صفحه اصلى » مقاله هاى مهدوى » (۱۰۲) انديشه مهدويت وآسيب ها
مقاله هاى مهدوى

مقاله ها (۱۰۲) انديشه مهدويت وآسيب ها

بخش بخش: مقاله هاى مهدوى الشخص نویسنده: محمد صابر جعفری تاريخ تاريخ: ۱ / ۷ / ۱۳۹۳ هـ.ش نمایش ها نمایش ها: ۱۰۶۵۶ نظرات نظرات: ۰

انديشه مهدويت وآسيب ها

مقوله مهم مهدويت، به دليل اثرات بسيار حياتبخش وبهجت زايى كه دارد؛ در معرض خطرات وآسيب هايى است. نوشتار حاضر بدنبال طرح برخى آسيب ها، با ذكر پيامدها وخاستگاه هر يك بوده ودر پايان به مبارزه ودرمان آن همّت گمارده است؛ اين آسيب ها به قرار ذيل اند:
۱. برداشت هايى انحرافى از مقوله انتظار فرج؛
۲. افراط وتفريط در ارائه چهرة مهر وقهر از امام عصر (عجل الله فرجه)؛
۳. طرح مباحث غيرضرورى؛
۴. شتابزدگى وتعجيل؛
۵. توقيت وتعيين وقت ظهور؛
۶. تطبيق نادرست نشانه هاى ظهور؛
۷. افراط وتفريط در تبيين مفهوم غيبت؛
۸. ملاقات گرايى؛
۹. آرزوگرايان بى عمل؛
۱۰. عاشق نمايان دنياخواه؛
۱۱. مدعيان دروغين مهدويت ونيابت خاصه وعامه؛
۱۲. عدم پيروى از ولايت فقيه ونواب عام؛
۱۳. فعاليت هاى غرب ومستشرقان.
پيش در آمد
هر امر مهمى به نسبت اهميتش، در معرض خطرها وآسيب هايى است.مقوله مهم مهدويت هم با اثرات بسيار حياتبخش وبهجت زاى خود كه كمترين آن ها، اميد به آينده وسر فرو نياوردن در مقابل حوادث، ستم ها وسختى هاست، از اين قاعده مستنثى نيست.
آنچه بدنبال طرح آنيم؛ آسيب هايى است كه پيش از ظهور ودر دوران غيبت رخ مى نمايد. سخن از آسيب هاى ديگر مانند آنچه در مقابل جريان قيام مهدوى رخ مى نمايد، را به وقتى ديگر وا مى گذاريم.
هدف اين نوشتار، بررسى برخى آسيب ها با تبيين آثار وخاستگاه هر يك است تا راه مبارزه ودرمان آنها روشن گردد.

۱. برداشت هاى انحرافى از مقوله انتظار فرج

۱ـ۱ـ برخى انتظار فرج را در دعا براى فرج، امر به معروف ونهى از منكرهاى جزئى منحصر دانسته وبيش تر از آن، وظيفه اى براى خويش قائل نيستند.
۱ـ۲ـ گروهى ديگر، حتى امر به معروف ونهى از منكرهاى جزئى را نيز بر نمى تابند. چون معتقدند در دوران غيبت، كارى از آن ها بر نمى آيد وتكليفى به عهده ندارند، وامام زمان عليه السلام خود، هنگام ظهور كارها را اصلاح مى كند.
۱ـ۳ـ پندار گروه سوم چنين است كه جامعه بايستى به حال خود رها شود وكارى به فساد آن نبايد داشت تا زمنيه ظهور ـ كه دنيايى پر از ظلم وفساد است ـ فراهم آيد.
۱ـ۴ـ گروه چهارم، انتظار را چنين تفسير مى كنند: نه تنها نبايد جلوى مفاسد وگناهان را گرفت، بلكه بايستى به آن ها دامن زد تا زمينه ظهور حضرت حجّت هر چه بيش تر فراهم گردد.
۱ـ۵ ـ ديدگاه پنجم، هر حكومتى را به هر شكل ، باطل وبرخلاف اسلام مى داند ومى گويد: (هر اقدامى براى تشكيل حكومت در زمان غيبت، خلاف شرع ومخالف نصوص وروايات معتبر است) به اين استدلال كه در روايات آمده است: (هر عَلَم وپرچمى قبل از ظهور قائم عليه السلام باطل است).(۱)
پيامدها:
پيش از طرح منشأ وعلل چنين ديدگاه هايى، لازم است برخى از پيامدهاى اين نظريات گفته شود تا مشخص گردد كه چرا اين برداشت ها، برداشت انحرافى (انتظار تلخ يا منفى) ناميده مى شود:
۱- قانع بودن به وضع موجود وعدم كوشش براى تحقق وضعى برتر
۲- عقب ماندگى توده
۳- تسلّط بيگانگان وزبونى در مقابل آن ها (نبودن استقلال وآزادى)
۴- نااميدى وپذيرش شكست در حوزه فرد واجتماع
۵- ناتوانى دولت ونابسامانى كشور
۶- فراگير شدن ستم وانفعال وبى تحرّكى در مقابل ظلم
۷- قبول ذلّت وبدبختى در حوزه فرد واجتماع
۸- تنبلى وبى مسؤوليتى
۹- مشكل تر ساختن حركت وقيام امام زمان عليه السلام چرا كه هر چه فساد وتباهى بيش تر شود، كار امام عليه السلام در مبارزه سخت تر وطولانى مى گردد
۱۰- تعطيلى محتواى بسيارى از آيات وروايات مانند: امر به معروف ونهى از منكر، سياست داخلى وخارجى، چگونگى برخورد با كفار ومشركان، ديه، حدود، دفاع از محرومان عالم و... .
خاستگاه
منشأ برداشت هاى انحرافى عبارت است از:
۱- كوته فكرى وعدم بصيرت كافى نسبت به دين
۲- انحرافات اخلاقى (برخى از قائلان ديدگاه دوم)
۳- انحرافات سياسى (برخى از قائلان ديدگاه چهارم وپنجم)
۴- توهم اين كه امام زمان عليه السلام كارها را به وسيله اكراه واجبار يا فقط از طريق معجزه انجام مى دهد؛ پس نياز به مقدمات وزمينه سازى نيست.
۵- توهم اين كه غير از امام زمان عليه السلام هيچ كس نمى تواند همه فسادها وتباهى ها را به صورت كامل بر چيند وتمامى خيرها وصلاح ها را در همه ابعاد وزمنيه ها حاكم سازد؛ پس كارى از ديگران بر نمى آيد.
۶- هدف، وسيله را توجيه مى كند: (الغايات تبرّر المبادى؛ هدف ها، وسيله هاى نامشروع را مشروعيت مى بخشد). پس بهترين كمك به تسريع در ظهور وبهترين شكل انتظار، ترويج واشاعة فساد است.
۷- عدم فهم صحيح روايت هايى كه ظلم وجور آخرالزمان را مطرح مى كنند واين اشتباه كه پس بايستى، يا كارى به فساد وتباهى نداشت ودر قبال آن، موضعِ بى طرفى اتخاذ كرد (ديدگاه چهارم) يا حتى ديگران را به گناه فرا خواند (ديدگاه پنجم).
۸- جداى از مسايل سياسى واهل سياست كه به دنبال ركود جوامع اسلامى اند، عدم فهم روايات (بطلان هر عَلَمى قبل از ظهور) نيز، زمينه ساز ديدگاه پنجم است.
مبارزه ودرمان
قبل از پاسخ تفصيلى به ديدگاه ها وعلل اشتباهات، چند نكته را كه در حل زيربنايى مطالب مذكور مفيد است، يادآورى مى كنيم:
۱- علم وبصيرت در دين، در مقابل كج انديشى ها وبرداشت هاى غلط
۲- تقوا در مقابل هوى وهوس
۳- علم وبصيرت در حوزه سياست واجتماع براى تشخيص دوستان ودشمنان وروشن شدن عملكرد سياست بازان
۴- تبيين وروشنگرى انديشمندان وعلما در حوزه مسائل دينى وسياسى واجتماعى
۵- پيروى از علماى راستين كه مصداق نايبان عام امام زمانند
۶- به حاشيه راندن تفكرات متحجرانه وجمودگرا.
پاسخ تفصيلى:
۱. حركت امام زمان عليه السلام مانند امور ديگر، روال طبيعى دارد وقرار نيست همه امور، معجزه آسا صورت پذيرد. امام صادق عليه السلام فرمود:
(لو قد خرج قائمنا عليه السلام لم يكن الا العلق والعرق والنوم على السروج(۲)؛ قائم ما كه قيام كند، جز عرق ريختن وخواب (از فرط خستگى ومبارزه پى در پى) بر روى زين ها نيست).
۲. قيام امام زمان عليه السلام زمينه سازى وآمادگى مى طلبد. چنان كه در روايات، عده اي
به عنوان زمينه سازان حكومت مهدى عليه السلام نام برده شده اند: (فيُوطِئُون لِلمهدىّ يَعنى سُلطانه).(۳) در روايات ديگر، در توصيف منتظران واقعى آمده است:
انّ اهل زمان غيبته والقائلين بامامته والمنتظرين لظهوره افضل من اهل كل زمان... اولئك المخلصون حقّاً وشيعتنا صدقاً والدُّعاة الى دين الله سرّاً وجهر(۴). ...آنان خستگى ناپذير، در آشكار ونهان ديگران را به دين خدا فرا مى خوانند.
۳. اگر اصلاح به صورت كامل مقدور نيست، اصلاح در حد توان، ساقط نشده است.

