صفحه اصلى » مقاله هاى مهدوى » (۲۳۲) تنها راه (۵) مروری بر زیارت حضرت صاحب الامر (عجل الله فرجه)
مقاله هاى مهدوى

مقاله ها (۲۳۲) تنها راه (۵) مروری بر زیارت حضرت صاحب الامر (عجل الله فرجه)

بخش بخش: مقاله هاى مهدوى الشخص نویسنده: صادق سهرابی منبع منبع: فصلنامه انتظار تاريخ تاريخ: ۳۱ / ۴ / ۱۳۹۶ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۲۴۲۰ نظرات نظرات: ۰

تنها راه (۵) مروری بر زیارت حضرت صاحب الامر (عجل الله فرجه)

صادق سهرابی
فصلنامه انتظار شماره (۸-۹)

از اوجِ «سلام» که زبان معرفت ومحبّت وطاعت تو است به عروج «شهود» وحضورِ در معرفت ومحبت وطاعت تو راهیاب می شویم، ودر این حضور، خود را همدل وهماهنگ وهمراه با سنّت های حاکم بر هستی یافته، ودر حزب غالب تو واز دوستان فوزیافته وسرافراز تو می گردیم، وبا این عشق سرشار، از مولای خود وامام وهادی وولیّ ومرشدِ خویش، هرگز نمی توانیم از «تنها راه» چشم بپوشیم وجایگزین دیگر، برگزینیم.
السلام علیک سلام مَن عرفک بما عَرّفکَ به الله؛
سلام بر تو! سلام کسی که معرفت وشناخت خود را از تو، از ناحیهِ خداوند به دست آورده است.
سلام خود را بر آن سترگی روانه می سازیم که شناخت ومعرفت اش را از آفریدگار هستی دریافت کرده ایم. افق سلام وارادت من، به بلندایِ درک ودریافت من است، آن معرفتی که از آبشار آسمان وعنایت الهی باریدن گرفته وتمامی وجود مرا وبندگان را وهستی را زیر بارش خود درآورده است. اگر من با سلام خود نهایت عشق وارادت خویش را به تو فریاد می کنم وپنجرهِ طوفانی نهاد وخمیر خود را می گشایم، همه، از بذر معرفتی است که با دستان باغبان هستی در پنهان خانهِ وجودم کِشته است وپنجره های دل ام را با ریسمان خود و«حبل الله المتین»۱ گِره زده است. واین گونه نجوای عشق را «اللهم عرّفنی حجتک» وِرد زبان ام ساخته وزمزمه می کند که «ای همهِ امید من وای خالق هستی! تو خود گِل مرا با معرفت ولیّ وحجّت ات سرشتی وبدینسانِ عطرِ توحید را بر وجودم هویدا کردی، حال، منِ بی قرار از معرفت وعشق به ولایت وتوحید، لایه های بالاتر وبیش تر از معرفتِ حجّت را می طلبم. واین گونه است که با چنگ زدن به ریسمان ولایت واطاعت تو، از چاه نفس ودنیا وشر شیطان ومردم۲ نجات یافته وفراسوی رشد وقربِ رضوان اکبر را به آسمان هدایت در می نوردم.
او – حجّت تو – سبب متصل۳ ورحمت پیوستهِ۴ آسمان وزمین است. این سبب وریسمان متین، از ناحیهِ تو فرستاده شده ومعرّفی شده است وکام نهادمان را شیرین ساخته است.
اگر چنین نکرده بودی، من خود را گُم کرده بودم ودر وادی گمراهی سرگردان بودم. «فاًن لم تعرفنی حجّتک ضللتُ عن دینی»۵.
«فبهم مَلاَت سمائک وارضک»۶ هستی را با آنان پوشش دادی واز نور آنان پُر کردی. کام هستی وذائقهِ هستی با معرفت وشناخت این پاکان دیرآشناست. این نور وریسمان متین را، او از آسمان به سرزمین قلب ما فرستاده است، وبا این نور وریسمان متین است که می توانیم به آستان قُرب او بار یابیم. قلّه ها وصخره های رشد را لایه لایه بالا رفته ودر سایه سار رضوان اکبر آشیانه برگزینیم «حتی ظَهَرَ اَن لا اله الا انت».۷ او، نور را تابنده است وما پنجره ظرف قلب خویش را گشوده ایم. او، ریسمان حجت وولایت را فرستاده است وما به آن چنگ زده ایم وبه آسمان توحید صعود کرده ایم ودر ظهور توحید، جشن بندگی خود وسلوک عبودیّت را گرفته واز بلوغ معرفت ومحبت او سرشار وسرمست ایم. «لولانا ما عرف الله»؛۸
اگر ما امامان معصوم – نبودیم خداوند شناخته نمی شد.
