی پدیدار گردید».
۴۹۱. ۳- در کتاب ینابیع الموده، باب ۷۷، صفحه ۴۴۵ آمده است:
«وَ عَن ابن عباس قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: «اِنَّ اللهَ فَتَحَ هذا الدّین بِعَلیٍ وَ اِذا قُتل فَسَد الدّینُ وَ لا یُصلِحُهُ اِلّا المَهدی».
ابن عباس می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «خداوند (تبارک و تعالی) دین اسلام را به دست مبارک حضرت علی (علیه السلام) فتح و پیروز کرد و وقتی که حضرت علی (علیه السلام) به شهادت برسد، دین فاسد می شود و اصلاح نمی گردد مگر (به دست توانای) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)».
(وَ لا یُصلِحُهُ اِلّا المَهدی) یعنی فقط حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مصلح دین است.
۴۹۲. ۴- در کتاب عقد الدُّرَر فی اخبار الامام المنتظر، باب هفتم: فی شرفه و عظیم منزلته، صفحه ۲۱۲، از حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) چنین نوشته است:
وَ عَن امیر المؤمنین علی بن ابی طالب، فی قصَّه المهدیِّ قال: «وَ لا یُترَکُ بِدعَهً الّا اَزالَها وَ لا سُنّهٌ اِلّا اقامَها..».
حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) درباره ی قصه و برنامه های حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فرمودند: «هیچ بدعتی ترک نمی شود مگر این که (مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیاید و) آن را نابود سازد و هیچ سنتی نخواهد بود مگر این که آن را اقامه کند..».
متأسفانه بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) چیزهایی به اسلام افزودند که در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است. نماز تراویح که امروز عده ای از مسلمانان به جماعت می خوانند در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است(۱۳)، «حی علی خیر العمل» جزء اذان بوده است که حذف شده است(۱۴)، «الصلوه خیر من النوم» به اذان اضافه شده است(۱۵)، متعه الحج و متعه النساء در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است که بعد از ایشان منع شده است(۱۶) و یا عده ای از مسلمانان به جای مسح کردن سر و دو پا آنها را می شویند که این در اسلام نبوده است و متأسفانه عده ای معنی «فاغسلوا» و «امسحوا» را عمل نمی کنند؛ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که بیایند همه ی اینها را اصلاح می فرمایند.
۴۹۳. در مناقب نوشته ی موفق بن احمد خوارزمی (اخطب الخطباء خوارزم)، صفحه ۳۵ و ینابیع الموده، باب ۷۵، صفحه ۴۴۰ آورده اند:
عَن عبد الرحمن بن ابی لیلی، عَن ابیه قال: دفع النبی صلی الله علیه و آله الرایه یوم خیبر إلی علیّ؛ ففتح الله بیده ثُمَّ فی غدیر خم اعلم الناس أنّه مولی کل مؤمنٍ و مؤمنه و قال له اَنتَ مِنّی وَ اَنا مِنکَ وَ اَنتَ تُقاتلُ عَلَی التَأویلِ کَما قاتَلتُ عَلَی التَنزیلِ وَ اَنتَ مِنّی بِمَنزِلَهِ هارونَ مِن موسی وَ اَنا سِلمٌ لِمَن سالَمَکَ وَ حَربٌ لِمَن حارَبَکَ وَ اَنتَ العُروَهُ الوُثقی وَ اَنتَ تُبَینُ مَا اشتَبَهَ عَلَیهِم مِن بَعدی وَ اَنتَ امامُ وَ وَلیُّ کُلِّ مُؤمن و مؤمِنَهٍ بَعدی وَ اَنتَ الَّذی اَنزَلَ اللهُ فیه ﴿وَ اَذانٌ مِنَ الله وَ رَسُولِه اِلی النّاسِ یومَ الحَجّ الاکبَر﴾ (توبه: ۳) وَ اَنتَ الآخِذُ بِسُنَّتی وَ ذابُّ البدَع عَن ملَّتی وَ اَنا اَوَّلُ مَن اِنشَقَّ الارضُ عَنهُ وَ اَنتَ مَعی فی الجَنَّهِ وَ اَوَّلُ مَن یدخلُها اَنا وَ اَنتَ وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ وَ فاطِمَهُ وَ اِنَّ اللهَ اَوحی اِلَیَّ اَن اَخبَرَ فَضلَکَ فَقُمتُ به بَینَ النّاسِ وَ بَلَّغتُهُم ما اَمَرَنیَ اللهُ بتبلیغه و ذلکَ قَولُهُ تَعالی ﴿یا اَیّها الرَّسولُ بَلِّغ ما اُنزِلَ اِلَیکَ مِن رَبِّکَ﴾ (مائده: ۶۷) اِلی آخِرِ الایهِ، ثُمَّ قالَ: یا علی، اِتَّقِ الضَّغائِنَ الَّتی هِی فی صُدُورِ مَن لا یُظهِرُها اِلّا بعدَ مَوتی ﴿اوُلئِکَ یَلعَنُهُم اللهُ وَ یَلعَنُهُم اللّاعِنونَ﴾ (بقره: ۱۵۹) ثُمَّ بَکی صلی الله علیه و آله وَ قالَ: «اَخبَرَنی جَبرئیلُ اَنَّهُم یظلِمُونَهُ بَعدی وَ اَنَّ ذلِکَ الظلم یبقی حَتّی اِذا قامَ قائِمُهُم وَ علت کَلمتهم وَ اجتمعت الامه علی محبتهم وَ کانَ الشانی لهم قلیلا و الکاره لهم ذلیلاً و کثر المادح لهم و ذلک حین تغیرت البلاد و ضعف العباد والیأس من الفرج فعند ذلک یظهر قائم المهدی من ولدی بقوم یظهر الله الحق بهم و یخمد الباطل باسیافهم و یتبعهم الناس راغباً الیهم او خائفاً ثُمَّ قال مَعاشر الناس ابشروا بالفَرَج فَاِنَّ وَعدَ الله حَقٌ لا یُخلِفُ وَ قضائه لا یُرَدُّ وهو الحَکیم الخَبیر وَ اِنَّ فَتح الله قریب اللهُمَّ اِنَّهُم اَهلی فَاذهب عَنهُم الرِّجس وَ طَهِّرهُم تَطهیراً اللهُمَ اکلأهم وَ ارعهم وَ کُن لَهُم وَ انصرهم و اعِزهُم و لا تُذلهم وَ اخلُفنی فیهم اِنَّکَ عَلی ما تشاءٌ قَدیر».
عبد الرحمن بن ابی لیلی از پدرش روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز خیبر پرچم را به دست حضرت علی (علیه السلام) داد [پس از شکست های پی در پی مسلمین] و خداوند به دست حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) فتح (را نصیب مسلمین) کرد سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در [روز] غدیر خم به مردم اعلان فرمودند: «...(ای علی (علیه السلام) تو از من هستی و من از تو هستم [یعنی تو از روح من هستی و من از روح تو هستم]، (پس از من) تو برای تأویل قرآن جنگ خواهی کرد (با کسانی که قرآن را بر خلاف آنچه خدا نازل فرموده تأویل می کنند) همان طور که من برای تنزیل قرآن (با کسانی که قرآن را از طرف خدا نمی دانستند) در جنگ بودم. نسبت تو به من به منزله ی هارون است به حضرت موسی (علیه السلام). (ای علی (علیه السلام) من در صلحم با هر کس که با تو در صلح باشد و در جنگم با کسی که با تو دشمنی کند. تو عروه الوثقی و ریسمان محکم خداوند هستی. بعد از من آنچه را که بر مردم مشتبه باشد بیان می کنی و تو امام، پیشوا، ولی و رهبر بر هر مؤمن و مؤمنه بعد از من هستی. تو آن کسی هستی که خداوند در شأنش فرمود: ﴿وَ اَذانٌ(۱۷) مِنَ الله وَ رَسُولِه اِلی النّاسِ یومَ الحَجّ الاکبَر﴾ (توبه: ۳) تو عمل کننده به سنت من و دورکننده بدعت ها از امت و ملت من هستی. اولین کسی که زمین برای او شکافته شد من بودم و تو در بهشت با من هستی و اولین کسانی که وارد بهشت می شوند من و تو و امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و حضرت فاطمه (علیها السلام) هستیم و خداوند به من وحی فرمود که از فضل و برتری تو (به مردم) خبر دهم. پس من در میان مردم قیام کردم و فضیلت و برتری تو را ابلاغ نمودم و آنچه را که خداوند به من امر فرموده بود ابلاغ کردم و آن فرموده خداوند تعالی است: ﴿یَا أَیُّهَا الرَّسولُ بَلِّغ مَا اُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ﴾ (مائده: ۶۷) سپس فرمودند: «ای علی (علیه السلام)، پرهیز کن از حقد و کینه (و بغض) هایی که در سینه هاست و آشکار نمی شود مگر بعد از فوت من. ﴿خداوند آنها را لعن کند و ایشان را لعنت کنندگان لعنت می کنند﴾ (بقره: ۱۵۹) سپس حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) گریستند و فرمودند: «جبرئیل به من خبر داد که مردم بعد از من به او، (یعنی؛ حضرت علی (علیه السلام) ستم خواهند نمود و این ظلم و ستم باقی خواهد بود تا هنگامی که قائم ایشان قیام کند (و پس از قیام حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کلمات (حق و فرمایشاتشان) بلند شود و امت همگی بر محبت ایشان اجتماع کنند و دیگر بدگویی درباره ی ایشان کم شود و هر کس نسبت به ایشان بی محبت باشد ذلیل می شود و در مقابل، مداحان و بیان کنندگان فضیلت ایشان زیاد می شود. این قضایا زمانی صورت می گیرد که شهرها تغییر می کنند و بندگان خداوند ضعیف شده اند (آن قدر سخت بر آنها می گذرد که) دیگر از فرج مأیوس می شوند. در چنین زمانی قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از فرزندان من با گروهی که آشکارکننده حق خداوند هستند ظهور می کند. اینها حق را آشکار کرده و باطل را با سخنرانی هایشان از بین می برند و مردم از روی رغبت و اختیار و یا از خوف و ترس تابع و پیرو آنان می شوند». سپس آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «ای مردم، مژده باد شما را به فرج (قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که وعده ی خداوند حق است و خلاف بردار نیست و حکم و قضای الهی رد نمی شود (سرانجام او خواهد آمد.) بشارت باد بر شما که خداوند حکیم و خبیر است و فتح نزدیک است. [سپس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و یارانشان را این گونه دعا فرمودند:] پروردگارا، همانا ایشان اهل (بیت) من هستند پس هرگونه آلودگی و پلیدی را از ایشان دور گردان و آنها را پاک و پاکیزه بفرما، تو پناه و حافظ ایشان باش ایشان را یاری کن و بزرگشان بدار و اینها را ذلیل و خوار مگردان و اینان را جانشین و خلیفه من قرار بده. محققاً تو بر هر چیزی که بخواهی توانا هستی».
در این جا از اصحابی نام می بریم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را درک کرده، خدمت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده اند، از دو لب مبارک آن بزرگوار حدیث شنیده اند، آن احادیث را نقل کرده اند و محققین و دانشمندان اهل سنت از ایشان نقل حدیث کرده اند. این احادیث چند چیز را بیان می کنند:
اول: این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را نسبت به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آگاه کرده بودند و همه با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، اجداد طاهرینش و انتظار ظهورش آشنایی کامل داشتند و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را می شناختند. لذا یکی از بحث های مهم در نزد صحابه ی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد از ایشان همیشه درباره ی قائمیت و وجود آن منجی بزرگ و بزرگوار بوده است.
دوم: این که فقط شیعه معتقد به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیست بلکه اهل سنت نیز به وجود آن بزرگوار اعتقاد دارند و همان احادیثی که شیعه درباره ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بیان می کند، اهل سنت نیز می فرمایند.
سوم: این که یکی از فصل های مشترک وحدت امت اسلامی، وجود مقدس حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که همه ی فرقه ها به ایشان معتقدند.
چهارم: این که همه، چه شیعه و چه سنی باید مبلّغ و تبلیغ کننده ی وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باشند زیرا تبلیغ درباره ی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تبلیغ درباره ی اسلام ناب است.