آب دريا را اگر نتوان كشيد * * * هم به قدر تشنگى بايد چشيد

۴. اين ديدگاه (هدف، وسيله را توجيه مى كند) از نظر دين كاملا اشتباه است؛ زيرا همان طور كه حكومت حضرت مهدى عليه السلام ريشه كن كننده ظلم وجور وبرپا كننده عدل است واز قلدرى وقساوتْ تهى مى باشد، راه پيدايش اين مقصود نيز بايستى چنين باشد: از ظلم وجور دور، از قساوت وقلدرى بركنار واز دروغگويى ورياكارى خالى باشد. قداستْ مجوّز گناه نمى شود؛ چرا كه گناه جز گناه نمى زايد وبا ظلم نمى شود عدل به پا كرد وبا عقيدة انتقام نمى توان دادگرى كرد.(۵)
۵. بديهى است كه لازم نيست همه مردم ظالم يا فاسد گردند تا (ظلم فراگير) به وجود آيد. آرى، نگاهى كوتاه وگذرا به جهان نشان مى دهد كه ظلمْ عالم را فرا گرفته است، عده اى ظالمند وبسيارى مظلوم. از طرفى هيچ منافاتى ندارد كه در كنار اين ظلم وجور، دوستان ومنتظران آن حضرت با زمينه سازى مثبت وآينده ساز، در انديشه مقدمه چينى براى انقلاب جهانى ايشان باشند. پس ظلم وفساد به صورت نسبى در جهان شيوع دارد. امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
(...لاوالله لايأتيكم حتّى يشقى من شقى ويسعد من سعد(۶)؛
اين امر (فرج) تحقق نمى پذيرد تا اين كه هر يك از شقى وسعيد به نهايت كار خود برسند).
پس سخن در اين است كه گروه سعادتمند وشقاوتمند هر كدام بايد به نهايت كار خود برسند. نه اين كه (سعيد)ى در كار نباشد وفقط اشقيا به منتها درجه شقاوت برسند.
از سوى ديگر، بديهى است كه آيات وروايات ما را به مبارزه با ظلم وستم فرا خوانده اند. پيامبر گرامى اسلام فرموده اند:
يكون فى آخر الزمان قوم يعملون المعاصى ويقولون انّ الله قد قدرها عليهم، الرادّ عليهم كشاهر سيفه فى سبيل الله؛(۷) در آخرالزمان، گروهى معصيت مى كنند ومى گويند: (خدا براى آنان چنين مقدّر كرده است). (كنايه از جبر) كسى كه اين ها را رد كند مانند كسى است كه در راه خدا شمشير كشيده است.
۶ . در مورد (بطلان هر عَلَمى قبل از ظهور) گفتنى است كه اين روايات مانند احاديث ديگر لازم است بر قرآن، سنّت وعقل عرضه گردند تا مواردى مانند: (حكومت)، (تخصيص)، (تخصّص) و(ورود) وراه هاى ديگرِ جمع، اِعمال شود. حتى در روايات آمده است كه اگر روايتى مخالف صريح قرآن بود، بايستى كنار نهاده شود.
به هر حال آنچه آيات وروايات وعقل ما را به آن رهنمون مى شوند، بطلان همه قيام ها، فعاليت ها وجريان هاى قبل از ظهور نيست، بلكه منظور از بطلان قيام وعَلَم در روايات، بطلان قيامى است كه به نام حضرت مهدى عليه السلام صورت گيرد ـ چنان كه قيام زيد وامثال آن در روايات معتبر، تأييد شده اند(۸) ـ به عنوان نمونه به ذكر رواياتى بسنده مى كنيم:
امام كاظم عليه السلام فرمود:
رجل من اهل قم يدعو الناس الى الْحقِّ يجتمع معه قوم كزبر الحديد لاتزلّهم الرياح العواصف ولايملّون من الحرب ولا يجبنون وعلى الله يتوكلون والعاقبة للمتقين(۹)؛ مردى از اهل قم، مردم را به حق دعوت مى كند. طرفداران وياران او، مردمى استوارند وآهنين كه از جنگ خسته نمى شوند واز دشمن نمى هراسند وتنها به خدا توكل مى كنند وعاقبت نيز از آن كسانى است كه اهل تقوا هستند.
در روايت ديگر، امام باقر عليه السلام كشتگان مبارزان قبل از ظهور را به عنوان شهيد ياد مى كند: (...قَتْلاهْم شُهَداء)(۱۰).
ديدگاه صواب
در مقابل ديدگاه هاى مطرح شده، نگرش ديگرى هم وجود دارد كه انتظار را به معناى فراهم آوردن زمينه هاى ظهور، ظلم ستيزى به مقدار توان وآمادگى براى ظهور حضرت
مى داند. در اين ديدگاه، فرد بايستى عالم را براى آمدن حضرت مهيا كند ونه تنها امر به معروف ونهى از منكر نمايد، بلكه بايد به دنبال تشكيل حكومت صالح وحفظ وحراست از كيان اسلامى نيز باشد.
حضرت امام(ره) در اين باره مى فرمايد: البته پركردن دنيا از عدالت، اين را ما
نمى توانيم بكنيم. اگر مى توانستيم مى كرديم. اما چون نمى توانيم بايد ايشان بيايند. الان عالم پر از ظلم است، اگر ما بتوانيم جلوى ظلم را بگيريم، تكليفمان است. ضرورت اسلام وقرآن (است) و... بايد چنين كنيم. اما چون نمى توانيم بايد وبيايد. اما بايد فراهم كنيم كار را . فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك كنيم. كارى كنيم كه عالم مهيا شود براى آمدن حضرت.(۱۱)
اين هايى كه مى گويند هر عَلَمى بلند شود وهر حكومتى، خيال كردند كه هر حكومتى باشد. اين برخلاف انتظار فرج است. اين ها نمى فهمند چه مى گويند. اين حرف ها را به اين ها تزريق كردند، امّا خودشان نمى دانند دارند چه مى گويند. نبودن حكومت، يعنى اين كه همه مردم به جان هم بريزند. بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، برخلاف نص آيات الهى رفتار كنند. ما اگر فرض كنيم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مى زديم. براى اين كه برخلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتى بيايد كه نهى از منكر نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايات قابل عمل نيست.(۱۲)
شما بايد زمينه را فراهم كنيد براى آمدن او. فراهم كردن اين است كه مسلمين را با هم مجتمع كنيد. همه با هم بشويد. ان شاء الله ظهور مى كند ايشان.(۱۳)
اكنون كه دوران غيبت امام عليه السلام پيش آمده وبناست احكام حكومتى اسلام باقى بماند واستمرار پيدا كند وهرج ومرج روا نيست، تشكيل حكومت لازم مى آيد. عقل هم به ما حكم مى كند كه تشكيلات لازم است تا اگر به ما هجوم آورند، بتوانيم جلوگيرى كنيم. اگر به نواميس مسلمين تهاجم كردند، دفاع كنيم.(۱۴)
از غيبت صغرا تا كنون كه هزار وچند صد سال مى گذرد ـ وممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد ومصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورند ـ در طول اين مدت مديد، احكام اسلام بايد زمين بماند واجرا نشود؟! وهر كه هر كارى خواست بكند؟! وهرج ومرج است؟!
اعتقاد به چنين مطلبى يا اظهار آن ها بدتر از اعتقاد واظهار منسوخ شدن اسلام است. هيچ كس نمى تواند بگويد ديگر لازم نيست از حدود وثغور وتماميت ارضى وطن اسلامى دفاع كنيم يا امروز ماليات وخريد وخراج وخمس وزكات نبايد گرفته شود، قانون كيفرى اسلام وديات وقضا بايد تعطيل شود. هر كه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامى ضرورت ندارد منكر ضرورت اجراى احكام اسلام شده وجامعيت احكام وجاودانگى دين مبين اسلام را انكار كرده است.(۱۵)
اكنون كه شخص معينى از طرف خداى تبارك وتعالى براى احراز امر حكومت در دوره غيبت تعيين نشده است، تكليف چيست؟ آيا بايد اسلام را رها كنيد؟ ديگر اسلام نمى خواهيم؟ اسلام فقط براى دويست سال بود؟ يا اين كه اسلام، تكليف را معين كرده است، ولى تكليف حكومتى نداريم؟ معناى نداشتن حكومت اين است كه تمام حدود وثغور مسلمين از دست برود وما با بى حالى دست روى دست بگذاريم كه هر كارى مى خواهند بكنند وما اگر كارهاى آنها را امضا نكنيم رد نمى كنيم. آيا بايد اين طور باشد؟(۱۶)
نتيجه
دلايل عقلى ونقلى كه معيار درستى ديدگاه هاى متفاوت در انتظار فرج مى باشند بيانگر مطالب زير مى باشند:
از سويى سخن آيات وروايات درباره امر به معروف ونهى از منكر، حدود، ديات، دفاع، جهاد،كمك به محرومان ، چگونگى برخورد با ظلم وعدم تسليم در برابر ستم (مانند پيمان خداوند از دانشمندان كه بر شكم بارگى عده اى وگرسنگى عده اى ديگر آرام نگيرند وحق مظلومان را از ظالمان بستانند و...)(۱۷) وديگر مواردى كه دين مورد تأكيد قرار داده، ما را به انتظار مثبت رهنمون مى شود.
از سوى ديگر، پيامبر درون يعنى عقل، نيز تكليف ما را كاملاً مشخص نموده است:
الف) آيا مى شود همة احكام ودستورهاى الهى در دوران غيبت تا زمان ظهور، تعطيل وبدون متولى ومجرى بماند؟ بديهى است كسى بايستى عهده دار وحافظ شريعت الهى بوده وپناهگاه ايتام آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم باشد. بايستى به قدر توان كوشيد وزمينه را فراهم كرد وعالم را براى آمدن حضرت مهيا نمود: (فيوطئون للمهدىّ يعنى سلطانه).(۱۸)
ب) برنامه امام زمان عليه السلام بسيار عالى، امّا دشوار است؛ زيرا بايد تمام جهان را اصلاح كند. از سوى ديگر، از روايات استفاده مى شود كه امام زمان عليه السلام ويارانش به وسيلة جنگ وجهاد بر كفر ومادّيگرى وبيدادگرى غلبه مى كنند وبه واسطه نيروى جنگى، سپاه دشمن وطرفداران بى دينى وستم را مغلوب مى سازند.
با توجه به اين دو مطلب، وظيفه مسلمانان اين است كه:
اولاً: در اصلاح خود بكوشند وبه اخلاق اسلامى آراسته گردند. وظايف فردى واحكام ودستورهاى قرآن را عمل كنند.
ثانى: دستورهاى اجتماعى اسلام را استخراج وبين خود به طور كامل اجرا كنند تا نتايج درخشان آن را عملاً در پيش جهانيان مجسم سازند.(۱۹)
آرى، منتظر مصلح، خود بايستى صالح باشد وكار بزرگ امام زمان عليه السلام انتظارى گسترده مى طلبد وبرنامه ريزى هاى كلان وجهانى: (انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است وبايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند ومقدمات ظهور ان شاء الله تهيه شود).(۲۰) (*)