از آن چه گفته شد، چنین به دست می آید که خداوند، این خاندان پاک ومعصوم را به ما می شناساند وآنان هم خداوند را به ما می شناسانند.
«به طوری که در عالم ارواح واجساد، هیچ فرشتهِ مقرّب، پیامبر مرسل، راستگو، شهید، دانا، نادان، پست، فاضل، مؤمن صالح، بدکار ناشایست، ظالم ستمگر، شیطان خبیث ونه مردمی که حدّ اعتدال اوصاف را دارند ودانا وحاضرند، باقی نمانده است.مگر این که خداوند، عظمت مقام ومنزلت شما را به ایشان شناسانده است: «... والاّ عرّفهم جلاله امرکم وعِظَم خَطَرِکم»۹
آری تو حجت آشکار خدا هستی: «حجّه الله الّتی لا تخفی»۱۰ بذر معرفت تو را، خالق هستی کاشته است، ولی صد افسوس که دستان پلید وشیطان های اِنسی وجنّی، مسیر کاشت وبرداشت این بذر معرفت را رصد کرده وپیوسته «رشد» آن را صدّ ومانع شده اند.
عدّه ای پس از یقین واطمینان به حقیقت ها، از روی ظلم وبرتری جویی، دست به انکار وستیز با آن می زنند:
«وجَحَدُوا بها واستَیقَنتها انفسهم ظلما وعلوا»۱۱
امام صادق(ع)، در حدیثی ضمن بر شمردن اقسام پنج گانه کفر، یکی از اقسام آن را «کفر جحود» می نامد، ویکی از شعبه های جحود را این گونه بیان می فرماید:
«هو ان یجحد الجاحد وهو یعلم ا نّه حق قد استقر عنده وقد قال الله (عزَّ وجلَّ) «وجحدوا بها واستیقنتها ا نفسهم ظلما وعلواً؛»۱۲؛
آن، عبارت است از چیزی که انسان آن را انکار کند در حالی که می داند «حقّ» است ونزد او ثابت است...»
در روایتی دیگر امام صادق(ع)، بیان می فرماید:
چگونه علمای یهود از حق چشم پوشی کردند، در حالی که آنان، به واقع وحق، علم داشتند آنان، از روی تورات وانجیل به دست آورده بودند که آستانهِ بعثت رسول اکرم است واز ویژگی های او، به خوبی آگاه بودند، همان گونه که فرزندان خود را می شناختند. «الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابنائهم»۱۳واز صفات آن حضرت ویاران او وبعثت ومهاجرت اش آگاهی داشتند: «محمد رسول الله والذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم تریهم رکعاً سجداً یبتغون فضلاً من الله ورضواناً سیماهم فی وجوههم من اثر السجود ذالِکَ ِّمثلهم فی التورات ومثلهم فی الانجیل»۱۴.
محمد، فرستادهِ خداست وهمراهان اش بر کافران، دل سخت وبا شدّت هستند وبا هم مهربان. آنان را در حال رکوع وسجود بنگری که فضل ورحمت خدا وخشنودی او را به دعا می طلبند، بر رخسارشان از اثر سجده، نشان ها پدیدار است. این، در کتاب تورات وانجیل است که مثل حال شان...».
آن حضرت در ادامهِ حدیث می فرمایند:
«پس از زمانی که خداوند نبی اکرم(ص) را مبعوث فرمودند، اهل کتاب، او را شناختند همان گونه که در قرآن آمده است: «فلّما جاءهم ما عرفوا کفروا به»۱۵ او را شناختند واز حقیقت چشم پوشانیده وکفر ورزیدند. این اهل کتاب، همان هایی بودند که قبل از بعثت حضرت اش؛ عرب را خطاب می کردند که آستانهِ ظهور وبعثت پیامبر است واو در مکّه خروج خواهد کرد وبه مدینه هجرت می کند واو آخرین پیامبر الهی است وبرترین آنان... ورجز سر می دادند که ما، در رکاب او وبه همراه او با شما جنگ خواهیم کرد، ولی آن گاه که او، مبعوث گردید وتمامی خصوصیات وویژگی ها را در وی آشکارا یافتند، شعله های حسد آنان شراره زد ودر کفر، معرفت های خود را سوزانیدند. همان گونه که در قرآن چنین آمده: «وکانوا من قبل یستفتحون علی الذین کفروا فلّما جاءهم ما عرفوا کفروا به»۱۶ و۱۷.