راویانی که از آنها در کتب اهل سنت درباره ی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حدیث نقل شده عبارتند از:
۱- حضرت فاطمه الزهرا (علیها السلام)، دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (تولد: سال ۵ بعثت- شهادت: سال ۱۱ه.ق)
۲- حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، داماد و پسر عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (تولد: سیزده سال قبل از بعثت- شهادت: سال ۴۰ه.ق)
۳- سبط اکبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) (تولد: سال ۳ه.ق- شهادت: سال ۵۰ه.ق)
۴- حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)، سبط رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (تولد: سال ۴ه.ق- شهادت: سال ۶۱ه.ق)
۵- سلمان فارسی(متوفی سال ۳۶ه.ق)
۶- ابوذر غفاری (متوفی سال ۳۲ه.ق)
۷- عمار بن یاسر (شهادت سال ۳۷ه.ق)
۸- زید بن ارقم (متوفی سال ۶۸ه.ق)
۹- حذیفه بن الیمان (متوفی سال ۳۶ه.ق)
۱۰- عباس ابن عبدالمطلب، عموی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (متوفی سال ۳۲ه.ق)
۱۱- عبد الله بن مسعود (متوفی سال ۳۲ه.ق)
۱۲- جابر بن عبد الله انصاری (متوفی سال ۷۸ه.ق)
۱۳- عبد الله بن جعفر طیار، همسر حضرت زینب (علیها السلام) (متوفی سال ۸۰ه.ق)
۱۴- ابو ایوب انصاری (متوفی سال ۵۲ه.ق)
۱۵- عمر بن الخطاب (متوفی سال ۲۳ه.ق)
۱۶- عبد الله بن عباس بن عبدالمطلب (متوفی سال ۶۸ ه.ق)
۱۷- ابو سعید خدری (متوفی سال ۷۴ه.ق)
۱۸- ام حبیبه، رَملَهَ، همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و دختر ابو سفیان
۱۹- ام السلمه، همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) (متوفی سال ۶۲ه.ق)
۲۰- عثمان بن عفان (متوفی سال ۳۵ه.ق)
۲۱- عایشه، دختر ابو بکر بن ابی قحافه (متوفی سال ۸۵ه.ق)
۲۲- ابو هریره الدّوسی (متوفی سال ۳۲ه.ق)
۲۳- عبدالرحمن بن عوف (متوفی سال ۳۲ه.ق)
۲۴- طلحه بن عبد الله (متوفی سال ۳۶ه.ق)
۲۵- انس بن مالک (متوفی سال ۹۳ه.ق)
۲۶- معاذ بن جبل (متوفی سال ۱۸ه.ق)
۲۷- قتاده بن نعمان (متوفی سال ۲۳ه.ق)
۲۸- تمیم الداری (متوفی سال ۵۰ه.ق)
۲۹- عبدالرحمن بن سمره (متوفی سال ۵۰ه.ق)
۳۰- عمران بن حصین (متوفی۵۲ه.ق)
۳۱- ثوبان هاشمی (متوفی سال ۵۴ه.ق)
۳۲- عبد الله بن عمرو ابن العاص (متوفای سال ۶۵ ه.ق)
۳۳- عوف بن مالک اشجعی (متوفای سال ۷۳ه.ق)
۳۴- جابر بن سمره (متوفی سال ۴۷ه.ق)
۳۵- ابو اُمامه الباهلی (متوفی سال ۸۱ه.ق)
۳۶- بشر بن المنذر بن الجارود (متوفی سال ۸۳ه.ق)
۳۷- عده ای معتقدند که جد بشر بن منذر بن الجارود، یعنی؛ جارود راوی احادیث حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است. (متوفی سال ۲۰ه.ق)
۳۸- عبد الله بن الحارث ابن جزء النوبیدی (متوفی سال ۸۶ه.ق)
۳۹- سهل بن سعد الساعدی
۴۰- ابوطفیل عامِر بن واثِلَه (متوفای سال ۱۰۰ه.ق) عده ای معتقدند که ابو طفیل آخرین صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) است که پس از شهادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، یعنی نود سال پس از شهادت آن حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم)، در سال صد هجری قمری از دنیا رفته است.
۴۱- ابی الجحاف
۴۲- ابی سلمی
۴۳- ابی لیلی
۴۴- ابی وائل
۴۵- حذیفه بن اسید
۴۶- حرث بن ربیع
۴۷- ابو قتاده الانصاری
۴۸- وزر بن عبد الله
۴۹- زراره بن عبد الله
۵۰- عبد الله بن ابی اوفی
۵۱- علقمه بن قیس (متوفی سال ۶۲ه.ق)
۵۲- العلاء
۵۳- علی الهلالی
۵۴- قره بن ایاس
۵۵- جابر بن ماجد صَدَفی
۵۶- حجاج بن عمرو بن غَزِیَّه
۵۷- حفصه، دختر عمر بن خطاب
۵۸- صَفیَّه، همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)
۵۹- عبد الله بن عُمَر بن خطاب
۶۰- عثمان بن ابی العاص ثقفی
۶۱- وَهب بن عبد الله سُوائی (ابو جُحَیفَه)
۶۲- مجمع بن جاریه (متوفی سال۵۰ه.ق)
توجه می فرمایید که نام حدود شصت محدث از زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که ایشان را ملاقات کرده اند و از دو لب ایشان در مورد حضرت قائم آل محمد (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حدیث بیان کرده اند، در بالا ذکر شده است. پس دیگر نمی شود گفت که شیعیان مسئله ی مهدویت را ساخته و پرداخته اند و نمی شود گفت که اصل مهدویت دروغ است؛ زیرا مگر می شود در یک مسئله شصت نفر از صحابه هم دست شوند و موضوع کذبی را بسازند. پس مهدویت یک مسئله ی ضروری در اسلام و مورد اتفاق همه ی فرق اسلامی (شیعه و سنی) است. این نکته را باید تذکر دهیم که ما با نام شصت و دو نفر از صحابه و احادیث بیان شده از سوی آنها برخورد کرده ایم، شاید تعداد آنها بیش از این باشد.
راویان بسیار بزرگی احادیث مهدویت را نقل کرده اند که تعدد آنها بسیار زیاد است و ما در این جا فقط به ۱۵۸ نفر از آنها که بعد از زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بعد از قرن سوم هجری قمری بوده اند، اشاره می کنیم:
۱- امام احمد حنبل، رهبر حنابله که یکی از امامان چهار فرقه ی عمده ی اهل سنت است. (متوفی سال ۲۴۱ه.ق)
۲- امام بخاری، نویسنده ی صحیح بخاری که یکی از صحاح سته است. (متوفی سال ۲۵۶ه.ق)
۳- مسلم بن حجاج، نویسنده ی صحیح مسلم که یکی از صحاح سته است. (متوفی سال ۲۶۱ه.ق)
۴- ابن ماجه، نویسنده ی سنن ابن ماجه که یکی از صحاح سته است. (متوفی سال ۲۷۳ه.ق)
۵- ابو داود، نویسنده ی سنن ابو داود که یکی از صحاح سته است. (متوفی سال ۲۷۵ه.ق)
۶- ابوعیسی ترمذی، نویسنده ی سنن ترمذی که یکی از صحاح سته است. (متوفی سال ۲۷۹ه.ق)
۷- ابی عبدالرحمن نسائی، نویسنده ی سنن نسائی که یکی از صحاح سته است.
۸- ابن سعد، محدث و مورخ بسیار بزرگ اهل سنت و صاحب کتاب طبقات الکبری (متوفی سال ۲۳۰ه.ق)
۹- ابن ابی شیبه (متوفی سال ۲۳۵ه.ق)
۱۰- ابن قتیبه دینوری، یکی از بزرگ ترین دانشمندان اهل سنت (متوفی سال ۲۶۷ ه.ق)
۱۱- بزاز (متوفی سال ۲۹۲ه.ق)
۱۲- محمد بن جریر طبری، محدث، مورخ و مفسر بزرگ اهل سنت که شهرت جهانی دارد. (متوفی سال ۳۱۰ه.ق)
۱۳- ابویعلی موصلی (متوفی سال ۳۰۷ه.ق)
۱۴- عقیلی (متوفی سال ۳۲۲ه.ق)
۱۵- نعیم بن حمّاد (متوفی سال ۳۲۸ه.ق)
۱۶- بربهاری، یکی از شیوخ بزرگ حنبلی و صاحب کتاب شرح السنه (متوفی سال ۳۲۹ه.ق)
۱۷- ابن حبان بستی (متوفی سال ۳۵۴ه.ق)
۱۸- مقدسی (متوفی سال ۳۵۵ه.ق)
۱۹- طبرانی (متوفی سال ۳۶۰ه.ق)
۲۰- ابوالحسن آبری (متوفی سال ۳۶۲ه.ق)
۲۱- الدارقطنی (متوفی سال ۳۸۵ه.ق)
۲۲- خطایی (متوفی سال ۳۸۸ه.ق)
۲۳- حاکم نیشابوری، صاحب مستدرک (متوفی سال ۴۰۵ه.ق)
۲۴- ابو نعیم اصفهانی، صاحب حلیه الاولیاء (متوفی سال ۴۳۰ه.ق)
۲۵- ابو عمرو الدانی (متوفی سال ۴۴۴ه.ق)
۲۶- بیهقی، صاحب کتاب البعث و النشور و مناقب (متوفی سال ۴۵۸ه.ق)
۲۷- خطیب بغدادی، ابو الفضل احمد بن ابو طاهر، صاحب تاریخ بغداد، (متوفی سال ۴۶۳ه.ق)
۲۸- ابن عبد البر مالکی (متوفی سال ۴۶۳ه.ق)
۲۹- دیلمی (متوفی سال ۵۰۹ه.ق)
۳۰- بغوی (متوفی سال ۵۱۰ه.ق)
۳۱- قاضی عیاض (متوفی سال ۵۴۴ه.ق)
۳۲- اخطب الخطباء خوارزم، ابو المؤید احمد خوارزمی معروف به خطیب خوارزمی که مذهبش حنفی است. (متوفی سال ۵۶۸ه.ق)
۳۳- ابن عساکر، صاحب تاریخ دمشق (متوفی سال ۵۷۱ه.ق)
۳۴- ابن جوزی (متوفی سال ۵۹۷ه.ق)
۳۵- ابن اثیر الجزری (متوفی سال ۶۰۶ه.ق)
۳۶- ابوبکر اسکافی (متوفی سال ۶۲۰ه.ق)
۳۷- محی الدین ابن العربی (متوفی سال ۶۳۸ه.ق)
۳۸- محمد بن طلحه شافعی (متوفی سال ۶۵۲ه.ق)
۳۹- سبط بن جوزی (متوفی سال ۶۵۴ه.ق)
۴۰- ابن ابی الحدید معتزلی، دانشمند معروف و مشهور اهل سنت که مذهبش حنفی است. (متوفی سال ۶۵۵ه.ق)
۴۱- منذری (متوفی سال ۶۵۶ه.ق)
۴۲- محمد بن یوسف گنجی شافعی، صاحب عقد الدّرر فی اخبار المنتظر (متوفی سال ۶۵۸ ه.ق)
۴۳- قرطبی مالکی (متوفی سال ۶۷۱ه.ق)
۴۴- ابن خلکان (متوفی سال ۶۸۱ه.ق)
۴۵- محب الدین طبری (متوفی سال ۶۹۴ه.ق)
۴۶- ابن منظور (متوفی سال ۷۱۱ه.ق)
۴۷- ابن تیمیّه (متوفی سال ۷۲۸ه.ق)
۴۸- جوینی شافعی (متوفی سال ۷۳۰ه.ق)
۴۹- علاء الدین بلبان (متوفی سال ۷۳۹ه.ق)
۵۰- ولی الدین تبریزی (متوفی سال ۷۴۱ه.ق)
۵۱- المزی (متوفی سال ۷۳۹ه.ق)
۵۲- ذهبی (متوفی سال ۷۴۸ه.ق)
۵۳- ابن الوردی (متوفی سال ۷۴۹ه.ق)
۵۴- زرندی حنفی (متوفی سال ۷۵۰ه.ق)
۵۵- ابن قیم الجوزیه (متوفای سال ۷۵۱ه.ق)
۵۶- اسماعیل بن عمر بن کثیر دمشقی معروف به ابن کثیر، نویسنده ی کتاب الفتن و الملاحم (متوفی سال ۷۷۴ه.ق)
۵۷- سعد الدین التفتازانی (متوفی ۷۹۳ه.ق)
۵۸- نورالدین هیثمی (متوفی سال ۸۰۷ه.ق)
۵۹- شیخ محمد جوزی دمشقی شافعی (متوفی سال ۸۳۳ه.ق)
۶۰- ابو بکر بوصیری (متوفی سال ۸۴۰ه.ق)
۶۱- ابن حجر عسقلانی (متوفی سال ۸۵۲ه.ق)
۶۲- سخاوی (متوفی سال ۹۰۲ه.ق)
۶۳- حافظ عبدالرحمن سیوطی، مورخ، محدث و مفسر بزرگ اهل سنت (متوفی سال ۹۱۱ه.ق)
۶۴- شیخ عبدالوهاب شعرانی صاحب الیواقیت و الجواهر (متوفی سال ۹۷۳ه.ق)
۶۵- ابن حجر هیثمی (متوفی سال ۹۷۴ه.ق)
۶۶- شیخ جمال الدین متقی هندی، صاحب کتاب کنزالعمال (متوفی سال ۹۷۵ه.ق)
۶۷- شیخ مرعی حنبلی (متوفی سال ۱۰۳۳ه.ق)
۶۸- محمد رسول بزونجی (متوفی سال ۱۱۰۳ه.ق)
۶۹- زرقانی (متوفی سال ۱۱۲۷ه.ق)
۷۰- محمد بن قاسم مالکی (متوفی سال ۱۱۸۲ه.ق)
۷۱- ابو العلاء عراقی مغربی (متوفی سال ۱۱۸۳ه.ق)
۷۲- سفاوینی حنبلی (متوفی سال ۱۱۸۸ه.ق)
۷۳- زبیدی حنفی، صاحب تاج العروس (متوفی سال ۱۲۰۵ه.ق)
۷۴- شیخ صبان (متوفی سال ۱۲۰۶ه.ق)
۷۵- محمد امین سویدی (متوفی سال ۱۲۴۶ه.ق)
۷۶- شوکانی (متوفی سال۱۲۵۰ه.ق)
۷۷- شیخ مؤمن شبلنجی مصری، صاحب کتاب نورالابصار (متوفی سال ۱۲۹۱ه.ق)
۷۸- احمد زینی دحلان، فقیه و محدث بزرگ شافعی (متوفی سال ۱۳۰۴ه.ق)
۷۹- محمد صدیق متنوجی بخاری (متوفی سال ۱۳۰۷ه.ق)
۸۰- شهاب الدین حلوانی شافعی (متوفی سال ۱۳۰۸ه.ق)
۸۱- ابو البرکات آلوسی حنفی (متوفی سال ۱۳۱۷ه.ق)
۸۲- ابو الطّیّب محمد بن شمس الحق عظیم آبادی (متوفی سال ۱۳۲۹ه.ق)
۸۳- کتابی مالکی (متوفی سال ۱۳۴۵ه.ق)
۸۴- بمار کفوری (متوفی سال ۱۳۵۳ه.ق)
۸۵- شیخ منصور علی ناصف (متوفی سال ۱۳۷۱ه.ق)
۸۶- شیخ محمد خضرحسین مصری (متوفای سال ۱۳۷۷ه.ق)
۸۷- ابو الفیض غماری شافعی (متوفای سال ۱۳۸۰ه.ق) ایشان در کتاب الرائع اثبات می کند که احادیث مهدویت در اهل سنت به صورت متواتر است.