۲. افراط وتفريط در ارائه چهره مهر وقهر از امام عصر (عجل الله فرجه)

انحراف ديگر، افراط وتفريط در تبيين قتل ها ودرگيرى هاى آغاز قيام است.
۱-۲. برخى هر گونه مبارزه ومجاهدت را از حضرت نفى مى كنند وصرفا به دنبال حل معجزه آساى امورند ومهربانى حضرت را به معناى عدم اجراى هر گونه كيفرى مى دانند. اين تفكر انحرافى در زمان خود اهل بيت عليهم السلام نيز وجود داشت:
معمر بن خلاد مى گويد: نزد امام رضا عليه السلام سخن از حضرت قائم عليه السلام مطرح شد. حضرت فرمودند:
(... لو قد خرج قائمنا عليه السلام لم يكن الا العلق والعرق والنوم على السّروج(۲۱)؛ شما امروز سبكبال تر از آن زمانيد. قائم كه قيام كند، جز عرق ريختن وخواب (از فرط خستگى ومجاهدت هاى پى در پى) روى زين ها نيست).
پيامدها
۱. عدم آمادگى وكوشش براى زمينه سازى ظهور.
۲. اميد كاذب كه بسيارى از افراد را در انجام وظايف سست مى كند.
خاستگاه
۱. معجزه آسا پنداشتن همه امور
۲. عدم درك عميق مهربانى حضرت كه با حكمت توأم است.
۳. عدم نگاه جامع به دين (صريح آيات وروايات وسيره اهل بيت عليهم السلام).
مبارزه ودرمان
علم وبصيرت در دين، بررسى آيات وروايات وسيره اهل بيت عليهم السلام به ويژه درك مطالب ذيل:
۱. روشن شدن مسأله امداد غيبى وجايگاه آن در قيام.
۲. بررسى رابطه حكمت ومحبت، كه حكيم، مهربانى اش هم از حكمت وسرچشمه
مى گيرد وحكمت هيچ گاه نمى پذيرد بر گرگ صفتان ـ كه خويى جز وحشيگرى وجنايت ندارند وهيچ موعظه اى در آن ها اثر ندارد وبه هيچ صراطى مستقيم نيستند ـ ترحم شود:

ترحم بر پلنگ تيزدندان  * * * ستمكارى بود بر گوسفندان

۲-۲. ديدگاه ديگر، ارائه چهره اى خشن ووحشت آفرين است كه توأم با قتل وخون ريزى مى باشد. اين مطلب با روح آيات ورسالت پيامبران واوصى: سازگارى ندارد.
پيامدها
۱. ايجاد دلزدگى ونفرت نسبت به امام.
۲. ترس وخوف از حضرت وعدم پذيرش امام به عنوان پدرى مهربان.
۳. نااميدى از انجام اعمال صالح به جهت ترس از عدم پذيرش توسط امام، با اين تصور كه اكثريت كشته خواهند شد وحضرت اعمال ورا نيز نخواهد پذيرفت.
نتيجه اين كه نفرت وخشونت ويأس، باعث عدم انگيزه براى درك وحتى تأمل درباره حضرت وراه ومرام ومى گردد.
خاستگاه
۱. عدم بصيرت كافى ونگاه جامع به دين.
۲. عدم بررسى دلالى وسندى روايات.
مبارزه ودرمان
۱. با بررسى روايات روشن مى گردد كه بسيارى از مطالب ارائه شده (قتل هاى آغازين، جوى خون، كشته شدن دو سوم مردم و...) دچار اشكالات بسيار از ناحيه سند ودلالت مى باشند.(۲۲)
۲. روشنگرى توسط انديشمندان:
الف) جنگ تنها با كسانى است كه جز زبان زور چيزى نمى فهمند، نه عموم مردم كه با جان ودل سراغ حضرت مى آيند.
۳. حضرت با مردم مهربان، بلكه مهربان ترين افراد است.
(جواد بالمال، رحيم بالمساكين، شديد على العمال.(۲۳) ونسبت به مال ودارايى، كريم وگشاده دست، با مسكينان، مهربان وبا كارگزاران، سخت گير است).
در روايتى، امام رضا عليه السلام در بيان صفات امام معصوم فرمود: يكون اعلم الناس واحكم الناس واتقى الناس واحلم الناس واشجع الناس واسخى الناس... ويكون اولى بالناس منهم بانفسهم واشفق عليهم من آبائهم وامهاتهم و...؛(۲۴) امام، سرآمد مردم در دانش، قضاوت وحكمت، پرهيزكارى، حلم، شجاعت وسخاوت است... ونسبت به مردم از خودشان سزاوارتر واز پدر ومادرشان دلسوزتر است و... .
۳. در نهايت گفتنى است وظيفه يك عالم ـ چنان كه روايات مى گويند ـ ايجاد تعادل در خوف ورجا است، نه اين كه دچار افراط وتفريط شده ومخاطبان خويش را به ورطه افراط وتفريط افكند.

۳. طرح مباحث غير ضرورى

يكى ديگر از انحرافات در مقوله مهدويت، پرداختن به مباحثى است كه هيچ ثمره اى ندارد. در روايت آمده است: (فاغلقوا ابواب السؤال عما لا يعنيكم(۲۵)؛ از آنچه ثمره اى برايتان ندارد، بيهوده نپرسيد). مسكن، ازدواج ، همسر، تعداد همسران، تعداد فرزندان و... از مباحثى هستد كه اذهان افراد را به خود مشغول ساخته واز مباحث مهم باز داشته است.
معرفت امام، وظيفه ما نسبت به امام، تبيين وترسيم استراتژى آينده وارائه آن براى زمينه سازى وفراهم آوردن شرايط ظهور و... مسايلى است كه پرداختن به آن اهميت فراوانى دارد.
پيامدها
۱. بازماندن از مباحث مهم، كاربردى وضرورى.
۲. بستر سازى براى ورود خرافات وسخنان بى دليل وغير مستند كه در نتيجه، سوداگران براى مطرح كردن خويش يا فريفتن مردم از بازار گرم اين مباحث بهره مى جويند.
خاستگاه
۱. عدم تشخيص وظيفه دينى.
۲. هواى نفس كه در عوام فريبى بروز مى يابد.
۳. توهم وخيال پردازى كه زمينه داستان سرايى هايى چون جزيره خضرا و... است.
۴. عدم بررسى سندى ودلالى روايات (چنانكه تأمل وبررسى، به خوبى جزيره خضرا را نفى مى كند وبا نفى آن، بطلان وجود هزاران فرزند براى حضرت يا تطبيق خضرا بر مثلث برمودا، كاملا روشن مى گردد).(۲۶)
۵. عدم تبيين وروشنگرى انديشمندان وعالمان دينى.
مبارزه ودرمان
۱. علم وبصيرت در دين.
۲. روشنگرى توسط انديشمندان در موضوعات مرتبط با مهدويت وذكر مسايل مهم وكاربردى وتبيين وظايف.
۳. حساسيت علما نسبت به عوام فريبان وورود خرافات به ساحت دين ومقوله هاى دينى نظير مهدويت.
۴. تقوا در مقابل هواى نفس وعوام فريبى.