مباد آن روزی که ما هم از تبار آنان باشیم وبا رجزها، دل خوش کنیم وخود را در زمرهِ مهدی باوران ومهدی یاوران آن عزیز سفر کرده بدانیم، وناله ها سر دهیم که «اگر بیایی، در رکاب ات جان وسر می دهیم»، ولی آمادگی های لازم را فراهم نیاورده باشیم.
قرآن، اینگونه جریان تاریخی یهود وعالمان آن را به یاد می آورد وتحلیل می کند وبدین سان مسلمانان را «سیر» و«نظر» می دهد تا در فضای موجود، با ملاک ومعیارهای درست، فراسوی خود را دریابیم واسیر دشمنان دیرینه نگشته، فریب آنان را نخوریم، وحدّاقل، احتمال این را بدهیم که صهیونیسم که در قالب «یهودی – مسیحی» جریان یافته است، با علم وآگاهی، در آستانهِ ظهور حضرت مهدی (عجل الله فرجه) به تکاپو افتاده است وتهاجم گستردهِ خود را، به عنوان «اقدامی پیشگیرانه» آغازکرده است. از این رو، ماشین جنگی صهیونیسم، یعنی امریکا، بر خلاف راهبردهای پیشین خود، به شیوهِ مستقیم وبی مهابا، وارد عرصه گردیده وبا شتاب وبا صراحت وصلابت، برای رسیدن به اهداف خود می تازد.
وَنَعتَکَ ببعضِ نُعُوتِ الّتی انتَ اهلُها وفَوقَها؛
وتو را متصف کرد به بعض صفات ات که توشایسته ی آنی وبایستهِ فوق آن.
ای آقا وسرور من: چه گونه می توان به قلّه های معرفت تو دست یافت؟
راهی نیست مگر آن که این سان سرود عرفانی خود را زمزمه سر دهم:
«مَوالِیّ لا اُحصی ثَنائکُم ولا ابلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم ومِنَ الوَصفِ قَدرَکُم»؛۱۸
ای سروران ام! من توانایی ستایش شما را ندارم».هم چنانکه ستایش خداوند نیز امکان ندارد.
رسول خدا نقل می فرمایند:
«سُبحانَک لا احصی ثَنائی عَلَیک انتَ کَما اثَنیتَ علی نفسکَ»؛۱۹
منزّه هستی تو ای خداوند ومن از ستایش تو ناتوان ام تو آن چنان هستی که خود خویشتن را ستوده ای.
امامان را نمی توان وصف کرد؛ زیرا، آنان مظاهر صفات واسمای خداوند هستند وبرای غیر ا ئمه، شناختن کمالات وفضایل ایشان ممکن نیست.
پیامبر اکرم(ص) نیز فرمود:
«ای علی! جز من وتو کسی دیگر خدا را نشناخته است وجز خداوند وتو، کسی دیگر مرا نشناخته است وجز خدا ومن، کسی دیگر، تو را نشناخته است۲۰».
ومعنای جملهِ «ولا ابلُغُ مِنَ المَدحِ کُنهَکُم ومِنَ الوَصفِ قَدرَکُم»
نیز چنین است؛ یعنی، من به عمق ستایش شما نمی رسم ونمی توانم منزلت شما را آن طور که شایسته است، توصیف کنم.»۲۱
حضرت رضا(ع) در وصف امامان بر حقّ چنین می فرماید:
«... امام، یگانهِ زمان خود است؛ کسی به رتبهِ او نتواند رسید؛ هیچ دانشمند با او برابر نباشد؛ جایگزین ندارد؛ مانند ونظیر ندارد؛ به تمام فضیلت ها مخصوص است، بی آن که خود او در طلب اش کوشیده باشد وبه دست آورده باشد، بلکه امتیازی است که خدا از فضل وبخشش به او عنایت فرموده است.
چه کسی است که بتواند امام را بشناسد یا انتخاب امام برای او ممکن باشد؟هیهات: در این جا خردها گم گشته، خویشتن دار ها بی راهه رفته اند، عقل ها سرگردان اند، دیده ها بی نورند، بزرگان کوچک شده اند حکیمان متحیّرند، خردمندان کوتاه فکرند، خطیبان درمانده اند، اندیشه وران نادان اند، شعرا وامانده اند، ادیبان ناتوان اند، سخنوران در مانده اند ونتوانند یکی از شئون وفضایل امام را توصیف کنند. همگی به عجز وناتوانی معترف اند.