۸۸- شیخ محمد بن عبد العزیز المانع (متوفی سال ۱۳۸۵ه.ق)
۸۹- شیخ محمد فؤاد عبد الباقی (متوفی سال ۱۳۸۸ه.ق)
۹۰- ابو الاعلی مودودی
۹۱- ناصر الدین البانی
۹۲- حافظ سلیمان بن ابراهیم بلخی معروف به خواجه کلان قندوزی حنفی، صاحب کتاب ینابیع الموده
۹۳- میر سید علی همدانی شافعی، صاحب کتاب موده القربی
۹۴- امام جار الله زمخشری، مفسر بزرگ اهل سنت و صاحب تفسیر کشاف
۹۵- شیخ طنطاوی، صاحب تفسیر الجواهر
۹۶- سمهودی، دانشمند اهل سنت و نویسنده ی کتاب جواهر العقدین
۹۷- ثعلبی که اهل سنت او را امام اهل تفسیر می نامند و صاحب کتاب عرایس است.
۹۸- امام فخر رازی، صاحب تفسیر الکبیر که از مفسرین بزرگ اهل سنت است.
۹۹- ابن صباغ مالکی، صاحب کتاب فصول المهمه که بسیار معروف است.
۱۰۰- علی بن برهان الدین حلبی، مؤلف سیره الحلبیه که بسیار معروف است.
۱۰۱- ابو الفرج اصفهانی، صاحب کتاب مقاتل الطالبین
۱۰۲- شبراوی شافعی، نویسنده ی کتاب الاتحاف بحبّ الاشراف
۱۰۳- یاقوت حموی نویسنده ی کتاب معجم البلدان که بسیار معروف است.
۱۰۴- شیخ محمد عبده، نویسنده ی شرح نهج البلاغه
۱۰۵- محمد بن خاوند شاه، نویسنده ی کتاب معروف روضه الصفا
۱۰۶- حاکم حسکانی، صاحب کتاب مشهور و نفیس شواهد التنزیل
۱۰۷- حافظ ابو الفوارس، نویسنده ی کتاب اربعین
۱۰۸- جاحظ، نویسنده ی کتاب البیان و التبین
۱۰۹- ابن الدبیع شیبانی، نویسنده ی کتاب تیسیر الاصول
۱۱۰- ابن منده، نویسنده ی کتاب تاریخ اصفهان
۱۱۱- کوثری، نویسنده ی کتاب نظره عابره
۱۱۲- ابن حاتم، نویسنده ی کتاب عوالی
۱۱۳- محمد بن احمد حنفی، نویسنده ی بدائع الزّهوز
۱۱۴- عبدری، نویسنده ی کتاب الجمع بین الصحیحین
۱۱۵- ابن منادی، نویسنده ی کتاب الملاحم
۱۱۶- ابو یحیی، نویسنده ی کتاب الفتن
۱۱۷- سلیلی، نویسنده ی کتاب الفتن
۱۱۸- رویانی، نویسنده ی کتاب مسند
۱۱۹- عبدالرحمن حنفی سهیلی، نویسنده ی کتاب شرح سیره الرسول
۱۲۰- ابو عمرو المقری، صاحب سنن
۱۲۱- سید محمد صدّیق، نویسنده ی کتاب الاذاعه
۱۲۲- ابو عوانه، نویسنده ی کتاب مسند
۱۲۳- شیخ حسن بن علی ملابغی، نویسنده ی کتاب حاشیه فتح المبین
۱۲۴- سید مصطفی البکری، نویسنده ی کتاب الهدیه الندیه
۱۲۵- شیخ محمد انور کشمیری، نویسنده ی کتاب التصریح بما تواتر فی نزول المسیح (علیه السلام)
۱۲۶- احمد محدث، نویسنده ی کتاب مقالید الکنوز
۱۲۷- میبدی صاحب شرح الدّیوان
۱۲۸- محمد بن حسن اسنوی الشافعی، نویسنده ی مناقب
۱۲۹- ابن اعثم کوفی، نویسنده ی کتاب الفتوح
۱۳۰- ابوعبد السلام عمر الشبراوی، نویسنده ی شرح ورد السحر
۱۳۱- کشخاوی، نویسنده ی کتاب لوامع العقول
۱۳۲- قاضی ناصر الدین عبد الله بیضاوی، نویسنده ی کتاب انوار التنزیل
۱۳۳- ابو الفلاح عبدالحی بن عماد حنبلی، نویسنده ی کتاب شذرات الذهب
۱۳۴- عبدالرئوف مناوی نویسنده ی کتاب کنوز الحقائق
۱۳۵- شیخ اسماعیل حقی افندی، نویسنده ی کتاب روح البیان
۱۳۶- ملا کاتب چلبی، نویسنده ی کتاب کشف الظنون
۱۳۷- ابو الولید محمد بن شحنه حنفی، نویسنده ی کتاب روضه المناظر
۱۳۸- خطیب شربینی، نویسنده ی کتاب سراج المنیر
۱۳۹- یوسف یحیایی مقدسی شافعی، نویسنده ی کتاب عقد الدّرر
۱۴۰- علی بن سلطان محمد هروی حنفی، نویسنده ی کتاب مهدی آل الرسول (صلی الله علیه و آله)
۱۴۱- ملا علی قاری، نویسنده ی کتاب المشرف الوردی فی مذهب المهدی
۱۴۲- بلیسی مؤلف کتاب العطر الوردی بشرح قطر الشهدی
۱۴۳- ابن کمال پاشا حنفی نویسنده ی کتاب تلخیص البیان فی علامات مهدی آخرالزمان
۱۴۴- ابو بکر بن حیثمه، مؤلف کتاب احادیث المهدی و اخبار المهدی
۱۴۵- محمد بن اسماعیل امیر الیمانی، نویسنده کتاب احادیث القاضیه بخروج المهدی
۱۴۶- ابو المعارف قطب الدین دمشقی حنفی نویسنده ی کتاب الهدیه الندیه
۱۴۷- شیخ محمد حبیب الله بن مایابی، نویسنده ی کتاب الجواب المقنع
۱۴۸- شیخ عبدالقاهر بن محمد سالم، نویسنده ی کتاب النظم الواضح
۱۴۹- شیخ سعد الدین حموی، نویسنده ی کتاب احوال صاحب الزمان
۱۵۰- ابو العلاء همدانی، نویسنده ی کتاب اربعین حدیث فی المهدی
۱۵۱- حسن بن محمد بن قمی نیشابوری، نویسنده ی کتاب غرائب القرآن
۱۵۲- شمس الدین محمد بن طولون، نویسنده ی کتاب المهدی الی ما ورد فی المهدی
۱۵۳- ابو الرجاء محمد هندی، نویسنده ی کتاب الهدیه المهدویه
۱۵۴- ادریس عراقی مغربی، نویسنده ی کتاب المهدی
۱۵۵- ابو عمرو عثمان بن سعد الدانی، نویسنده ی کتاب الفتن
۱۵۶- شیخ عبدالرحمن محمد بن احمد بسطامی، نویسنده ی دائره المعارف
۱۵۷- آلوسی، نویسنده ی کتاب روح المعانی
۱۵۸- ابن مغازلی شافعی، نویسنده ی کتاب مناقب(۱۸).
قسمت شصت و سوم: کتبی که اهل سنت در باب قائمیت به طور مستقل نوشته اند
ما می توانیم کتبی را که اهل سنت در باب مهدویت نوشته شده اند به دو دسته تقسیم کنیم:
اول: کتبی که مستقلاً و به طور خاص در باب مهدویت و قائمیت نوشته شده اند.
دوم: کتبی که در آنها یک یا دو باب یا بیشتر به مسئله ی مهدویت اختصاص پیدا کرده است و یا کتبی که در آنها احادیث و روایاتی در باب مهدویت آورده شده است.
جالب است که در اهل سنت علمایی داریم که عالمانه در مقابل دشمنان اسلام از مسئله ی مهدویت دفاع کرده اند؛ مثلاً ابن خلدون مسئله ی مهدویت را با توهماتی زیر سؤال می برد که می بینیم یکی از اساتید و دانشمندان دانشگاه الازهر، جناب ابو الفیض غماری شافعی، (متوفای سال ۱۳۸۰ه.ق) در پاسخ به توهمات ابن خلدون کتاب «اِبرازُ الوَهمِ المَکنون مِن کَلامِ ابنِ خَلدون» را می نویسد که کتابی بس ارزنده است. به هر حال کتبی که اهل سنت مستقلاً درباره ی مهدویت نوشته اند زیاد است و در اینجا چهل اثر از کتب اهل سنت را بر مبنای تبرک الاربعین می آوریم:
۱- «اَلفِتَن وَ المَلاحِم» از علامه حافظ نعیم بن حماد مروزی، (متوفی سال۲۲۷ه.ق)
۲- «اَلمَلاحِم» از ابو الحسین احمد بن جعفر بن محمد بغدادی، (متوفی سال۳۳۶ه.ق)
۳- «اَلفِتَنَ» از ابو عمرو عثمان بن سعید الدّانی، (متوفی سال۴۴۴ه.ق)
۴- «مناقب المهدی» از حافظ ابو نعیم اصفهانی (صاحب کتاب معروف حلیه الاولیاء)، (متوفی سال۴۳۰ه.ق)
۵- «البیان فی اخبار صاحب الزمان» از محمد بن یوسف گنجی شافعی، (متوفی سال ۶۵۸ه.ق)
۶- «اَلاحادیثُ القاضَیَهُ بِخُروج المهدی» از محمد بن اسماعیل امیر الیمانی، (متوفی سال ۷۵۱ه.ق)
۷- «المهدی» از شمس الدین ابن القیم الجوزیه، (متوفی سال۷۵۱ه.ق)
۸- «الفتن الملاحم» از ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر الدمشقی، (متوفی سال۷۷۴ه.ق)
۹- «اَلعرفُ الوردی فی اَخبار المهدی» از حافظ علامه ی بزرگ اهل سنت عبدالرحمن سیوطی، نویسنده ی تفسیر الدّر المنثور، (متوفی سال۹۱۱ه.ق)
۱۰- «علامات المهدی» از حافظ سیوطی
۱۱- «تلخیص البیان فی علامات مَهدی آخِرِ الزّمان» از ابن کمال پاشا حنفی، (متوفی سال۹۴۰ه.ق)
۱۲- «القولُ المختصر فی علامات المهدی المنتظر» از ابن حجر هیثمی مکّی شافعی، (متوفی سال ۹۷۴ه.ق)
۱۳- «تلخیص البیان فی اخبار مهدی آخرالزمان» از عالم شهیر متقی هندی، (متوفی سال ۹۷۵ه.ق)
۱۴- «البرهان فی علامات مهدی آخرالزمان» از علامه متقی هندی
۱۵- «اَلرَّدُّ عَلی مَن حکم و قضی اَنَّ المهدی جاءَ و مضی» از علامه ملّا علی قاری، (متوفی سال۱۰۱۴ه.ق)
۱۶- «المَشرَبُ الوردی فی مَذهَب المهدی» از ملّا علی قاری، (متوفی سال۱۰۱۴ه.ق)
۱۷- «اِبرازُ الوَهمِ المکنون مِن کلامِ ابن خلدون» از ابو الفیض غماری شافعی، استاد دانشگاه الازهر مصر، متوفی سال۱۳۸۰ه.ق که این کتاب در جواب توهمات ابن خلدون در باب مهدویت است.
۱۸- «عقدُ الدُّرَر فی اخبار المنتظر» از یوسف بن یحیی مقدّسی شافعی سلمی، از علمای قرن هفتم هجری قمری
۱۹- «مَهدیّ آل الرَّسول» از علی بن سلطان محمد الهروی الحنفی
۲۰- «فوائد الفکر فی ظهورِ المهدی المنتظر» از شیخ مرعی
۲۱- «فوائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر» از علامه مقدسی
۲۲- «منظومهُ القطر الشهدی فی اوصاف المهدی» از شهاب الدین احمد خلیجی حلوانی شافعی که به نظم است.