۴. تعجيل

يكى ديگر از آسيب ها، عجله داشتن در تحقق امر ظهور است. شتاب زدگى در اين امر، در روايات ما بسيار نكوهش شده است:
مرحوم صدوق در كمال الدين نقل كرده كه امام جواد عليه السلام فرمود: (يهلك فيها المستعجلون(۲۷)؛ در دوران غيبت، شتاب زدگان در امر ظهور هلاك مى شوند).
امام صادق عليه السلام فرمود:
انما هلك الناس من استعجالهم لهذا الامر. ان الله لايعجل لعجلة العباد ان لهذا الامر غاية ينتهى اليها فلو قد بَلَغوها لم يستقدموا ساعة ولم يستأخروا.(۲۸)
شتاب مردم براى اين كار، آن ها را هلاك ساخت. خداوند به جهت شتاب مردم، شتاب نمى كند. براى اين امر مدتى است كه بايد پايان پذيرد. اگر پايانش فرا رسد، آن را ساعتى پيش وپس نيفكنند.
پيامدها
۱. ناسپاسى واعتراض وعدم رضايت به مصلحت الهى
۲. رويكرد به منحرفان ومدعيان دروغين مهدويت
۳. يأس ونااميدى در اثر عدم تحقق ظهور
۴. شك وترديد
۵. دست به اقدام ناشايست زدن
۶. استهزا وتمسخر آيات وروايات ومعتقدان به غيبت وظهور.
خاستگاه
۱. عدم درك جايگاه مصلحت وحكمت الهى
۲. عدم تسليم نسبت به اراده خدا
۳. بى طاقتى وبى ظرفيتى وعدم صبر در سختى ها، اذيت ها وطعنه هاى دشمنان
۴. تنها خود را معيار ديدن. لذا پايان عمر وزندگى خود را ملاك مى داند، نه سير تاريخ را.
مبارزه ودرمان
۱. تسليم اراده وحكمت الهى بودن همراه با آرزوى ظهور وداشتن آمادگى.
امام جواد عليه السلام فرمودند: (... يهلك فيها المستعجلون وينجو فيها المُسلِمون(۲۹)؛ در دوره غيبت، شتاب زدگان در امر ظهور هلاك مى شوند واهل تسليم نجات مى يابند).
ايمان به غيب وايمان به حكمت الهى، سبب صبر وتسليم به جاى تعجيل خواهد شد.
طوبى للصابرين فى غيبته، طوبى للمقيمين على محبته، الذين وصفهم الله فى كتابه وقال: (هدى للمتقين الذين يؤمنون بالغيب).(۳۰)
خوشا به حال صابران در دورة غيبت او، واستواران در محبت او! همانان كه خداى تبارك وتعالى در كتابش چنين توصيفشان فرموده است: اين قرآن، هدايت است براى پرهيزگاران، همان كسانى كه به غيب ايمان دارند.
در روايت ديگر آمده است:
... ومتى علمنا انه عزوجل حكيم، صدقنا بان افعاله كلها حكمة وان كان وجهها غير منكشف لنا.(۳۱)
هنگامى كه خداى تبارك وتعالى را حكيم بدانيم، همه افعال خدا را مطابق حكمت ومصلحت خواهيم دانست، گرچه سبب آن ها براى ما روشن نباشد.
در روايت ديگر آمده كه امام سجاد عليه السلام فرمودند:
وان للقائم منّا غيبتين ... وامّا الاخرى فيطول امدها حتى يرجع عن هذا الامر اكثر من يقول به، فلا يثبت عليه اِلاّ من قوى يقينه وصحت معرفته ولم يجد فى نفسه حرجا مما قضينا وسلّم لنا اهل البيت.(۳۲)
براى قائم ما دو گونه غيبت است:... امّا زمان غيبت دوم به درازا مى كشد تا جايى كه بيش تر كسانى كه به وايمان داشتند، از اعتقاد خود بر مى گردند. فقط كسانى در اعتقاد خود ثابت قدم مى مانند كه يقينى محكم واستوار وشناختى صحيح داشته وتسليم ما اهل بيت باشند وسخنان ما بر آن ها گران نباشد.
۲. علم وبصيرت در دين:
در دو مقولة عواقب تعجيل وآثار صبر، روايات بسيارى آمده است. به مناسبت، به برخى از آن ها اشاره مى شود:
الف) عاقبت عجله، پشيمانى است: (لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا؛(۳۳) پيش از رسيدن اين امر، شتاب مكنيد كه پشيمان مى شويد).
ب) فضيلت صبر وشتابزده نبودن:
۱. جهاد در كنار رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم:
(... اما ان الصّابر فى غيبته على الاذى والتكذيب بمنزلة المجاهد بالسيف بين يدى رسول الله.(۳۴)
آن ها كه در زمان غيبت وبرآزار وطعنه وتكذيب دشمنان صبر كنند، مانند كسانى هستند كه در حضور رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم شمشير زده اند).
۲. در زمره اهل بيت عليهم السلام ودر عليين بودن:
ان من انتظر امرنا وصبر على ما يُرى من الاذى والخوف، هو غداً فى زمرتن(۳۵).
كسى كه منتظر امر ما باشد ودر اين راه، بر آزار وترس ووحشت صبر كند، روز رستاخيز در جرگه ما خواهد بود.
امام حسن عسكرى عليه السلام فرمودند:
يا احمد بن اسحاق ، هذا امر من امر الله وسرّ من سرّالله وغيب من غيب الله فخذ ما آتيتك واكتمه وكن من الشاكرين ، تكن معنا غدا فى علّيين.(۳۶)
اى احمد بن اسحاق، اينْ امر وسرّ وغيبى است از جانب خداوند. آنچه به تو ارزانى داشتيم فراگير واز نااهل پوشيده دار وسپاسگزار باش، تا فرداى قيامت در مقامات علّيين با ما باشى.
۳. تبيين وروشنگرى انديشمندان نسبت به عواقب تعجيل وآثار صبر وتسليم ورضا وتذكر به اين نكته كه مهم، انجام وظيفه است وحركت در اين مسير ومعرفت به امام وراه ومرام وبا چنين حالتى، ظهور مقدّم شود يا به تأخير افتد، هيچ ضرر نكرده ودر ركاب ودر زمره اهل بيت عليهم السلام قرار داريم.
امام باقر عليه السلام در تفسير آيه شريفه: (يا ايها الذين آمنوا اصبروا وصابروا ورابطوا)(۳۷) فرمودند:
يا ايها الذين آمنوا اصبروا على اداء الفرائض وصابروا على عدوكم ورابطوا امامكم المنتظر(۳۸).
اى مؤمنان، در بجا آوردن امور واجب خود، صبر وتحمل داشته باشيد ودر برابر دشمنانتان، پايدارى ورزيد ويك ديگر را به شكيبايى سفارش كنيد وبا امام منتظَر خود، پيوند ورابطه ناگسستنى داشته باشيد.
همچنين فرموده اند:
من مات وهو عارف لامامه، لا يضرّه تقدّم هذا الامر وتأخّر ومن مات وهو عارف لامامه كان كمن هو مع القائم فى فسطاطه.(۳۹)
هر كس با شناخت امامش بميرد، پيش افتادن اين امر يا به عقب افتادن آن به وضررى نرساند. كسى كه با معرفت امامش بميرد مانند كسى است كه با حضرت قائم عليه السلام در خيمه اش باشد.
نكته : تعجيل، يكى از آفت ها وآسيب هايى است كه فرا روى منتظر قرار دارد، اما برخى در نقطه مقابل دچار آسيب شده اند وآن دور شمردن وقت ظهور است كه پيامد آن، بى تفاوتى وقساوت قلب مى باشد. در روايتى فرموده اند:
لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا ولا يطولن عليكم الامد فتقسو قلوبكم.(۴۰)
پيش از رسيدن اين امر شتاب نكنيد كه پشيمان مى شويد وآن را دور نشماريد كه دلتان قساوت مى گيرد.
در روايات ديگر، تكليف مشخص شده است: اهل عجله هلاكند. اهل نجات، كسانى اند كه تسليم اراده خدايند(۴۱)، وامر ظهور را نزديك مى شمارند.(۴۲) (وآن كه امر ظهور را نزديك داند، خويشتن را آماده مى سازد).

۵. توقيت:

يكى ديگر از آسيب ها ، تعيين وقت ظهور است. چرا كه حكمت الهى بر اين است كه وقت ظهور امام زمان عليه السلام بر بندگان مخفى بماند. لذا احدى نمى تواند زمانى براى ظهور تعيين كند. مفضل بن عمر گويد: از مولايم امام صادق عليه السلام پرسيدم:
هل للمأمور المنتظر المهديّ عليه السلام من وقت موقّت يعلمه الناس؟ فقال: حاش لله أن يوقّت ظهوره بوقت يعلمه شيعتنا... فقال: يا مفضل، لا اوقّت له وقتا ولا يوقّتُ له وقت، انّ من وقّت لمهديّنا وقتاً فقد شارك الله تعالى فى علمه وادّعى انّه ظهر على سِرّه ...(۴۳)
آيا ظهور حضرت مهدى عليه السلام وقت معينى دارد كه مردم آن را بدانند؟ فرمودند: اين چنين نيست كه خداوند براى آن وقتى تعيين كرده باشد كه شيعيان ما آن را بدانند. اى مفضل، براى آن وقتى تعيين نمى كنم. وقتى هم نمى شود براى آن معين كرد. آن كه براى ظهور ما وقتى تعيين كند، خود را در علم خداوند شريك دانسته ومدعى شده كه از اسرار خداوند آگاه گشته است.
فضيل از امام باقر عليه السلام پرسيد:
هل لهذا الامر وقت؟ فقال: كذب الوقاتون، كذب الوقاتون، كذب الوقاتون(۴۴).
آيا براى اين امر وقتى معيّن است؟ آن حضرت سه مرتبه فرمود: آنان كه وقتى براى آن تعيين مى كنند، دروغ مى گويند.
ابى بصير گويد: از امام صادق عليه السلام درباره امام زمان عليه السلام پرسيدم. فرمود:
كذب الوقاتون، انا اهل بيت لانوقّت، ثم قال: اَبى الله الاّ أن يخلف وقت الموقّتين.(۴۵)
آنان كه وقتى براى آن تعيين مى كنند، دروغ مى گويند. ما اهل بيت، زمانى براى آن تعيين نمى كنيم. آن گاه فرمود: خداوند چنين اراده كرده است كه با هر وقتى كه تعيين كنند، حتما مخالفت نمايد وظهور را در آن وقت قرار ندهد.
در روايت ديگر فرموده اند:
(كذب الموقتون، ما وقّتنا فيما مضى ولا نوقّت فيما يستقبل؛(۴۶)
آن كه براى آن وقتى تعيين كند دروغ گفته است... ما در گذشته وقتى تعيين نكرده ايم ودر آينده نيز هرگز وقتى براى آن تعيين نخواهيم كرد).
در برخى روايات، علت عدم تعيين وقت، چنين بيان شده است: امام جواد عليه السلام فرمودند:
لو عُيّن لهذا الامر وقت لقست القلوب ولرجع عامّة الناس عن الاسلام ولكن قالوا: ما اسرعه! ما اقربه! تألفاً لقلوب الناس وتقريبا للفرج(۴۷)؛
اگر براى اين امر وقتى تعيين شود دل ها را قساوت مى گيرد وتوده مردم از اسلام بر مى گردند. بگوييد: چه زود است! چقدر نزديك است! تا دل مردم آرام گيرد وفرج نزديك شود.
پيامدها
اين عمل ـ جداى از اين كه ادعايى است بى دليل ودروغى است آشكار؛ چرا كه اهل بيت فرموده اند: كسى از زمان آن آگاه نيست. ـ پيامدهاى متفاوتى دارد كه به ذكر آن مى پردازيم:
۱. ايجاد يأس ونااميدى به سبب عدم تحقق ظهور در وقت تعيين شده.
۲. ايجاد بدبينى نسبت به اصل ظهور.
۳. ايجاد بدبينى به شخصيت امام در اثر عدم تحقق ظهور.
۴. قساوت قلب ها.
۵. برگشتن مردم سست ايمان از دين.
خاستگاه
۱. تعجيل وشتاب كردن در امر فرج.
۲. عوام فريبى در اثر هوى وهوس.
۳. توهم وخيال پردازى.
۴. عدم تطبيق صحيح آثارى كه بر اثر قدرت هاى روحى ورياضت ها به دست مى آورند. يعنى چيزهايى را در آينده پيش بينى مى كنند، امّا در تطبيق آن ها اشتباه نموده وخيال مى كنند ظهور است. لذا وقتى تعيين مى كنند.
مبارزه ودرمان
۱. تكذيب:
محمد بن مسلم گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:
يا محمد، من اخبرك عنا توقيتا فلاتهابن ان تكذبه فانا لانوقت لاحد وقتا.(۴۸)
اى محمد، هر كس از جانب ما به تو خبر دهد كه ما وقتى براى ظهور تعيين كرده ايم، بى مهابا وترس ورا تكذيب كن. زيرا ما براى هيچ كس (حتى خواص) وقتى تعيين نمى كنيم.
نكته قابل توجه اين است كه در روايت آمده است: (بى مهابا ورا تكذيب كن) از اين تفسير به خوبى بر مى آيد كه نبايد شخصيت زده شد. ابهت وبزرگى افراد نبايد مانع تكذيب شود. هر كس با هر مقام وجايگاهى كه دارد اگر براى ظهور وقتى معين كرد، بايستى تكذيب گردد.(۴۹)
۲. نزديك دانستن ظهور همراه با تسليم.
راه چاره اين است كه انسان ظهور را نزديك بداند، هر لحظه منتظر ظهور باشد وبا اين حال، تسليم اراده وامر الهى باشد وهيچ امرى، پرده صبر ورا ندرد كه: (نجى المقربون)(۵۰) و(نجا المسلمون).(۵۱)
۳. روشنگرى وتبيين علما وانديشمندان دينى.

۶. تطبيق

پس از توقيت وتعجيل، آسيبى كه قابل ذكر است، تطبيق ناصواب است. به اين توضيح كه عده اى با خواندن يا شنيدن چند روايت در علايم ظهور، آن ها را بر افراد يا حوادثى تطبيق مى دهند. البته خودِ تطبيق روايات بر حوادث، آفت وآسيب نيست، بلكه آفت، مطالب وادعاهايى است كه افرادى به صرف خواندن يك يا دو روايت وبدون بررسى آيات وروايات ومطالب تاريخى وقدرت تشخيص صحيح وسقيمِ روايات مطرح مى كنند، يعنى بدون داشتن تخصص به اظهار نظر مى پردازند.
اين تذكر لازم است كه در روايات، تشخيص مؤلّفه ها وعلايم سپاه حق وباطل به عهده علماى راستين گذاشته شده است؛ همان ها كه در عصر غيبت كبرا به عنوان (نواب عام) عهده دار امور گشته اند.
پيامدها
۱. پيامد تطبيق، توقيت وتعجيل است.
۲. نوميدى ويأس در اثر عدم اتفاق ظهور.
۳. به دليل عدم تحقق تطبيق هاى مطرح شده، باعث بى اعتقادى افراد نسبت به اصل ظهور مى گردد وافراد در اصل ظهور وروايات به شك وترديد مى افتند.
خاستگاه
۱. توهم زدگى.
۲. هوى وهوس ومشكل مطرح سازى خود (بيمارى روانى هيسترى).
۳. دخالت افراد غير متخصص در مطالب كاملا فنّى وتخصصى.
۴. عدم روشنگرى كافى توسط علما:
الف) عدم تبيين علايم حتمى وغير حتمى، عدم طرح مسأله بداء ومسايل مرتبط با علايم ظهور.
ب) نداشتن عكس العمل مناسب در مقابل مدّعيان.
راه درمان
۱. تبيين وروشنگرى.
۲. تكذيب ومبارزه با انحرافات.
۳. كار كارشناسى در مورد علايم وويژگى ها توسط علما.

۷. افراط وتفريط در تبيين مفهوم غيبت

۱-۷. نظريه تفريطى
برخى غيبت حضرت را به معناى عدم حضور معنا كرده اند. گروهى از اينان عالَمى توهم كرده وآن را (هورقلى)(۵۲) نام گذارده وحضرت را در آن جا مكان داده اند. برخى ديگر حضرت را در دور دست ها (جزيره خضر(۵۳) و...) پنداشته اند. برخى هر گونه ديدارى با حضرت را نفى كرده اند.(۵۴)
اين ديدگاه ها نادرست است وبا روايات ما سازگار نيست. مطابق روايات، حضرت بر خلاف عيساى پيامبر عليه السلام به آسمان نرفته، در ميان مردمان است، در شهرها وبازارها و... قدم مى نهد:
... صاحب هذا الامر يتردد بينهم ويمشى فى اسواقهم ويطأ فرشهم ولايعرفونه ... .(۵۵)
صاحب الامر در ميان مردم رفت وآمد مى كند، به بازارهايشان مى رود وبر فرش هايشان قدم مى نهد، ولى ورا نمى شناسند.
هر ساله در مراسم حج حاضر مى شود، مردم را مى بيند ومى شناسد ومردم هم ورا مى بينند ولى نمى شناسند: والله ان صاحب هذا الامر ليحضر الموسم كل سنة فيرى الناس ويعرفهم ويرونه ولايعرفونه(۵۶).
به خدا سوگند كه صاحب الامر، هر سال در مراسم حج حاضر مى شود، مردم را مى بيند وآن ها را مى شناسد، ولى مردم ورا با آن كه مى بينند نمى شناسند.(۵۷)
جزيره خضرا،(۵۸) عالم هور قلى(۵۹) ومانند اين ها توهم هايى هستند رد شده وافسانه هايى هستند بى دليل.
پيامدها
۱. دور از دسترس قراردادن امام.
۲. كم رنگ جلوه كردن تأثير وجود امام، در اثر عدم اعتقاد به حضور ملموس ايشان.
خاستگاه
۱. عدم درك دقيق مفهوم غيبت.
۲. دورى از آيات وروايات.
۳. هواى نفس.
۴. اطمينان به برخى نقل هاى غير معتبر مثل جزيره خضرا.
۵. عدم بصيرت كافى وتفقّه در دين.
۶. بدگمانى وعدم اطمينان به نقل هاى معتبر. (كسانى كه هر نوع ديدارى را نفى مى كنند).
۷-۲. نظريه افراطى
در مقابل اين ديدگاه، ديدگاه ديگر هيچ تفاوتى بين غيبت وحضور قائل نيست. توقع دارد حضرت در هر امرى دخالت نمايد. اين ديدگاه نيز به خطا راه پيموده است. اگر قرار بود حضرت مستقيماً در هر كارى دخالت كنند يا همه به محضرشان مشرف شوند، ديگر غيبت معنايى نداشت.
پيامدها
۱. رويكرد وتوجه زياد مدعيان ارتباط وملاقات.
۲. توهم زدگى وخيال پردازى.
۳. نااميدى ويأس در اثر عدم ملاقات.
خاستگاه
۱. عدم درك دقيق مفهوم غيبت.
۲. توهم وخيال پردازى.
۳. عدم درك جايگاه معجزات، امدادهاى غيبى واسباب وعلل مادى.
۴. عدم تفقّه وتخصّص در دين.
۵. هواى نفس.
راه درمان افراط وتفريط
۱. دورى از خيال پردازى وتوهمات.
۲. رويكرد به معارف ناب دينى وعلماى ربّانى.
۳. مقابله با انحرافات وبدعت ها وتوهم گراها.
۴. تبيين وروشنگرى توسط علماى دين.