چه گونه ممکن است تمام اوصاف وحقیقت امام را بیان کرد یا مطلبی از امر امام را فهمید وجایگزینی که کار او را انجام دهد، برای اش پیدا کرد؟! ممکن نیست! چه گونه واز کجا؟! در صورتی که او از دست یازان ووصف کنندگان، اوج گرفته ومقام ستاره در آسمان را دارد! او، کجا وانتخاب بشر؟! او، کجا، وخرد بشر؟! او، کجا ومانندی برای او؟!...»۲۲
اشهد انّکَ الحجهُ علی مَن مَضی ومَن بَقِیَ؛
گواهی می دهم که همانا تویی حجّت، بر آن که گذشته است از دنیا وآن که باقی مانده است.
گفته شده که در نگاه کلی وجامع زیارت، از سه دیدگاه قابل مطالعه وبررسی است:
۱- اسلام؛ ۲- شهادت؛ ۳- توسّل.
«اسلام»، معرفت ومحبّت واطاعت پاکان را صلا می زند وتولاّیِ آنان را باز خوانی می کند. انسان با بیان سلام های خود، مهر وعشق خود را به «تنها راه» اظهار می کند وبه راه می افتد.
«شهادت»، حضور یافتن در ساحل «معرفت» و«محبّت» و«اطاعت» وبار یافتن در ساحل «تولاّیِ پاکان وپاکی ها» است.۲۳
پس از یافتن سلامت وتسلیم، در معرفت ومحبت واطاعت، روح وجان خود را در شهود وحضور معرفت ومحبّت واطاعت روانه می سازیم وانقطاع از غیر را واتّصال با بی کرانه ها را ورود می یابیم.
تو را حجّت او، وراه مبرهن ومحکم برای رسیدن ووصول به حق می دانم وبا حضور وشهود خود، آن را حس می کنم وگواهی می دهم جایگاه تو را وپدران تو را ومعصومان را به عنوان حجّت وطریقِ اقوم۲۴ وپایدار در فراسوی حقِ؛ برای گذشتگان وآیندگان به خوبی می دانم وحضور وشهود خود را در آن می یابم. من، شاهد وگواه هستم به قامتِ بلند شما که حجّت او هستید، برای گذشتگان وآیندگان.
شیعه، به اولین وآخرین شما، اعتقاد دارد، اعتقادی یک پارچه «مؤمنٌ... واَولِکم وآخِرِکم»۲۵.
ومن تمامی شما ائمّه را دوست می دارم ومولای خود می دانم، وهمهِ شما حجت ومولای گذشتگان وآیندگان هستید.
«توّلیتُ آخِرَکُم بِما تولّیتُ بِهِ اَولکُم»۲۶
«وانَّ حِزبَکَ هُمُ الغالِبُونَ وا ولیاءک هُمُ الفائِزُونَ وا عداءک هُمُ الخاسِرون؛
وهمانا حزب تو، پیروزند ودوستان ات، کامیاب اند وسرافراز ودشمنان ات گروه زیانکاران اند.
ای سرو قامت ویوسف سیما وای کانون هستی واوج شکوه وعظمت! تو «قواعد العلم»۲۷ وپایه ها واساس علم وقانون مندی هستی، وهر کس همدل وهماهنگ وهمراه با تو شود ودر حزب وگروه تو در آید، هم آوا وهم سو با نظام هستی گشته غالب وپیروز خواهد بود؛ زیرا، حزب تو، همان حزب خدا است و«فَاًن حِزبَ الله هم الغالبون»۲۸.
از آن جا که شما، پایه های علم واساس قانون مندی هستی، وعلم وقانون مندی ها بر شما تکیه دارند، بود ونبود شما تکوین را رقم می زند وحیات وممات تکوین وطبیعت به بود ونبود شما گره خورده است. از همین رو است که در دسته ای از روایات می خوانیم که اگر یک چشم به هم زدن، زمین از حجّت خالی باشد، هر آینه زمین با اهل اش فرو می رود:
عن سلیمان الجعفری، قال: سأ لت ا با الحسن الرضا(ع) قلت: «تخلو الارض من حجّه الله»؟ قال: «لو خلیت الارض طرفه عین من حجه لساخت بأهلها»؛۲۹
سلیمان جعفری، از حضرت رضا(ع) پرسید: «آیا زمین از حجّت خالی می شود؟». فرمود: «اگر یک چشم زدن، زمین از حجّت خالی باشد، هر آینه، با اهل اش فرو می رود.».
همگرایی با سنّت حاکم بر هستی ودر آمدن در گروه آنان، پیروزی را ودر آمدن در دوستان واز اولیای آنان گشتن فوز وسرافرازی را به همراه می آورد. عدوات ودشمنی با آنان، خسارت واز دست دادن تمامی دارایی ها وسرمایه ها را به دنبال خواهد داشت.