۲۳- ماِرشاد المُهتدی فی نقل بعض الاحادیث و الآثار الوارده فی شأن الامام المهدی» از محمد علی حسین البکری المدنی
۲۴- «اَحادیث المهدی و اخبار المهدی» از ابو بکر بن خثیمه
۲۵- «الهَدَّیه النَّدیه فیما جاء فی فضل الذّات المَهدیَّهِ» از ابو المعارف قطب الدین دمشقی الحنفی
۲۶- «اَلجَوابُ المُقنِعُ المُحَرَّرُ فی الرَّد عَلی مَن طَغی و تبحر بِدَعوی اَنَّهُ بِدَعوی اَنَّهُ عیسی اَوِ المَهدیّ المنتظر» از علامه شیخ محمد بن حبیب الله بن مایابی الحکنی الشنقیطی المدنی
۲۷- النَّظمُ الواضِحُ المبین از عبدالقادر بن محمد سالم
۲۸- «اَحوال صاحب الزمان» از شیخ سعد الدین حموی
۲۹- «اَربعین حدیث فی المَهدی» از ابو العلاء همدانی
۳۰- «تَحدِیقُ النَّظَرِ فی اخبار المهدی المُنتظَر» از محمد بن عبدالعزیز بن مانع
۳۱- «کتاب المهدی» از حافظ ابو داود (این کتاب در سنن ابی داود که یکی از صحاح سته است به چاپ رسیده است و ابو داود در سال۲۷۵ه.ق وفات یافته است.)
۳۲- «اَلمَهدی اِلی ما وردَ فی المهدی» از علامه شمس الدین محمد بن طولون
۳۳- «النجم الثاقب فی بیان اَنَّ المَهدی من اولاد علی بن ابی طالب» (این کتاب در کتابخانه ی لاله لی سلیمانیه به شماره ۶۷۹ موجود است.)
۳۴- «اَلهَدیَّه المهدویه» از ابو الرَّجاء محمّد هندی
۳۵- «الفَواصِمُ عَن القواصِم» (این کتاب شرح زندگی امام مهدی است.)
۳۶- «المهدی» از ادریس عراقی مغربی
۳۷- «الفتن» از سلیلی
۳۸- «المهدی و المهدویه» از احمد امین مصری
۳۹- «اَلعطرُ الوردی بشرح قطر الشهدی» از بلیسی
۴۰- «رساله المهدی» (مجموعه ای است که در کتابخانه ی اسعد افندی سلیمانیه به شماره ۳۷۵۸ در ترکیه موجود است.)
قسمت شصت و چهارم: نام کتب اهل سنت که در آنها قسمتی از احادیث و روایات مهدویت آمده است
۱- مسند امام احمد حنبل نوشته ی ابو عبد الله احمد بن محمد بن حنبل شیبانی، امام حنابله، (متوفی سال۲۴۱ه.ق)
۲- صحیح بخاری نوشته ی ابوعبد الله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره، (متوفی سال۲۵۶ه.ق) این کتاب یکی از مهم ترین کتب صحاح سته است.
۳- سنن ابی داود نوشته ی ابو داود سلیمان بن اشعر سجستانی، (متوفی سال۲۵۷ه.ق) این کتاب یکی از صحاح سته است.)
۴- صحیح مسلم نوشته ی ابو الحسین مسلم بن حجاج قُشیری نیشابوری، (متوفی سال ۲۶۱ه.ق) این کتاب و صحیح بخاری هر دو از صحاح ستّه هستند و از بقیه صحاح مهم ترند.
۵- سنن ابن ماجه نوشته ی ابو عبد الله محمد بن یزید بن عبد الله بن ماجه قزوینی، (متوفی سال ۲۷۳ه.ق) این کتاب یکی از صحاح سته است.
۶- جامع ترمذی نوشته ی ابو عیسی محمد بن سوره، (متوفی سال ۲۷۸ه.ق)
۷- تأویل مختلف الحدیث نوشته ی ابن قتیبه دینوری، (متوفی سال ۲۷۶ه.ق)
۸- مقاتل الطالبین نوشته ی ابو الفرج اصفهانی، (متوفی سال ۳۵۶ه.ق)
۹- مستدرک علی الصحیحین نوشته ی ابو عبد الله محمد بن عبد الله معروف به حاکم نیشابوری، (متوفی سال ۴۰۵ه.ق)
۱۰- تاریخ بغداد نویسنده ی ابو بکر احمد بن علی خطیب بغدادی، (متوفی سال ۴۶۳ه.ق)
۱۱- استیعاب فی اسماء الاصحاب نوشته ی ابن عبد البر تمری قرطبی مالکی، (متوفی سال ۴۶۳ه.ق)
۱۲- مصابیح السُنّه نوشته ی ابو محمد حسین بن مسعود بغوی، (متوفی سال ۵۱۵ه.ق)
۱۳- تاریخ مدینه دمشق نوشته ی ابو القاسم علی بن حسن بن هبهالله شافعی معروف به ابن عساکر، (متوفی سال۵۲۷ه.ق)
۱۴- تفسیر الکشاف نوشته ی ابو القاسم جارالله زمخشری خوارزمی، مورخ و مفسر، (متوفی سال ۵۲۸ه.ق)
۱۵- مناقب نوشته ی موفق بن احمد مکی خوارزمی معروف به اخطب الخطباء، (متوفی سال ۵۳۸ه.ق)
۱۶- النهایه فی غریب الحدیث و الاثر نوشته ی ابن اثیر جرزی، (متوفی سال۶۰۶ه.ق)
۱۷- تفسیر الکبیر یا مفاتیح الغیب نوشته ی امام فخرالدین محمد بن عمر رازی، (متوفی سال۶۰۶ه.ق)
۱۸- مطالب السئول فی مناقب آل الرسول نوشته ی کمال الدین ابو سالم محمد بن طلحه شافعی، (متوفی سال۶۵۲ه.ق)
۱۹- معجم البلدان نوشته ی شهاب الدین یاقوت حمویی رومی بغدادی، (متوفی سال۶۲۶ه.ق)
۲۰- فتوحات مکی نوشته ی محی الدین ابو عبد الله محمد بن علی معروف به محی الدین ابن عربی حاتمی طائی، (متوفی سال ۶۳۸ه.ق)
۲۱- تذکره الخواص نوشته ی ابو المظفر یوسف شمس الدین ملقب به سبط بن جوزی، (متوفی سال ۶۵۴ه.ق)
۲۲- شرح نهج البلاغه نوشته ی عزالدین ابوحامد مشهور به ابن ابی الحدید معتزلی، (متوفی سال ۶۵۵ه.ق)
۲۳- کفایه الطالب فی مناقب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب نوشته ی محمد بن یوسف گنجی شافعی، (متوفی سال ۶۵۸ه.ق)
۲۴- وفیات الاعیان نوشته ی ابو العباس بن خلکان، (متوفی سال ۶۸۱ه.ق)
۲۵- انوارالتنزیل نوشته ی قاضی ناصرالدین عبد الله بیضاوی، (متوفی سال ۶۸۵ه.ق)
۲۶- ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی نوشته ی محب الدین طبری (۶۹۴- ۶۱۵ه.ق)
۲۷- لسان العرب نوشته ی ابو الفضل جمال الدین محمد معروف به ابن منظور افریقی، (متوفی سال۷۷۶ه.ق)
۲۸- فصول المهمه نوشته ی علی بن محمد بن احمد مالکی معروف به ابن صباغ مالکی، (متوفی سال ۸۵۵ه.ق)
۲۹- شرح الدیون نوشته ی حسین بن معین الدین میبدی، (متوفی سال۸۷۰ه.ق)
۳۰- روضه الصفا نوشته ی محمد بن خاوند شاه بن محمود، (متوفی سال ۹۰۳ه.ق)
۳۱- تاریخ الخلفاء نوشته ی جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر سیوطی، (متوفی سال ۹۱۱ه.ق)
۳۲- جامع الصغیر من حدیث البشیر النذیر نوشته ی حافظ جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر سیوطی
۳۳- الدر المنثور نوشته ی حافظ جلال الدین عبدالرحمن سیوطی
۳۴- تیسیر الوصول الی جامع الاصول من حدیث الرسول نوشته ی عبد الرحمن علی معروف به ابن الربیع شیبانی زبیدی شافعی، (متوفی سال۹۴۴ه.ق)
۳۵- صواعق المحرقه نوشته ی علامه شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی معروف به ابن حجر هیثمی شافعی، (متوفی سال ۹۷۴ه.ق)
۳۶- کنز العمال نوشته ی علاءالدین علی بن حسام الدین مشهور به متقی هندی، (متوفی سال ۹۷۵ه.ق)
۳۷- الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر نوشته ی سید عبدالوهاب شعرانی، (متوفی سال۹۷۳ ه.ق)
۳۸- کنوز الحقایق فی الحدیث خیر الخلایق نوشته ی عبدالرئوف مناوی، (متوفی سال ۱۰۳۱ه.ق)
۳۹- شذراب الذهب نوشته ی ابو الفلاح عبد الحی بن عمار حنبلی، (متوفی سال ۱۰۸۹ه.ق)
۴۰- تاریخ العروس نوشته ی محب الدین ابو الفیض واسطی زبیدی حنفی، (متوفی سال ۱۲۰۵ه.ق)
۴۱- اسعاف الراغبین فی سیره المصطفی و فضایل اهل بیته الطاهرین نوشته ی علامه شیخ محمد بن علی الصبان معروف به ابن صبان مالکی، (متوفی سال۱۲۰۶ه.ق)
۴۲- روح المعانی نوشته ی شهاب الدین سید محمود آلوسی، مفتی بغداد، (متوفی سال۱۲۷۰ه.ق)
۴۳- نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار نوشته ی علامه حافظ شیخ مؤمن شبلنجی مصری، (متوفی سال ۱۲۹۱ه.ق)
۴۴- ینابیع الموده نوشته ی حافظ علامه شیخ سلیمان بن شیخ ابراهیم معروف به خواجه کلان قندوزی حنفی، (متوفی سال ۱۲۹۴ه.ق)
۴۵- فتوحات الاسلامیه نوشته ی سید احمد بن سید زینی دجلان، (متوفی سال۱۳۰۴ه.ق)
۴۶- شرح نهج البلاغه نوشته ی شیخ محمد عبده، مفتی مصر، (متوفی سال۱۳۲۲ه.ق)
۴۷- اربعین نوشته ی حافظ ابو الفراس
۴۸- تاریخ اصفهان نوشته ی ابن منده
۴۹- تاریخ الجامع للاصول فی احادیث الرسول نوشته ی شیخ منصور علی ناصف از علما و اساتید الازهر و دانشگاه الزینی، (متوفی سال ۱۳۷۱ه.ق)
۵۰- تفسیر الجواهر نوشته ی شیخ طنطاوی جوهری
۵۱- حاشیه الفتح المبین نوشته ی شیخ حسن بن علی مدابغی
۵۲- روح البیان نوشته ی شیخ اسماعیل حقی افندی
۵۳- روضه المناظر فی الاخبار الاوائل و الاواخر نوشته ی ابوالولید محمد بن شحنه حنفی
۵۴- السراج المنیر نوشته ی خطیب شربینی
۵۵- سیره الحلبیه نوشته ی علی بن برهان الدین حلبی شافعی
۵۶- سبائک الذهب فی معرفه قبائل العرب نوشته ی ابو القرز محمد امین بغدادی مشهور به سدیدی
۵۷- غایه المأمول فی شرح التاج الجامع الاصول نوشته ی شیخ منصور علی ناصف از علمای بزرگ الازهر و استاد الجامع الزینی
۵۸- غرائب القرآن نوشته ی حسن بن محمد بن قمی نیشابوری
۵۹- کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون نوشته ی ملا کاتب چلبی
۶۰- مفاتح کنوز السنه ترجمه و تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی
۶۱- مُسند نوشته ی بزاز
۶۲- المعجم الکبیر نوشته ی حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طَبَرانی (۳۶۰-۲۶۰ه.ق) دوره ی۲۰مجلدی
۶۳- المعجم الاوسط نوشته ی حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طَبَرانی (۳۶۰-۲۶۰ه.ق) دوره ی۱۰مجلدی
۶۴- المعجم الصغیر نوشته ی حافظ ابوالقاسم سلیمان بن احمد طَبَرانی (۳۶۰-۲۶۰ه.ق)
۶۵- تاریخ اصفهان نوشته ی حافظ ابونعیم اصفهانی، (متوفی سال۴۳۰ه.ق)
۶۶- تفسیر ثعلبی
۶۷- عرایس ثعلبی