۸. ملاقات گرايى

از آسيب هايى كه در عصر غيبت براى منتظران اتفاق مى افتد، مدعيانى هستند كه بى دليل يا به ساده ترين اتفاق، ادعاى ملاقات مى كنند، يا كسانى كه تمام وظيفه خويش را رسيدن به ديدار حضرت مى پندارند واز باقى وظايف غافل شده وافراد را تنها به اين عمل، به عنوان برترين وظيفه، فرا مى خوانند.
پيامدها
۱. يأس ونااميدى در اثر عدم توفيق ديدار.
۲. توهم گرايى وخيال پردازى.(۶۰)
۳. رويكرد به شيّادان ومدّعيان مهدويت، نيابت ومدّعيان ملاقات.
۴. دور ماندن از انجام وظايف اصلى، به دليل اهتمام بيش از اندازه وغير متعادل به ديدار.
۵. بدبينى به امام عليه السلام به علت عدم ديدار.(۶۱)
خاستگاه
۱. نبود بصيرت وآگاهى نسبت به دين ونشناختن وظايف اصلى وفرعى.
۲. توهم وخيال پردازى.
۳. هواى نفس.
درمان
مهم ترين راه درمان اين آسيب، توجه ورويكرد به منابع اصيل، معارف ناب دين در پرتو مراجعه به علماى راستين است كه در اين صورت، براى ما روشن مى شود كه بسيارى امور مطلوب وخوب هستند، امّا خداى متعال آن ها را به عنوان وظيفه بر دوش ما ننهاده (مانند ملاقات حضرت ولى عصر (عجل الله فرجه)) يا اين كه در ميان تكاليف ووظايف دينى رتبه بندى وجود دارد ودر مقام عمل، لازم است به درجه اهميت وضرورت آن ها توجه شود. به راستى در ميان وظايفى مانند تقوا، خودسازى، تكاليف اجتماعى، انتظار و... ملاقات چه جايگاهى دارد؟!

۹. آرزوگرايان بى عمل

برخى گمان مى كنند كه تنها اعتقاد به اهل بيت عليهم السلام ومحبّت امام زمان عليه السلام كافى است. اينان مى پندارند كه در قبال گناهشان عذابى نخواهد بود. اين توهم كه در قرآن وروايات مردود شمرده شده است، تمنّى يا اميد كاذب نام دارد. اينان چون اهل كتاب فكر مى كنند همين كه نام دين ومذهب را بر خود نهاده اند، اهل سعادتند وعذاب نخواهند شد:
(وقالوا لن يدخل الجنة إلاّ من كان هودا ونصارى تلك امانيهم قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين(۶۲)
وگفتند: هرگز هيچ كس به بهشت نمى رود مگر آن كه يهودى يا مسيحى باشد. اين از آرزوهاى آن هاست. بگو : اگر راست مى گوييد، دليلتان را بياوريد.
در روايات نيز اين گروه تكذيب شده اند: (كذب المتمنون(۶۳)؛ آرزومندان خيال پرداز دروغ مى گويند).
اسماعيل فرزند امام صادق عليه السلام گويد: از پدرم پرسيدم:
يا ابتاه، ما تقول فى المذنب منّا ومن غيرنا؟ قال عليه السلام: ...(ليس بامانيكم ولا امانى اهل الكتاب من يعمل سوءاً يُجز به ...).(۶۴)
در مورد گناهكاران ما وغير ما چه مى گوييد؟ حضرت فرمود: (فضيلت وبرترى) به آرزوهاى شما وآرزوهاى اهل كتاب نيست؛ هر كس عمل بدى انجام دهد، كيفر داده مى شود... .
قلت له: قوم يعملون بالمعاصى ويقولون نرجو، فلا يزالون كذلك حتى يأتيهم الموت. فقال: هولاء قوم يترجَّحون فى الامانى، كذبوا، ليسوا براجين، انّ من رجا شيئاً طلبه ومن خاف من شيء هرب منه.(۶۵)
به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: گروهى معصيت مى كنند ومى گويند ما اميد ورجا داريم. پيوسته چنين باشند تا اين كه مرگ آنان را دريابد. امام عليه السلام فرمود: اينان گروهى اند كه در آرزوهاى خويش غوطه ورند وآرزوهايشان آنان را از راه استوار منحرف كرده است. دروغ مى گويند. اهل رجا واميد نيستند. قطعاً كسى كه به چيزى اميد داشته باشد، به دنبال تحقق آن است ودر طلب آن برآيد وآن كه از چيزى بيمناك باشد، از آن پرهيز مى كند ومى گريزد.
اميد ورجاى واقعى چيز ديگرى است. مفضل گويد: امام صادق عليه السلام فرمود:
اياك والسفلة، فانما شيعة عليّ من عف بطنه وفرجه واشتد جهاده وعمل لخالقه ورجا ثوابه وخاف عقابه، فاذا رأيت اولئك فاولئك شيعة جعفر.(۶۶)
از فرومايگان بپرهيز! تنها كسانى شيعه على مى باشند كه در باب شكم وشهوت خويش، عفّت ورزند واهل تلاش وكوشش باشند وبراى خدا به عمل پردازند وثواب الهى را اميد برند واز عذاب وبيمناك باشند. اين افراد، شيعه واقعى جعفر (بن محمد‌‌ عليه السلام) هستند.
متأسفانه، برخى افراد در قالب سخن يا شعر وبدون توجه به جايگاه وضوابط توسل وشفاعت اهل بيت عليهم السلام ايجاد كننده يا تقويت كننده اين آسيب وطرز تفكرند.
پيامدها
۱. عمل نكردن به وظايف فردى واجتماعى (واجبات، محرمات و...).
۲. انتظار منفى وعدم اقدام عملى وانجام وظيفه در قبال امام عليه السلام.
۳. توهم بى جا (رضايت از خويشتن وعملكرد خود).
خاستگاه
۱. تفاوت نگذاشتن ميان اميد ورجاى واقعى با خيال پردازى وآرزوگرايى وعدم شناخت جايگاه آن.
۲. هواى نفس، به عنوان ريشة توجيهات: (بل يريد الانسان ليفجر امامه(۶۷) (انسان در معاد شك ندارد) بلكه ومى خواهد (آزاد باشد وبدون ترس از دادگاه قيامت) در تمام عمر گناه كند.
۳. عدم شناخت خدايِ مهربان وحكيم كه خداوند گرچه مهربان است، حكيم وعادل هم است.
۴. ديدگاه احساسى وغير منطقى نسبت به ائمه: وعدم درك قهر ومهر كه قبلا اشاره شد.
درمان
۱. تأمل وتدبّر در آيات وروايات نظير: (ان اكرمكم عند الله اتقاكم)(۶۸)؛ گرامى ترين شما نزد خداوند با تقواترين شماست.
۲. توجه به اين نكته كه: ميزان ومعيار اعمال، نيت خالص همراه با انجام وظايف فردى واجتماعى است:
(بسم الله الرحمن الرحيم، والعصر، ان الانسان لفى خسر الا الذين آمنوا وعملو الصالحات وتواصوا بالحق وتواصوا بالصبر)(۶۹)؛
به نام خداوند بخشنده مهربان. به عصر سوگند كه انسان ها همه در زيانند، مگر كسانى كه ايمان آورده واعمال صالح انجام داده اند ويكديگر را به حق سفارش كرده ويكديگر را به شكيبايى واستقامت توصيه نموده اند.

۱۰. عاشق نمايانِ دنياخواه

برخى، ائمه وامام زمان را صرفا براى دنيا ومنافع آن ورسيدن به جاه ومنصب مى خواهند. حتى اگر براى ظهورش دعا مى كنند، صرفاً براى خويش ومطامع دنيوى است(۷۰) واگر امام، بنا به دلايلى، به آن ها توجه نكند، با امام به دشمنى برمى خيزند كه طلحه وزبيرها در طول تاريخ بسيار بوده وخواهند بود. اما آنچه به عنوان آسيب در اين جا مطرح مى گردد وبيش تر حالت عمومى دارد، نگاهى است كه بسيارى نسبت به امام دارند. توسّل به امام وخواستن حوايج دنيوى وواسطه ساختن امام به درگاه پروردگار عظيم، امرى است صحيح ومورد تأكيد روايات، اما امام را صرفاً براى اين امور خواستن، نشانه عدم درك درست از جايگاه امام در نظام هستى است ومتاسفانه بايد گفت نشانه اين است كه هنوز عطش واقعى نسبت به ظهور پيدا نشده است وآمادگى بشر هنوز تحقق نيافته است.
پيامدها
۱. دشمنى وستيز با امام.
۲. كم اعتقادى يا بى اعتقادى به امام در اثر عدم تحقق خواسته هاى پايان ناپذير وگاه بى مصلحت.
خاستگاه
۱. عدم درك جايگاه امام وامامت.
۲. خود محورى وخودخواهى.
راه درمان
۱. معرفت در اثر تدبّر در دين.
۲. تربيت وتمرين نفس بر مقدّم ساختن خواسته امام بر خواستة خويش.
يكى از ويژگى هاى سلمان كه ورا ممتاز نمود، اين بود كه خواستة امام را بر خواستة خويش مقدّم مى ساخت:
عن منصور بزرج قال: قلت لابى عبدالله الصادق عليه السلام: ما اكثر ما اسمع منك يا سيّدى ذكر سلمان الفارسى! فقال: لاتقل الفارسى ولكن قل سلمان المحمّدى، أتدرى ما كثرة ذكرى له؟ قلت: لا. قال: لثلاث خصال: احدها ايثاره هوى اميرالمؤمنين عليه السلام على هوى نفسه والثانية حبّه للفقراء واختياره ايّاهم على اهل الثروة والعدد والثالثة حبّه للعلم والعلماء. ان سلمان كان عبداً صالحاً حنيفاً مسلما وما كان من المشركين.(۷۱)
منصور بزرج گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: سرورم، چه بسيار مى شنوم از شما ياد كرد سلمان فارسى را! فرمود: نگو سلمان فارسى، بلكه بگو سلمان محمّدى مى دانى چرا بسيار از وياد مى كنم؟ عرض كردم: نه. فرمود: براى سه صفت:
۱. مقدّم داشتن خواستة امير مؤمنان بر خواستة خويش.
۲. دوست داشتن فقرا ومقدم داشتن آن ها بر ثروتمندان.
۳. دوست داشتن علم وعلما.