از این رو باید هر چه زودتر وسریع تر، در حزب تو در آمد، ودر خیل زمینه سازان ظهور تو قرار گرفت وآستانهِ ظهورت را ترّقب کرد وگردن کشید ودر نظر وعمل، رصد زد.
واین مهم، همّت مردانهِ سَلمانیان را فرا می خواند که با جنبش نرم افزاری «علم وایمان تا اُفق ثریا»۳۰ تئوری خود را چنان پیش برند تا توانِ لازم را برای زمینه سازی ظهور، به چنگ آرند وزبان حال خویش را «واجعَلنا فی حِزبِهِ»۳۱ زمزمه کنند.
وَانّکَ خازِنُ کلّ علم وفاتِقُ کُلّ رتقٍ ومُحّققُ کُّلِ حَق ومُبطِلُ کُلّ باطِلٍ؛
همانا، تویی گنجینهِ هر علم وشکافندهِ هر بسته شده وثابت کنندهِ هر حقّی وباطل کنندهِ هر باطلی.
از امام باقر نقل شده که فرمودند:
«اذا قام قائمنا وضع یده علی رووِس العباد فجمع بها عقولهم وکَمُلَت بِها احلامُهُم؛۳۲
زمانی که قائم ما قیام کند، دست خود را بر روی سَر مردم می گذارد، وبدان وسیله، عقل های آنان واستعدادهای درونی شان جمع ومتمرکز می شود واز هرز وهدر شدن رهایی می یابد وافکار واندیشه هایشان کامل می گردد.»
ابن مسکان گوید:
از حضرت صادق(ع)، شنیدم که فرمود:
«اِن المُؤمنَ فی زَمانِ القائِمِ وهُوَ بِالمَشرِقِ لَیَری اَخاهُ الّذی فِی المَغرِبِ وکَذا الّذی فی المَغرِبِ یَری اَخاهُ الّذی فی المَشرِقِ؛۳۳
در زمان دولت قائم، یک فرد با ایمان که در مشرق باشد، برادرش را در مغرب می بیند. وآن کسی که در مغرب است، برادرش را که در مشرق می باشد، می بیند».
دانشمندان، در تحقیقات خود، بدین باور دست یافته اند که انسان ها، تاکنون بخش فراوانی از استعداد وقدرت فکری خود را نتوانسته اند مهار کنند ومورد استفاده قرار دهند. اگر انسان بتواند، به آن دست یابد، می تواند از این طرف عالم با آن طرف عالم، بدون هیچ ابزار ورسانه ای، ارتباط برقرار کند.۳۴
همهِ این محرومیّت ها، از غیبت آن عزیز است واین که بشر بدون او، از این گرفتاری ها وحرمان ها رهایی نخواهد یافت، وتا زمینه ها آماده نشود وبلوغ بشر ودرک اضطرار به او واقدام های ممکن، انجام نگیرد ووظایف دوران غیبت عملی نگردد، محرومیّت وحرمان، همچنان گریبان ما را خواهد گرفت.
آری او خازن وگنجینهِ تمامی دانش هاست، که در حدیثی از امام صادق نقل شده است:
«اَلعِلمُ سَبعَه وعشرِوُنَ حَرفاً. فجمیعُ ما جائَت بِهِ الرُّسُلُ حَرفانِ. فَلَم یَعرِفِ النّاسُ حَتی الیَومَ غَیرَ الحَرفَینِ فِاِذا قامَ قائِمُنا اَخرَجَ الخَمسَهَ والعِشرینَ حَرفاً، فَبَثّها فِی النّاسِ وضَم الَیها الحَرفینِ، حَتّی یَبَثُّها سَبعَهَ وعِشرینَ حَرفاً؛۳۵
علم، بیست وهفت حرف است. هر آن چه که تاکنون پیغمبران آورده اند، دو حرف است. وعلم ودانش مردم، بیش از دو حرف نیست واز آن فراتر نرفته است. اگر قائم ما قیام کند، بیست وپنج حرف دیگر را بیرون می آورد وآن را در میان مردم منتشر می سازد وآن دو حرف را هم به آن ها ضمیمه می کند، تا آن که بیست وهفت حرف – علم – را منتشر سازد.