۶۸- الفردوس بماثور الخطاب نوشته ی حافظ ابو شجاع شیرویه بن سَهردار بن شیرویه بن فنا خسرو دیلمی همدانی، ملقب به الکیاء (۵۰۹-۴۴۵ه.ق)
۶۹- نظره عابره نوشته ی شیخ محمد زاهد کوثری
۷۰- البیان و التبین نوشته ی عمروبن بحر جاحظ بصری، از نویسندگان بزرگ عرب
۷۱- عوالی نوشته ابن حاتم
۷۲- تلخیص المتشابه نوشته ی ابو بکر احمد بن علی بن ثابت خطیب بغدادی (۴۶۳-۳۹۲ه.ق)
۷۳- بدائع الزهور نوشته ی محمد بن احمد حنفی
۷۴- سنن نوشته ی ابو عمرو الدانی
۷۵- سنن نوشته ی ابو عمرو المقری
۷۶- الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، (متوفی سال ۳۵۴ه.ق)
۷۷- شرح سیره الرسول، نوشته ی عبدالرحمن حنفی سهیلی
۷۸- أسدُ الغابه فی معرفه الصحابه نوشته ی ابوالحسن عزّالدین علی بن محمد بن محمد جَزری، معروف به ابن اثیر جزری (۶۳۰- ۵۵۵ه.ق)
۷۹- الاسماء و الصّفات نوشته ی حافظ ابو بکر بن حسین بن علی بیهقی، متوفای ۴۵۸ه.ق
۸۰- الأعلام خیر الدین زرکلی (۱۳۹۶-۱۳۱۱ه.ق)
۸۱- امتاع الاسماع بما للّرسول من الأنباء و الاموال و الحَفَدهِ و المتاع نوشته ی تقی الدین احمد بن علی مَقریزی (۸۴۵-۷۶۴ه.ق)
۸۲- الانساب نوشته ی ابوسعید عبدالکریم بن محمد بن منصور تَمیمی سَمعانی شافعی
۸۳- البدایه و النهایه (الفتن و الملاحم) نوشته ی ابو الفداء عماد الدین اسماعیل بن کثیر (۷۷۴-۷۰۱ه.ق)
۸۴- بَذلُ المَجهود فی حَلِّ ابی داود (محدث شیخ احمد سهارنفوری رئیس الجماعه الشهیر بمظاهر العلوم سهارنفور هند، (متوفی سال ۱۳۴۶ه.ق)
۸۵- تاریخ الاسلام وَفیات المشاهیر و الاعلام نوشته ی حافظ و مورخ شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (۶۷۳-۷۴۸ه.ق)
۸۶- تاریخ الامم و الملوک (تاریخ طبری) نوشته ی ابو جعفر محمد بن جریر طبری، (متوفای۳۱۰ه.ق)
۸۷- تاریخ جُرجان نوشته ی ابو القاسم حمزه بن یوسف ابن ابراهیم سهمی، (متوفای ۴۲۷ه.ق)
۸۸- التاریخ الکبیر نوشته ی ابو عبد الله اسماعیل بن ابراهیم جُعفی بخاری (۲۵۶-۱۹۴ه.ق)
۸۹- تاریخ نیشابور نوشته ی محمد بن عبد الله بن محمد بن حَمدَویه بن نُعیم بن حَکَم صَبِّیّ نوشته ی ابو عبد الله حاکم معروف به ابن البیع نیشابوری (۴۰۵-۳۲۱ه.ق)
۹۰- تُحفَه الأحوَذی بشرح جامع الترمذی نوشته ی حافظ ابو العلی محمد عبدالرحمن المبارکفوری (۱۳۵۳-۱۲۸۳ه.ق)
۹۱- تُحفَه الاشراف بمعرفه الاطراف نوشته ی حافظ جمال الدین ابو الحجاج یوسف عبدالرحمن المِزِّی (۷۴۲-۶۵۴ه.ق)
۹۲- تَدریب الرّاوی فی شرح تقریب النَواوِیّ نوشته ی حافظ جمال الدین سیوطی (۹۱۱-۸۴۹ه.ق)
۹۳- تذکره الحُفاظ نوشته ی ابو عبد الله شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (۷۴۸-۶۷۳ه.ق)
۹۴- تفسیر القرآن العظیم نوشته ی حافظ عمادالدین ابو الفداء اسماعیل بن کثیر قُرَشی دمشقی (۷۷۴-۷۰۱ه.ق)
۹۵- تقریب التهذیب نوشته ی حافظ احمد بن علی بن حجر عسقلانی (۸۵۲-۷۷۳ه.ق)
۹۶- الجمع بین الصحیحین نوشته ی شیخ الاسلام حمیدی
۹۷- فضائل الصحابه نوشته قرطبی
۹۸- تهذیب الآثار نوشته ی طبری
۹۹- اَلمُتفقُ و المفترق نوشته ی احمد بن علی معروف به خطیب بغدادی (متوفی ۴۳۶ه.ق)
۱۰۰- تاریخ نوشته ی ابن جوزی
۱۰۱- صحیح نوشته ی ابن حبّان
۱۰۲- مسند نوشته ی رویانی
۱۰۳- مسند نوشته ی ابی عوانه
۱۰۴- اَلاتحاف بحب الاشراف نوشته ی شبراوی شافعی
۱۰۵- الرّوض الاُنف فی تفسیر سیره النبویه لابن هشام نوشته ی ابو القاسم عبدالرحمن بن عبد الله بن احمد بن ابی الحسن الخثعمی السُّهَیلیّ (۵۸۱-۵۰۸ه.ق)
۱۰۶- غریب الحدیث نوشته ی ابن قتیبه
۱۰۷- التذکر نوشته ی عبدالوهاب شعرانی
۱۰۸- الاشاعه نوشته ی برزنجی مدنی
۱۰۹- الاذاعه نوشته ی سید محمد صدیق حسن
۱۱۰- مجمع الزوائد نوشته ی هیثمی
۱۱۱- الرامع الانوار البهیّه نوشته ی سفاوینی حنبلی
۱۱۲- حجج الکرامه نوشته ی سید محمد صدیق
۱۱۳- مسند ابو یعلی الموصلی نوشته ی حافظ احمد بن علی بن المُثنی التَمیمی (۳۰۷-۲۱۰ه.ق)
۱۱۴- افرار نوشته ی دارقطنی
۱۱۵- المصنف نوشته ی البیهقی
۱۱۶- المُصَنَّف نوشته ی حافظ ابو بکرعبدالرزاق بن همّام صَنعانی (۲۱۱-۱۲۶ه.ق)
۱۱۷- المُصَنَّف فی الاحادیث و الآثار نوشته ی حافظ عبد الله بن محمد بن ابی شیبه ابراهیم بن عثمان بن ابی بکر بن ابی شیبه کوفی عَبسی، (متوفای ۲۳۵ه.ق)
۱۱۸- الحربیات نوشته ی ابو الحسن الحربی
۱۱۹- اقامه البرهان نوشته ی غماری
۱۲۰- المنار المُنیف فی الصحیح و الضَّعیف نوشته ی شمس الدین ابو عبد الله محمد بن ابی بکر حنبلی دمشقی معروف به ابن قیم جَوزیه (۷۵۱-۶۹۱ه.ق)
۱۲۱- مقالید الکنوز نوشته ی احمد محمد شاکر
۱۲۲- الرّائع نوشته ی ابوالفیض غماری شافعی
۱۲۳- مشکاه المصابیح نوشته ی خطیب تبریزی
۱۲۴- مناقب الشافعی نوشته ی محمد بن حسن استوی
۱۲۵- دلائل النبوه و معرفه أحوال صاحب الشریعه نوشته ی ابو بکر احمد بن حسین بیهقی (۴۵۸-۳۸۴ه.ق)
۱۲۶- جمع الجوامِع الجامع الکبیر فی الحدیث و الجامع الصغیر و زوائده نوشته ی حافظ عبدالرحمن جلال الدین ابن ابی بکر سُیوطی (۹۱۱-۸۴۹ه.ق)
۱۲۷- تلخیص المستدرک نوشته ی حافظ شمس الدین ابو عبد الله محمد بن احمد ذَهبی (۷۴۸-۶۷۳ه.ق)
۱۲۸- الفتوح نوشته ی ابن اعثم کوفی
۱۲۹- الحاوی لِلفَتاوی نوشته ی حافظ عبدالرحمن جلال الدین بن ابی بکر سیوطی (۹۱۱-۸۴۹ه.ق)
۱۳۰- لوامع العقول نوشته ی کشخاوی
۱۳۱- فتح المغیث نوشته ی سخاوی
۱۳۲- شرح العقیده نوشته ی سفاوینی
۱۳۳- شرح ورد السحر نوشته ی ابو عبدالسلام عمر الشبراوی
۱۳۴- الاصابه فی تَمییز الصَحابه نوشته ی حافظ شهاب الدین ابو الفضل احمد بن علی عسقلانی معروف به ابن حجر عسقلانی (۸۵۲-۷۷۳ه.ق)
۱۳۵- الثقات نوشته ی حافظ ابوحاتم محمد بن حبّان بن احمد تیمی بُستِی معروف به ابن حبّان، (متوفی سال ۳۵۴ه.ق)
۱۳۶- جامع الاصول فی احادیث الرسول نوشته ی مجد الدین ابو السّعادات مبارک بن محمد ابن اثیر جَزَری (۵۴۴-۶۰۶ه.ق)
۱۳۷- جامع المَسانید و الُبَن الهادی لأقوم سُنَن نوشته ی حافظ، محدث و مورخ عمادالدین ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر قریشی دمشقی شافعی (۷۷۴-۷۰۰ه.ق)
۱۳۸- الجَرحُ و التَّعدیل نوشته ی ابن ابی حاتم رازی (۳۲۷-۲۴۰ه.ق)
۱۳۹- حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء نوشته ی حافظ ابو نعیم احمد بن عبد الله اصفهانی، (متوفی۴۳۰ه.ق)
۱۴۰- دائره المعارف القرن العشرین نوشته ی محمد فرید وَجدی
۱۴۱- السنن الکبری نوشته ی ابو بکر احمد بن حسین بن علی بیهقی (۴۵۸-۳۸۴ه.ق)
۱۴۲- سِیر أعلام النُبلاء نوشته ی شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (۷۴۸-۶۷۳ه.ق)
۱۴۳- السیره النبویه نوشته ی ابو محمد عبدالملک بن هشام بن ایوب حِمیری معروف به ابن هشام، (متوفی ۲۱۸ه.ق)
۱۴۴- الطبقات نوشته ی ابو عمر خلیفه بن خیّاط، (متوفی۲۴۰ه.ق)
۱۴۵- طبقات الحُفاظ نوشته ی حافظ عبدالرحمن جلال الدین سیوطی (۹۱۱-۸۴۹ه.ق)
۱۴۶- طبقات الحنابله نوشته ی قاضی ابو الحسین محمد بن ابی یعلی معروف به ابن ابی یعلی (۵۲۶-۴۱۱ه.ق)
۱۴۷- طبقات الشافعیّه الکبری نوشته ی تاج الدین ابو نصر عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سُبکی (۷۲۷-۷۷۱ه.ق)
۱۴۸- الطبقات الکبری نوشته ی محمد بن سعد بن منیع زُهری بَصری (۲۳۰-۱۶۸ه.ق)
۱۴۹- عارضه الأَحوَذی بشرح صحیح الترمذی نوشته ی حافظ ابو بکر محمد بن عبد الله (۵۴۳-۴۳۵ه.ق)
۱۵۰- علوم الحدیث نوشته ی ابی الصَّلاح الشِّهرزوری (۶۴۳-۵۷۷ه.ق)
۱۵۱- علوم الحدیث و مُصطلحه نوشته ی صبحی صالح (چاپ دمشق، سال۱۳۷۹میلادی)
۱۵۲- عَون المَعبود بشرح سُنن ابی داود نوشته ی محمد شمس الحق عظیم آبادی
۱۵۳- الفتاوی الحدیثیه نوشته ی شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی مکی (۹۴۷-۹۰۹ه.ق)
۱۵۴- فتح الباری بشرح صحیح البخاری نوشته ی حافظ شیخ الاسلام ابو الفضل شهاب الدین احمد بن علی بن حجر عسقلانی مصری شافعی (۸۵۲-۷۷۳ه.ق)
۱. قرآن کریم
۲. اِبرازُ الوَهمِ المکنون مِن کلامِ ابن خلدون، ابو الفیض سید احمد بن محمد بن صدیق غماری شافعی ازهری مغربی (متوفی ۱۳۸۰ق)، دمشق، مطبعه ترقی، ۱۳۴۷ق.
۳. اَحادیث المهدی و اخبار المهدی، ابو بکر بن خیثمه، بی جا، بی نا، بی تا.
۴. اَحوال صاحب الزمان، شیخ سعد الدین حموی، بی جا، بی نا، بی تا.
۵. اَربعین حدیث فی المَهدی، ابو العلاء همدانی، بی جا، بی نا، بی تا.
۶. أرجح المطالب فی عد مناقب اسدالله الغالب، عبید الله الحنفی الأمر تسری، لاهور، بی نا، بی تا.
۷. اِرشاد المُهتدی فی نقل بعض الاحادیث و الآثار الوارده فی شأن الامام المهدی، محمد علی حسین البکری المدنی، بی جا، بی نا، بی تا.
۸. اسد الغابه فی معرفه الصحابه، ابوالحسن عزّالدین علی بن محمد بن محمد جزری معروف به ابن جزری (۶۳۰-۵۵۵ق)، تهران، مکتبه الاسلامیه، بی تا.
۹. اسعاف الراغبین فی سیره المصطفی و فضایل اهل بیته الطاهرین، محمّد بن علی الصبّان معروف به ابن صبّان مالکی (متوفی ۱۲۰۶ق)، بی جا، مکتبه الکلیات الازهریه، چاپ اول، ۱۳۹۶ق.