۱۱. مدّعيان دروغين مهدويت ونيابت خاصه وعامه

در هر عصرى عده اى به دروغ، ادّعاى مهدويت نموده يا ديگران چنين نسبتى به آنان داده اند وبدين وسيله فرقه هايى ايجاد كرده اند. چه در دوره غيبت صغرا وچه در دوره غيبت كبرا، كسانى بوده اند كه نيابت خاصه يا وكالت امام را به دروغ، ادعا مى كرده اند. البته ادعاهاى اين افراد به صورت هاى متفاوتى، ارائه شده است:
۱. مهدويت(۷۲).
۲. نيابت خاصه، وكالت، بابيت يا ... افرادى كه مدعى اند هر موقع بخواهند امام را
مى توانند ببينند، مشكلات به واسطه آنان حل مى شود، آن ها واسطه وباب ميان مردم وامام هستند، پيامى را از امام آورده اند يا پيامى را براى امام مى برند.(۷۳)
۳. نيابت عامه: عده اى خود را به جاى علماى ربّانى، مراجع عظام تقليد وفقها و... معرفى مى كنند با اين كه در اين دوران، عقل ونقل، وظيفه همه را روشن ساخته است وآن، مراجعه به علما وفقها است. اينان راهى جداى از قران وسنت وعقل برگزيده وسير وسلوكى معرفى مى كنند ورهْ نرفته، ره مى آموزند.(۷۴)
پيامدها
۱. گمراهى مردم.
۲. دورى از مسير اهل بيت عليهم السلام.
۳. به بازى گرفته شدن دين.
۴. اختلافات دينى در اثر متابعت از فرقه هاى انحرافى.
خاستگاه
۱. مشكلات روحى وروانى، عقده خود كم بينى، هيسترى ومطرح كردن خود.(۷۵)
۲. نفسانيات ومشكلات اخلاقى وضعف ايمان.
۳. توهم وخيال پردازى.
۴. هوى وهوس وخواسته هاى دنيوى وجاه ومقام.
۵. جهل وناآگاهى.
۶. سكوت انديشمندان وعالمان يا به موقع ومناسب تصميم نگرفتن.
۷. مشكلات سياسى، تأثير اَيادى اجانب مثل فريفتن محمد على باب و...(۷۶).
۸. عدم معرفت به جايگاه وشأن امام وجانشينى ايشان.
درمان
۱. تقوا وتهذيب نفس.
۲. علم وبصيرت دينى وسياسى علما، انديشمندان، دولت مردان ومردم.
۳. روشنگرى علما وانديشمندان، تكذيب منحرفان.
۴. برخورد دولت مردان جامعه اسلامى (مثل برخورد اميركبير با بابيت كه ستودنى است).(۷۷)
۵. عدم تسامح واغماض در برخورد با انحرافات وبدعت ها.

۱۲. عدم پيروى از ولايت فقيه ونواب عام

يكى ديگر از آسيب هايى كه وحدت جامعه اسلامى را خدشه دار ساخته وزمينه را براى فعاليت دشمنان دين ومهدويت (به صورت هاى مختلف مانند دشمنى روشن وبى واسطه، فرقه سازى، مدعيان و...) فراهم مى آورد، عدم پيروى از نوّاب عام امام عصر عليه السلام است با آن كه اطاعت از اين بزرگواران، در عقل ونقل تأكيد شده است.
پيامدها
۱. گمراهى وضلالت.
۲. پراكندگى افراد وعدم وحدت در سايه رهبرى واحد.
۳. شكست پذير بودن در مقابل دشمن وعدم مقاومت.
خاستگاه
۱. عدم بصيرت كافى در دين.
۲. توجه نكردن به دلايل عقلى ونقلى.
۳. توهم پيروى مستقيم وبى واسطه از امام عصر عليه السلام.
۴. توقع نيابت خاصه در عصر غيبت كبرا.
۵. هوى وهوس.
۶. اغراض سياسى وشيطنت هاى استكبار.
درمان
تبيين عقلى ونقلى ضرورت رويكرد به نوّاب عام
تبيين ادله عقلى در آسيب اول، بررسى شد وگذشت.
ادله نقلى:
امام صادق عليه السلام فرمودند:
فاما من كان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظا لدينه مخالفا على هواه، مطيعاً لامر مولاه فللعوام ان يقلّدوه وذلك لا يكون الا بعض فقهاء الشيعة لا كلّهم.
از ميان فقيهان، فقيهى كه نفس ودين خود را ـ نه دنيايش را ـ نگاهدار باشد (پرهيزگار)، با هوى وهوس هايش مخالفت نمايد وفرمان مولايش را اطاعت كند، بايد مردم از وتقليد كنند وداراى چنين صفات والايى نباشد مگر برخى از فقهاى شيعه، نه همه آنان.(۷۸)
در توقيع محمد بن عثمان عمرى خطاب به اسحاق بن يعقوب از امام زمان عليه السلام چنين آمده است:
اما الحوادث الواقعة فارجعوا الى رواة احاديثنا، فانهم حجتى عليكم وانا حجةالله عليكم.
در حوادث وپيشامدها به راويان احاديث ما (فقها) مراجعه كنيد؛ چرا كه آنان حجت من بر شما ومن حجّت خدا بر شمايم.(۷۹)
۲. بصيرت دينى وسياسى.
۳. هماهنگى ووحدت رويه بين انديشمندان وعلما در حمايت از فقيهى كه عهده دار امور گشته است.
۴. تلاش براى حل مشكلات دينى، فكرى، سياسى واجتماعى جامعه با همفكرى انديشمندان وعلما.

۱۳. فعاليت هاى غرب ومستشرقان

يكى ديگر از آسيب ها وتخريب ها، تحريف هايى است كه توسط مستشرقان در مقولة مهدويت پديد آمده است. آنان مغرضانه يا بدون مراجعه به منابع اصيل، مطالبى را به نام دين ومهدويت ارائه مى دهند ودر پى آن، افرادى نيز با مطالب ومقاله هاى آنان برخورد علمى كرده وآن را يك كار علمى وتحقيقى وبدون هيچ عيب ونقص مى پندارند ودر كتاب ها ومقالات خويش از آن بهره مى گيرند.(۸۰)
پيامدها
۱. دورى گزيدن جوامع غير اسلامى از مطالب اصيل اسلامى به طور كلى ومهدويت به طور خاص كه مورد بحث است.
۲. ايجاد شك وترديد يا تنفّر در ميان معتقدان كم اطلاع.
خاستگاه
۱. بى اطلاعى از منابع اصيل.
۲. مراجعه به منابع دست چندم به جاى منابع اصيل ودست اول.
۳. مراجعه به منابع وآراى مخالفان شيعه، مثلا در بررسى ديدگاه مهدويت شيعى به جاى مراجعه به منابع اصيل شيعى، آن را در ميان ديدگاه هاى اهل سنت جست وجو
مى كنند. (قاعده اين است كه براى شناخت انديشه وآراى مذهبى، به كارشناسان ومتخصصان خود آن ها رجوع شود).
۴. جدايى از علما وكارشناسان مذهب يا آن مقوله، بى اعتنايى يا بى اطلاعى يا عدم طرح توضيحات كارشناسان مربوط.
۵. برخورد مغرضانه وجانبدارانه به جاى بى طرفى با مقولات علمى.
۶. سياست بازى وشيطنت هاى استكبار.
درمان
۱. تبيين، روشنگرى، حل شبهات و... توسط علما وانديشمندان مانند ارائة دائرة المعارف ها با توضيحات كافى ودلايل معتبر واصيل و... .
۲. هوشيارى در مقابل غرض ورزى ها وسياست زدگى ها.
۳. مبهوت نشدن در مقابل غرب، مستشرقان و... .
 

 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(۱) برگرفته از صحيفه امام، پاييز ۱۳۷۸، چاپ اول، ج ۲۱، ص ۱۳-۱۴.
(۲) نعمانى، الغيبة، باب ۱۵، ص ۲۸۵.
(۳) اربلى، كشف الغمة، ج ۲، باب ۵، ص ۴۷۷.
(۴) طبرسى، الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۱۷.
(۵) سيد رضا صدر، راه مهدى، ص ۸۷ و۸۸.
(۶) صدوق، كمال الدّين وتمام النعمة، ج ۲، باب ۲۳، ما اخبر به الصادق عليه السلام عن وقوع الغيبة، حديث ۳۲، ص ۳۴۶.
(۷) سيد بن طاووس، الطرائف، ج ۲، ص ۳۴۴.
(۸) براى توضيح بيشتر وبررسى سندى ودلالى چنين رواياتى رجوع كنيد: ابرهيم امينى، دادگستر جهان؛ فصلنامه انتظار، ش ۵، مقاله (نهى از قيام) در بوته تحليل روايى، نجم الدين طبسى؛ فصلنامه انتظار، ش۷، مقاله نقد وبررسى روايات نافى حكومت وقيام در عصر غيبت، محمدعلى قاسمى.
(۹) شيخ عباس قمى، سفينة البحار، ج ۷، ماده قم ، ص ۷؛ مجلسى، بحارالانوار، ج ۵۷ ، ص ۲۱۶، باب ۳۶.
(۱۰) نعمانى، الغيبة، باب ۱۴، ص ۲۷۳.
(۱۱) صحيفه امام، ج ۲۱، ص ۱۶ و۱۷ با اندكى تصرف.
(۱۲) همان، ص ۱۶، با اندكى تصرف.
(۱۳) صحيفه نور، ج ۱۸ ، ص ۱۹۵.
(۱۴) امام خمينى، ولايت فقيه، انتشارات ناس، چاپ اول، ص ۵۳ و۵۴ .
(۱۵) همان، ص ۲۶ و۲۷.
(۱۶) همان، ص ۵۴.
(۱۷) (اما والذى فلق الحبة وبرأ النسمة، لولا حضور الحاضر وقيام الحجة بوجود الناصر وما اخذ الله على العلماء الاّ يُقارّوا على كظَّة ظالم ولاسغب مظلوم، لالقيت حبلها على غاربها ولسقيت آخرها بكأس اوّلها...؛ سوگند به خدايى كه دانه را شكافت وجان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، وياران حجّت را بر من تمام نمى كردند واگر خداوند از علما عهد وپيمان نگرفته بود كه در برابر شكم بارگى ستمگران وگرسنگى مظلومان سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى ساختم، وآخر خلافت را به كاسة اول آن سيراب مى نمودم ...) نهج البلاغه ، خ ۳.
(۱۸) اربلى، كشف الغمة، ج ۲، باب ۵، ص ۴۷۷.
(۱۹) امينى، دادگستر جهان، ص ۲۵۱.
(۲۰) صحيفه امام ، ج ۸، ص ۲۷۴.
(*) مجله تخصصى كلام اسلامى، شماره ۴۳، مقالة انتظار فرج ۲، ص ۱۴۵، از همين نگارنده.
(۲۱) نعمانى، الغيبة ، باب ۱۵ ، ۲۸۵.
(۲۲) براى توضيح بيشتر مراجعه كنيد: فصلنامه انتظار ، شماره۶ ، مقاله درنگى در قتل هاى آغازين، ص ۳۵۶ ، نجم الدين طبسى.
(۲۳) عماد الدين طبرى، بشارة المصطفى، ص ۲۰۷ .
(۲۴) صدوق، من لا يحضره الفقيه ، ج ۴، ص ۴۱۸.
(۲۵) طوسى، الغيبة، فصل ۴، ص ۲۹۰.
(۲۶) براى توضيح بيشتر مراجعه كنيد: جعفر مرتضى عاملى، جزيره خضراء، افسانه يا واقعيت، مترجم: ابوالفضل طريقه دار؛ فصلنامه انتظار، ش ۱ و۲ و۳ و۴، مجتبى كلباسى، بررسى افسانه جزيره خضراء.
(۲۷) صدوق، كمال الدين ، ج ۲ ، باب ۳۶ ، ص ۳۷۸.
(۲۸) كلينى، الكافى، ج۱، ص ۳۶۹.
(۲۹) صدوق ، كمال الدين، ج ۲، باب ۳۶، ص ۳۷۸.
(۳۰) محمد بن خزاز قمى، كفاية الاثر، ص ۵۶؛ بحارالانوار، ج ۵۲، باب ۲۲، ص ۱۴۳.
(۳۱) صدوق، علل الشرايع، ج ۱، ص ۲۴۵.
(۳۲) همو، كمال الدين، ج ۱، باب ۳۱، ص ۳۲۳.
(۳۳) همو، الخصال، ج ۲، ص ۶۲۲.
(۳۴) صدوق، كمال الدين ، ج ۱، باب ۳۰ ، ص ۳۱۷.
(۳۵) الكافى، ج ۸، ص ۳۶.
(۳۶) صدوق، كمال الدّين، ج ۲، باب ۳۸، ص ۳۸۴.
(۳۷) آل عمران، ۲۰۰.
(۳۸) نعمانى، الغيبة، باب ۲۵، ص ۳۳۰.
(۳۹) همان، باب ۲۶، المقدمه، ص ۱۷ وباب ۲۵، ص ۳۳۰.
(۴۰) صدوق، الخصال ، ج ۲، ص ۶۲۲.
(۴۱) نعمانى، الغيبة، باب ۱۱، ص ۱۹۷.
(۴۲) كلينى ، الكافى ، ج ۳، ص ۱۳۲.
(۴۳) مجلسى، بحارالانوار ، ج ۵۳، ص ۲، باب ۲۸.
(۴۴) طوسى، الغيبة، ص ۴۲۵.
(۴۵) نعمانى، الغيبة، ص ۲۹۳.
(۴۶) طوسى، الغيبة، فصل ۷ ، ص ۴۲۶.
(۴۷) الكافى، ج ۱، باب كراهية التوقيت، ص ۳۸۹؛ نعمانى، الغيبة، ص ۲۹۶.
(۴۸) نعمانى، الغيبة، ص ۲۸۹ ، فى النهى عن التوقيت والتسمية.
(۴۹) گاهى حرف هايى از برخى بزرگان وعلما نقل مى شود كه نشانگر توقيت است، در حالى كه با كمى تحقيق معلوم مى گردد اين مطلب صرفاً شايعه بوده وهيچ پايه واساسى ندارد. يعنى آن بزرگواران اصلا چنين چيزى نگفته اند.
(۵۰) الكافى، ج ۳، ص ۱۳۱.
(۵۱) همان، ج ۱، ص ۳۶۸.
(۵۲) شيخ احمد احسايى ،جوامع الكلم، رساله رشتيه، قسمت ۲، ص ۱۰۳.
(۵۳) ناجى نجار، جزيره خضراء وتحقيقى پيرامون مثلث برمودا، مترجم: على اكبر مهدى پور.
(۵۴) على اكبر ذاكرى، چشم به راه مهدى، مقاله ارتباط با امام در عصر غيبت.
(۵۵) نعمانى، الغيبة، ص ۱۶۴.
(۵۶) صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج ۲ ، باب نوادر الحج، ص ۵۲۰.
(۵۷) گرچه برخى روايات گفته اند: حضرت ديده نمى شود، ولى راه جمع اين روايات با رواياتى كه در آن ها به ديده شدن حضرت اشاره شده اين است كه حضرت ديده مى شود ولى توسط مردم شناخته نمى گردد، چنان كه سيد صدرالدين صدر (المهدى، ص ۲۰۶ و۲۰۷) مرحوم مجلسى (ذيل روايت) شهيد سيد محمد صدر (تاريخ الغيبة الكبرى، ص ۳۱) همين وجه را پذيرفته اند.
(۵۸) سيد جعفر مرتضى عاملى، جزيره خضراء افسانه يا واقعيت، مترجم: ابوالفضل طريقه دار.
(۵۹) فصلنامه انتظار، ش ۲، مقاله فرقه شيخيه، احمد عابدى.
(۶۰) مدتى قبل، در نشريه خورشيد مكه، (ش ۱۷ و۲۱) آيه وعبارتى منسوب به امام زمان۴ چاپ شده بود وبه خط ايشان، (با تصريح اين كه دقيقاً از روى خط امام، تصوير گرفته اند) اما متوهّمان غافل از اين بودند كه آية نوشته شده كاملا اشتباه است. (يعنى نعوذ بالله امام آيه را اشتباه نوشته است).
(۶۱) همايشى دانشجويى در يكى از شهرها برقرار شده بود. پس از پايان همايش، دانشجويى مى گفت: مدتى جمكران مى آمدم براى اين كه آقا را ببينم، چون موفق نشدم قهر كردم.
(۶۲) بقره، ۱۱۱.
(۶۳) نعمانى، الغيبة، باب ۱۱ ، ص ۱۹۷.
(۶۴) نساء، ۱۲۳.
(۶۵) الكافى، ج ۲، باب خوف ورجاء، ص ۶۸.
(۶۶) حر عاملى، وسائل الشيعة، ج ۱، ب ۲۰ ، ص ۸۶.
(۶۷) قيامة، آيه ۵.
(۶۸) حجرات، ۱۳.
(۶۹) عصر.
(۷۰) ر.ك: تحف العقول، ص ۵۱۳؛ روايت مفضل بن عمر از امام صادق عليه السلام بدين مضمون كه: مردم درباره ما سه گروه اند: دو گروه به دنبال جاه ومقامند وبراى اين كه مردمان را بدرند، محبت ما اهل بيت عليهم السلام را اظهار مى دارند وگروه سوم كه (اين گونه نيستند) از ما اهل بيت مى باشند وما از آنهاييم.
(۷۱) طوسى، امالى، مجلس ۵ ، ص ۱۳۳.
(۷۲) طوسى، الغيبة، فصل ۶، باب ذكر المذمومين الذين ادعوا البابية والسفارة كذبا وافتراء لعنهم الله، ص ۳۹۷؛ فصلنامة انتظار، ش ۸ و۹ و۱۰، مقاله: متمهديان ومدعيان دروغين مهدويت، محمد رضا نصورى.
(۷۳) همان.
(۷۴) مانند دراويش، صوفيه و... .
(۷۵) فصلنامه انتظار، ش ۵، مقاله: از شيخى گرى تا بابى گرى، عزالدين رضانژاد.
(۷۶) فصلنامه انتظار، ش ۱، مقاله: از بابى گرى تا بهايى گرى، عزالدين رضانژاد.
(۷۷) فصلنامه انتظار، ش ۵، از شيخى گرى تا بابى گرى؛ عزالدين رضانژاد.
(۷۸) وسائل الشيعة، ج ۲۷ ، باب ۱۰، ص ۱۳۱.
(۷۹) طوسى، الغيبة، فصل ۴، ص ۲۹۰.
(۸۰) دايرة المعارف بريتانيكا، واژة مهدى واسلام وزرتشت؛ دايرة المعارف دين واخلاق، واژة مهدى؛ موسوعة المورد، منير بعلبكى.

رتبه رتبه:
  ۰ / ۰.۰
نظرات
بدون نظرات

نام: *
كشور:
ايميل:
متن: *
بررسی کاربر: *
إعادة التحميل
 
شبكة المحسن عليه السلام لخدمات التصميم