«وخُزّانَ العلم۳۶»،
یعنی، تمامی علوم الهی واسرار ربانی ودانش های حقیقی وآن چه که کتاب های الهی شامل آن است، در نزد امامان معصوم(ع) ذخیره شده است. ایشان، راسخان در علم ودانایان به تأ ویل قرآن وفصل خطاب هستند. ابی بصیر گوید، که حضرت صادق(ع) فرمود:
«ما راسخان در علم هستیم وبه تأ ویل قرآن آگاه هستیم.»۳۷
بُرید بن معاویه، از امام باقر یا امام صادق(ع) روایت کرده است که حضرت در تفسیر آیهِ «وما یَعلَمُ تأ ویَلهُ الاّ الله والرّاسِخُونَ فیِ العِلم» فرمود:
«رسول خدا، در را س راسخان در علم قرار دارد؛زیرا، خداوند تمامی آن چه را که بر حضرت رسول(ص) فرو فرستاد اعمّ از تنزیل وتأ ویل، به وی آموخت وخداوند چیزی را فرو نفرستاد که حضرت رسول(ص) تأ ویل اش را نداند ونیز جانشینان آن حضرت، تمامی تفسیر وتأ ویل امور را می دانند.»۳۸
از ابی بصیر، روایت شده که گفت: از حضرت باقر(ع)، شنیدم که دربارهِ آیهِ «بَل هُوَ آیات بَیّناتٌ فی صُدُورِ الذینَ اوتوا العِلم»۳۹ سخن می گفت وبا دست به سینهِ مبارک اش اشاره کرد.۴۰
وامام صادق(ع) می فرمایند:
«صاحبان دانش امامان هستند.۴۱».۴۲
فاتِقُ کُلٍّ رَتقٍ؛
تو شکافندهِ هر امر بسته شده هستی.
گره های کور در تمامی عرصه ها به دست با کفایت تو گشوده می شود. تویی که گنج های علم ودریچه های شکوفایی استعدادها را می گشایی وآن چه که خیر است به دست تو بازگشایی می شود وآن چه که شرّ است، به دست تو بسته می شود. از همین رو است که نگاه ما به دست تو التماس می کند وزبان دل مان، این گونه «وَارتُق به فَتقَنا»۴۳ زمزمه می سُراید که
«بار خدایا! تمامی گره ها را در تمامی عرصه ها، به دست آن سفر کرده باز کن.».
وَمُحقق کلٍّ حقٍّ؛
تو ثابت کنندهِ هر حق وحقیقت هستی.»
در زیارت جامعهِ کبیره می خوانیم:
«والحقّ ُ مَعَکُم وفیکُم والیکم؛
حقّ وحقیقت، با شما ائمه همراه است. ودر پیروی از گفتار وکردار شما است وآن، چیزی است که از شما به ما رسیده است وهر حقّی که در بین مردم رواج دارد، منشأ آن، شما هستید واز شما گرفته اند.».
محمد بن مسلم گوید:
از حضرت باقر(ع) شنیدم که فرمود:
«لَیسَ عِندَ احَدٍ مِنَ النّاسِ حَقٌ ولا صَوابٌ ولا اَحَدٌ مِنَ النّاسِ یَقضی بِقَضاءِ حق اِلاّ ما خَرَجَ مِنّا اهلِ البَیتِ واذا تَشَعبت بهم الاموُرُ کانَ الخَطاء مِنهُم والصوابُ مِن عَلیٍ(ع)»۴۴
«در نزد هیچ کس از مردم، حق وراستی نیست وهیچ کس به حقّ قضاوت نمی کند، مگر این که از طریق ما اهل بیت باشد واگر امور ولایت وامامت بر شما مشتبه شد، بدانید که خطا از دیگران وحق با علی(ع) است:»
گرچه در گذشته، قدر ومنزلت شما را ندانستند واستعداد تحقق حق واجرای آن را نداشتند، ولی با ظهور تو، چهرهِ هستی دگرگون خواهد شد وتو، حقّ را حاکمیّت می بخشی وداد وعدالت را می گستری وبرکات زمین وآسمان را به نمایش می گذاری.
«ومبطل کُلٍّ باطل»
وتو در هم کوبندهِ تمامی باطل ها خواهی شد:
(وقُل جاءَ الحَقُّ وزَهَقَ الباطِلَ اِنّ الباطل کان زهوقاً)۴۵
وبگو حق آمد وباطل نابود شد، همانا باطل، نابود شدنی است.
حق، آن چنان بر باطل هجوم می برد که جایی برای آن باقی نمی گذارد ونابودش می سازد:
(نَقذِفُ بِالحِقٍّ عَلَی الباطِلِ فَیَدمغه)۴۶. باطل، کفِ روی آب آست که از آرامش وسکون حق فرصت می گیرد تا روی آن خود می نماید. اگر آب زُلال، قدرت خود را به کار گیرد وجریان توفنده وهجوم خود را به راه اندازد، آن را در هم می کوبد، به حاشیه می راند. وهمیشه، با غروب حق، باطل جرئت جلوه وطلوع یافته است ودر خلا حقّ، جسارتِ رجز خوانی وبروز را می یابد.