۱۰. افرار، دارقطنی، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۱. اقامه البرهان علی نزول عیسی فی آخر الزمان، ابوالفیض سید احمد بن غماری شافعی ازهری مغربی (متوفی ۱۳۸۰ق)، بیروت، عالم الکتب، بی تا.
۱۲. اَلاتحاف بحب الاشراف، شبراوی شافعی، دارالکتاب، قم، چاپ اول ۱۴۲۳ق.
۱۳. الاحادیث القاضیه بخروج المهدی، محمد بن اسماعیل امیر الیمانی (متوفی ۷۵۱ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۴. الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، ترتیب امیر علاء الدّین علی بن بلبان فارسی (متوفی ۷۳۹ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
۱۵. الاذاعه، سید محمد صدیق خان بن حسن حسینی بخاری قنوچی هندی (۱۲۴۸-۱۳۰۷ق)، مصر، مؤسسه سعودیه، ۱۳۷۹ق.
۱۶. الأربعین حدیثاً فی فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام، ابی الفوارس الرازی، محمد بن ابی مسلم، بی جا، بی نا، ۱۳۷۹ ش.
۱۷. الإستیعاب فی معرفه الاصحاب، ابو عمر یوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر قرطبی مالکی (۴۶۳-۳۶۸ق)، تحقیق دکتر طه محمد الزّینی، بی جا، بی نا، چاپ اول، ۱۳۹۶ق.
۱۸. الاسماء و الصفات، حافظ ابوبکر بن حسین بن علی بیهقی (متوفی ۴۵۸ق)، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.
۱۹. الاشاعه لأشراط الساعه، محمد بن عبد الرسول حسینی برزنجی مدنی، قاهره، بی نا، ۱۳۷۰ق.
۲۰. الإصابه فی تمییز الصحابه، حافظ شهاب الدّین ابوالفضل احمد بن علی عسقلانی معروف به ابن حجر العسقلانی (۸۵۲-۷۷۳ ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
۲۱. الأعلام، خیر الدین زرکلی (۱۳۹۶-۱۳۱۱ق)، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ هشتم ۱۹۸۹م.
۲۲. الانساب، ابوسعید عبدالکریم بن محمد بن منصور تَمیمی سَمعانی شافعی،تحقیق عبد الله عمر البارودی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
۲۳. البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان، متقی هندی، قم، مطبعه الخیام، بی تا.
۲۴. البدایه و النهایه (الفتن و الملاحم)، ابو الفداء عماد الدین اسماعیل بن کثیر (۷۷۴-۷۰۱ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۲۵. البعث و النشور، احمد بن حسین بیهقی (۳۸۴-۴۵۸ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
۲۶. البیان فی اخبار صاحب الزمان، محمد بن یوسف گنجی شافعی، (متوفی ۶۵۸ق)، نجف، بی نا، بی تا.
۲۷. البیان و التبین، جاحظ، قاهره، بی نا، ۱۹۴۷م.
۲۸. التاج الجامع الاصول فی احادیث الرسول، منصور علی ناصف (متوفی ۱۳۷۱ق)، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۳۸۰ق.
۲۹. التاریخ الکبیر، ابو عبد الله اسماعیل بن ابراهیم جعفی بخاری (۲۵۶-۱۹۴ق)، حیدر آباد هند و نیز تحقیق مصطفی عبد القادر احمد عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۳۰. التذکر، عبدالوهاب شعرانی، بی جا، بی نا، بی تا.
۳۱. التصریح بما تواتر فی نزول المسیح، شیخ محمد انور کشمیری، بی جا، بی نا، بی تا.
۳۲. الثقات، حافظ ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد التمیمی البُستِی معروف به ابن حبان (متوفی ۳۵۴ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۳ق.
۳۳. الجامع الصحیح (سنن الترمذی)، محمّد بن عیسی بن سوره الترمذی، بیروت، دارالکتب العلمیّه، ۱۹۸۷م.
۳۴. الجامع الصغیر، حافظ جلال الدّین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی (۹۱۱-۸۴۹ق)، بیروت، دارالفکر و دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۱ق.
۳۵. الجرح و التعدیل، ابن ابی حاتم رازی (۳۲۷-۲۴۰ق)، حیدرآباد هند، بی نا، ۱۳۷۲ق.
۳۶. الجمع بین الصحاح السته، ابوالحسن رزین العبدری الاندلسی، بی جا، بی تا. (مخطوط)
۳۷. الجمع بین الصحیحین، محمد بن فتوح الحمیدی، بیروت، دارالنشر، ۱۴۲۳ق.
۳۸. اَلجَوابُ المُقنِعُ المُحَرَّرُ فی الرَّد عَلی مَن طَغی و تبحر بِدَعوی اَنَّهُ عیسی اَوِ المَهدیّ المنتظر، علامه شیخ محمد بن حبیب الله بن مایابی الحکنی الشنقیطی المدنی، بی جا، بی نا، بی تا.
۳۹. الحاوی للفتاوی، حافظ ابوبکر عبدالرحمن سیوطی (۹۱۱- ۸۴۹ق)، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۲۵ق.
۴۰. الحربیات، ابو الحسن الحربی، بی جا، بی نا، بی تا.
۴۱. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، جلال الدّین عبدالرحمن سیوطی، بیروت، دارالکتب، ۱۹۸۳م.
۴۲. الرائع، ابو الفیض غماری شافعی (متوفی۱۳۸۰ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۴۳. الرّد عَلی من حکم و قضی ان المهدی جاء و مضی، ملا علی قاری (متوفی ۱۰۱۴ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۴۴. الرّوض الاُنف فی تفسیر سیره النبویه لابن هشام، ابو القاسم عبدالرحمن بن عبد الله بن احمد بن ابی الحسن الخثعمی السُّهَیلیّ (۵۸۱-۵۰۸ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۴۵. السراج المنیر، خطیب شربینی (متوفی ۹۷۷ق)، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.
۴۶. السنن الکبری، احمد بن حسین بن علی بیهقی (۴۵۸-۳۸۴ق)، حیدرآباد دکن، دایره المعارف العثمانیه، ۱۳۵۵ق.
۴۷. السیره الحلبیّه فی سیره الامین المأمون، علی بن برهان الدّین الحلبی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
۴۸. السیره النبویّه، ابن هشام، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۹۸۹م.
۴۹. الصواعق المحرقه علی أهل الرفض و الضلال و الزندقه، أحمد بن محمّد بن حجر الهیثمی، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ اول، ۱۹۹۷م.
۵۰. الطبقات، ابو عمر خلیفه بن خیّاط (متوفی۲۴۰ق)، دمشق، وزاره الثقافه و السیاحه و الارشاد القومی،۱۹۶۶م.
۵۱. الطبقات الکبری، محمد بن سعد بن منیع زهری بصری (۲۳۰-۱۶۸ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
۵۲. العرف الوردی فی اخبار المهدی، عبدالرحمن سیوطی (متوفی ۹۱۱ق)، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، ۱۴۲۷ق.
۵۳. اَلعطرُ الوردی بشرح قطر الشهدی، بلیسی، بی جا، بی نا، بی تا.
۵۴. الفتاوی الحدیثیه، شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی مکی (۹۴۷-۹۰۹ق)، قاهره، دارالفکر، ۱۳۴۶ق.
۵۵. اَلفِتَنَ، ابو عمرو عثمان بن سعید الدّانی (متوفی ۴۴۴ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۵۶. الفتن، سلیلی، بی جا، بی نا، بی تا.
۵۷. الفتن، ابو یحیی، بی جا، بی نا، بی تا.
۵۸. اَلفِتَن وَ المَلاحِم، علامه حافظ نعیم بن حماد مروزی (متوفی ۲۲۷ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۵۹. الفتوح، ابن اعثم کوفی، بیروت، دارالاوضواء، بی تا.
۶۰. الفصول المهمه فی معرفه أحوال الائمّه، علی بن محمّد بن أحمد المالکی (ابن الصبّاغ)، نجف، مطبعه العدل، بی تا.
۶۱. الفَواصِمُ عَن القواصِم، بی جا، بی نا، بی تا.
۶۲. القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، ابن حجر هیثمی مکی شافعی (متوفی ۹۷۴ق)، قاهره، مکتبه العناعی، بی تا.
۶۳. الکامل فی التاریخ، مبارک بن محمد ابن اثیر جزری، بیروت، دارصادر، ۱۹۷۹م.
۶۴. الکشاف عن حقائق التنزیل، ابی القاسم جار الله محمود بن عمر الزمخشری الخوارزمی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
۶۵. الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، المعروف تفسیر الثعلبی، احمد بن محمد ثعلبی نیشابوری، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
۶۶. اللالی المصنوعه فی احادیث الموضوعه، حافظ جلال الدّین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی (۹۱۱-۸۴۹ ق)، تحقیق علی محمد عبداللطیف، الازهر، المکتبه الحسنیه المصریه، چاپ اول، ۱۳۵۲ق.
۶۷. اَلمُتفقُ و المفترق، ابی بکر بن احمد بن علی بن ثابت الخطیب البغدادی، دمشق، دارالقادری، ۱۴۱۷ق.
۶۸. المستدرک علی الصحیحین، الامام ابی عبد الله محمد بن عبد الله الحاکم النیشابوری (متوفی ۴۰۵ق)، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
۶۹. المسند الجامع (جامع الاحادیث کتب الستّه مُوَطّاء مالک انس مسانید حمیدی احمد عبد بن حمید دارمی ابن خزیمه)، تألیف گروهی دکتر بشار عوّاد معروف، بیروت، دارالجلیل، شرکت معده کویت، ۱۳۱۴ق.
۷۰. المشرب الوردی فی مذهب المهدی، ملا علی قاری (متوفی ۱۰۱۴ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۷۱. المصنف، البیهقی، بی جا، بی نا، بی تا.
۷۲. المُصَنَّف، حافظ ابو بکرعبدالرزاق بن همّام صَنعانی (۲۱۱-۱۲۶ق)، بیروت، المکتب الاسلامی، بی تا.
۷۳. المُصَنَّف فی الاحادیث و الآثار، حافظ عبد الله بن محمد بن ابی شیبه ابراهیم بن عثمان بن ابی بکر بن ابی شیبه کوفی عَبسی (متوفی ۲۳۵ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۶ق.
۷۴. المطالب العالیه بزوائد المسانید الثمانیه، حافظ شهاب الدّین ابوالفضل احمد بن علی بن محمد بن حجر عسقلانی (۸۵۲-۷۷۳ق)، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، کویت، العصریه، چاپ اول، ۱۳۹۳ق.
۷۵. المعجم الکبیر، حافظ سلیمان بن احمد طبرانی (۳۶۰-۲۶۰ق)، ریاض، مکتبه المعارف، ۱۴۱۵ق.
۷۶. المعجم الاوسط، حافظ سلیمان بن احمد طبرانی (۳۶۰-۲۶۰ق)، ریاض، مکتبه المعارف، ۱۴۱۵ق.
۷۷. المعجم الصغیر، حافظ سلیمان بن احمد طبرانی (۳۶۰-۲۶۰ق)، ریاض، مکتبه المعارف، ۱۴۱۵ق.
۷۸. مقاتل الطالبین، ابوالفرج اصفهانی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
۷۹. الملاحم، ابوالحسن احمد بن جعفر بغدادی معروف به ابن منادی (۳۳۶-۲۵۶ق)، قم، دارالسیره، ۱۴۱۸ق.
۸۰. المنار المنیف فی الصحیح و الضعیف، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن ابی بکر حنبلی دمشقی معروف به ابن قیم جوزیه، حلب، مکتب المطبوعات الاسلامیه، بی تا.
۸۱. المناقب، الموفق بن أحمد بن محمّد المکّی الخوارزمی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ق.
۸۲. الموجز فی العقیده الاسلامیه: مختصر عقیده الامام السفاوینی، محمد مصطفی حلمی، اسکندریه، دارالدعوه، ۱۴۲۰ق.
۸۳. المهدی، شمس الدین ابن القیم الجوزیه (متوفی ۷۵۱ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۸۴. المهدی، حافظ ابو داود (متوفی ۲۷۵ق)، بی جا، بی نا، بی تا. (در داخل سنن ابی داود چاپ شده است.)
۸۵. المهدی، ادریس عراقی مغربی، بی جا، بی نا، بی تا.
۸۶. اَلمَهدی اِلی ما وردَ فی المهدی، علامه شمس الدین محمد بن طولون، بی جا، بی نا، بی تا.
۸۷. المهدی و المهدویه، احمد امین مصری، قاهره، شرکه النوابغ الفکر، ۲۰۰۹م.
۸۸. النجم الثاقب فی بیان اَنَّ المَهدی من اولاد علی بن ابی طالب (این کتاب در کتابخانه ی لاله لی سلیمانیه به شماره ۶۷۹ موجود است.)
۸۹. النَّظمُ الواضِحُ المبین، عبدالقادر بن محمد سالم، بی جا، بی نا، بی تا.
۹۰. النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، مجدالدّین ابو السعاداه مبارک ابن محمد بن اثیر جزری (برادر ابن اثیر جزری مورخ مشهور)، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
۹۱. الوامع الانوار البهیّه و سواطع الاسرار الاثریه، محمد بن احمد سفاوینی حنبلی، قطر، بی نا، بی تا.