آن گاه که جلوهِ حقّ وخود حقّ، از سفر باز آید وطلوع کند، غروب باطل ها را به تماشا می نشینیم: «عن ابی جعفر(ع)، فی قوله تعالی: «وقل جاء الحق وزهق الباطل»، قال: «اذا قام القائم ذهبت دوله الباطل.»۴۷ امام باقر(ع)، در تفسیر این آیهِ شریف می فرماید:
«زمانی که حضرت قائم قیام کند وظهور فرماید، دولت های باطل نابود خواهند شد.».
رَضُیتک یا مَولایَ اِماماً وهادیاً وولیًّا ومُرشداً، لا اَبتَغی بِکَ بَدَلاً ولا اتخِذُ مِن دوُنِکَ وَلیًّا؛
خشنود از آن ام که ای سرور من! تو، امام وهدایت کننده وسرپرست من هستی ومرشد وجهت سازمی وهرگز جایگزینی برای تو نتوان جست وغیر از تو سرپرستی را نگزینم.
چه ابتهاج وسُروری برتر از این که سَروری مانند تو دارم؛ تو، مظهر وجلوه گاه صفات آفریدگاری ؛ تو، همان اسمای حسنی وبرترین نام ها وزیباترین آن هستی؛ تو، کانون صفات واسمای خدا هستی.
من چه بگویم؟ اگر سکوت کنم، با طوفان عشق ام به تو، چه سازم؟ اگر لب بگشایم، ناتوان ام! من، از تبار عشق ام وآواره ای در جست وجوی او، کوبه کو، نشان اش می گیرم وزمزمه های «یا ابن الحسن! یابن الحسن!» را با آبشار چشمان ام ضرب آهنگ می سازم. تو، امام وجلودار زمانه ای! همه وهمه چیز چشم نیاز به دستان تو دوخته اند؛ چون محدود ومحروم هستند وتو به بیکرانه ها معنا وجلوه می بخشی.
وتو، هادی ورهبری؛ این، تو هستی که من را با خود آشنا می سازی وآشتی می دهی وعظمت وجودی مرا به من بازخوانی می کنی وآیه های کرامت وقدر ومنزلت من را بر جان ودل ام تلاوت می کنی واز هندسهِ «قدر واستمرار وروابط» سخن می گویی تا خود را بیابم وادامهِ خویش را ببینم وبا روابط، خود را با خودم وبا دیگران وبا هستی هماهنگ وهمراه سازم.
تو، ولی وسرپرست من هستی ومرا در چتر حمایت وعنایت خویش پوشش داده ای وفقط به راهنمایی وراه نشان دادن کفایت نکرده ای. تو، سرپرست منی وتمامی حوزه های وجودی من را تحت نظر داری، سرپرستی می کنی، پوشش می دهی، ومن خود را با تو هماهنگ وهمراه می کنم.
تو «مُرشد» وجهت ساز من هستی، بعد از هدایتِ هندسهِ «قدر واستمرار وروابط»، من را در مسیر قرب ورضوان اکبر به جریان می اندازی وجهت می دهی ودر این صورت است که با اعمال وکردارم، خودم، رفعت وجودی می یابم، وخودم، زیاد می شوم، نه علم ام ، نه ذهن ام، نه جسم ام...
«لا اَبتَغی بِکَ بَدَلا»؛ ومن، چه گونه می توانم دل بِکنَم؟!
بر فرض که چنین شود، به کجا می توان رو کرد؟ کی وکجا؟ همه، محتاج اند وگرفتار! البته لاف هایی زرّین وبزک شده، بسیار است، امّا دل های خسته که به دنبال حرکتی هستند واز تنوع ها ودر جا زدن های فریبنده، دیگر آرام نمی یابند. نمی توان به اینان دل خوش ودل مشغول داشت. من چه گونه می توانم از «تنها راه» نجات، چشم بپوشم؟ من، با تمام وجودم، یافته ام که «مَن ا تاکم نجی»۴۸
هر که به آستانهِ شما در آید، راهیاب می شود ونجات می یابد.
آخر، به غیر از این آستانه، به کجا می توانم رو کنم؟! آیا راهی هست؟ تو کدامین زیبایی را نداری که من می خواهم؟ ودیگران، کدامین از آن ها را می توانند داشته باشند؟!