۹۲. اَلهَدیَّه المهدویه، ابو الرَّجاء محمّد هندی، بی جا، بی نا، بی تا.
۹۳. الهدیه الندیه، سید مصطفی البکری، بی جا، بی نا، بی تا.
۹۴. الهَدَّیه النَّدیه فیما جاء فی فضل الذّات المَهدیَّهِ، ابو المعارف قطب الدین دمشقی الحنفی، بی جا، بی نا، بی تا.
۹۵. الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر، سید عبدالوهاب شعرانی (متوفی۹۷۳ق)، قاهره، مطیعه مصطفی البابی الحلبی و اولاده بمصر، ۱۳۷۸ق.
۹۶. امالی، شیخ محمد بن علی معروف به صدوق رحمه الله (۳۸۱-۳۱۱ق)، قم، چهارده معصوم (علیهم السلام)، ۱۳۸۶ش.
۹۷. امتاع الاسماع بما للرسول من الأنباء و الاموال و الحَفَدهِ و المتاع، تقی الدین احمد بن علی مَقریزی، بی جا، بی نا، بی تا.
۹۸. انقلاب جهانی امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، استاد مهندس علی اصغر اکبری، تهران، گنجینه، ۱۳۶۰ش.
۹۹. انوارالتنزیل، قاضی ناصرالدین عبد الله بیضاوی (متوفی ۶۸۵ق)، بیروت، دارصادر، بی تا.
۱۰۰. بدائع الزهور، محمد بن احمد حنفی، بیروت، المکتبه الشعبیه، ۱۹۷۲م.
۱۰۱. بذل المجهود فی حل ابی داود، محدث شیخ احمد سهارنفوری (متوفی۱۳۴۶ق)، تحقیق محمد زکریا بن یحیی الکان دهلوی، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
۱۰۲. تاریخ، عبدالرحمن بن علی جوزی (۵۹۷-۵۰۸ق)، بی جا، مکتبه الثقافه الدینیه، بی تا.
۱۰۳. تاریخ الاسلام وَفیات المشاهیر و الاعلام، حافظ و مورخ شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان الذهبی (۶۷۳-۷۴۸ق)، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
۱۰۴. تاریخ اصفهان یا اخبار اصفهان، حافظ ابو نعیم احمد بن عبد الله اصفهانی (متوفی ۴۳۰ق)، لیدن، بی نا، جلد اول ۱۹۳۱م و جلد دوم ۱۹۳۴م.
۱۰۵. تاریخ اصفهان، ابن منده، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۰۶. تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی (متوفی ۳۹۲ق)، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا.
۱۰۷. تاریخ جُرجان، ابو القاسم حمزه بن یوسف ابن ابراهیم سهمی (متوفی ۴۲۷ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۰۸. تاریخ الخلفاء، جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر سیوطی (متوفی ۹۱۱ق)، بیروت، دارالثقافه، بی تا.
۱۰۹. تاریخ طبری (تاریخ الرسل و الملوک)، محمد بن جریر طبری (متوفی ۳۰۱ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۹۸۸م.
۱۱۰. تاریخ العروس (تاج العروس من جواهر القاموس)، محب الدین ابو الفیض واسطی زبیدی حنفی (متوفی ۱۲۰۵ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
۱۱۱. تاریخ الکبیر، ابوعبد الله اسماعیل بن ابراهیم جعفی بخاری (۲۵۶-۱۹۴ق)، بیروت، دارالفکر،۱۹۸۶م.
۱۱۲. تاریخ مدینه دمشق، ابوالقاسم علی بن حسن بن هبه الله شافعی معروف به ابن عساکر (متوفی ۵۲۷ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۹ق.
۱۱۳. تاریخ نیشابور، محمد بن عبد الله بن محمد بن حَمدَویه بن نُعیم بن حَکَم صَنبیّ معروف به خلیفه نیشابوری (۴۰۵-۳۲۱ق)، تهران، ابن سینا، ۱۳۳۹ق.
۱۱۴. تالی تلخیص المتشابه، ابو بکر احمد بن علی بن ثابت خطیب بغدادی (۴۶۳-۳۹۲ق)، ریاض، دارالصمیعی، ۱۴۱۷ق.
۱۱۵. تأویل مختلف الحدیث، ابن قتیبه دینوری (متوفی۲۷۶ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
۱۱۶. تَحدِیقُ النَّظَرِ فی اخبار المهدی المُنتظَر، محمد بن عبدالعزیز بن مانع، ریاض، الدار الصمیعی، بی تا.
۱۱۷. تُحفَه الأحوَذی بشرح جامع الترمذی، حافظ ابو العلی محمد عبدالرحمن المبارکفوری (۱۳۵۳-۱۲۸۳ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
۱۱۸. تُحفَه الاشراف بمعرفه الاطراف، حافظ جمال الدین ابو الحجاج یوسف عبدالرحمن المِزِّی (۷۴۲-۶۵۴ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه،۱۴۲۰ق.
۱۱۹. تَدریب الرّاوی فی شرح تقریب النَواوِیّ، حافظ جمال الدین سیوطی (۹۱۱-۸۴۹ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۳۹۹ق.
۱۲۰. تذکره الحفاظ، شمس الدین محمد بن احمد ذهبی (۷۴۸-۶۷۳ق)، دکن، مجلس دائره المعارف النظامیه، ۱۳۳۳ق.
۱۲۱. تذکره الخواص الامه، ابوالمظفر یوسف شمس الدین ملقب به سبط بن جوزی (متوفی ۶۴۵ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
۱۲۲. تفسیر الجواهر، شیخ طنطاوی جوهری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۲ق.
۱۲۳. تفسیر القرآن العظیم، حافظ عمادالدّین ابو الفداء اسماعیل بن کثیر قرشی دمشقی (۷۷۴-۷۰۱ق)، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۹۸۶م.
۱۲۴. تفسیر الکبیر، امام فخررازی، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بی تا.
۱۲۵. تفسیر الکشاف، ابوالقاسم جارالله زمخشری (متوفی ۵۲۸ق)، قاهره، مطبعه الاستقامه، ۱۳۶۵ق.
۱۲۶. تقریب التهذیب، حافظ احمد بن علی بن حجر عسقلانی (۸۵۲-۷۷۳ق)، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
۱۲۷. تلخیص البیان فی اخبار مهدی آخر الزمان، متقی هندی (متوفی ۹۷۵ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۲۸. تلخیص البیان فی علامات مهدی آخر الزمان، ابن کمال پاشا حنفی (متوفی ۹۴۰ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۲۹. تلخیص المستدرک، شمس الدین ذهبی، دکن، مطبعه دائره المعارف العثمانیه، ۱۳۴۲ق.
۱۳۰. تهذیب الآثار، محمد بن جریر طبری (متوفی ۳۱۰ق)، دمشق، دارالمأمون للتراث،۱۴۱۶ق.
۱۳۱. تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، حافظ جمال الدّین ابو الحجاج یوسف بن عبد الرحمن المزّی (۷۴۲-۶۵۴ق)، تحقیق احمد علی عبیده و حسن احمد آغا، بیروت، بی نا، ۱۴۱۴ق.
۱۳۲. تهذیب تاریخ دمشق، حافظ ثقه الدّین ابوالقاسم علی بن حسن بن هبه الله شافعی معروف به ابن عساکر (متوفی ۵۷۱ق)، تهذیب و ترتیب توسط شیخ عبد القادر ابن احمد ابن بدران، بیروت، دارالمیسره، ۱۳۹۹ق.
۱۳۳. تیسیر الوصول الی جامع الاصول من حدیث الرسول، عبد الرحمن علی معروف به ابن الدبیع شیبانی زبیدی شافعی (متوفی ۹۴۴ق)، بیروت، دارالفکر، بی تا.
۱۳۴. جامع الاصول من احادیث الرسول، مبارک بن محمد ابن اثیر جزری، چاپ دوم، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۳ق.
۱۳۵. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ابی جعفر محمد بن جریر طبری (متوفی ۳۱۰ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۸ق.
۱۳۶. جامع الصغیر من حدیث البشیر النذیر، حافظ جلال الدین عبدالرحمن ابی بکر سیوطی، ریاض، مکتبه نزار مصطفی الباز، ۱۴۲۰ق.
۱۳۷. جامع ترمذی، ابو عیسی محمد بن سوره (متوفی ۲۷۸ق)، لاهور، مدنیه، بی تا.
۱۳۸. جامع المَسانید و الُبَن الهادی لأقوم سُنَن، حافظ، محدث و مورخ عمادالدین ابو الفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر قریشی دمشقی شافعی (۷۷۴-۷۰۰ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۳۹. جمع الجوامع الجامع الکبیر فی الحدیث، جلال الدین سیوطی شافعی، بیروت، چاپ خالد عبدالفتاح شبل، ۱۴۲۱ق.
۱۴۰. جواهر العقدین فی فضل الشرفین، نورالدین سمهودی شافعی، علی بن عبد الله الحسنی، بغداد، مطبعه العانی، ۱۹۸۷م.
۱۴۱. حاشیه الفتح المبین، شیخ حسن بن علی مدابغی، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۴۲. حجج الکرامه، سید محمد صدیق، بی جا بی نا، بی تا.
۱۴۳. حلیه الاولیاء و طبقات الأصفیاء، حافظ ابی نعیم احمد بن عبد الله اصفهانی (متوفی ۴۳۰ق)، بیروت، دارالکتب العلمیّه، ۱۹۸۵م.
۱۴۴. دایره المعارف، شیخ عبدالرحمن محمد بن احمد بسطامی، بی جا بی نا، بی تا.
۱۴۵. دایره المعارف القرن العشرین، محمد فرید وَجدی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
۱۴۶. دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی (۴۵۸-۳۸۴ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
۱۴۷. ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، محب الدین طبری (۶۹۴- ۶۱۵ق)، بیروت، دارالمعرفه،۱۳۵۶ق.
۱۴۸. ربیع الأبرار و فصوص الاخیار، جار الله محمود بن عمر الخوارزمی الزمخشری، عراق، وزاره الاوقاف و الشئون الدینیه، ۱۹۷۶م.
۱۴۹. رساله المهدی (مجموعه ای است که در کتابخانه ی اسعد افندی سلیمانیه به شماره ی ۳۷۵۸ در ترکیه موجود است.)
۱۵۰. روح البیان، شیخ اسماعیل حقی افندی، مصر، مطبعه العثمانیه، بی تا.
۱۵۱. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، سید محمود آلوسی، تحقیق علی عبد الباری عطیه، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
۱۵۲. روضه الصفا، محمد بن خاوند شاه بن محمود (متوفی ۹۰۳ق)، تهران، خیام، ۱۳۳۸ش.
۱۵۳. روضه المناظر فی الاخبار الاوائل و الاواخر، ابوالولید محمد بن شحنه حنفی، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۵۴. سبائک الذهب فی معرفه قبائل العرب، ابو القرز محمد امین بغدادی مشهور به سدیدی، بیروت، داراحیاء العلوم، بی تا.
۱۵۵. سنن ابن ابی شیبه (المصنف)، ابن ابی شیبه، عبدالدین محمد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
۱۵۶. سنن ابی داود، الامام الحافظ ابی داود سلیمان ابن الاشعث السجستانی الازدی، بیروت، دارالفکر، بی تا.
۱۵۷. سنن ابی داود مع العون المعبود، محمد شمش الحق عظیم آبادی (متوفی ۱۳۲۹ق)، تحقیق عبد الرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۹ق.
۱۵۸. سنن، ابو عمرو الدانی، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۵۹. سنن، ابو عمرو المقری، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۶۰. سنن ابن ماجه، الحافظ ابی عبد الله محمد بن یزید القزوینی (متوفی ۲۷۵ق)، بیروت، دارالاحیاء التراث، ۱۹۷۵م.
۱۶۱. سنن النسایی بشرح حافظ جلال الدّین السیوطی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۳۴۸ق.
۱۶۲. سِیر أعلام النُبلاء، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان ذهبی (۷۴۸-۶۷۳ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
۱۶۳. سیره الحلبیه، علی بن برهان الدین حلبی، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
۱۶۴. سیری در صحیحین، محمد صادق نجمی، ایران، چاپ چهارم، بهار۱۳۷۴ش.
۱۶۵. شذراب الذهب، ابو الفلاح عبد الحی بن عماد حنبلی (متوفی ۱۰۸۹ق)، بیروت، بی نا، بی تا.
۱۶۶. شرح الدیوان، حسین بن معین الدین میبدی (متوفی ۸۷۰ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۶۷. شرح السنه، قاضی ابو محمد حسین بغوی بربهاری (متوفی ۳۲۹ق)، ریاض، مکتبه الرشد ناشرون، ۱۴۲۹ق.
۱۶۸. شرح سیره الرسول، عبدالرحمن حنفی سهیلی، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۶۹. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، عزّ الدین أبی حامد عبدالحمید بن هبه الله المدائنی، بیروت، دارالاحیاء الکتب العربیه، چاپ دوم، ۱۹۶۷م.
۱۷۰. شرح نهج البلاغه، شیخ محمد عبده، مفتی مصر، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بی تا.
۱۷۱. شرح ورد السحر، ابو عبدالسلام عمر الشبراوی، قاهره، المکتبه الازهریه للتراث ۲۰۰۵م.
۱۷۲. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ابوالقاسم ابن حدّاد الحسکانی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۳ق.
۱۷۳. صحیح ابن حبّان، محمد بن احمد ابن حبّان (۳۵۴-۲۷۴ق)، تحقیق احمد محمد شاکر، مصر، بی نا، بی تا.
۱۷۴. صحیح ابن ماجه، حافظ ابو عبد الله محمد بن یزید بن ماجه قزوینی (۲۷۵-۲۰۷ق)، تحقیق محمد فؤاد عبد الباقی، بی جا، دارالاحیاء الکتب العربیه، بی تا.
۱۷۵. صحیح البخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
۱۷۶. صحیح مسلم، الامام ابی الحسین مسلم بن الحجاج بن مسلم القشیری النیشابوری (۲۶۱-۲۰۶ق)، بی جا، دارالعامره، ۱۳۲۹ق.
۱۷۷. صواعق المحرقه، شهاب الدین احمد بن حجر هیثمی شافعی (متوفی ۹۷۴ق)، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۷ق.
۱۷۸. طبقات الحُفاظ، حافظ عبدالرحمان جلال الدین سیوطی (۹۱۱-۸۴۹ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۳ق.
۱۷۹. طبقات الحنابله، قاضی ابو الحسین محمد بن ابی یعلی معروف به ابن ابی یعلی (۵۲۶-۴۱۱ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
۱۸۰. طبقات الشافعیّه الکبری، تاج الدین ابو نصر عبدالوهاب بن علی بن عبدالکافی سُبکی (۷۷۱-۷۲۷ق)، بیروت، دارالاحیاء العربیه، بی تا.
۱۸۱. طبقات الکبری، ابن سعد، بیروت، دارصادر للطباعه و النشر، ۱۳۷۷ق.
۱۸۲. عارضه الاحوذی بشرح صحیح الترمذی، حافظ ابو بکر محمد بن عبد الله معروف به ابو بکر بن العربی مالکی (۵۴۳-۴۳۵ ق)، سوریه، دارالعلم للجمیع، بی تا.
۱۸۳. عرایس التیجان، احمد بن محمد ثعلبی (متوفی ۴۲۷ق)، بی جا، بی نا، ۱۲۸۵ق.
۱۸۴. عقدُ الدُّرَر فی اخبار المنتظر، یوسف بن یحیی مقدّسی شافعی سلمی، قاهره، مکتبه عالم الفکر، ۱۳۹۹ق.
۱۸۵. علوم الحدیث و مُصطلحه، صبحی صالح، دمشق، جامعه دمشق، سال ۱۳۷۹م.
۱۸۶. عوالی، ابن حاتم، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۸۷. غایه المأمول فی شرح التاج الجامع الاصول، شیخ منصور علی ناصف، بیروت، دارالتراث العربی، ۱۳۸۱ق.
۱۸۸. غرائب القرآن، حسن بن محمد بن قمی نیشابوری، تهران، بی نا، ۱۲۸۰ق.
۱۸۹. غریب الحدیث، ابی محمد عبد الله بن مسلم بن قتیبه الدینوری (۲۷۶-۲۱۳ق)، بیروت، بی نا، بی تا.
۱۹۰. فتح الباری شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی تا.
۱۹۱. فتح المغیث، محمد بن عبدالرحمن سخاوی (۸۳۱-۹۰۲ق)، قاهره، مکتبه السنه، ۱۴۱۵ق.
۱۹۲. فتوحات المکیه، محیی الدّین ابن العربی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
۱۹۳. فتوحات الاسلامیه، سید احمد بن سید زینی دجلان (متوفی ۱۳۰۴ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۹۴. فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الأئمه من ذریتهم (علیهم السلام)، المحدث الکبیر ابراهیم بن محمد حموئی الجوینی الخراسانی (متوفی ۷۲۲ق)، بی جا، دارالحبیب، ۱۴۲۸ق.
۱۹۵. فردوس الأخبار: بما ثور الخطاب المخرج علی کتاب الشهاب، شیرویه بن شهردار دیلمی، بیروت، دارالکتب العربی، ۱۴۰۷ق.
۱۹۶. فصول المهمه، ابن صباغ مالکی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۹۸۸م.
۱۹۷. فضائل الصحابه، قرطبی، بی جا، بی نا، بی تا.
۱۹۸. فوائد الفکر فی الامام المهدی المنتظر، علامه مرعی بن یوسف بن ابی بکر المقدسی الحنبلی (متوفی ۱۰۲۳ق)، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۲۱ق.
۱۹۹. کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، العلامه مصطفی بن عبد الله القسطنطنی الرّومی الشهیر بالملّا کاتب الحلبی و حاجی خلیفه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۳ق.
۲۰۰. کفایه الطالب، محمد بن یوسف بن محمد القرشی الکنجی الشافعی، نجف اشرف، مطبعه الغری، ۱۳۵۱ق.
۲۰۱. کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، العلامه علاء الدّین علی المتقی بن حسام الدّین الهندی (متوفی ۹۷۵ق)، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۳۱ق.
۲۰۲. کنوز الحقائق، زین الدّین عبد الرؤوف المناوی القاهری الشافعی، بمبئی، بی نا، بی تا.
۲۰۳. لسان العرب، ابن منظور، ابی الفضل جمال الدین محمد، قم، نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵ق.
۲۰۴. لسان المیزان، الامام العلّامه شهاب الدّین احمد بن علی بن محمد الشهیر ابن حجر العسقلانی (متوفی ۸۵۲ ق)، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۴۳۱ق.
۲۰۵. لوامع العقول، کشخاوی، بی جا، بی نا، بی تا.
۲۰۶. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، حافظ نور الدّین علی بن ابی بکر هیثمی (۸۰۷-۷۳۵۹ق)، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
۲۰۷. مجمع البحرین فی زوائد المعجمین (المعجم الاوسط و المعجم الصغیر) للطبرانی، حافظ نور الدّین ابوالحسن علی بن ابی بکر هیثمی (۸۰۷-۷۳۵۹ق)، تحقیق محمد حسن اسماعیل شافعی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
۲۰۸. مستدرک الصحیحین، ابوعبد الله محمد بن عبد الله معروف به حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵ق)، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
۲۰۹. مسند أبی یعلی الموصلی، أحمد بن علی بن المثنی التمیمی، دمشق، دارالمأمون للتراث، بی تا.
۲۱۰. مسند احمد بن حنبل، أبو عبد الله أحمد بن محمّد، بیروت، دارصادر، بی تا.
۲۱۱. مسند البزار، ابوبکر البزار، بیروت، مؤسسه علوم القرآن، مکتبه العلوم والحکم، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
۲۱۲. مسند ابی عوانه، حافظ یعقوب اسحاق اسفراینی (متوفی۳۱۶ق)، حیدرآباد هند، بی نا، ۱۳۸۵ق.
۲۱۳. مسند الصحابه المعروف بمسند الرویانی، جمعه الامام الحافظ ابو بکر محمد بن هارون الرویانی الرازی الاملی الطبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق.
۲۱۴. مشکاه المصابیح، شیخ ولی الدّین محمد بن عبد الله الخطیب العمری التبریزی (متوفی ۷۳۷ق)، تحقیق محمد ناصر الدّین الآلبانی، دمشق، منشورات مکتب الاسلامی، ۱۳۸۲ق.
۲۱۵. مصابیح السنه، ابو محمد حسین بن مسعود بغوی، بیروت، بی نا، ۱۹۸۷م.
۲۱۶. مفاتح الکنوز الکلیه و مقالید رموز العلوم الحرفیه و العددیه کنوز السنه، احمد محمد شاکر، بی جا، بی نا، بی تا.
۲۱۷. مقدمه ابن الصلاح فی علوم الحدیث، عثمان بن عبدالرحمن الشِّهرزوری معروف به ابن الصَّلاح (۶۴۳-۵۷۷ق)، بیروت، بی نا، بی تا.
۲۱۸. مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، محمّد بن طلحه بن محمّد بن الحسن الشافعی (متوفی ۶۵۲ق)، نجف اشرف، دارالکتب التجاریّه، بی تا.
۲۱۹. معجم البلدان، شهاب الدین یاقوت بن عبد الله الحموی الرومی البغدادی (متوفی ۶۲۶ق)، بیروت، دارصادر، ۱۹۷۷م.
۲۲۰. مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، فخر الدین الرازی، بیروت، دار الاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
۲۲۱. مقاتل الطالبیین، أبو الفرج الاصفهانی، بیروت، مؤسسه الاعلمی، چاپ دوم، ۱۹۸۷م.
۲۲۲. مناقب الشافعی، محمد بن حسن اسنوی، بی جا، بی نا، بی تا.
۲۲۳. مناقب، ابن مغازلی شافعی، تهران، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، ۱۳۸۵ش.
۲۲۴. مناقب المهدی، حافظ ابو نعیم اصفهانی (متوفی ۴۳۰ق)، بی جا، بی نا، بی تا.
۲۲۵. مناقب، ابراهیم بن محمد بیهقی، قاهره، دارالتراث: دارالنصر للطباعه، ۱۳۹۰ق.
۲۲۶. منتخب کنزالعمال، علاءالدّین علی بن حسام الدّین متقی هندی، مصر، المطبعه المیمنیه، ۱۳۱۳ق.
۲۲۷. منتقم حقیقی، استاد حسین عمادزاده اصفهانی، بی جا، بی نا، بی تا.
۲۲۸. مِنْحَه المعبود فی ترتیب مُسنَد الطَّیالُسیَ، ابو داود احمد عبد الرحمن البنّا، مشهور به الساعاتی، بی جا، بی نا، بی تا.
۲۲۹. منظومهُ القطر الشهدی فی اوصاف المهدی، شهاب الدین احمد خلیجی حلوانی شافعی، بی جا، بی نا، بی تا.
۲۳۰. موده القربی، سید علی الحسینی الهمدانی شافعی، قم، مکتبه المحمدی، چاپ هشتم، ۱۳۸۵ق.
۲۳۱. مَهدیّ آل الرَّسول (صلی الله علیه و آله)، علی بن سلطان محمد الهروی الحنفی، بی جا، بی نا، بی تا.
۲۳۲. نجم الثاقب، میرزا حسین طبرسی نوری، قم، مسجد جمکران، چاپ پنجم، ۱۳۸۱ش.
۲۳۳. نظره عابره، کوثری، بی جا، بی نا، بی تا.
۲۳۴. نورالابصار فی مناقب آل النّبی المختار (صلی الله علیه و آله)، الشیخ المؤمن بن حسین مؤمن الشّبلنجی، ذوی القربی، چاپ اول، ۱۳۴۸ش.
۲۳۵. وفیات الاعیان، ابو العباس شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر بن خلکان، قاهره، مکتبه النهضه المصریه، ۱۹۴۹م.
۲۳۶. ینابیع الموده، سلیمان بن ابراهیم القندوزی الحنفی، قم، مکتبه المحمدی، چاپ هشتم، ۱۳۸۵ق.
پاورقی:
-----------------
(۱) کتاب عقد الدّرر فی اخبار الامام المنتظر نوشته ی یوسف بن یحیی مقدسی شافعی، باب ۷، صفحه ۲۱۲
(۲) در قرآن در آیه ۱۰۷ سوره انبیا به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رحمه للعالمین گفته شده است: «و ما ارسلناک الّا رحمه للعالمین»، همچنین در لوح حضرت فاطمه (علیها السلام) که مورد قبول شیعه و سنی است به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز رحمه للعالمین گفته شده است: «وَ اُکَمل ذلک بابنه محمد رحمه للعالمین»
(۳) یعنی آن قدر عبادت کند تا بمیرد.
(۴) یعنی پوست و استخوان شود.
(۵) یکی از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم).
(۶) صاحب کتاب طبقات راویان احادیث مهدویت از طریق اهل سنت در پاورقی صفحه ۴۹۰ می گوید: «این کلمه باید غَمامه باشد؛ یعنی، بالای سر حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قطعه ای ابر است».
(۷) درباره ی احادیث اسم ابیه اسم ابی در صفحات قبل بحث شده است.
(۸) ابابکر کنیه ی محمد بن سیرین بوده است.
(۹) بُست نام شهری است میان سجستان (سیستان)، غَزنین و هرات.
(۱۰) این مطلب که فرمودند: «ساکنین آسمان و زمین از او راضی می شوند». شاید دلالت داشته باشد بر این که در کرات دیگر نیز موجوداتی زندگی می کنند و دارای شعور هستند که از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) راضی می گردند.
(۱۱) در این زمینه به کتاب انتظار بذر انقلاب مراجعه کنید.
(۱۲) تفسیر جامع البیان عن تأویل آی القرآن نوشته ی محمد بن جریر طبری، جزء ۳۰، صفحه ۲۶۵.
(۱۳) صحیح بخاری، ج۳، ص ۵۸، کتاب الصوم، باب فضل من قام رمضان
(۱۴) شرح تجرید العقائد، قوشچی، ص ۴۸۴ و شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص ۱۸۲
(۱۵) کتاب الموطا، ص ۷۸، شماره ۸
(۱۶) مسند احمد حنبل، ج۱، ص ۵۲
(۱۷) یکی از نام های حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.
(۱۸) مهدی آل محمد در کتب اهل سنت، نویسنده آقای هادی عامری.