«ولا اَتخِذُ مِن دُونِکَ وَلیًّا؛
ومن، هرگز، غیر تو را سرپرست خود برنمی گزینم.
تو، آگاه بر تمام راه هستی وآزاد از تمامی جلوه ها وکشش ها هستی. تو، ما را برای خودت نمی خواهی، همانند دیگران که خود خواه هستند. تو،خدا خواهی وما را برای خدا می خواهی.
من، هرگز، نمی توانم از آستان عشق تو نشان دیگری را بجویم! هرگز!۴۹
از اوجِ «سلام» که زبان معرفت ومحبّت وطاعت تو است به عروج «شهود» وحضورِ در معرفت ومحبت وطاعت تو راهیاب می شویم، ودر این حضور، خود را همدل وهماهنگ وهمراه با سنّت های حاکم بر هستی یافته، ودر حزب غالب تو واز دوستان فوز یافته وسرافراز تو می گردیم، وبا این عشق سرشار، از مولای خود وامام وهادی وولیّ ومرشدِ خویش، هرگز نمی توانیم از «تنها راه» چشم بپوشیم وجایگزین دیگر؛ برگزینیم.
 

 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

۱. دعای ندبه.
۲. دشمن چهار گانهِ انسان ها؛ نفس، دنیا، شیطان، مردم.ر.ک صراط، استاد صفایی، ص ۴۷ و۴۸ و۴۹ و۶۴ و۶۵.
۳. دعای ندبه. «این السبب المتصل بین الارض والسماء».
۴. الرحمهً الموصوله. زیارت جامعه کبیره.
۵. دعای حضرت صاحب الامر. مفاتیح.
۶. دعاهای هر روز ماه رجب، مفاتیح.
۷. همان.
۸. المختصربصایر الدرجات، حلی، ص ۱۲۹. حدیث از امام صادق(ع) است.
۹. زیارت جامعه کبیره.
۱۰. دعای حضرت صاحب الامر، فصل نامهِ انتظار، ش ۷، مقالهِ تنها راه.
۱۱. نمل، ۱۴.
۱۲. نور الثقلین، ج ۱، ص ۹۹، ح ۲۷۷.
۱۳. بقره، ۱۴۶.
۱۴. فتح، ۲۹.
۱۵. بقره: ۸۹.
۱۶. بقره: ۸۹.
۱۷. نورالثقلین، ج ۱، ص ۹۹ – ۱۰۰، ح ۲۷۸.
۱۸. زیارت جامعهِ کبیره.
۱۹. المستدرک، حاکم نیشابوری، ج ۱، ص ۳۰۶.
۲۰. بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۸۴.
۲۱. شرح زیارت جامعه، عبدالله شبّر، ص ۱۷۵.
۲۲. اصول کافی، ج ۱، ص ۲۸۷.
۲۳. تنها راه، (فصلنامهِ انتظار، ش ۳، ص ۲۴۸).
۲۴. ان هذا القران یهدی للتی هی ا قوم.
۲۵. زیارت جامعه کبیره.
۲۶. زیارت جامعهِ کبیره.
۲۷. مائده، ۵۶.
۲۸. مائده، ۵۶.
۲۹. بصائر الدرجات، ص ۴۸۹، ح ۸.
۳۰. فصلنامهِ انتظار، ش ۷، مقالهِ «تنها راه».
۳۱. دعا برای امام زمان (عجل الله فرجه).
۳۲. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۲۸، ح ۴۷؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۲۵، وج ۲، ص۳۹۲.
۳۳. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۹۱، ح ۲۱۳.
۳۴. از بیانات مقام معظم رهبری برای گروه مهدویت استفاده شده است.
۳۵. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶، ح ۷۳.
۳۶. زیارت جامعهِ کبیره.
۳۷. کافی، کتاب الحجه، راسخون فی العلم.
۳۸. کافی، ج ۱، کتاب الحُجّه، باب راسخون فی العلم.
۳۹. عنکبوت، ۴۹.
۴۰. کافی، ج ۱، باب ان الائمّه قد اوتواالعلم واثبت فی صدورهم.
۴۱. همان.
۴۲. شرح زیارت جامعه کبیره، شبّر، ص ۵۸ – ۵۹.
۴۳. دعای افتتاح.
۴۴. کافی، ج ۲، ص ۲۵، ح ۱.
۴۵. اسراء، ۸۱.
۴۶. انبیاء ۱۸.
۴۷. نور الثقلین، ج ۳، ص۲۱۲، ح ۴۰۷.
۴۸. زیارت جامعه کبیره.
۴۹. همان.

رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم